کادج (معنی گیلکی رامسری: کاسه مخصوص گرفتن دوآب(کشک) سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۴ 9:50

سۊشمبه - 10 کۊرچ ٚ ما 1599 دیلمی
1599/2/10

کاسه کشک سابی با دست

https://gilishop.ir/wp-content/uploads/2020/10/%DA%A9%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D8%A7%D8%A8-3.jpg

یکی از ظروف آشپزخانه که شاید این روزها کمتر استفاده شود، کشک ساب دستی است . مردم رامسر(سخت سر قدیم) اغلب در فصل کوچ در اواخر شهرویورماه از ییلاق به سمت مراتع میان بند و قشلاق کشک موردنیاز خودشان را از دامداران تهیه نموده و در داخل کیسه های پارچه ای نگهداری می کردند.

زنان محلی ابتدا کشک را مدت یک شبانه روز در آب خیسانده و سپس با کمک دست، کشک ها را روی دیواره کاسه گلی (کادج) ساییده و خرد می کردند. این کار چند بار تکرار می شد تا گلوله های کشک به یک محلول آبکی شیری رنگ نظیر دوغاب تیره رنگ در می آمد.

هنوز هم در حال حاضر رامسری ها و مناطق همجوار آن، با اضافه کردن سبزیجات معطر نظیر چو چاق( در گیلکی رامسری: شیشاق و دوآب بویا) و قورمه گوشت گوسفندی و سیر فراوان آن را حرارت می دهند تا کمی غلیط شود و سپس به عنوان خورشت، همراه برنج و سایر افزودنی ها نظیر ترب سیاه علی الخصوص در فصول بارندگی و سرما مورد استفاده قرار می دهند. در برخی مناطق رامسر نیز آن را نمی جوشانند و به صورت خام(کال دوآب) مصرف می کنند.

https://s34.picofile.com/file/8486958500/%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D9%87_%DA%A9%D8%B4%DA%A9_%D8%B3%D8%A7%D8%A8%DB%8C2.jpg

در زمان های گذشته کوزه گران از گل های رس و با ذوق و سلیقه خودشان کاسه های بزرگ گلی یا برآمدگی هایی در داخل می ساختند ولی امروزه این کاسه ها را از جنس سرامیک و سفال و همراه با لعاب می سازند و در اختیار علاقمندان قرارمی دهند.

جالب است که با بازگشت به سنت ها لذت هایی را کسب می کنیم که شاید در کمتر چیزهایی بتوانیم آن لذت را تجربه کنیم و البته ظرف کشک ساب یکی از آنها است .

منبع:

https://honariran.org/ads/%DA%A9%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D9%84%DB%8C/

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نان ماهی تابه ای (کلوبیج کشتا) شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۴ 9:5

https://cdn.shayanews.com/thumbnail/LUOmzSScdG4a/jBsGeh399ReOX5pRVLLgs_nuk_17aGwM__0hA_zveJg9UUHl03azk-FgzJFk1X_lywD44d3_Gi8,/nan-gilani-6.jpg

نان خانگی محلی در اغلب استان های کشور توسط زنان و دختران بیشتر در مناطق روستایی جهت مصرف خانوار تولید می شوند. از جمله ویژ گیهای منحصرد بفرد آنها علاوه بر ظاهر زیبا- خوشمزه بودن و عطر و طعم تازه داشتن می توان به بالابودن کیفیت مواد اولیه و طبیعی بودن مواد بکار رفته در آنها اشاره نمود. این گونه نان ها اغلب دارای ارزش غذایی بالایی نیز برای انسان بوده و هیچ قسمت به دور ریختنی و تلفاتی ندارند.

در شرق استان گیلان و در غرب استان مازندران یک نوع نان خانگی تهیه می شود که بر روی آتش هیزم و یا اجاق گاز تهیه شده و به آن نان خانگی ماهی تابه ای و در اصطلاح محلی " کلوبیج کشتا" گفته می شود که توسط اهالی بیشتر در اوقات صبح به عنوان "ورنَهَر" و در هنگام عصر به عنوان عصرانه"وَرچاشت" با مربای گل گاو زبان و غیره به همراه چای صرف می شود.

وعده های غذایی در بین گیلک زبان ها:

1- صبحانه(نَهَر)

2-غذای بین صبحانه و نهار(وَرنَهَر)

3-ناهار (چاشت)

4-عصرانه(وَرچاشت)

5- شام

طرز تهیه در ادامه مطلب:


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s32.picofile.com/file/8480871726/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C.jpg

خلاصه:

رامسر و طبیعت زیبای آن با بهره گیری از مواهب طبیعی همچون وزش بادهای فصلی و باران زا و وجود رطوبت فراوان در بخش جلگه ای دارای جنگل های انبوه و در بخش کوهپایه­ای و کوهستان­های خود به دلیل وجود شرایط مناسب آب و هوایی برای رویش انواع گیاهان مرتعی و کوهستانی همواره مورد توجه طبیعت گردان، متخصّصان علم گیاه شناسی و سایر پژوهندگان بوده است. بسیاری از زنبورداران کشور از تقویم زمان گلدهی گیاهان مرتعی، کوهستانی و باغات میوه در رامسر و ییلاقات آن آگاهی داشته و در فصل مناسب کلنی زنبورها را به این مناطق کوچ می دهند. این پژوهش بر اساس مطالعات میدانی(مشاهده مستقیم) در مسیر جاده کوهستانی لپاسر از جواهرده رامسر در ارتفاع بیش از 2000 متر از سطح دریا و در شهریورماه 1391 (فصل بذردهی اغلب گیاهان در این منطقه) انجام شده است. در این مقاله به معرفی چند گونه غالب در منطقه(20 گونه) از نظر فنوتیپ ، ترکیبات شیمیایی و خواص دارویی آنها بر اساس مطالعات کتآبخانه­ای و فرهنگ گیاه شناسی پرداخته شده است. امید است این مجموعه به عنوان راهنمای مناسبی برای مطالعات بعدی، برداشت بعد از مراحل بذر ریزی، تکثیر طبیعی و مصنوعی و در نهایت کشف حقایق بیشتری از این نوع گیاهان دارویی توسط متخصّصان فارماکوگنوزی، علم گیاهشناسی و فنولوژی گیاهی[1] مورد استفاده قرار گیرد. علاقمندان می توانند جهت دریافت اطلاعات بیشتر به بخش منابع مورد استفاده در آخر این مقاله و یا آرشیو موضوعی حیات وحش و محیط زیست رامسر در وبلاگ رامسر شهر دریا و جنگل(http://mw1.blogfa.com) مراجعه و یا جهت دریافت مقاله کامل (در حدود 70 صفحه)با آدرس ای میل نویسنده تماس حاصل فرمایند.

زعفران خزری

چای کوهی(پنبه)

چای کوهی ( میش گوش با گیاه گوش بره اشتباه نشود)

زرشک وحشی(میالسک)

آلوچه ترش جنگلی(ترش هلو)

گل بی مرگ (لرو) با گیاه بومادران اشتباه نشود

عکس ها: محمد ولی تکاسی

زمان: شهریورماه ۱۳۹۱

مکان: منطقه گیاهان دارویی "کوه یال بکت" لپاسر و مسیر کوهنوردی جواهرده به ییلاق لپاسر رامسر

توجه:

علاقمندان جهت دریافت مقاله تحقیقی از گیاهان دارویی رامسر و ییلاقات اطراف آن با ذکر نام محلی و فارسی- جنس و گونه - ترکیبات شیمیایی- خواص دارویی و طرز مصرف آنها می توانند به وبلاگ جواهرده رامسر(بخش پیوندها) به آدرس ذیل مراجعه فرمایند.

http://javaherdeh.blogfa.com


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

سلام محرم(شعر گیلکی رامسری) یکشنبه هفدهم تیر ۱۴۰۳ 8:31

در مکتب تشیع ماه محرم، یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست. همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می‌کند و دستورات دین خود را از حسینیه‌ها و تکایا و مساجد به خانه‌های فکر و دل خود به ارمغان می‌برند.

https://www.asrupload.ir/moallaa/tasavir/96/06/emam-hosein532.jpg

اللٌهمَ ارزُقنی شَفاعَته الحُسین یُوم الوُرود.

سِلام مُحرَّم

هَندَه بمَه محرٌم می دلِ غُصٌه بگیتِه -می چُم ِ آب رِوانَه، تِرَرِه یا ایمام حسین

* باز ماه محرم آمد و غصه دلم را فراگرفته اشک‌هایم برای تو روان شده‌اند یا امام حسین

اگر یِزیدِشان هَلِه هَندِه نَفَس کَشِنِن- خدایا بَرِسان فِریاد رَسی یا ایمام حسین

* اگر یزیدیان باز هم نفس می‌کشند (زنده‌اند) خدایا فریادرسی برسان یا امام حسین

محرٌم شُب مِرَرِه مثل روز روشِنِ -اگر گوشِه چشمی مِرِه نیا بُکنی یا ایمام حسین

* شب محرم برای من مثل روز روشن است اگر گوشه چشمی به من نگاه کنی یا امام حسین

هر سال محرٌم که بونو یاد تو آرزو کانِم -که بِیَم در کنار تو یا ایمام حسین

* محرم هرسال که از تو یاد می‌شود آرزو می‌کنم در کنار تو بیایم یا امام حسین

دوبارِه آتِشی بونِم گُر گیرَنِم -وقتی اَلَن وینِم وضعِ کربِلایَه یا ایمام حسین

*دوباره عصبانی و بر افروخته می‌شوم وقتی که وضع فعلی کربلا را می‌بینم یا امام حسین

فقیر و غنی همه تِرَرِه سینه زَنِن -تی بی کَسی یَرِه، تی مظلومیتَ رِه یا ایمام حسین

* پولدار و ثروتمند همه به خاطر تو به سر و سینه می‌زنند برای تنهایی و مظلومیت تو یا امام حسین

زمین کربلا یِه تیکِه از خاک بهشتِه چون -هَلِه کمی از بوی تو دَرِه یا ایمام حسین

* زمین کربلا تکه ای از خاک بهشت است چون هنوز هم کمی از بوی تو دارد یا امام حسین

هرسالی که هَنِه، تی داغ تازه تر بونو ولی- کیه که بهتر بیشناسَه تِرِه یا ایمام حسین

* در هر سالی که می‌آید داغ تو تازه می‌شود چه کسی تو را بهتر خواهد شناخت یا امام حسین.

محمد ولی تکاسی

محرم 1433

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

پیرپاچ سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ 10:31

پیرپاچ

روزگار خوشتررِه چرخ خواردَرِه. کَم ­کَم تی ریش و سبیلِ هم سفید دَکَنه!. هر تار موی تو هزارها تومن ارزش پیدا کانن. یه دفعه وینه تی سر موهم سفیدا با. یا از دار دونیا د یِه هَلَه مو هم ترَرِه نمانستِه! بعضی ها با اینکه ای همه عمر از خدا هگیتِن، هَنده "کال مرغانن" اَمَه بعضی­ها تا پا به سن نی یَنِن، دِ "پیر پاچ مرغانن".

اونوقت تازه به فکر عاقبت کارها دَکِنن. تو کجای ای دونیای خاکی مَن هِسِّه؟ خیلی جار بُشه یا خیلی جیر بِمِه؟. فقط خودت دانِه و خدای خودت.

یِه نصف خلق، شب و روز دو کانِن هَندَه رِسِه نوتونِن. یِه نصف هم شُب بُخواتِن صُبح سر پولدارا بان. ندانِن امسال عید کدام طرف گشت و گذار بُشَن چون قبلا همه جاره بوشا دَرِن.

براره، خواخِره، پیری هم بد دردی­یَه. اگر نوتونستی بی خوشترِه رفع و رُجوع بکنی پس چه بهتره که بَنی، بیشی! تا مردوم دَست هِش ونکنی(سَربار نشوی). پیش زن و بچه شرمنده نوباشی.

عمر زیاد کُردن هم خیلی خوب نی یَه. وَنه شاهد مرگ عزیزان و از دست دادن جگر گوشه هات باشی.

گوتِن: دونیا چند مَن؟ گوتِه: هر چی کول گیتِه!

همیشیک به عاقبت کارهات فکر بوکون. یِه سر قبرستان محلِ دِل بزن. آخرین ایستگاه همه مردوم اوجویَه.

به قبرستان گذر کردم کم و بیش بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی کفن در خاک خفته نه دولتمند بُرد جز یک کفن بیش (باباطاهر)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دریافت تقویم 1403(مطابق با ماههای گیلکی) پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۲ 13:59

دریافت تقویم 1403- با فرمت PDF

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

سالها سال شود شنبه به نوروز

mwtokasi@yahoo.com

سر کو سامان دریایَه دَارِن هَندَه پولِ دُمال دُو کانِن. ایشانِ دُمالِ کُنی هَندَه گیته نِشَنِه. بِرارِه / خواخِره حرص و جوشِ دونیایَه خیلی نُخوار. "تی جان بُشَا دِ نی یَنِه".گوتِن دونیا چَن مَنِ؟ گوته: هرچی کول گیته!!!! سالها سال شود شنبه به نوروز. تا تو بتونی روی خوش زیندگی هم بِنی!!

یِه نصف خلق خا، هیته سختی کَشَنِن، نُخوارِه کَشَنِن تا یِه موشت پول جمعا کُنِن. هر چی دَارِن خوشته وَگ وَچه شانِ خوشته بالای سر بِنیشته دَارِن. اَرسِه بیَردِه اولاد(بچه هایی که از آب و گل درآمده اند) خا هم کمتر ای روزا به فکر خوشته پَئر و مار هِسِّن!. ویشته دنبال آرزوهای دور و دراز خودشان کوت و پات دَارِن. تا دونیا دل آدم خوب هِسَّه آدم های بد هم وجود دَارِن. فقط به فکر جیب خودشانِن نه دیگران!.

آدم سِواره خبر از حال پیاده نداره. آدم تا خَر دِشته بی، پیاده راه نوشونِه. دِبار هَمسادِه از هَمساده َکَسِن خَبِره دَشتِن.اولادشان خوشته پَئر و مارَرِه جان دَن. اَلَن چی؟

سال دوازده ماه کمتر از هم خبر دَارِن. هر کی با خودش هم قَاره(قَهرِه) تا چی برسِه به دیگران. اینقدر دنبال کار بیخودی اند که از کار اصلی خودشان هم مانِن. بعضی ها زیربار مشکلات زیندگی دِ واسِرسِن. دِ تحمّل ندارِن. اَشانِ تلیک هم دَر بِمَه. سلامتی از همه چی بهتره. "اُ موقع که دندان دَارِه نان ندارِه، اُموقع که نان دَارِه دندان ندارِه"!. تا دونیا، دونیا با چُنین با!

آقا توکل چی بگوته با: کاری بکن بُز دَر ُنشا اگر دَرشا دِ کین سَر چنگ زَئن فایده ای ندارَه!.

امسال هم پَرسال مُثان خیلی زود بُشا دِ تمانابا. د تی گوش پشتِ بِدی اُنَم دِ تونه!(خواهی دید!). از تو فقط یِه خوبی، ِیه بدی مانِه. بدی دِل هِچّی دِنی یَه. پس تا تونِه به مُردوم خوبی بکن.

نام نیکو گر بماند ز آدمی .......... بِه کزو ماند سَرای زرنگار (سعدی)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دیگری اسب سرنشین همیشیک پیاده!!! دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ 13:42

بازی آتلی آتلینی یا پیادا آتلینی

ای روزا هر کی از راه رِسَنه گونه:

مو فلان کار کانِم اگر فلانی شاخ هالِ بَهَلَّه! اگر تی پُشتِ گوشَم بِدی ایشان کارَم وینِه!. خیلی هارت و هورت زَنن! نی یَه!(اینطور نیست).

"یِه جُو غیرت خَنِه یِه اَرزن هِمّت". اَلَن همه تِرِه گونِن: اگر اینجوری باشَه مو اُنجوری اُکاره انجام دَ تونوم. هنوز در امّا و اگرها بِمانسِن. خوشتِه دور چرخ خارِن هَندَه وَگِردَنِن هَنِن خوشته اوّلِ جا سَر.

روزی روزگاری "داو"(داب) با اگر سَر بیشی بی تی حرف وَسِه نوشا!. هیته دَرجَنِن ای­کَلَنِن(پاره می­ کنند و می­ریزند). آخر بنده خدا اگر نوتونی کاری بوکونی چَرِه حرفِشه زَنِه تا چند روزی دونیا بر مُراد تو باشَه بعدش چی؟

از خلق خدا نترسِنه از خدا بَتِرس. اگر کاری هم خَنه بوکونی کارستان، به غیر خدا به کمک هِچ کَس چشم امیّد نِدار." دیگری اسب سرنشین همیشیک پیادَه". آهای آدم عاقل، به پیر به پیغمبر، تی روزیَه فقط از خدا بِخَه. هون تِرَرِه وَسِّه. تِرِه در بدترین حالات دستگیری کانِه.

اَلَن خلق یِه مشت پولَ رِه، هر روز به یِه رنگ دَرهَنِن. "خودِه پُلُت دار وَلگ مانِن هر راه باد زَنِه هورو شونِن". "خودِه توسا دار مُثان فقط هَچی دود کانِن". "اُشانِ تَش هَمرَه هِچ کی گرما بوتِه نوتونِه(گرم دَکِت نوتِه)".

زیندیگی هم سَر به جوری دَرِه هم سَر به جیری. "خوشتِه اَسوِ(اسب) تنگ دَکِش". "پشت مَچه گازِه گیر". بِن تی دِل چی گونِه ، عقل هَمرَه وِرِه باپُچ . به خدا توکّل بوکون. به بُشا روزشان حسرت نُخار به روزهای خوش آینده امیدوار باش. ان شاءالله تی دستِ هم خدا گَرِه.

شیر هم به اُ شیرگیری وگردنَه خوشته پِسی یِه هَم نیا کانِه. اگر هم اَلَن به مال و مَنصَبی بَرسی یِه. سری از توی سرها دَر بیَردِه وَگِرد خوشته پِسی یَه هم نیا بوکون بِن کی بی! اَلَن چی وَکِته؟!!!!!!!. سِلامِت باشی.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

شومار و عروس جمعه نوزدهم آبان ۱۴۰۲ 8:55

https://irankojast.com/wp-content/uploads/2018/12/iArbqt9Lk7WvYJhh-1519549585200-247x300.jpg

https://beeptunes.salamcinama.ir/track/cover/47cfdd46-ed67-4abf-a24b-688fca18fc8c.jpg/r/400x400

دریافت فایل صوتی- شومار و عروس

در گذشته مادر شوهر ها در اغلب کارها حرف اول و آخر را می زدند. بچه ها هم به این سیستم عادت کرده و جرات اظهار نظر و عمل بر خلاف رای مادر را نداشتند. چه بسیار عروس هایی که به علت حرفهای مادر شوهر در طول زندگی رنج زیادی کشیده و کاری جز تحمّل مشقّات و ادامه زندگی نداشته اند.از اینرو به مادر شوهر نیز "کل شومار" می گفتند.

تئاتر گیلکی با لهجه گیلکی رامسری

محمد ولی تکاسی

زبان مادر شوهر

در لهجه گیلکی رامسری:

کَل=

۱- معنی اول :فرد نر هر گله که کل گاه نیز می گویند

۲- معنی دوم: فرد قوی و مهاجم

کل شومار نیز یعنی مادر شوهر قوی و قدرتمند که بر همه چیز می خواهد تسلط و اختیار داشته باشد-

کل فیل مارجان: زنی بنام مرجان که مثل یک فیل نر قوی و قدرتمند بود.خدایش بیامرزد.

داستان گیلکی رامسری

عروس: مار پلایه بَنِم کَچالِ سَر وی هوایه بِدَر سَر نوشِه

عروس: دیگ پلو را روی اجاق گذاشته ام هوای آن را نگهدار تا دیگ جوش نیایید و آب برنج نریزد.

شومار: اندی زِرتِه می کاره خَنِه مِرِه یاد بَدِه لوی دوره گل مالی بوکرده تا سیاه نباشَه؟

مادر شوهر: بچه به این کوچکی می خواهد کار من را به خودم یاد بدهد. دور دیگ را گل اندود کردی تا سیاه نشود؟

عروس: اَی یِدا کَردِم

عروس: آخ فراموش کردم

عروس و مادر شوهر دنبال کار خود می روند. بعد از چند دقیقه:

شومار: پُلا سَرشا لوی سَره وِگیر عروس!

مادر شوهر: برنج سر رفت عروس درب دیگ را بردار!

خدابَدَره عروس ! خبری نِیَه!

از عروس خبری نشد.انگار غیب شده است.

شومار: اَی مادیَن(! )معلوم نیه کوجار بوشا؟

مادر شوهر: ای مادیان(!) معلوم نیست کجا رفته؟

مادر شوهر با چابکی تمام درب دیگ را برداشته و آتش هیزم را کم می کند تا برنج ته نگیرد.بعد از یک ساعت عروس بر می گردد.

شومار: کمی گِل بُن دِبی؟؟

مادر شوهر: در زیر کدام خاک بودی؟؟

عروس: بوشابام آب لَک لیباس بشورم

عروس: رفته بودم کنار رودخانه لباسها را بشویم

شومار: تِرَم گونِن زِنِه! اول وَسِه پلایَه باپُچی بعد بیشی روخانِه- طیفیلی

مادر شوهر: به تو هم می گویند زن اول باید پلو را می پختی بعد می رفتی رودخانه طیفیلی

طیفیلی: طیفیله

عروس اگر از خانواده غریبه و غیر فامیل باشد. اقوام داماد نیز او را کم ارزش قلمداد کرده و برخورد های سختی با او داشتند. در لهجه گیلکی رامسر طیفیلی نام دیگر حیوان جوجه تیغی است.

برخورد صحیح با مادر شوهر

خاطرات یک عروس جوان

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر گیلکی رامسری(مُشت و دِرُفش) شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۲ 8:18

مُشت و دِرُفش

محمد ولی تکاسی

اَندی تره بگوتِم وِلَش کَن دُم دونیا درازه. بد کننده خودش کَشَنِه به خرجت نوشا. تی مرغ همَش یِه پا دَارِه!." آی کَنده کین زَنه کِه"!(کار بیهوده کردن). ایمروزه آدمِ فردا دِ نِشَنِه(نمی توان دید). آدم یعنی آه و دَم. امروز هِسِّه فردا نَسِّه.تو اِسِه مرَرِه چی چی گونه؟(برای من چه می گویی؟)." کَل ماره گَم کیرا وُشت"!.

مُردوم دار بان کار هر کَسی نی یَه. دل شیر خَنه با صبر ایوب. سال ها ای کوه مَن، اُ دَرِه دِل گوسندچرانی بوکوردِم. چوپانی هَمرَه، شیر و ماست بوروتِم زیندگی چرخ بَدَم. سِراگاه[1] دِل، سالی چند من روغان گیتم، تِرِه بزرگا کُردُم.تا تو دست پدر بگیری نه اینکه می لِنگ بگیری مِرِه گِل بَزنی!. افسوس جوانی عمری با، زود بگذشت.

تا ماست ترشا نوباشا، وی سر سوم(کپک) نَزِنه وِرِه روغان گیتِه نِشَنِه. تا زمین کِبِره دانوبسَه خشکا نوباشا، نِشَنه وِرِه آو دابوسی، برنج بکاری. هر چی خوشتررِه موقع دَرِه!

می زبان مو در بیَردِه اَندی بوگوتِم ای وَچه هَمرَه نگرد. اُن هزار پیشَه. امروز تی دوستِ فردا تی دُشمَندِ!.یِه روزی می گپ تِرِه هَلی بونه که می قبر سر پِلَم دار(گیاه آقطی) و گزنه دار دَر بِمَه !.

مُشت و دِرُفش(خنجر)!. "هر کی خَره تو وی پالان پاش. هرکی دَرِه تو وی دالان باش".

خدا جای حق نیشتِه. روزگار آخر خوشته کارِ کانه. عاقبت حق به حَقدار رِسَنه.

نتیجه اخلاقی:

صبر بر مشکلات و تکیه بر اَلطاف خداوند در رأس همه امور زندگی است.


[1] - به محل نگهداری گله گوسفند یا گاو، سراگاه می گویند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر رادیویی گیلکی رامسری(کنایه و اشارات)

وُی: اِف اِف اِف! ای مِهی چند روز آو دل بامُرده مِهی یَه مانِه. چَرِه اَندی بو کانِه! می حال به هم بَزَه! آدم بُخواردِه شیر وی وینی لوکا دل جی درگا هَنِه.

عروس: پیف!(کنایه از استشمام بوی بد). این ماهی مثل ماهی مرده چند روز مانده در آب می ماند. چرا اینقدر بو می دهد. حالم را به هم زد.شیر خورده شده آدم از داخل سوراخ های بینی بیرون می آید(کنایه: استفراغ کردن)

زاما: ناشکر نباش ، هینَم اَمِرِه گیر بِمَه باشو خدایَه شکر بوکون. نصف قیمت هِگیتِم.وِرِه شورا کن.

داماد: ناشکر نباش. همین هم گیرمان آمد برو خدا را شکر کن.نصف قیمت خریدم.این ماهی را شور کن.

کل شومار: از جار جیر بمِم ! تی پَئر همیشیک هرچی نوبری دَکِتِه نابا اَمِرَه هگیتِه.

مادر شوهر:از بالا پایین آمدیم. پدر تو همیشه هر چه نوبرانه به بازار می آمد برای ما می خرید.

وُی: هَه! تو چی چی گونِه مار!. اَمِرَم خوشته پَئر خانِه دل پادشاه بیم. هر وَخت هر چی خسیم فراهم با.

عروس: " آدات تعجّب "، تو چه می گویی مادر!. ما هم در خانه پدر خود پادشاه بودیم.هر وقت هر چه می خواستیم فراهم می شد.

زاما: "از اسب بَکتیم از اصل خا نکتیم". مو یِه نفر آدمِم چند سر نان خوار. یِه کم دل بدِرین. ان شاء الله بلکه اَمِه وضع بهترا باشِه!

داماد: از اسب افتادیم از اصل که نیافتادیم (کنایه: ورشکستکی ). من یک نفر آدم هستم و چند نفر نان خور دارم. کمی صبر کنید. به خواست خدا شاید وضع ما بهتر شود.

وُی: می ننه خدا بیامرز همیشیک گوتِه: " اُموقع که دندان دَرِه نان نِدارِه - اُ موقع که نان دارِه دندان نِدارِه!

عروس: مادربزرگ خدا بیامرزم همیشه می گفت:

"آن موقع که دندان داری نان نداری- آن موقع که نان داری دندان نداری!

نتیجه اخلاقی:

"هر کی روغان خوارِه با مُغان خوارِه ". "ایمروز بُخوار نان و تره فردا بُخوار نان و وَرِه (کَره)".

کنایه:"هر کسی راحتی می خواهد باید اول رنجی را تحمّل نماید". امروز بخور نان و تره فردا بخور نان و گوسفند(کره).

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

عید شما موارک (سال 1402 سال خرگوش) جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ 10:17

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f6/Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg/800px-Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg

https://s23.picofile.com/file/8448452268/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%86%DA%AF2.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر رادیویی گیلکی- زن بد دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ 20:58

گیلکی رامسری( زن بد)

یِه کولاک روز یِه نفر بوشا قهوه دکان دل شایعه بوکورده فلان کَس که اسم و رسمی دَشته، بوشا شهر دِل عَملگی کانِه. خوشترِه زمین دَارِه، مال دَارِه، وَگ وَچه دَرِه همه دَس وِگیته بوشا شهر فَعلگی کانِه! یِه مرد رِند بوگوتِه: اُن" جوانمرگ مُردن اولاد نوبا"، آدم زرنگی با. وَنه بوشوم شهر تَه و تویِ ویِ کارا دَر بی یَرِم. پُرسان پُرسان بوشا میدان تره بار دِل وِرِه پیدا کُرده بگوتِه مو امشُب جا ندارِم بُخواسِم تو کوجار خواسَنِه مِرَم تی مهمان باشِم. اُن بگوتِه مو دو تَه زِنِه دارِم ایشان وسط خواسَنِم تو هر جا خَنِه بُخواس. مردکه شاخ در بی یَردِه بگوتِه مو هر جا تو بوگی خواسَنِم! شُوب، بُشان بُخواسُن بِدَن مردکَه بَشا یِه مَچِّد دِل بَنه بُخوات. بگوتِه تکلیف چی یَه مِرَم هیجِه خواسَنِم.

نصف شُب مردکَه گَب دَر بِمَه وِرِه بُگوتِه:

مَو دِه مَن خوشته زن گِه دَس اسیر بام. همَش آعلی گارسِن کُرده شونوبا مهمانی.خوشته ارث پدره می چُم مِداد کَشَه! هَمَش جَر و ماجَر دِشتیم. دَر و هَمسادِه دیم دِ مِرَرِه آبرو نمانِسه با. مِره به تنگ دَر بی یَرده با. می سر مو از فکر و خیال همَش بَکِلِس. می بچه ها هم خرج و بَرج شان سر به آسمان زَه. آخِرش اُشانِ دَس وُروتِم بِمَم شهر دِل یِه کم راحت باشِم، روی آسایش بَنِم. پَک پوله خیلی دَشتِم، اَعیانی زیندگی بوکوردِم ولی خیلی زود فِریب بُخواردِم. فکر بوکوردم علی آباد هم شَهری یَه! اَلَن مو دوتَه زنِه دَرِم. هر دو تَه هَمرَه دعوا بُکردِم. هر دو تَه خانه دَارِن یکی ای طرف مَچِّد یکی اُ طرف مَچّد. مو هم اُشان وسط، مَچّد دل خواسَنِم تا بِنیم بعدها خدا چی خَنِه!.

مرد رِند بگوتِه:

مو تی کارِه سر دَر هَردِه نوتونِم. اَمِه محل مَن یِه مَثَل دِرِیم. اُنَم اینِه:" زمین دار و وِشنا خواس دو زن دار و تِنها خاس". وَگرد بی یَه خوشته خانه و سِرا، سَر. تی وَگ وَچه چی گناهی بوکوردن! تی زنِه بد در بِمَه!

مردکه وِرِه بُگوتِه: اَی اَبار دِ نُگو. وَگِردِسِن گَبِ، دِ نزن. مو دِ روی برگَشت به خانَه نِدَرِم. ایجه هم خوشته آقایَم هم خوشته نوکر. نه مو به کسی کار دَارِم نه کسی با مُو. روزگار سختی یَه. اَلَن هرچی فکر کانِم گونِم: خدایا بونو روزی هم اَمِه روی آسایش و عزّت و احترام بِنیم.

مرد رِند بوگوتِه: "زن تونِه آدم تاج بر سر بوکونه زن تونِه آدم خاک بر سر بوکونه"

به قول قدیمی ترها : "آغوز بیشکن بَن وی لافَه- می سر بیشکن بَن وی طالَع!"

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه!

کار بیهوده کردن از نادانی­یَه. فضولی کردن تو کار دیگران، پشت سر مردوم صفحه نیَن. فلانی راس بوشا، فلانی کژ بوشا همه از بی فکری­یَه. بَچسب به کار و زیندگی خودش. تا اَلَن فکر بوکرده بی: کوجای ای دونیا هِسّه.

"تی شکم وَنه پُلا پُرا کُنِه تی تَنِ رَخت". دونیا باره(غذا) هم بُخواری تا تی دل خوش نباشه تِرِه وَنِکَنه. تِرَرِه خون و گوشت نوبونه. ای دونیا دل غم همَش ویشتره تا دل خوشی. کِوی گِه مثان(مثل بره گوسفند) نوباش که به کَم قانع نی یَنه!. هِچ وَخت(وقت)، رضایت نداره بقیه از اون ویشتره دَشتِه باشِن.

تی دل خوشی اگر به مال و ثروت روزگاره. "تی کلوبیج هم پیتَه"!. دونیا هِچ کس رِه وفا نوکورده با. به ای دونیا دل دانوبوس. تی سلامتی به تبی بَنده، تی دونیا هم به شبی.

همه آرزو کانِن جات تَره(بالاتر) بوشون. تا کوجار تونِن جار بوشِن فقط خدا دانه و بَس. بعضی ها خوشته پایَه روی کلّه دیگران نی یَنِن هوتَه هم جاتّره(جاتَّه)(بالاتر) شونون. بعضی ها هم مردوم زیرپایَه خالی کانِن تا جاتّر بوشون.

آخرش چی. هِچ چی به هِچ چی!!!!.

بدکننده خودش کَشَنِه. هر کی دونیا دل خوشته نتیجه­ی کارایَه وینه. چه کار خوب باشَه چه کار بد. "کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رسَنه". تا تونه به اطرافیان خودت خوبی بوکون تا خدا هم تی عاقبتِه به خیرا کونه. تو مردوم دَس بگیر تا تی سختی روزِ هم یه نفر دیگر تی دَسِ بگیره. این به آن دَر. تی سخت روزه آدمه بیشناس. "وِرِه سَر و چُمه گیر"(رسیدگی کن) تا خدا هم از تو راضی باشه.

تو نیکی می­کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند زبانزد گیلکی رامسری(62) چهارشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۱ 9:57

چند زبانزد با لهجه گیلکی رامسری

  1. برنج ساتنیک بوکوردم

برنج را آماده کردم.

کنایه: افتتاح کردن، شروع کار

  1. نُمُک نَزه تِشنی دنگته

نمک نزده، تشنگی نمی آورد.

کنایه: اهمیت ندادن به چیزی یا کاری

  1. خوشته فَل دَنگ بزن مردومِ بوجِ دَس نزن!

پوست برنج (فل) خود را خرمن کن اما برنج رسیده مردم را دست نزن!

کنایه: امانتداری، دست پاکی

  1. خدا کویَه نیا کانه وَرپ داکانِه.

خدا به کوه نگاه می کند برف می ریزد.

کنایه: استحقاق و ظرفیت افراد نسبت به داشته ها و نداشته هایش.

  1. یِه کوه وَنه فوسَه تا دَره پُرا باشه

یک کوه باید ریزش کند تا یک دره پرشود.

کنایه: انجام کارهای بزرگ توسط افراد بزرگ، کارهای بزرگ باید دارای زیرساخت های بزرگ از نظر اندیشه و توان افراد جامعه داشته باشد.

  1. زمین نرمی یه وینه گاجمه ویشتر فرو کانه

نرمی زمین را دیده گاوآهن را بیشتر داخل زمین فرو می برد.

کنایه: سوء استفاده از امکان پیش آمده، فرصت طلب.

  1. کوه به کوه(یا دریا) نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه.

کوه به کوه(یا دریا) نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.

کنایه: تقاص کارهای نیک و بد در همین دنیا.

  1. وی جیب دل اُسبوج واز کانه

داخل جیب او شپش، پشتک وارو می زند.

کنایه: جیب خالی، سرمایه کم.

مشابه: آسمان به این بزرگی یِه ستاره هم ندارِه!.

  1. تا دونیا دونیا با چنین با!

تا دنیا، دنیا بود اینطور بود.

کنایه: عدم تغییر سرنوشت افراد، قطعی بودن اتفاقات بد در زندگی.

  1. بِن تی سرِ چی دابا(دَره).

ببین طالع و سرنوشت تو چه بود؟

کنایه: قبول وجود سختی ها و مشکلات در زندگی توسط افراد.

* آغوز بیشکن بَن وی لافَه می سر بیشکِن بَن وی طالع

  1. وِرَره گِرزه گی، آهین سَره

برایش مدفوع موش با ارزش آهن یکی است.

کنایه: فرد خسیس، مال دوست.

  1. زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد

زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد.

کنایه: رسیدن به ارث زیاد، مال و ثروت بدون رنج کشیدن.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ 8:16

http://bayanbox.ir/view/7685524982289030187/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA.jpg

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست

کدخدا نیست، خدا نیست، بلای ده ماست


روزگاریست به گوش همه خواند که خداست

خانه اش در ده ما نیست، جدای ده ماست


بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست

کدخدا دیر زمانیست که دیوانه شده ست


از زمانی که به دیدار خدا رفته و در خانه شده ست

خانه را دیده، خدا را نه؛ ولی با همه بیگانه شده ست


غافل از آن که خدا در همه جای ده ماست

بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست

این شعر از نظر معنا و مفهوم یادآور

شعر زیبای ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید از مولانا می باشد.

تفسیر شعر "کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست" این است که دینداری و دیانت بدون توجه به خلق ارزشی ندارد.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

اسطوره سیاگالش در رامسر چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ 11:39

اسطوره سیاگالش
محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

مقدمه

مردم در هر منطقه ای به تنا سب محیط جغرافیایی و اکولوژی، زبان و ادبیات، دست آفریده ها، باور های دینی و  غیره دارای افسانه ها و داستان هایی زیبا، شگفت انگیز و گاهأ خارق العاده  دارای قهرمان و اسطوره هایی با قدرتی بیشتر از توان جسمی و روحی انسان ها ولی در خور فهم و دانش افراد همان جامعه وجود دارند.  افسانه ها، قصه های خیال انگیز درباره موجودات خیالی­اند که از اندیشه، اعتقاد، آرزو، رنج ،ترس، امید وناشناخته های زندگی انسان ها شکل می پذیرند  این‌ روایات شکل ساده ای دارند و به شرح‌ وقایعی می پردازند که نبرد میان خیر و شرّ، مرگ و زندگی و سرانجام پیروزی خوبی بر بدی است. اين رویدادها چنان در کنار هم قرارمی گیرند که قهرمان به کمک عوامل غیرطبیعی به پیروزی برسد. شخصیت های افسانه ای ازنظرظاهر و رفتار به موجودات عادی شبیه هستند اما توانایی هایی دارند که در موجودات عادی دیده نمی شود ضمن آنکه همیشه یک اتفاق دوراز تصوّر آنها رابه ایده آل می رساند .درمنابع اسطوره های ایرانی " گئوش " gaus " ایزد نگهبان و سرپرست چهارپایان مفید و دام های موجود در جنگل و کوهستان است . دراوستا ، ایزدی دیگر نیز بنام  درواسب "drrasp " نیزاین وظیفه را بر عهده دارد . باتوجه به سپردن نگاهبانی رمه ها(گله ها)  دراوستا به ایزد گئوش (گاو ) و درواسپ ( اسب )  درمی یابیم  که در کنار گاو  با جایگاه مقدس، اسب نیز در نزد ایرانیان از اهمیّت زیادی برخوردار بوده است .
  ای درواسپ  ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی ده که آفریدگان مزدا را گله بپرورم؛ که آفریدگان مزدا را جاودانگی بخشم .که گرسنگی و تشنگی را ازآفریدگان مزدا دور بدارم؛ که ناتوانی پیری و مرگ راازآفریدگان مزدا دوربدارم؛ که باد گرم و باد سرد را هزارسال ازآفریدگان مزدا دور بدارم .
درواسپ توانایی مزدا آفریده اشون پناه بخش – که خواستار زور نیازکننده و به آیین پیشکش آورنده راکامروا کند – او را کامیابی بخشید .                                                               (گئوس یشت – کرده دوم – بند 11،10،9)


 سيـاگـالـش (نماد ی از اسطوره های حمايت ‌از دام)
   سیاگالش، رخساره ای از شبان خدایان عهد دور است . که به مرور زمان رخساره و چهره ای انسانی یافته است . سیاگالش در باور دامداران ازچهارپایانی چون گاو و گوزن نگهبانی ومحافظت می کند.  به عبارتی سیاگالش،  نگهبان چهارپایان ازسختی، بیماری و مرگ است.


اجرای مراسم سیاگالش در موزه میراث روستایی گیلان

اگر هردام از چوپانی تلف شود نشانه آن است که سیاگالش از وی روی گردانده است و هرگاه برشمار گوسفندان و رمه های چوپان افزوده شود، آن رانشانه مهر و توجه سیاگالش می دانند .
صادق هدایت، درکتاب نیرنگستان به این امر اشاره می کند: " معروف است که روز  جمعه بازار، سیاگالش به شکل پیرمردی آمده و کره می فروشد . هرکس ازکره او بخرد هرگزتمام نمی شود و پیوسته آن کره  ری (بركت)  می کند ولی به محض اینکه به کسی ابراز بکند که کره او ری می کند یا مال سیاگالش  است ، فوراً دبه کره او خشک می شود " .
سیاگالش ازسوی دیگرازقدرت دگرسانی برخورداراست، این از توانایی خدایان اسطوره ای است . سیاگالش می تواند خود رابه رخساره چوپانان درآورد و وظیفه حفاظت ونگهبانی ازرمه رابه جای آورد. این خویشکاری با خویشکاری شبان ـ خدایان اسطوره ای یونان و ایرانی بسیارهمگون است[1] .
 
اسطوره سياگالش در رامسر
در باورها و مَسلک گالش ها (کاس سی ها  یعنی قوم ساکن در کوهستان و با شغل دامداری) نیز فردی در کوهها وجنگل ها وجود دارد که از طایفه از ما بهتران بوده و در وقت سختی و مشقّت به داد گالش ها می رسد.
به نظر برخی از اقوام ساکن در روستاهای رانکوه و توابع لاهیجان، سیاه گالش جنی هست که صاحب و مالک گوزن ها وآهوهای وحشی جنگل ها می باشد. ولی در منطقه رامسر و حومه سرگالش به شکل انسانی است که غمخوار گالش هاست و راهنمای آنها جهت یافتن مسیرهای صَعب العلاج کوهستانی در دل کوه ها و درّه ها خصوصأ در ایام وجود مه غلیظ در این مناطق است. سرگالش، دارای قدرت ماوراء الطبیعه بوده ولی از آن در جهت خدمت به انسان ها استفاده می نماید. داستان نگهداری دو بچه و گاوها و گوساله ها در یک زمان نه چندان کوتاه بعد از بارش برف زمستانی توسط یکی از گالش هایی که از ییلاق به جلگه آمده بود و در عوض این کمک گاونر سیاه رنگی را به سیاه گالش هدیه  می دهد زبانزد گالش های منطقه رامسر و حومه  است. نعره این گاو نر (اصطلاح گیلکی گُرانِه) هنوز هم گهگاهی در جنگل طنین انداز می شود.
اسطوره سیاگالش،  زبانزد گالش های مناطق کوهستانی اشکورات  و ییلاقات شرق گیلان و غرب مازندران  بوده و نُقل مجلس مردم رامسر است . همچنین سیاه گالش، کسی است که از زندگی همه گالش ها با خبر است. سرگالش ها و سلِر ها(کسی که مسئول لبنیات و تولید فرآورده های شیری گالش­ها در گاوسراها و گوسفند سراها است) همه او  را دوست دارند و از طریق راههای مختلف از طریق او  راه درست زندگی خود را می یابند.
به روایت دیگری مرد چوپانی در برف شدید اسیر شد. سپس به ناچار گله هایش را درسرما گذاشت و خود گریخت. بهار که رسید چوپان به ییلاق رفت تا شاید چند تایی ازگوسفندهایش را زنده بیابد وقتی به محل مورد نظر رسید با شگفتی دید که گوسفندانش صحیح وسالم هستند و چوپان قوی هیکلی کنارآنهاست او  به چوپان اعتنا نکرد و فکر کرد که سگ ماده اش گله راحفظ کرده پس سرگرم نوازش حیوان شد. سیاگالش پرسید : ای مرد گوسفندانت چطور ازسرما زنده مانده اند؟ مرد گفت : کارسگ من است . تا این حرف از دهان مرد بیرون آمد گوسفندها همگی تبدیل به سنگ شدند. این داستان در کوه دالفک اتفاق افتاده است و می گویند این سنگ ها که به شکل گوسفندها درآمده اند هنوز دراین کوه موجود می باشند.
باورداشت های‌مردم در مورد شمایل‌ سیاگالش
در بعضی ازمناطق می گویند سیا گالش دو نوع است : زولفین و کل( زلف دارو کچل)[2] .
روزی که سرپرستی جانوران حلال گوشت جنگل و کوهستان با سیا گالش موی بلند است، شکارچیان می توانند به راحتی شکار کنند. زیرا سیا گالش در آب چشمه سارها  به آراستن زلف های بلند خود مشغول است و از گله ها غافل است. اما روزی که سیا گالش کچل همراه جانوران حلال گوشت جنگلی و کوهستانی است پا به پای آنها حرکت می کند و شکار چیان دست خالی از شکار باز می گردند . البته باورهای عمومی او  را  بلند قد ، قوی بنیه ، چهار شانه تصویر می کند. قدرت او آنقدر زیاد است که می تواند دو درخت تنومند را خم کند. او موجودی است با هیبت که هیچ کس در برابرش سخن نمی گوید و زبان بند می­آید. بیش از ده متر قد دارد. هر دستش دو متر و هر پایش سه متر و کف پایش را نیم متر می دانند. ریش ندارد اما سبیل هایش از بنا گوش در رفته است.
البته معتقدند سیاگالش به هرشکلی می تواند ظاهر شود از جمله پیرمرد عصا در دست یا کودکی دوست داشتنی. اما در بیشتر نقاط جلگه و کوهستانی گیلان او را به شکل و شمایل مردی قوی هیکل، سیاچرده ، با نیم تنه " چاشو " و شلوار پشمین سیا ه رنگ. اما با جثه ای نه چندان غول آسا که از قدرت بدنی معنوی و بالایی برخوردار است و قدرت ناپدید شدن نیز دارد. تصور می کنند در بسیاری از نقاط گیلان او را فرشته، موجودی عینی، از پیامبران و اولیای خدا ، انسانی افسانه ای، شخصی مقدس، یکی از بندگان خوب خدا ، موجودی غیبی ، نظر کرده و حتی سیّدی بزرگوار به شمار می­آورند و او را سیاگالش   می­گویند زیرا سیا چرده و سیا پوش است. او بیشتر در نیمه­ی شبهای مهتابی و در آستانه ی سحرگاه ظاهر می شود(علی اکبری لیاولی ،1391).
 
"عشق گالش ها  به اسطوره سیاه گالش، وصف ناکردنی و بسیار ستودنی است".
 
 
 
 
منابع مورد استفاده:
1- رحیمیان، ع. 1390. از سخت سر تا رامسر.
2- وبلاگ رانکوه و نصیر محله.
3- وبلاگ تردید (نگار نادری.( http://negarnaderi.blogfa.com
منابعی برای مطالعه بیشتر:ـ سجاد پور، فرزانه. فسون فسانه.1378. تهران ، انتشارات سپیده سحر. ـ دکتر تسلیمی، علی. 1381. گذر از جهان افسانه. رشت، انتشارات چوبک.ـ بتلهایم، برونو.افسون افسانه ها. ترجمه اختر شریعت زاده. 1381.تهران، انتشارات سروش.ـ حسن زاده، علیرضا. افسانه زندگان(جلد 1). 1381. تهران، انتشارات بقعه و مرکز بازشناسی اسلام و ایران.ـ بُشرا، محمد. دد و دام. 1383.رشت، انتشارات طاعتی.ـ دوستخواه، جلیل. اوستا. 1385.تهران، انتشارات مروارید.
 
 
[1] - در هر دین و مذهبی توجه به فردی که نجات دهنده و حل کننده مشکلات لاینحل مردم بوده و برای همه قشرهای جامعه آزادی را رقم می زند وجود دارد که معمولا از آن به نام سوشیانت یا هدف غایی و نهایی جهان و منجی عالم بشریت یاد می شود.در کشورهای غربی حضرت عیسی مسیح و در کشورهای مسلمان حضرت مهدی(عج) را نجات دهنده نسل بشر در جهان می دانند.
 
[2] - شاید در زبانزد از سه نفر باید ترسید(کچل، سرخ مو و زرد ریش) از همین باورها نشأت گرفته باشد.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

"دل گَبِ" شنبه یازدهم تیر ۱۴۰۱ 12:4

"دل گَبِ"

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

باخود حرف زدن و در ذهن خود به دنبال حل مشکلات زندگی رفتن از دیرباز یکی از دل مشغولی ها و گذراندن اوقات فراغت به دور از هیاهوی شهری و مشکلات زندگی روستائیان بوده است که در لهجه گیلکی رامسری به آن "دل گَب" گفته می شود.

در زمان گذشته نامگذاری افراد و مکان­ ها حتی درختان و پرندگان و حیوانات نیز بیشتر بر اساس محیط زندگی، نوع خوراک، نوع شغل و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی ، رفتار و ظاهر افراد انجام می شد. در این میان گوش دادن به حرف بزرگترهای قوم و درس گرفتن از تجربیات آنها که بیشتر به شکل زبانزد و یا جملات قِصار از نسلی به نسل دیگر بر سر زبان­ها جاری می شود، خود داستان دیگری است.

در متن گیلکی ذیل به این مطلب اشاره می­ گردد.

جَل دَرِه حَسن خان: اُف بامُردیم اَندی ای رَه اُرَه نیا بوکوردیم، رادیو گوش بَدِم. ماهواره رَصَد بوکوردیم بِنیم دونیا دِل چه خبره!

جنگ سَرا میرزا آقاخان(پیربابو): هَمَه یِه گِل چال گِلِن!. یِه چال بُخوار یِه چال بِرین. آدم، اَندی چُم چِلا واج، گوساخ بونو مگر!.

رضی محله کدخدا: مو نود سال از خدا عمر هِگیتِم هِچ وَخت نِدی یَم:"دُشمن تی دل دوست باباشِه، بیگانه سگ دیوانَه!.

چاپُلا بیجار سر میرآب: وَختی، ای حرفهایَه آدم ایشناوَنِه،  آدم سر اُسبوج می یَرِه!

سِد مَحلّه کَش گرما دیم آدِم: ایشان اَندی کَسِن کَسِنِ رِه پُرَنِن. : اَمِرَره خا فایده ندارِه  الهی هَندَه هورو!.

ییلاق مِشتی خانم: زمانه طوری بابا دِ اَمِه خوشتِه ییلاقَم شا نوتونیم اَندی خرج گرانا با!.

سید محله حاج خانم : دهن خوانی اَمه رسم با. اَلَن خا پیغام پَسغام هم دَنیم.

لَمتر دوروگو مشتی آقا: خدایا تِرِه گواه گَرَم. ای کَلِمه­ گِه دِ راست گوتِه دَرِم:

"اُشان خوشتِه جیبِ رِه کیسه بُدوتِ دَرِن.  نه تی دل دوستِن نه می دل دوست!!!!".

 چور سَر حاج آقا: تا با چنین قایدَه(قاعده)  با، همیشیک دُشمن، دُشمندی بوکورده، دوست هم دوستی.

تنگدره میرزا آقا توکّل بگوته:

قدیما بی حق نابان گوتِن: " گاو اُشکامِه تِرَرِه گوشت نوبونو -  کُهنه دُشمَند تِرَرِه دوست نوبونو".

الهی آخر و عاقبت همه ما را به خیرا کُن. به حق هرچی در و همسادشانِ قشنگ کیجا، همه بوگین الهی آمین.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://newspaper.hamshahrionline.ir/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/30/ostani/a2.jpg

https://cdn.yjc.news/files/fa/news/1398/9/13/10978100_759.jpeg

بکار ورزای بکار ورزای، تی شوشان گول اناره
هزاران حیف هزاران حیف، تی صاحیب یار نداره
دوعا بوکون تی صاحیب یار بگیره یار بگیره
تی شاخان نوک طلا(نقره=نقرای) بگیره

دانلود فایل صوتی"خوام بشوم رشت"

توجه:

در زمان های گذشته در سخت سر از  دمیدن در شاخ گاو اغلب روز چهارشنبه ها با اعلان "خوک شکار" برای خبردادن اهالی ساکن در جلگه و برنج کاران استفاده می شد. با جمع شدن و همکاری در شکار گراز که یکی از آفات مهم کشاورزی منطقه علی الخصوص در شالیزارهای لمتر و توساسان  محسوب می شد،  عده ای با سنگ و چوب و تفنگ به همراه سگ های اهلی دنبال گرازها کرده و آنها را از بین می بردند.در این بین شغال ها و جوجه تیغی ها هم حساب کار دستشان می آمد و فرار را بر قرار ترجیح می دادند.

امروزه از پوست ، مو، شاخ و سُم حیوانات اهلی جهت تهیه ژلاتین و کراتین در تولید مکمل های غذایی حیوانات اهلی و خانگی و در ساخت کرم های آرایشی استفاده زیادی می شود.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نیسان آو (نثر گیلکی رامسری) شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ 20:57

نیسان آو

محمد ولی تکاسی

وَرپ، دودولی زَه. امسالِ هوا یِه دَ جور سَردا کُرده با. سرما  آدمه تا مغز و استخوانِ تیر کَشنِه با. وَرپ دارِشانِ سر و کوله سفیدا کُرده. قلعه بند تُک تِرمی دابا. امسال زِمُسّان زو شروع بابا . زمسّان سختی در پیشِ. خدا به خیر بِیَرِه.

وَچه نوبو(تَب) بوکورده. وی بدن داغ با خودِه زغال خُلکا مُثان سوتِنه با(مثل زغال آتش گرفته می سوخت). وی مارِه  دوگشوب شَنسَه میجال(غروب دیشب) توب داسِدینی نخِ[1]،  گُذر مَن دابوسته تا شاید وچه گِه تب قطعا باشِه. وِرِه "نیسان آو کِچَه [2]" (قطره) هَده تا وی توب بند بی یَه. اَمّه نِمَه! اَی خدا، ای درد و سوج مَن دوا و دکتر کوجار پیدایَه. سگ لاب بوکرده. یعنی یکی هَمَه دِبا؟ بی کَسانِ کَس خدایَه!.

هَمُساده زِنِه با(زن همسایه بود). فانوس به دست بمابا. یِه کم ماست گیج(مایه ماست) خَسِه. بگوتِه: چی بابا مگر؟

بوگوتِن: اَندی نذر و نیاز بوکوردیم. سُماموس اَسّانِه گهواره دابوستیم. سرکیتاب وِگیتیم تا بعد از پنج تَه کیجا، خدا ای یِه دانه وَچه گِه، اَمِرِه هَدَه. وی تُک لب شکری یَه(دهانش لب شکری است). نِحیفه، کم بُنیه، جان ندارِه. وِچین دوچین گوشت وِرِه وِنی یَه.

 "آغوز بیشکن بَن وی لافَه         می سر بیشکِن بَن وی طالع" . اَمِه سرِ دِ ویشتَراز این دِنی با! خدایا به بزرگیت شُکر!.

هَمساده زِنِه وی سر و گوش دَس بکشی یَه، بگوتِه: وَچِه تَش گیتَّرِه!. وَرِسین وِرِه بابُرین ده بالایی یِه دکتر تازه بمَه خیلی زرنگِه.

وَچَه گِه کولِ گیتِن. ورپ شوب راه دَکِتِن دکتر خانه. بین راه وَچَه آو بِخَسِه. هَندَه وِرِه "نیسان آو" بَدَن(هَدَن). وَرپ همه جارِه سفیدا کُردِه با. دکترخانه راه دوربا. چاره چی یَه وَنِه ای رایَه شان. بلکه فرَجی وَکِت.

دکتر وَچِگه ماینه(معاینه) بوکورد. بوگوت: وَچه تب مالت بِگیتِه. وِرِه یه آمپول بزه. صد تَه قرص هم هَدَه بوگوِته: روزی یکی وَنِه بُخواره تا خوبا باشِه.

 وَگردسوبون پَئرگِه پا دَرشا. با وَچِه گِل بَگنسِه(افتاد). وَچَه هم فقط یِه ناک بَزَه. وَرپ هَندَه دودولی زَه . همه جار خودَه وَرپ سفید با. فقط بخت ما با که سیاه با!.

 

 

شهریورماه1399

 

 

 

 

 

 

 


[1] - توب داسِدینی نَخ: مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که با بستن نخ در گذرگاه ها در شب و پاره شدن نخ توسط حرکت انسان و یا حیوان، تب مریض ها قطع می شود.

[2] - نیسان آو:مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که آب باران که در نیمه بهار(اردیبهشت ماه) می بارد برای شفای مریض ها فایده دارد.

 

 

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

شِمِه عید مُوارک چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۰ 12:32

https://s23.picofile.com/file/8448452268/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%86%DA%AF2.jpg

مُرغانه جنگ

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s21.picofile.com/file/8446577000/%DA%A9%D8%B1%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DA%86%DA%A9%D9%87_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_44_.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نامهای دختر گیل دوشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۰ 12:4

روح انگیز میرزایی     دختر گیلان

الفبپت
چخدر
زسشف
کگلم
نوهی

 

الفبتخ
درسش
منو 

 

اسم دختر شمالی ؛ https://setare.com/fa/news/39426

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

گرگ ها در جواهرده به خانه باز می گردند یکشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۰ 11:58

Wolves in javaherdeh are returning home

https://i.guim.co.uk/img/static/sys-images/Guardian/Pix/pictures/2015/3/16/1426529099491/34f1ac17-904d-40ed-9203-234f53a220db-2060x1352.jpeg?w=1125&q=85&auto=format&sharp=10&s=6c2536a2e957c91bc458ac3df6e80d69


https://i.guim.co.uk/img/static/sys-images/Guardian/Pix/pictures/2015/3/16/1426529099491/34f1ac17-904d-40ed-9203-234f53a220db-2060x1352.jpeg?w=1125&q=85&auto=format&sharp=10&s=6c2536a2e957c91bc458ac3df6e80d69

گرگ ها در جواهرده به خانه برمی گردند

)Wolves in javaherdeh are returning home(

1-                  در جواهرده  جایی به نام "وِرگ چال سو سَر" یعنی  بالای تپه دره گرگ ها  وجود دارد.

There is a place   which named   “Werg chal  sou sar” in Javaherdeh. It is mean above of Wolf’s  Valley.

2-                  این تپه در کنار بوستان جنگلی  دست کاشت " سَغِل محله"(محله آهنگرها)  قرار دارد.

This hill locates inside of Forest park.around “Saghel  Mahalle" (ironsmith town or quarter)”.

3-                  در این تپه فون جانوری(خرگوش، مارمولک، مار، حشرات و ...) و فون گیاهی (سرخس، آقطی، گزنه و ...) با تنوع زیستی فراوان وجود دارند.

There are Fun(Rabbit, Cigar, Snake, Insects , …) and Flora(Ferns, Sambacus,  Urtica,…) with high Biodiversity in this hill.

4-                   در سالیان اخیر این تپه و جاذبه های طبیعی گردشگری آن را جهت ساخت بازارچه سنتی بدون کارشناسی مورد هجوم قرار داده اند.با تردد موتورسواران و ماشین های دو دیفرانسیل محیط زیست این منطقه را تخریب نموده ,  و سبب مرگ تدریجی آنها شده اند.

This hill and it’s Tourism Attractions   is attacked   for making Traditional rural bazaar without Engineering in new years.   It is done Environment degradation  and  Slow death  With Motocross and 4WD  Machin  drivers.

5-                  گمان برده می شود که گرگ ها در جواهرده به خانه بازگشته اند.

It is guess that (Wolves in  javaherdeh  are returning home)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s19.picofile.com/file/8439892092/%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%8737_%DA%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C_Gishee.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s18.picofile.com/file/8438710992/IMG_20210626_WA0006_%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%DB%8C.jpg

https://s19.picofile.com/file/8438712392/radio_javaherdeh_35_Gelkar_rooz_masjed_adineh.jpg

دریافت فایل صوتی:

رادیو جواهرده- ش 35 گلکار روز مچّد آینه

آغاز سال 1533 در تقویم طبری  در 2 مردادماه 1400شمسی (مطابق با اول فردینه ماه)  و آغاز سال 1535 در تقویم دیلمی (مطابق با اول نوروزماه) در 15 تا 17 مردادماه 1400شمسی است.

* با تشکر از آقای حمید معرف و  آقای بارمان معرف.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چشمه های آب شیرین جواهرده چهارشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۰ 8:6


https://s18.picofile.com/file/8437745092/IMG_2792%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A8_%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87_%DB%8C%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%82.JPG

کوکب چشمه - جواهرده رامسر

چشمه های جواهرده
الف)چشمه ­های داخل جواهرده شامل: چشمه مرحوم آقا عبدالصمد(آقا نجفی)،چشمه ­آقا پیر سیدعلی،چشمه میرعبدالباقی،چشمه رمک محله(بانی ملّا احمد کاکویی) در حوالی رمک محله و مسجد آدینه، چشمه شیخ محمد حسین جلالی جیلانی، چشمه آقا شیخ محمد حسین تنکابنی، چشمه حسین زاده(از ارتفاعات بَرتُل)، چشمه حاج قاسم لاریجانی(فتوک محله جواهرده)، چشمه سلیمان در پای کوه تاک سَر و چشمه مدرسه علمیه آقا سید محمد هادی بن میر محمد رضا (در محل فعلی درمانگاه جواهرده).
ب)چشمه های خارج جواهرده شامل:  آب علی(بانی مهندس زین آبادی سرپرست اداره راه ­سازی مسیر رامسر به جواهرده دهه 1340)، چشمه شیخان آب وَر(شوقون آو بُن) در کَمرکش کوه طاق طاق تَلِه، چشمه کَمربُن در کمرکش کوه سه برادر و بالاتر از شُرَک(دارای یخچال طبیعی بنام سَه بُن)، چشمه­ های متعدد بَرتُل در دامنه کوه سرخ تَله و غیره که آب چند تا از این چشمه ­ها در مخزن بتنی ذخیره شده و وارد سیستم لوله­ کشی آب شُرب جواهرده شده است.
جهت استفاده از نیروی آب­ های جاری چشمه­ ها و رودخانه­ ها چندین آسیاب نیز توسط مردم    راه ­اندازی شدند که اهّم آنها در جواهرده شامل : آسیاب کریمی در زیر آبشار سفید آبکش(ایسبی آو کَش) در اطراف چشمه آب علی(با همّت محمد حلاجیان) و آسیاب محمد قلی، نوروزی، مشهدی محمد مسگران کریمی، قربان حلاج­ ثانی، محمدتقی، سرآب  حدود دویست متری مسجد آدینه، الله قلی[1]و آسیاب پایین مازو و غیره را می­ توان نام برد.
 
 
 
 
 
 
تصویر86-  چشمه آبعلی جواهرده رامسر
عکس جدید
 
چشمه آبعلی
جواهرده (قبل و بعد از مرمّت1392)

 
 
 
 
باریک(بِه ریشه=بریشی) چشمه(جولا محله)- سلیمان چشمه و کوکب چشمه
(شهریور1392)
در سال 1385 مصوبه بافت قدیمی و باارزش تاریخی جواهرده توسط اداره بنیاد مسكن مازندران كلید خورد و با جذب اعتبار آن از سال 1388 آغاز گردید. اصلاح و مرمّت بافت معماری خانه­های زگالی و لَت به سر، سنگفرش كردن جاده سمت غرب جواهرده تا میدان بالای جواهرده و درمانگاه در اولویت قرار گرفت. همچنین احداث پارک های جنگلی دست کاشت نظیر صیقل محله و جنگل مشارکتی علاوه بر تلطیف آب و هوای منطقه در جذب گردشگران تأثیر زیادی گذاشته است.

 

منبع: کتاب در حال ویرایش " رامسر در آسنه گردشگری"
 
[1]-این آسیاب آبی در  ابتدای مسیر فلیک دُم  به سمت دریاچه قو در تقاطع جاده فرعی ورودی با رودخانه وجود داشت.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

ترانه گیلکی دوشنبه هفتم تیر ۱۴۰۰ 8:5

https://abrishamonline.ir/wp-content/uploads/2020/06/7e15718975392f2f6cde0d656aa31a21.jpg

 عجب عطری کانه ، عطر بنفشه          بلبل چهچه زنه تلمبار گوشه

بُشو یار بگو، خود رِ نُکوشِه                نوغانه خال بَنم، اَیِم تی کَشِه

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

بَهاره  بَهاره چهارشنبه دوم تیر ۱۴۰۰ 23:54

بَهاره بَهاره

باهاره، باهاره

بهاره چلچله بِمَه، تو نِمَه بی

هلودار تیته بوکورد تو نِمه بی

دامان اَبر بَته تو نمه بی

پِلَم و گزنه دار هم جار بِمَن، تو نمه بی

مو خَنِم ابر بهاری بِواره

گَهی کوه و گَهی دِریا بواره

عجب سالی یَه امسال،  می یاره گه، چُشم انتظارم امسال

چهل شبه تَب دارِم امسال، خوشته یارگِه در بَر نداِرم امسال

هی ماه بُشا هی ستاره، کیجا ییلاق دَرِه می قشنگ یاره

دل چه بی قَراره اِمشُب، ستاره میشمارم امشب

محله لاکتراشان چِندی دوره

عاشق گوش کَرِه، وی چُمه هم کوره

شاید چَرودار فردا بی یَه دوباره،

وِرِه کاغذ هَدِم حتمأ تِرَرِه بیارِه

می چُم درِ سَر نی یَه،  تا تو از در دَرآیی

اگر از ییلاق تا گیلان  بیِه  قدم بر فرق سر بَنایی

اگر راه خراب بابا ویرانه بیَه

اگر نذر  هم دَره  اَسّانِه بیَه

خدایا مُو هِسِّم دل نگرانِ همه عاشِقشان

اگر تونی هرچی زودتر اُشان به هم برسان .

محمد ولی تکاسی،  بهار 1400

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

روستای ون میزی در مسیر جواهرده رامسر جمعه پانزدهم اسفند ۱۳۹۹ 13:40

https://lh3.googleusercontent.com/proxy/wMfJyifp59ur6Wt6q4x-ARvavAhu_j6wQR0F3iyzlC7ErMMhh4I7vLzA2Vnn2esqu4t_PGpa_IrNT0k8CeCan4gOam0N0fWz6x0mR8Xf0wU2IiAkGzPcCiHsPVctv3dr_zMs9yj19RLjupgO_MsH74ZUcYcNeqPZ-ggMfDbAn40kpg

در مسیر جاده جنگلی جواهرده رامسر قبل از امامزاده فضل و فاضل زُورِک(که به غلط زَرودَک خوانده می شود) روستای ون میزی با جنگلی از درختان گردو و فندق و مردمی سخت کوش و مهمان نواز از نسل گذشته دیار سخت سر وجود دارد.

این روستا به دلیل داشتن راه شوسه از مسیر آسفالته جواهرده و از طرفی از طریق امامزاده زورک(زوره) که به احتمال محل دفن شهدای جنگل و یاران میرزا کوچک خان است، دسترسی دارد.

مردم این روستا قبلا به کار دامداری، ذوب آهن در منطقه آهن پُچان و سیرسی که هنوز آثار کوره های زغال گیری و دوب فلزات وجو دارد) و کوزه گری (با نام خانوادگی خمیری) اشتغال داشتند.

در حال حاضر تعدادی از آنها هرساله در فصل گرما به منازل مسکونی و ییلاقی خود در آنجا کوچ می کنند.

روستای ون مزی نام خود را از نام دو درخت وَن و   درخت میزی که در لهجه گیلکی رامسری به درخت بلوط جنگلی گفته می شود، دارد.

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |