جوانی کردن و جوان ماندن چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۹ 11:15
فاصله بین جوانی کردن و جوان ماندن از زمین تا آسمان است. شاید روزی جوانی از سن ۱۶ تا ۲۱ و ۲۹ سال محسوب می شد. ولی امروز دیگر سن نمی تواند تنها عامل تشخیص جوانی کردن باشد.

با سرعت زیاد تبادلات فرهنگی بین نسل های جوان کشورهای جهان هر کار و ایده نو و یا اندیشه تازه ای در روش زندگی کردن-نگاه به محیط پیرامون و طرز نگرش اطرافیان می تواند سریعا منتقل شده و به کار گرفته شود. شاید روزی به جایی برسیم که امکانات حاضر در زندگی جوانان کم اهمیت جلوه نموده و جوان در پرواز روح جستجوگر خود به درجه ای از تعالی برسد که راه حل های موجود را برای یک زندگی درست و پرمعنا قبول ننماید.

براستی برای جوان ماندن خود تاکنون فکری کرده اید: 

نسل سوخته

می توانید اینجا را کلیک فرمایید

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

آسیاب آبی چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۹ 10:10

مردم از گذشته های دور به انرژی نهفته موجود در باد و آب پی برده بودند.در شهرستان رامسر و حومه در مناطق مختلف آب و هوایی در قشلاق و ییلاق آسیاب آبی وجود داشت. این آسیاب ها بر اساس اصول سنتی توسط نجارها و استاد کارهای ماهر آهنگر ساخته می شد و در مسیر رودخانه ها نصب شده و به کار گرفته می شد.آب به پره های چوبی و یا فلزی برخورد نموده و به کمک یک شافت(محور) نیرو به سنگ آسیاب منتقل می شد. گندم ها و موادی نظیر جو -برنج وغیره نیز در قسمتی از سنگ که دارای سوراخ بود ریخته می شد و از زیر سنگ به صورت آرد شده با سبوس بیرون می آمد.آسیابان نیز معمولا مردی میانسال و مومن بود و همه مردم به عدالت او  جهت تقسیم کارمزد و سهم مشتری از آرد ها ایمان داشتند. چنین فردی مسئولیت آرد کردن گندم ها را به عهده می گرفت.

جواهرده رامسر در گذشته به دلیل مناسب بودن خاک کشاورزی(یکی از علت های وجه تسمیه جواهرده)-وجود آب و نزولات جوی مناسب و زحمت کشاورزان مرکز مهمی در تولید گندم و کمی جو  منطقه جورده تنهجان بود و یک مرکز تجاری و شاهراهی برای تجار اطراف رودبار-قزوین و گیلان نیز محسوب می شد.

در جواهرده رامسر دو آسیاب آبی وجود داشت :

۱- آسیاب آبی در محل کمی پایین تر از آبشار دارالوداع که در حال حاضر ویلای زیبایی با یک پل کوچک بر روی رودخانه در آنجا خود نمایی می کند.

۲- آسیاب آبی  بر روی رودخانه در مسیر جاده خاکی از سلمل به فیل دم که جهت رسیدن به دریاچه قو می بایست از آن عبور نمود. هنوز آثاری از این آسیاب با کند و کاو در محل مورد نظر به دست می آید.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

خر خُفتِه  جُو  ندَرِه دوشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۸۹ 13:32
 

نویسنده:

See image below at:

 
خر خُفتِه  جُو  ندَرِه

خری که خوابیده است جو ندارد(غذا ندارد)

تاکسی تلفنی روستا با بوق و شیپور

داستان آن به شرح ذیل است.

روزی یک ورزا(گاو نر) و یه خری وارد طویله بونون

روزی یک گاونر و یک خر وارد طویله می شوند

هر دو تا از کار زیاد خسسه بابا بان

هر دو از کار زیاد خسته شده بودند.

گاوه بگوته مو دِ کار نوکونوم خوشتره زَنِم به مریضی

گاو نر گفت: من دیگر کار نمی کنم و خودم را به مریضی می زنم

امه صحب خیلی زور بزنه مرره کتک بزنه مو اصلا از جا تُکان نُخارِم

صاحب ما خیلی هنر بکند  من را کتک بزند ولی من از جایم تکان نمی خورم.

هیته هم وَکِتِه

همین طور هم شد

روز به سر بِمَه و الاغ که تنها با  خسته و مانده سِرِه بِمَه

روز به پایان رسید و الاغ هم خسته و مانده به طویله باز گشت.

 چند روزی به همین مِنوال بگذشته

چند روزی همین طور گذشت

 صحب بوشو طویله دل با صدای بلند بگوته ای گاوه د مِرَرِه مال وَنِکَنِه وره روشَنِم قصّابِه

صاحب گاو در طویله با صدای بلند گفت این گاو دیگر برایم بدرد نمی خورد باید آن را به قصاب بفروشم.

ورزا خنده ای نمود و گفت "امه کار چی وکِتِه -  کلاه ما گی وَکِته" از فردا وَنِه بوشوم کار سر.

گاو نر گفت کار ما زار شده و کلاه ما  آلوده به مدفوع شده است.از فردا باید سر کار بروم.

 خر هم خنده بوکرده و بگوته آخ جان فردا مو مریضا بونوم

خر هم خندید و گفت از فردا من مریض می شوم

 صبح صاحب خر هرچی تقلا  کانه نوتونه  خره بابُرِه کار سَر

صبح صاحب خر هر چه کوشش کرد نتوانست او را به سر کارش برگرداند

 فردا صَحَب بشو با صدای بلند بگوته  "خر خُفته  جوُ نِدَره" و وی جیره نده

فردا صاحب دام با صدای بلند گفت خری که خوابیده دیگر جو (غذا ) ندارد و غذای آن روزش را نداد.

 خر هم مجبورا با بوشو کاره سر چون د غذا ندشته

خر هم مجبور به کارکردن می شود چون دیگر غذا یی نداشت.

کنایه : این زبانزد برای افرادی که تنبل و بیکاره هستند و منتظر خوردن و خوابیدن بدون زحمت کشیدن هستند کاربرد دارد.

 در گذشته از خر در کارهای کشاورزی و مسافرت و تجارت از رودبار و قزوین و حمل نمک خوراکی  به جواهرده که مرکز تجاری بزرگی بود استفاده می شد. و به همین دلیل نیز زبانزدهای زیادی در مورد این حیوان در منطقه رامسر و حومه وجود دارد. برخی از این زبانزدها نیز از سایر مناطق وارد شده و سینه به سینه نقل شده اند.

زبانزدهای ذیل نیز در مورد خر کاربرد دارند نظیر:

 1-خر خره  گونِه  عمو

 2-به خر گونه زِکّی

 3- خدا خره  شناخت شاخش نداد

 4-خر خر بَِنِه هم رنگ نبونه ولی همخو بونو

 5-خره بخسِن عروسی آب بارره یا هیمه بارره

۶- هم الاغه  هم سولاخ

۷- طالقانی بگوتن سلام  بگوته خره کوجار دابوسم

 و ...............


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

جوانشان دل گبه( حرف دل جوانان) شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۸۹ 9:29

اگر بگوته چی کار بکونی بهتره

                                    تا وگرسه وینه تی کین سر تره

اگر گفتی چکار کنی بهتر است-تا برگشتی می بینی که پشت سر شلوارت خیس شده است(گند زدی)

شاید سبزه سر بنیشتی یا سنگ سر

                                حتما شئه بزه با یا که زمین هله تره

شاید هم روی سبزه نشسته بودی و یا اینکه مه خیس آمده و یا اینکه زمین هنوز خیس بود

    کمتر صحبوت بکون ویشته عمل بکون

                                تا کی ونه گب گوش بدی استان گت تره

کمتر حرف بزن و بیشتر مرد عمل باش- تا کی باید فقط به حرفهای مسئولین و جلب رضایت آنها گوش بدهی (از خودت هم فکری داشته باش)

شاید روزی باباشه روزگاری خوش

                             الن د جوان ما خوشترره یه پا مهتره

شاید روز و روزگار بهتر شود- الان دیگر جوان ما برای خودش بزرگتری می کند و عاقل است

اگر خنه کاری بوکونی د وی وقته

                          گب گوش بکون این هم تی بزرگتره

اگر می خواهی کاری انجام بدهی اکنون وقتش است- حرف را گوش کن او هم بزرگتر توست

انگلاس وگیر هرچی تونه بچین

                                   هر میوه ای که خوبه وی جا  جات تره

با چوب سرکج(مخصوص چیدن میوه از شاخه) هرچه می خواهی میوه بچین- هر میوه ای که خوب است در جای بالاتری قرار دارد

شاید یه روز و دوروز کار نباشه

                                   توکل به خدا بکون این ترره بهتره  

تعالی و بالارفتن شاید در یک یا دو روز انجام نگردد- به خدا اگر توکل کنی برای تو بهتر است.      

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

یک رباعی با لهجه گیلکی رامسری پنجشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۹ 8:17
می دل پَرجِن شده از سوز نگاهت                 با هزار شوق آمده بودم تا کُلامَت

دلم از سوز نگاهت چون پارچه ریش ریش شده است - با هزار شوق و آرزو تا خانه ات آمده بودم

آنروز که مِرِه جواب رد دادی                می قَلف  اِجین بَزِه با   از کَلامت

آن روز که به من جواب رد دادی- از کلام تو قلب من دندانه دندانه (چون داس برداشت برنج) شده است.

اندی امروز و فردا نوکون عزیز           تی دل ِسنگِه می دل مثل شیشَه

اینقدر امروز و فردا نکن ای عزیز-دل تو چون سنگ و دل من چون شیشه است

شاید قسمت خدا نبا تو میشی باشی           می دل هرروز دو دَکنِِه از سِلامت

شاید خدا قسمت نکرد تو مال من باشی-دل من هر روز با سلام تو پر از رنج و اندو ه می شود

هَمسادِه وَچِه  هَمسه دُتُرَرِه(کیجایَره

پسر همسایه برای دختر همسایه

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

آموزش فنی و حرفه ای سه شنبه بیستم مهر ۱۳۸۹ 11:5

هیچ ملتی نمی تواند اثر تکنولوژی را در جهان امروز انکار کند. در حقیقت، پیشرفت های پر شتاب در همه رشته های فنی و صنعتی در دهه های اخیر، خطوط اساسی تمدن کنونی را تعیین کرده است. اگر قرار باشد که ازتکنولوژی به درستی و در جهت رفاه انسان، نه انهدام او، حداکثر بهره را ببریم، لازم است پا به پای این دگرگونیها، در آموزش فنی و حرفه ای نیز به پیشرفتهایی دست یابیم.

خوار شمردن آموزش فنی و حرفه ای به بهانه اینکه ماهیتی فرو مایه دارد، در واقع ستیز با واقعیتهای زندگی نوین و روی گرداندن از امکاناتی است که برای بهتر کردن این زندگی پیش می آید.

توصیه یونسکو درباره آموزش فنی و حرفه ای این است که: آموزش فنی وحرفه ای باید بخش مکمل نظام آموزشی همه جانبه باشد، و به این سبب باید به محتوای فرهنگی آن توجه کافی بشود (تالیف یونسکو، ۱۹۷۳).

انتخاب با خود نوجوانان و جوانان است راه تباه شدن

در پیچ و خم های ریز و درشت زندگی یا راه تحصیل و کار را در پیش گرفتن!!!!

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

مرا می دم تو را تی پسر یاده مرا تی اشنایی ده هی هاته
 احتمال می دهم این ضرب المثل اینطور بیان گردد صحیح تر باشد
تره یاد پسر آید مره یاد  می دم     من و تی عاشقی برباده برباد


داستان آن به شرح ذیل است:
یک روز فردی در پشت تخته سنگی گنجی پیدا می کند و می بیند ماری سهمگین مشغول پاسداری از گنج است. با مار صحبت می کند و قرار می گذارند او هر روز برای مار غذا بیاورد و در عوض هر روز یک سکه از مار بگیرد. روزی مرد بیمار شد لذا ناگزیر به پسر جوانش گفت تو این کار را انجام بده و او را به مار معرفی نمود. بعد از مدتی پسر خسته شد و با خود فکر کرد من این مار را می کشم و سپس همه گنج را صاحب می شوم. روزی بطور ناگهانی به مار سر زد و مار فهمید و از آمدن خارج از هنگام پسر شک نمود.لذا آماده دفاع شد و همینکه پسر به او حمله کرد او پسر را نیش زد و او را کشت.ولی در این میان دم مار با تبر قطع شده بود. پدر دید از پسرش خبری نشد لذا به دنبال او رفت و ماجرا را فهمید . در آن هنگام مار این زبانزد را گفت.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند ضرب المثل با لهجه گیلکی رامسری(11) دوشنبه نوزدهم مهر ۱۳۸۹ 8:3
"این زبانزدها بیشتر شنیداری بوده و برخی از آنها با لهجه ها و فونتیک دیگری در محلات و روستاهای اطراف شهرستان رامسر در بین مردم متداول اند."

۱-من خاره  لک(لگ) موج

کسی که موقع خوردن همیشه حاضر است ولی موقع کارکردن در گوشه و کنار است.

۲-خر  بخاستن عروسی آب بار رره  یا هیمه بار رره

خر را برای عروسی دعوت کرده اند برای آوردن آب یا هیزم

کنایه از افرادی است که بدون علت و دلیلی در جایی که نباید حاضر شوند.

۳-گالش مار ارمان بامرده لور یاسه   همه گونن گالش مار لور دماسه

مادر گالش در حسرت لور(پنیر) دارد می میرد     

همه می گویند که لور(پنیر) در گلوی مادر گالش گیر کرده است.

۴-اسب من بار کوشنه  مرد غیرت

باری که در وسط بارها روی اسب می گذارند اسب را تا حد مرگ پیش می برد و مرد(انسان) را غیرت و مردانگی

۵- وی کمر خاش در بمه

استخوان لگن خاصره او دیده می شود. کنایه از آدم لاغر-ضعیف و استخوانی است.

۶- تی زن مار تره دوست داره

مادر زن تو را دوست دارد.کنایه از افرادی است که کارهایشان بطور خودبخود انجام می شود یا موقع غذاخوردن در یک جمع سر می رسند.

۷- اسم اسب به ده تا گاو ارزنه

نام اسب به ده تا گاو می ارزد.کنایه از ارزش نام و اصل و نسب داشتن کسی .

۸- از شادی پره گیته   اسب بوروته خر هگیته

از شادی پر گرفت و اسب را فروخته و خر خرید.

کنایه از افرادی است که در معامله ملک یا ماشین و یا هر کاری سود نبرده اند.

۹- پیشنماز اگر بگوزه   پس نماز ونه د برینه

اگر از پیشنماز صدایی خارج شد پس نماز می بایست مدفوع کند.

کنایه از افرادی است که خود محتاج هدایت و ارشاد هستند ولی داعیه مسئولیت و راهنمایی گروهی را دارند.

۱۰-سر ندانه سرانجام چیه     مال ندانه بخوارده  کیه

سر (آدم)نمی داند سرانجام چه می شود     مال و ثروت نمی داند که خورنده آن کیست.

کنایه از ناآگاهی افراد نسبت به  سرنوشت  - دارایی  و ثروت خود است.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

یک شعر با لهجه گیلکی رامسری یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۸۹ 7:35

چَرِه لاخوندِ دوستی ما اَندی وِلِ                 تونیم پینیک بزنیم کَسَن ِ هَمرَه اَمِه دلِ

چرا طناب دوستی ما اینقدر شُل است         ما می توانیم دلهایمان را به هم پیوند دهیم

 

دِبار مُردوم  خیلی دل و دِماغ دَشتَن            زمین رِه ، مالَ رِه   اَندی کَسِن هَمرَه نِدَشتِن

مردم در گذشته  سرزنده  و شاد بودند        برای زمین و مال وثروت اینقدر با هم اختلاف نداشتد. 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند ضرب المثل با لهجه گیلکی رامسری(10) چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۹ 12:57
بگوتن دونیا چند من   بگوته هرچی کول گیته
به دنیا گفتند وزن تو چقدر است  گفت هرچه توانستی آن را به دوش بگیری
کنایه از رنج و تلاش و زحمت کشیدن افراد در این جهان خاکی است.

ایسبیل لر تقی
به نظر می رسد احتمالا به شرح ذیل بود
ایسبیلی(اسبیلی) لر تقی که مخفف شده است.
یعنی فردی به نام تقی که مثل مارماهی کشیده و قد بلند و لاغر است.
کنایه از آدم های قد بلند و لاغر اندام است.

مایه گونو تو در نیه (مو در بیم)
به ماه می گوید تو در آسمان بیرون نیا من می خواهم در بیاییم و رخ نمایان کنم.
کنایه و توصیف  از خوشگل بودن و زیبایی افراد در محاورات عامه مردم رامسر و حومه می باشد.

تیفال گه مثان خف بیر دره(نیاز به ویرایش دارد)
مثل جوجه تیغی در یک گوشه خود را جمع و جور کرده و در خودش فرو رفته است(از شدت ناراحتی و بغض و اندوه).

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

بچه اسب آبی صورتی رنگ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۹ 8:21
منبع : دریا نیوز

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

جوان در آسمان نگاهش همیشه به دنبال بهترین ها می گردد. حال اگر در بوستان زندگی خود گلی نیابد به دنبال گل های کاغذی که دیگران برایش تهیه کرده اند جذب شده و شاید تا مدت ها نتواند راه را از چاه متمایز ببیند.

یک جوان چگونه می تواند با حفظ شئونات اجتماعی و به دور از انحرافات خط صحیح اعتقادی و فکری خود را بیابد!!!!.

جهت کسب اطلاعات بیشتر بهتر است

اینجا را کلیک فرمایید

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند ضرب المثل با لهجه گیلکی رامسری(9) سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۸۹ 9:8
یه کوب سر بنیشته یه کوب سر بموته

بر روی یک حصیر زندگی و گردش می کند.

کنایه از افرادی است که کاری به کار کسی ندارند و جاهای زیادی را غیر از منطقه خود بلد نیست.

یه چال بخور یه چال برین = کسن هم موسن

از یک جا خورده و در همانجا مدفوع می کنند

کنایه از افرادی است که به هم خیلی نزدیک اند و دوست واقعی هم هستند.

یه سوزن خدشره بزن یه جوالدوز دیگران

یه سوزن به خودت بزن و یک سوزن کیسه دوزی(پالان دوزی) به  دیگران

کنایه از این که آنچه بر خودت نمی پسندی به دیگران مپسند.

آدم کته  یه حرف وسسه

برای فرزند آدمیزاد یک حرف بس است

کنایه از سماجت و اصرار بی مورد نکردن بر انجام کاری است.

انگوران بیارم!

انبردست بیاورم!

کنایه به کسی که  اصرار بر دانستن مطالب و چیزهایی که به کسی مربوط نیست دارد و می خواهد همه چیز را بداند.

کلاک دم بگیر باش تا آسمان

دم باران را گرفته تا آسمان برو.

کنایه از شدت زیاد بارندگی است.

امره(مردوم ره) همیشیک شوبو

برای ما(برای مردم) همیشه شب و تاریکی  وجود دارد.(کنایه از رنج و مشقت)

چند مایه امید دارم

چند ماه است که امیدوار هستم و حامله هستم.

تی دل انجیل کش گه تول ور نیه می دل اسیا رو روخانه(احتیاج به ویرایش دارد)

دل تو برای گل محله زادگاهت انجیل کش و دل من برای آب رودخانه آسیاب رود تنگ شده است.

ورزا گوز بده غله بسوته

با گوز دادن گاونر غله و برنج سوخت

کنایه از گوز چه ربطی به شقیقه دارد- گودرز چه ربطی به شقایق دارد.

کت و کل (کتل) همره بوشم عروسی(احتیاج به ویرایش دارد)

با اهل و عیال و کل خانواده به عروسی رفتیم

میلجه گه (پوچه گه) مثان اوشان گاز هگیتم بدشتم(احتیاج به ویرایش دارد)

مثل گنجشک(مثل گربه) آنها را با دندان نگه داشته و  رنج کشیدم تا بزرگشان کردم.

چطور بدارم ملکه   دردانه هاش نلکه

چطور ملکه (شاهزاده ) را نگهداری کنم که بیضه هایش هم تکان نخورد.

کنایه از ایراد بی مورد گرفتن افرادی که به آنها خوبی می کنی.

اونو کول هم بگیره   گونو می کین میشگیلی داکرده

اگر او را کول هم بگیری می گوید باسن من را نیشگون گرفته ای

کنایه از ایراد بی مورد گرفتن افرادی که به آنها خوبی می کنی.

اغوز در خانه ارباب بیشماره ولی همه شماره

در خانه ارباب گردوی بسیاری است ولی همه شماره شده اند

کنایه از حساب و کتاب داشتن اموال ارباب است.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

خطای دید شنبه دهم مهر ۱۳۸۹ 10:1

به نقطه قرمز در وسط کادر برای مدتی زل بزنید چه اتفاقی می افتد!

رنگ خاکستری متن کادر که به صورت نواری است کم کم محو می شود.

Return To Brain Teasers/Optical Illusions Hub >>

See more brain-teasing images at Mighty Optical Illusions >>

Check out the Daily Optical Illusion iPhone app >>



نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

اَنتَر نَئش=اَنتَر نَعش شنبه دهم مهر ۱۳۸۹ 9:21

اَنتَر نَئش=اَنتَر نَعش

کنایه از افراد لاغر و استخوانی است.

احتمال دارد این کلمه از نام ماشین هایی به همین نام گرفته شده و سپس از نظر فونتیک تغییر نموده باشد.

*. در قدیم ماشین های دراز و بی قواره ای به نام  Inter Nation و یا Douj  ( آلمانیDouch )از جنگ جهانی دوم به بعد در استانهای گیلان و مازندران مورد استفاده قرار می گرفتند که ظاهری خوشایند نداشته ولی از توان باربری و کار بسیار زیادی بهره مند بودند. نمونه این ماشین ها هنوز در برخی از روستاهای گیلان و مازندران به کار مشغول هستند و عمر زیادی دارند.

ماشین های بی دماغ

نمونه ماشین هایی نیز به عنوان مسافربر در قدیم وارد شهرهای شمالی ایران شده اند که به نام بی دماغ معروف بودند و مردم عادی با آن به زیارت مشهد و یا کربلا می رفتند.این ماشین ها به شکل مینی بوس های فعلی بودند.

جهت دیدن این نوع ماشین ها می توانید اینجا را کلیک فرمایید

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

ورف در شَه  گی دَر هَنِه

برف آب شود مدفوع پیدا می شود.

کنایه از این است که هر عمل زشت و ناپسندی عاقبت آشکار خواهد شد.

 هیته دَر جَنِه    کَلَنِه

یک ریز حرف چرت و پرت می زند.حرفهای بی سرو ته و بدون حساب می زند.

 در گونه  دیوار تو گوش باش

به در می گوید تا دیوار بشنود. کنایه از غیر مستقیم مطلبی را به کسی فهماندن است تا ناراحت نشود.

یکی درِ زَنِه   یکی تَختَه

یکی به در می زند و یکی به تخته تا صدایش درآمده و مطلب خود را به فرد دیگر بطور غیر مستقیم بفهماند.

 خدایا در و تخته چوتَه کسن همره جورا کُردِه

خدایا چطور درب و تخته را چطور با هم جور کردی!. کنایه از حکمت در کارهای خداوند است.

 پُرسان پُرسان آدم تا کربلا شا شَنِه(شونون)

با پرسش نمودن می توان راه کربلا را پیدا نمود.کنایه از همت  و تلاش نمودن بیشتر افراد در کارهاست که اگر نیّت پاک و درست باشد می توان به هدف خود رسید.

*در گذشته مردم شهرستان رامسر و حومه پای  پیاده و یا با قاطر مسافت رامسر تا کربلا را به مدت 5/1 ماه رفته و یک هفته در انجا می ماندند . سپس 5/1 ماه نیز طول می کشید تا از مرز کرمانشاه و قصرشیرین به زادگاه خود برگردند.بعضی از پیران و سالخوردگان و افراد بسیار مریض  که توان برگشت را نداشتند در همانجا می ماندند و به اصطلاح مجاور می شدند تا عمرشان به سر آید.

  گود موسو

کسی که زیاد و پیش از موعد خود حرف می زند . کسی که نسنجدیده و بدون اندیشه کردن حرف می زند.

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نان خانگی محلی در اغلب استان های کشور توسط زنان و دختران بیشتر در مناطق روستایی جهت مصرف خانوار تولید می شوند. از جمله ویژگیهای منحصرد بفرد آنها علاوه بر ظاهر زیبا- خوشمزه بودن و عطر و طعم تازه داشتن می توان به بالابودن کیفیت مواد اولیه و طبیعی بودن مواد بکار رفته در آنها اشاره نمود. این گونه نان ها اغلب دارای ارزش غذایی بالایی نیز برای انسان داشته و هیچ قسمت بدور ریختنی و تلفاتی ندارند.

در شرق استان گیلان و در غرب استان مازندران یک نوع نان خانگی تهیه می شود که بر روی آتش هیزم و یا اجاق گاز تهیه شده و به آن نان خانگی ماهی تابه ای و در اصطلاح محلی " کلوبیج کشتا" گفته می شود که توسط اهالی بیشتر در اوقات صبح به عنوان ورچاشت و در هنگام عصر(نیمشته) به عنوان عصرانه با مربای گل گاو زبان و غیره به همراه چای صرف می شد.

 

 

جهت دانلود از فیلمی در باره طرز تهیه و طبخ نان خانگی محلی می توانید

اینجا را کلیک نمایید.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند ضرب المثل با لهجه گیلکی رامسری(5) چهارشنبه هفتم مهر ۱۳۸۹ 8:36
می سر وکت اسسانه گمج
سرم مثل دیگ گلی استانه بزرگ شده و ورم کرده است(این زبانزد در مواقع شلوغی و سر و صدای زیاد یا حرف زدن زیاد کسی کاربرد دارد.)

اسب دم کن ره(کنده دره)
دم اسب را می کند.کنایه از کارسخت و خطرناکی را انجام دادن است)

یه دفعه شونو کوه سر یه دفعه شونو مو سر
یک دفعه بالای کوه و یک دفعه بر سر تار مویی است.(کنایه از حرف ها بی ربط زدن و یا کارهای نامربوط به هم انجام دادن است).

اسو به کیشیک خودشه صاحاب راه شونو
اسب با اراده و هدایت صاحب خود راه می برد.(کنایه از انجام کارها ی خوب و یابد افراد و هدایت آنها توسط افراد خانواده است.

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

جهت دریافت اطلاعات بیشتر می توانید

اینجا راکلیک نمایید

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند ضرب المثل گیلکی دوشنبه پنجم مهر ۱۳۸۹ 12:55
این پا و اون پا نکن یه منزل بس
اینقدر حرکت نکن در یک جا بایست و آرام باش(در گوشزد کردن به بچه های شیطان و شلوغ بکار می رود.

پلایه بده خوروش بهتر خواره

خوروش را نسبت به برنج ترجیح می دهد(برای افرادی که وضع مالی اشان از قبل بهتر شده است کاربرد دارد و یا اینکه از مریضی خلاص شده و سالمتر شده اند کاربرد دارد).

اون کین(موس) سر بسی کوجه سماموس گه د شنه
اگر روی باسن او بایستی کوه سماموس کوچک را می توان دید

(کنایه از افراد بسیار چاق و یا فربه می باشد ).

اون گوش خود کربلا بادزن مانه یا بر تخته مثانه
گوش او مثل بادبزن کربلا و یا تخته یک پارچه برای درب خانه ها پهن و بزرگ است

موسه فوچین- مچه گازه گیر  کار بکن
ماتحت خود را جمع و پشت لبت را با دندان محکم نگهدار و زحمت بکش(این زبانزد برای افراد تنبل کاربرد دارد)

صبه زود میلجه نره اوجه بس(هسا باش)
در صبح زود هنگام قبل از بیدارشدن و مدفوع کردن گنجشک در محل حاضر باش(کنایه از سحرخیز بودن در وقت کار کشاورزی است)

قشنگی ورف هم دره
زیبایی را برف هم دارد ولی زود زائل می شود(کنایه به دخترها و پسرهای جوان که زیبایی چهره ماندگار نیست)

دوکل وگیت وره تول گیت

چوب بلند را برداشت و بدنبال او افتاد تا او را تنبیه نماید

سال به مایه شنبه به نوروز(احتیاج به ویرایش دارد)

سال به ماه و شنبه با نوروز است که اهمیت پیدا می کند

ایمروزم د تی روز با

امروز هم دیگر روز توست چون به خواسته ات رسیدی

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

یک ضرب المثل گیلکی دوشنبه پنجم مهر ۱۳۸۹ 11:25


کر کوپا شونو       گپ هوا

ساقه های برنج در اثر زحمت کشیدن روی هم انباشته می شوند ولی حرف در هوا گم می شود.

یعنی مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

نابرده رنج،  گنج میسر نمی شود.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

امامزاده سماموس (سید علی کیائی رکابزن) یکشنبه چهارم مهر ۱۳۸۹ 11:54

در ۷۶۹ سید رکابزن کیا، از فرزندان کیا ابوالحسن مشهور به المؤیدباللّه ، بر تنکابن و قسمتی از دیلمستان مانند شیرود و هزار حکمرانی می‌کرده‌است و بسیاری از اهالی مانند او شیعة زیدی بوده‌اند (مرعشی ، ۱۳۴۷ ش ، همانجا). در ۷۸۹، عده‌ای از سادات گیلان به دستور امرای گیلانی ، از جمله امرای ناصرود، کشته شدند. در پی این واقعه ، سیدهادی کیا با نزدیکان و یاران خود به سمت تنکابن رفت و در «دز تنکا» پناه گرفت . این امر موجب شد تا امرای ناصرود که در پی سادات بودند، به حدود تنکابن حمله و خانه‌ها را غارت کنند و آتش زنند (همان ، ص ۸۷ ـ ۸۸). سیدهادی کیا در سال ۷۹۶ـ۷۹۷ فرمانروای تنکابن شد. وی در تقسیم «ولایت بیه پیش »، فرزندش ، سیدیحیی کیا، را به تنکابن فرستاد و مِلک موروثی خود را به او واگذار کرد (همان ، ص ۹۶).

احتمال می رود این سید بنا بر وصیت خودش و دور ماندن از ویرانی مقبره خود در اثر حمله دشمنان بر بلندترین نقطه در ارتفاعات کوه سماموس (از توابع گیلان و در مرز غربی جواهرده شهرستان رامسر با روستای جار دشت)دفن شده است.(نگارنده)

گیلان جان سوزنه اسپه سُماموس

گیلان جان سماموس سفید رنگ می درخشد

 تی جان پو زنه اسپه سُماموس

برای تازگی تو نفس و زندگی را برایت به ارمغان می آید.

 هزارون شب تی سر کورفی بنالست

جُغد هزاران شب بر روی تو ناله سر داد

 هنده سوسو زنه اسپه سُماموس

ولی سُماموس سفید هنوز هم زنده است و نمرده است.

 

آذین کردن و بستن گهواره کوچک جهت فرزند دار شدن زوجهای جوان و افرادی که پس از سالها فرزندی ندارند در اماکن متبرکه و زیارتگاهها رسم و آیینی کهن است. این رسومات بیشتر از دوران صفویه در بین مردم رایج شده و از نظر بعضی از مورخین ریشه و مبنای تاریخی درستی ندارد. چنانکه بعضی از مردان و زنان دعا ها(دوداب شور)-مهره ها و اشیاء عجیب و غریبی را جهت در امان ماندن از شیاطین و اجنه و یا تطهیر شدن به خود می آویختند.

بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

قلاب سنگ یکشنبه چهارم مهر ۱۳۸۹ 10:57

قلاب سنگ = فلاخن

این وسیله در گذشته کاربرد زیادی داشت. از قلاب سنگ برای هدایت گله های بزرگ گوسفند و بز- جلوگیری از حمله گرگ ه و خرس ها به گله- شکار پرندگان- انداختن میوه از شاخه های بلند درختان و غیره استفاده می شد. این وسیله دارای طناب بلندی معمولا از موی بز یا شتر تهیه می شود و در یک طرف طناب جایی برای انگشت شست و در وسط طناب محلی برای گذاشتن سنگ  تعبیه شده است.  بعد از گرداندن طناب دور سر و دور گرفتن آن یک سر طناب را رها نموده و سر دیگر با انگشت شست نگه داشته می شود. در گذشته از این وسیله نیز در جنگ ها و رویارویی با دشمنان استفاده می شد.

این مهارت اکتسابی است و با اندکی تلاش می توان آن را بخوبی یاد گرفت.

قلاب سنگ

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تلا لوی خورشید بر فراز سماموس یکشنبه چهارم مهر ۱۳۸۹ 10:43

تلا لوی خورشید بر فراز سماموس

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |