


جواهرده را دوست دارم
همراه با خانه های زگالی،
کوههای پابرجا
و چشمه های آب زلالش "
" مردمش چون کوه استوار چون آینه بی ریا و با دلی همچون دریایند"
https://s34.picofile.com/file/8486957226/1009747101_115727813.jpg
https://s25.picofile.com/file/8451175234/IMG_20211119_WA0006.jpg
https://s25.picofile.com/file/8456091434/IMG_20220907_WA0001.jpg
"اینجا محل عبور فرشتگان است آب و هوا را آلوده نکنیم "
http://s9.picofile.com/file/8345060376/javaherdeh_N.jpg
https://s32.picofile.com/file/8480871726/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C.jpg
https://s30.picofile.com/file/8468628500/%DA%AF%D8%A7%D9%88_%D8%A8%D8%A7_%D8%B2%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%84%D9%87_%D8%AA%D8%A7%DA%A9_%D8%B3%D8%B1_1402.jpg
https://s24.picofile.com/file/8451694368/parandehnegary2.JPG
رزرو مکان و بلیط تور های رامسر گردی و پرنده نگری
( خانوادگی و گروهی)
راهنمای محلی و تورگردی (اکوتوریسم) TEL: 09366348680
https://s20.picofile.com/file/8445943734/IMG_20220104_WA0000.jpg
https://s31.picofile.com/file/8474339500/%DB%8C%D8%A7%D9%84_%D8%A8%DA%A9%D8%AA_%D8%AA%D9%84%D9%87_%D9%84%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%B1_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87.jpg
https://arq.ir/wp-content/uploads/2017/02/8656.jpg
اقوام قدیم ساکن در کناره ساحلی دریای گیلان و مازندران
کلیپ نامگذاری مسجد آدینه(دزگی مزگتی) جواهرده
ادامه مطلب
https://cdn.shayanews.com/thumbnail/LUOmzSScdG4a/jBsGeh399ReOX5pRVLLgs_nuk_17aGwM__0hA_zveJg9UUHl03azk-FgzJFk1X_lywD44d3_Gi8,/nan-gilani-6.jpg
نان خانگی محلی در اغلب استان های کشور توسط زنان و دختران بیشتر در مناطق روستایی جهت مصرف خانوار تولید می شوند. از جمله ویژ گیهای منحصرد بفرد آنها علاوه بر ظاهر زیبا- خوشمزه بودن و عطر و طعم تازه داشتن می توان به بالابودن کیفیت مواد اولیه و طبیعی بودن مواد بکار رفته در آنها اشاره نمود. این گونه نان ها اغلب دارای ارزش غذایی بالایی نیز برای انسان بوده و هیچ قسمت به دور ریختنی و تلفاتی ندارند.
در شرق استان گیلان و در غرب استان مازندران یک نوع نان خانگی تهیه می شود که بر روی آتش هیزم و یا اجاق گاز تهیه شده و به آن نان خانگی ماهی تابه ای و در اصطلاح محلی " کلوبیج کشتا" گفته می شود که توسط اهالی بیشتر در اوقات صبح به عنوان "ورنَهَر" و در هنگام عصر به عنوان عصرانه"وَرچاشت" با مربای گل گاو زبان و غیره به همراه چای صرف می شود.
وعده های غذایی در بین گیلک زبان ها:
1- صبحانه(نَهَر)
2-غذای بین صبحانه و نهار(وَرنَهَر)
3-ناهار (چاشت)
4-عصرانه(وَرچاشت)
5- شام
طرز تهیه در ادامه مطلب:
ادامه مطلب
https://s33.picofile.com/file/8484061626/IMG_7920.jpg
عکس: محمد ولی تکاسی
تابستان 1398
*چشم انداز کوه سرخ تله از بالای کوه سه برادر جواهرده رامسر
https://s32.picofile.com/file/8478637484/%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D8%AC%D9%84%D8%AF_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DA%AF%D8%B1%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%88%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpg
پیشگفتار
"قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَه الْمُكَذِّبِینَ"
﴿سوره الانعام، آیه 11)
رامسر، از غربی ترین شهرستان های استان مازندران است. این شهر مقصد مناسبی برای استفاده همزمان از اکوسیستم های متنوّع جنگل، کوه و دریا همراه با اَماکن مقدّس مذهبی، قلعه های تاریخی، موزه ها و توریسم سلامت برای گردشگران داخلی و خارجی است. رامسر، سوّمین شهر پرباران کشور بعد از انزلی و بابلسر می باشد .چای، برنج، گل گاوزبان، مرکبات و فندق از مهمّترین محصولات کشاورزی و باغی آن هستند. این خطّه سرسبز از کشور ایران دارای مردمی خونگرم، پرتلاش و مهمان نواز است که با لهجه شیرین گیلکی صحبت کرده و به کار کشاورزی و دامپروری بیشتر در روستاها و حومه شهرها می پردازند. ساخت و سازهای شهری به سبک اروپایی از سال 1312 شمسی به بعد چهره جدیدی را برای آن رقم زد تا آنجا که هم اکنون یکی از بهترین شهرهای گردشگری در ایران و جهان به شمار می رود.
رامسر دیروز، دارای تاریخی درخشان و طبیعتی بسیار شگفت انگیز برگرفته از ساحلی زیبا، رودهای پرآب، جنگل های انبوه، مراتع سرسبز و کوهستان های پر برف در فصول سرد سال بود.
رامسر امروز، با ساخت و سازهای شهری و خیابان کشی از سال 1312 گسترش و توسعه یافت از این به بعد علیرغم ایجاد زیرساخت های مناسب برای توسعه گردشگری، رفته رفته از حریم طبیعت و دامنه های جنگلی آن کاسته و به حریم شهرنشینی در آن افزوده شد. در طول کمتر از یک قرن لطمه های زیادی بر این شاهکار طبیعت وارد آمد که جبران ناپذیر است.
رامسر فردا، نیازمند برنامه ریزی جامع جهت حفظ ذخایر طبیعی، فرهنگی، تاریخی و همکاری بیشتر مردم و سازمانهای مردم نهاد(NGO) است تا همچنان نام آن را در بخشهای مختلف توریسم شهری، روستایی و بر بلندای قلّه رفیع گردشگری پایدار نگه دارند.
در این کتاب سعی شده است با توجه به وجود منابع مُستدل از کتاب ها و منابع مختلف علمی، رامسر و تقریبأ هرچه در اوست با توضیحات جامع شرح داده شوند تا راهنمای مناسبی برای گردشگران، علاقمندان و پژوهشگران باشد و آنها را از مراجعه به منابع غیر مُستدل علمی و بعضأ مطالب غیر صحیح باز دارد. برخی مطالب و عکس های این مجموعه با کمک عبدالله کیوانی، موسی عطوفت شمسی (هِلِر)، مسعود عطوفت شمسی، سعید میرطالبی، محمدحسن کتابتی، علیرضا رضی کاظمی(وب سایت رامسرسیتی)، نظر شمشادی(یدالله حسن نژاد)، میثم تالش کاظمی، اینترنت، آقای مهندس کفاشی، آقای مهندس نحوی و آقای مهندس لاریجانی و سایر افراد علاقمند تهیه شده است. با تمام سعی و کوشش اینجانب با نگرشی علمی و به دور از گمانه زنیهای نادرست و گمراه کننده، اذعان می دارد این کتاب خالی از اشکال نیست،
در صورت تمایل می توانید انتقادات و یا پیشنهادات خود را به آدرس نگارنده ارسال فرمایید.
mwtokasi@yahoo.com تلفن :09366348680
توجه:
در این کتاب جاذبه های گردشگری شهرستان رامسر در سه بخش جلگه ای، کوهپایه ای و کوهستانی مورد توجه قرار گرفته و در بخش ضمائم شماره تلفن مراکز گردشگری، هتل ها، بومگردی ها و غیره لحاظ شده است. این کتاب به بسیاری از سؤالات دانش آموزان، دانشجویان، مهمانان، گردشگران، مهاجرین به رامسر، مدیران غیربومی و آنهائی که آشنایی کمتری با رامسر دارند، پاسخ می دهد و منبع دقیق و مناسبی برای راهنمایان تورگردی در این خطّه سرسبز در حاشیه جنوبی دریای خزر است.
*علاقمندان جهت تهیه این کتاب می توانند از طریق تماس تلفنی با نگارنده
(شماره تلفن: 09366348680) یا به آدرس های ذیل مراجعه حضوری فرمایند.
https://s32.picofile.com/file/8478663384/%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1_360.jpg
فروشگاه تهران
خیابان ولعیصر، نبش خیابان دكتر فاطمی، انتشارات بدرقه جاویدان
تلفن: 4-88975581
فروشگاه رامسر
میدان امام، جنب پل، كتابفروشی شمس
تلفن: 55254825-011
https://s30.picofile.com/file/8472047100/javaherdeh_%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_1402.jpg
https://irankojast.com/wp-content/uploads/2018/12/iArbqt9Lk7WvYJhh-1519549585200-247x300.jpg
https://beeptunes.salamcinama.ir/track/cover/47cfdd46-ed67-4abf-a24b-688fca18fc8c.jpg/r/400x400
دریافت فایل صوتی- شومار و عروس
در گذشته مادر شوهر ها در اغلب کارها حرف اول و آخر را می زدند. بچه ها هم به این سیستم عادت کرده و جرات اظهار نظر و عمل بر خلاف رای مادر را نداشتند. چه بسیار عروس هایی که به علت حرفهای مادر شوهر در طول زندگی رنج زیادی کشیده و کاری جز تحمّل مشقّات و ادامه زندگی نداشته اند.از اینرو به مادر شوهر نیز "کل شومار" می گفتند.
تئاتر گیلکی با لهجه گیلکی رامسری
محمد ولی تکاسی
زبان مادر شوهر
در لهجه گیلکی رامسری:
کَل=
۱- معنی اول :فرد نر هر گله که کل گاه نیز می گویند
۲- معنی دوم: فرد قوی و مهاجم
کل شومار نیز یعنی مادر شوهر قوی و قدرتمند که بر همه چیز می خواهد تسلط و اختیار داشته باشد-
کل فیل مارجان: زنی بنام مرجان که مثل یک فیل نر قوی و قدرتمند بود.خدایش بیامرزد.
داستان گیلکی رامسری
عروس: مار پلایه بَنِم کَچالِ سَر وی هوایه بِدَر سَر نوشِه
عروس: دیگ پلو را روی اجاق گذاشته ام هوای آن را نگهدار تا دیگ جوش نیایید و آب برنج نریزد.
شومار: اندی زِرتِه می کاره خَنِه مِرِه یاد بَدِه لوی دوره گل مالی بوکرده تا سیاه نباشَه؟
مادر شوهر: بچه به این کوچکی می خواهد کار من را به خودم یاد بدهد. دور دیگ را گل اندود کردی تا سیاه نشود؟
عروس: اَی یِدا کَردِم
عروس: آخ فراموش کردم
عروس و مادر شوهر دنبال کار خود می روند. بعد از چند دقیقه:
شومار: پُلا سَرشا لوی سَره وِگیر عروس!
مادر شوهر: برنج سر رفت عروس درب دیگ را بردار!
خدابَدَره عروس ! خبری نِیَه!
از عروس خبری نشد.انگار غیب شده است.
شومار: اَی مادیَن(! )معلوم نیه کوجار بوشا؟
مادر شوهر: ای مادیان(!) معلوم نیست کجا رفته؟
مادر شوهر با چابکی تمام درب دیگ را برداشته و آتش هیزم را کم می کند تا برنج ته نگیرد.بعد از یک ساعت عروس بر می گردد.
شومار: کمی گِل بُن دِبی؟؟
مادر شوهر: در زیر کدام خاک بودی؟؟
عروس: بوشابام آب لَک لیباس بشورم
عروس: رفته بودم کنار رودخانه لباسها را بشویم
شومار: تِرَم گونِن زِنِه! اول وَسِه پلایَه باپُچی بعد بیشی روخانِه- طیفیلی
مادر شوهر: به تو هم می گویند زن اول باید پلو را می پختی بعد می رفتی رودخانه طیفیلی
طیفیلی: طیفیله
عروس اگر از خانواده غریبه و غیر فامیل باشد. اقوام داماد نیز او را کم ارزش قلمداد کرده و برخورد های سختی با او داشتند. در لهجه گیلکی رامسر طیفیلی نام دیگر حیوان جوجه تیغی است.
برخورد صحیح با مادر شوهر
خاطرات یک عروس جوان
مُشت و دِرُفش
محمد ولی تکاسی
اَندی تره بگوتِم وِلَش کَن دُم دونیا درازه. بد کننده خودش کَشَنِه به خرجت نوشا. تی مرغ همَش یِه پا دَارِه!." آی کَنده کین زَنه کِه"!(کار بیهوده کردن). ایمروزه آدمِ فردا دِ نِشَنِه(نمی توان دید). آدم یعنی آه و دَم. امروز هِسِّه فردا نَسِّه.تو اِسِه مرَرِه چی چی گونه؟(برای من چه می گویی؟)." کَل ماره گَم کیرا وُشت"!.
مُردوم دار بان کار هر کَسی نی یَه. دل شیر خَنه با صبر ایوب. سال ها ای کوه مَن، اُ دَرِه دِل گوسندچرانی بوکوردِم. چوپانی هَمرَه، شیر و ماست بوروتِم زیندگی چرخ بَدَم. سِراگاه[1] دِل، سالی چند من روغان گیتم، تِرِه بزرگا کُردُم.تا تو دست پدر بگیری نه اینکه می لِنگ بگیری مِرِه گِل بَزنی!. افسوس جوانی عمری با، زود بگذشت.
تا ماست ترشا نوباشا، وی سر سوم(کپک) نَزِنه وِرِه روغان گیتِه نِشَنِه. تا زمین کِبِره دانوبسَه خشکا نوباشا، نِشَنه وِرِه آو دابوسی، برنج بکاری. هر چی خوشتررِه موقع دَرِه!
می زبان مو در بیَردِه اَندی بوگوتِم ای وَچه هَمرَه نگرد. اُن هزار پیشَه. امروز تی دوستِ فردا تی دُشمَندِ!.یِه روزی می گپ تِرِه هَلی بونه که می قبر سر پِلَم دار(گیاه آقطی) و گزنه دار دَر بِمَه !.
مُشت و دِرُفش(خنجر)!. "هر کی خَره تو وی پالان پاش. هرکی دَرِه تو وی دالان باش".
خدا جای حق نیشتِه. روزگار آخر خوشته کارِ کانه. عاقبت حق به حَقدار رِسَنه.
نتیجه اخلاقی:
صبر بر مشکلات و تکیه بر اَلطاف خداوند در رأس همه امور زندگی است.
[1] - به محل نگهداری گله گوسفند یا گاو، سراگاه می گویند.
https://media.mehrnews.com/d/2016/04/25/3/2059512.jpg?ts=1486462047399
کارهای کوچک برای زنده نگهداشتن فرهنگ بومی
تمام زندگی انسان به اندیشه و تلاش او برای ساختن فردایی بهتر بستگی دارد. سینمای هالیوود با اشاعه و ترویج فیلم های غیراخلاقی توانسته است فکر و ذهن جوانان کشورهای جهان را منحرف نماید حتی برای کودکان نیز انیمیشن ها و کارتون های گران قیمت و فیلم های سه بُعدی میسازند. بدیهی است اگر امور غیراخلاقی در جامعهای ترویج شود فرصت فکرکردن از مردم گرفته خواهد شد. فیلم هایی که اساس یک خانواده را هدف گرفتهاند با جنگ نرم و ابزاری نظیر فیلم و شبکه های مجازی و ساختن فیلم هایی نظیر تایتانیک(تلفیقی از عشق و رُمان)، سریال تلویزیونی پا به پای خانواده کارداشیان ها[1]، آزادی همجنس گرایی[2] در اروپا و آمریکا و توسعه شبکه های ماهواره و نصب دکل های تقویتی در کشورهای عربی از جمله قطر به تدریج در طی سالها موجب کمشدن حجاب فرهنگی و عفاف در جوامع شهری و روستایی و مردم کم ظرفیت و کم سواد در جهان به ویژه در جوامع آسیایی نظیر کشور ایران شده است[3]. بقول بعضی ها، سینما همان آینده است و آینده جهان را با ساخت فیلم هایی خیال انگیز در اذهان مردم جهان رَقم خواهند زد.
در فیلم ماموریت غیرممکن(سقوط) محصول 2018 یک گروه تروریستی جدید به نام حواریون ایجاد شده است که در حال عملیات تروریستی در نقاط مختلف دنیا هستند. در این میان؛ هانت و گروهش مأموریت پیدا می کنند تا سه کلاهک حاوی پلوتونیم که قرار است در برلین توسط حواریون خریداری شود را پیدا کنند. نقشه حواریون منفجر کردن سه مکان مذهبی مهم بر روی زمین است: واتیکان، کعبه و قدس. این فیلم به فارسی نیز ترجمه شده است.
[1] -پابهپای خانواده کارداشیان:به شکل اختصار KUWTK) یک سریال تلویزیون واقعنما آمریکایی است که از شبکه کابلی ئی! پخش میشود. تمرکز سریال بر روی زندگی شخصی و حرفهای خانواده کارداشیان-جنر است. ایده آغازین سریال توسط رایان سیکرست شکل گرفت و او به شکل همزمان مدیر اجرایی تولید هم بود. پخش ابتدایی سریال در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۷ بود. سریال تبدیل به یکی از طولانیترین سریالهای تلویزیون واقع نما در کشور آمریکا شد. فصل دوازده سریال در ۱ می ۲۰۱۶ پخش شد. تمرکز سریال به طور عمده بر روی خواهران کیم، کورتنی و کلویی کارداشیان و خواهران ناتنیشان کندال و کایلی جنر است. مادر آنها کریس جنر و برادرشان راب کارداشیان نیز در سریال حضور دارند. پرداختن به دنیای مُد لباس و ناخن و فروش محصولات آمریکایی از طریق خانواده کارداشیان، ثروتی هنگفت را برای سرمایه داران آمریکایی فراهم کرده است.
[2] -روانشناسی یکی از اولین رشتههای علمی بود که همجنسگرایی را به عنوان پدیدهای مجزا بررسی کرد. سالیان درازی طی قرن بیستم و همچنین پیش از آن، روانشناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنسگرایی را در قالب الگوهای آسیبشناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده میکرد. مطالعات علمی در مبحث همجنسگرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایهٔ علمی ندارد. پیشفرضهای رایج در خصوص هنجارهای اجتماعی در زمان قدیم، و جامعهٔ آماری یکطرفهای که از نمونههای «رسمی» (شامل اشخاص مراجعهکننده برای مشاوره یا اشخاص دستگیرشده توسط سیستم قضایی) تشکیل شده بود، علت اصلی طبقهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی در نسخههای پیشین منابعی مانند راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی به حساب میآید.
[3] -جهت کسب اطلاعات بیشتر:رابطه تهاجم فرهنگی غرب و کارکرد خانواده های ایرانی
https://journals.ihu.ac.ir/article_201643_107cff4195ef65e09578cfec7c1a6f84.pdf
گیلکی رامسری( زن بد)
یِه کولاک روز یِه نفر بوشا قهوه دکان دل شایعه بوکورده فلان کَس که اسم و رسمی دَشته، بوشا شهر دِل عَملگی کانِه. خوشترِه زمین دَارِه، مال دَارِه، وَگ وَچه دَرِه همه دَس وِگیته بوشا شهر فَعلگی کانِه! یِه مرد رِند بوگوتِه: اُن" جوانمرگ مُردن اولاد نوبا"، آدم زرنگی با. وَنه بوشوم شهر تَه و تویِ ویِ کارا دَر بی یَرِم. پُرسان پُرسان بوشا میدان تره بار دِل وِرِه پیدا کُرده بگوتِه مو امشُب جا ندارِم بُخواسِم تو کوجار خواسَنِه مِرَم تی مهمان باشِم. اُن بگوتِه مو دو تَه زِنِه دارِم ایشان وسط خواسَنِم تو هر جا خَنِه بُخواس. مردکه شاخ در بی یَردِه بگوتِه مو هر جا تو بوگی خواسَنِم! شُوب، بُشان بُخواسُن بِدَن مردکَه بَشا یِه مَچِّد دِل بَنه بُخوات. بگوتِه تکلیف چی یَه مِرَم هیجِه خواسَنِم.
نصف شُب مردکَه گَب دَر بِمَه وِرِه بُگوتِه:
مَو دِه مَن خوشته زن گِه دَس اسیر بام. همَش آعلی گارسِن کُرده شونوبا مهمانی.خوشته ارث پدره می چُم مِداد کَشَه! هَمَش جَر و ماجَر دِشتیم. دَر و هَمسادِه دیم دِ مِرَرِه آبرو نمانِسه با. مِره به تنگ دَر بی یَرده با. می سر مو از فکر و خیال همَش بَکِلِس. می بچه ها هم خرج و بَرج شان سر به آسمان زَه. آخِرش اُشانِ دَس وُروتِم بِمَم شهر دِل یِه کم راحت باشِم، روی آسایش بَنِم. پَک پوله خیلی دَشتِم، اَعیانی زیندگی بوکوردِم ولی خیلی زود فِریب بُخواردِم. فکر بوکوردم علی آباد هم شَهری یَه! اَلَن مو دوتَه زنِه دَرِم. هر دو تَه هَمرَه دعوا بُکردِم. هر دو تَه خانه دَارِن یکی ای طرف مَچِّد یکی اُ طرف مَچّد. مو هم اُشان وسط، مَچّد دل خواسَنِم تا بِنیم بعدها خدا چی خَنِه!.
مرد رِند بگوتِه:
مو تی کارِه سر دَر هَردِه نوتونِم. اَمِه محل مَن یِه مَثَل دِرِیم. اُنَم اینِه:" زمین دار و وِشنا خواس دو زن دار و تِنها خاس". وَگرد بی یَه خوشته خانه و سِرا، سَر. تی وَگ وَچه چی گناهی بوکوردن! تی زنِه بد در بِمَه!
مردکه وِرِه بُگوتِه: اَی اَبار دِ نُگو. وَگِردِسِن گَبِ، دِ نزن. مو دِ روی برگَشت به خانَه نِدَرِم. ایجه هم خوشته آقایَم هم خوشته نوکر. نه مو به کسی کار دَارِم نه کسی با مُو. روزگار سختی یَه. اَلَن هرچی فکر کانِم گونِم: خدایا بونو روزی هم اَمِه روی آسایش و عزّت و احترام بِنیم.
مرد رِند بوگوتِه: "زن تونِه آدم تاج بر سر بوکونه زن تونِه آدم خاک بر سر بوکونه"
به قول قدیمی ترها : "آغوز بیشکن بَن وی لافَه- می سر بیشکن بَن وی طالَع!"
http://bayanbox.ir/view/7685524982289030187/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA.jpg
کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست
کدخدا نیست، خدا نیست، بلای ده ماست
روزگاریست به گوش همه خواند که خداست
خانه اش در ده ما نیست، جدای ده ماست
بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست
کدخدا دیر زمانیست که دیوانه شده ست
از زمانی که به دیدار خدا رفته و در خانه شده ست
خانه را دیده، خدا را نه؛ ولی با همه بیگانه شده ست
غافل از آن که خدا در همه جای ده ماست
بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست
این شعر از نظر معنا و مفهوم یادآور
شعر زیبای ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید از مولانا می باشد.
تفسیر شعر "کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست" این است که دینداری و دیانت بدون توجه به خلق ارزشی ندارد.
"دل گَبِ"
محمد ولی تکاسی
باخود حرف زدن و در ذهن خود به دنبال حل مشکلات زندگی رفتن از دیرباز یکی از دل مشغولی ها و گذراندن اوقات فراغت به دور از هیاهوی شهری و مشکلات زندگی روستائیان بوده است که در لهجه گیلکی رامسری به آن "دل گَب" گفته می شود.
در زمان گذشته نامگذاری افراد و مکان ها حتی درختان و پرندگان و حیوانات نیز بیشتر بر اساس محیط زندگی، نوع خوراک، نوع شغل و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی ، رفتار و ظاهر افراد انجام می شد. در این میان گوش دادن به حرف بزرگترهای قوم و درس گرفتن از تجربیات آنها که بیشتر به شکل زبانزد و یا جملات قِصار از نسلی به نسل دیگر بر سر زبانها جاری می شود، خود داستان دیگری است.
در متن گیلکی ذیل به این مطلب اشاره می گردد.
جَل دَرِه حَسن خان: اُف بامُردیم اَندی ای رَه اُرَه نیا بوکوردیم، رادیو گوش بَدِم. ماهواره رَصَد بوکوردیم بِنیم دونیا دِل چه خبره!
جنگ سَرا میرزا آقاخان(پیربابو): هَمَه یِه گِل چال گِلِن!. یِه چال بُخوار یِه چال بِرین. آدم، اَندی چُم چِلا واج، گوساخ بونو مگر!.
رضی محله کدخدا: مو نود سال از خدا عمر هِگیتِم هِچ وَخت نِدی یَم:"دُشمن تی دل دوست باباشِه، بیگانه سگ دیوانَه!.
چاپُلا بیجار سر میرآب: وَختی، ای حرفهایَه آدم ایشناوَنِه، آدم سر اُسبوج می یَرِه!
سِد مَحلّه کَش گرما دیم آدِم: ایشان اَندی کَسِن کَسِنِ رِه پُرَنِن. : اَمِرَره خا فایده ندارِه الهی هَندَه هورو!.
ییلاق مِشتی خانم: زمانه طوری بابا دِ اَمِه خوشتِه ییلاقَم شا نوتونیم اَندی خرج گرانا با!.
سید محله حاج خانم : دهن خوانی اَمه رسم با. اَلَن خا پیغام پَسغام هم دَنیم.
لَمتر دوروگو مشتی آقا: خدایا تِرِه گواه گَرَم. ای کَلِمه گِه دِ راست گوتِه دَرِم:
"اُشان خوشتِه جیبِ رِه کیسه بُدوتِ دَرِن. نه تی دل دوستِن نه می دل دوست!!!!".
چور سَر حاج آقا: تا با چنین قایدَه(قاعده) با، همیشیک دُشمن، دُشمندی بوکورده، دوست هم دوستی.
تنگدره میرزا آقا توکّل بگوته:
قدیما بی حق نابان گوتِن: " گاو اُشکامِه تِرَرِه گوشت نوبونو - کُهنه دُشمَند تِرَرِه دوست نوبونو".
الهی آخر و عاقبت همه ما را به خیرا کُن. به حق هرچی در و همسادشانِ قشنگ کیجا، همه بوگین الهی آمین.
منبع:https://www.hamshahrionline.ir/news/489074/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86
توجه:
اگر شهروندان عزیز رامسری عکس یا فیلم و یا کلیپ از خوانندگان گیلکی زبان و امیری خوانی در شهرستان رامسر و حومه دارند می توانند همراه با بیوگرافی آنها از طریق ای میل و یا بخش نظرات وبلاگ برایمان ارسال فرمایند تا با نام خودشان به سمع و نظر گیلکی دوستان رسانده شود.
با تشکر
مدیر وبلاگ
شاعران و ترانه سرایان و امیری خوانان شهرستان رامسر
۱- ذبیح اله مختاری
۲- محرمعلی طالش قربانی
۳- کریم ذبیحی
۴- ابراهیم کرکتی(قوامی)
۵- احمد اقبالی
۶-حاج کریم قلی پور
۷- رستم جمشیدی
۸-کربلایی آقاجان آقاجانی
9- حسین علی امین چورته
حسین علی امین چورته به سال ۱۳۱۰ در (لَتَر) از روستاهای گالش محلّۀ رامسر متولد شد. شغل اصلی او دامداری و چوب داری است. او از نوازندگان نی چوپانی و از مجریان موسیقی چوپانی اشکوری و جلگه های شمال این منطقه است. ویژگی کار این هنرمند در حافظۀ قوی و ارائه صحیح قطعات سازی منطقۀ اشکور و کوهپایه های رامسر است.
10-یوسف موسایی
یوسف موسایی به سال ۱۳۰۹ در گالش محلّه از توابع رامسر متولّد شد. او اصالتاً اشکوری است و در جوانی از خوانندگان مشهور مقامات و ریزمقامات منطقۀ اشکور بوده است. صدای موسایی به خاطر کهولت سن اگرچه کیفیّت گذشتۀ خود را از دست داده است امّا هنوز مقامات و ریزمقامات آوازی را به خوبی اجرا می کند.
11- حسن رجایی
حسن رجایی صاحب نام ترین نوازندۀ دم کَش (نی چوپانی) و خوانندۀ مقامات و ریزمقامات کوهپایه ها و جلگه های رامسر است. حسن رجایی شصت و پنج سال دارد و در روستای لشتو زندگی می کند.
و ...................
موسیقی نواحی استان گیلان دو کانون اصلی کاملاً متفاوت، یکی منطقه دیلمان در شرق و دیگری منطقه تالش در غرب دارد که در نواحی مرکزی استان با هم ترکیب شدهاند.
همشهریآنلاین– محمدرضا ربیعیان: استان گیلان مناطق سرسبز شمال غربیِ رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانههای جنوبی دریای خزر را در بر میگیرد و از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین، و از شرق به استان مازندران میرسد. این استان از دو منطقه جلگهای و کوهستانی تشکیل میشود. غربیترین شهر این استان آستارا و شرقیترین آن رودسر است که هر دو در کناره دریای خزر واقع شدهاند. بر اساس یک تقسیمبندی نسبتاً قدیمی و تاریخی، گیلان به طور کلی به دو منطقه گیلان بیه پیش و گیلان بیه پس تقسیم میشد که بخش شرقی سفیدرود، اعم از جلگهای و کوهستانی، در محدوده گیلان بیه پیش و بخش غربی آن در محدوده گیلان بیه پس قرار داشت و تالش هم شمال غربی گیلان و بخشهایی از استان اردبیل و جمهوری آذربایجان را شامل میشد.
موسیقی نواحی این استان که تصویرگر زندگی مردمانی جنگلنشین و طبیعتگراست و بیشتر در مایههای شور و دشتی و بهندرت در چهارگاه و شوشتری اجرا میشود، سرشار از تصاویرِ زمینهای سبز و حاصلخیز، جنگل، مزرعه و شالیزار است. اما به گفته محمدرضا درویشی، «فرهنگ و موسیقی گیلان به سببِ موقعیتِ جغرافیاییِ منطقه، آسیبهای جبرانناپذیری متحمل شده و این ضایعه موجب شده است که امروزه در سرتاسر استان گیلان فقط تعداد انگشتشماری از خوانندگان و نوازندگانِ اصیل و قدیمی باقی بمانند و بسیاری از سنتها و آیینها و نیز بسیاری از نغمهها به دست فراموشی سپرده شوند».
موسیقی گیلان از جنبههای گوناگون تحت تأثیر موسیقی اقوامِ همجوار قرار گرفته است. حضور اقوامی چون ترکها، کردها، اصفهانیها و لُر و مهاجران قفقازی در محدوده جغرافیایی گیلان بر گستره این تأثیر افزوده است. موسیقی مردم دیلمان که یکی از ارکان موسیقی گیلکی است، خود متشکل از فرهنگ مردم کُرد، تات و لُر است که به این منطقه مهاجرت کرده بودند و موسیقی آنها امروزه همان موسیقی دیلمانی و گیلکی است.
علاوه بر این، بسیاری از نغمهها در مناطق شرقی گیلان بیه پیش و غرب مازندران بین حالتها و ویژگیهای موسیقی تبری و گیلکی معلقند. تنکابن و نواحی اطراف آنْ محل تلاقی دو فرهنگ موسیقاییِ تبری و دیلمانی است. از این منطقه بسیاری از منظومههای مشهور مازندرانی و ریزمقامهایی مانند کِمَرسَری از طریق چارواداران از نواحی کوهپایهای و کوهستانی به مناطقی مانند اِشکِوَر، دیلمان و سیاهکل منتقل شدهاند.
بعضی پژوهشگران میان موسیقی شرق و غرب گیلان تفاوت قائل شدهاند و موسیقی آوازی را بیشتر در کوهپایههای شرقی یافتهاند و آهنگها و موسیقیسازی را در گیلان میانه و غربی، در حالی که هر دو نوع در هر دو منطقه آمیختهاند و مجموعهای واحد تلقی میشوند. نکتهای که هست این است که شعرهای موسیقی آوازی (که به صورت سینه به سینه از گذشته به امروز رسیدهاند) در مناطق گوناگون گیلان، از نظر گویش و زبان، به قدری با هم تفاوت دارند که فهم آنها حتی برای ساکنانِ مناطقِ همجوار هم سخت است. این آوازها با لهجهها و گویشهای تالشی (ساکنان غرب، شمال غرب و جنوب غرب گیلان)، گالشی (ساکنان کوهپایهها)، کُرمانجی (عمارلوییها)، تاتی (اهالی رودبار)، ایلی (کولیها) و کردی (گاومیشبانها) اجرا میشود.
با این همه، از منظری کلی و فارغ از خردهفرهنگها و تاثیرپذیریها، میتوان موسیقی نواحیِ استان گیلان را از نظر قومی، زبانی و فرهنگی، به دو بخش گیلکی (گیلی) و تالشی تقسیم کرد. موسیقی این دو منطقه که تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند، در برخی از مناطق مرکزی استان با هم ادغام شدهاند.
موسیقی گیلکی (گیلی)
موسیقی این منطقه در دو بخش کوهستانی و جلگهای به سه گروه کلیِ آوازها، قطعاتِ سازی، و منظومهها و ترانهها تقسیم میشود. بیشتر این نغمهها در مایههای شور و دشتی است و با شیوه کار و زندگیِ سنتی مردم یعنی دامپروری، کشاورزی و صیدِ ماهی پیوندی ناگسستنی دارد.
آوازها. این نغمهها در تمام مناطق گیلنشین، بهویژه مناطق کوهستانی و کوهپایهای، رواج دارند و مهمترین بخش از موسیقی گیلکیاند. بیشتر ریزمقامهای سازی و آوازی (منظومههای موسیقایی، ترانهها و قطعات) بر مبنای این نغمهها شکل گرفتهاند که با تفاوتهایی در برخی حالات و یا گویشهای منطقهای، در سرتاسر این خطه متداولند و گاهی اسامی گوناگونی دارند. این آوازها عبارتند از:
گالشی: گالش در زبان گیلکی یعنی دامدار و به چوپانهایی اطلاق میشود که در مناطق کوهستانی گاو و گوسفند پرورش میدهند. آوازهای گالشی بیشتر در وصف زندگی و احوال و آرزوهای این افراد است.
چارواداری: چاروادار یعنی کسی که با اسب و قاطر بار و مسافر حمل میکند. این آواز در بیان رنجها و مشقتها و آرزوهای این گروه است که معمولاً دور از خانه و خانواده زندگی میکنند.
غربتی (غریبی یا دیلمانی): از آوازهای بسیار مشهور و متداول گیلکی، بهویژه در دیلمان، است که در رنج هجران و غم ناکامی خوانده میشود. متن این آواز اکثراً شعرهای فائز دشتستانی و فهلویات فارسی است که مضامینی غنایی و حِکمی دارند.
غمانگیز: آوازی اندوهبار است که در فراق خوانده میشود. این آواز دو فرم نزدیک به هم دارد که دومی به غمانگیزِ شکسته مشهور است. شعرهای غمانگیز عموماً دوبیتیهای عامیانه گیلکی است.
گیلکی: از نظر فرم، مایه و حالت، به غمانگیز شباهت دارد و از آوازهای بسیار رایج جلگهنشینان است. مضمون شعرها غنایی و عاشقانه است.
آبکناری: این آوازها که به دشتی هم مشهورند، در مناطق جلگهای و ساحلیِ گیلان رواج دارند و جزو آوازهای قدیمیِ گیلکیاند. آبکناری با شکلها و حالتهای مختلف به موسیقی سازی هم راه پیدا کرده است.
شرفشاهی: این آواز که بعدها به موسیقی چوپانی راه یافته، به خاطر استفاده از اشعار دینی و حکیمانه شرفشاه دولایی، شاعر و عارف قرن هشتم هجری، به این نام مشهور است. شرفشاه را پدر شعر گیلکی میدانند.
امیرخوانی: برگرفته از امیریهای مازندران، با فرم و ساختاری ملهم از امیریهای طالقان است. متن آنها عیناً از شعرهای منسوب به امیر پازواری گرفته شده، اما لهجهشان گیلکی است.
گارِهسَری: یعنی در کنار گهواره، و آواز مادرانی است که برای خواباندن کودکشان میخوانند. شعرهای گارهسری بداهه یا بومی است.
این آوازها بدون ساز یا با همراهی نیِ چوپانی (لُلِه) یا کمانچه اجرا میشدهاند.
قطعاتِ سازی. شاخصترین سازهای گیلان در حال حاضر لُلِه (نی چوپانی)، نیلبک، سرنا، کرنا، نقاره و دایره است. کمانچه نیز تا چند دهه پیش از سازهای اصلی بود که دیگر منسوخ شده است. کمانچههای گیلان در دو نوع پنجوتره و ششوتره متداول بود.
شماری از قطعات موسیقیِ آوازی به موسیقیِ سازی این ناحیه راه یافتهاند، مانند اجرای غربتی با نیِ چوپانی، آوازهای شرفشاهی و آبکناری با نیِ چوپانی یا سرنا. اما موسیقیِ سازیِ گیلکی قطعات مخصوص به خود نیز دارد که با نمونههای آوازی متفاوتند. گروهی از قطعات را چوپانان با نی مینوازند و به موسیقی و زندگیِ چوپانی تعلق دارند، مثل گوسَن دوخوان (گوسَن دُمال، نرآبخور)، گوسَن هَگَردان و وَلگَهسَری. گروهی هم در مراسمها، عروسیها و جشنها با سرنا و نقاره اجرا میشوند، مثل آروسبُرون، کُشتی مُقام (کشتینِما)، لافَنبازی (طناببازی)، ورزاجَنگ و گَلَنکِشی. امروزه بعضی قطعاتِ سازی را، هم با سرنا و هم با لُلِه مینوازند و علاوه بر اینها، بسیاری از منظومههای آوازی نیز به موسیقی سازی، بهویژه چوپانی، راه یافتهاند.
عنوان و وصفِ برخی قطعات لُلِه که چوپانان مینوازند چنین است: وَلگِهسری (هنگام اُتراق در کوهپایههای جنگلی)، گوسَن دوخوان (برای فراخواندن گوسفندان و گردآوردن آنها در یک محل)، مارهماره (برای آرامش گوسفندان)، گوسنهَگردان (هنگام برگرداندن رمه از چرا)، گَلهرِی (هنگام فراغت رمه)، وَلگریزون (هنگام پاییز و برگریزان)، شرفشاهی و امیرخوانی (که بیشتر در شرق گیلان رایج است).
برخی از قطعات مراسمی هم که با سرنا و نقاره (و گاه دایره) نواخته میشوند عبارتند از:
جلویی (پیشنوازی): قطعهای است که سرنانوازان پیش از شروع اجرای قطعات ریتمیک برای فضاسازی مینوازند.
زرد ملیجه: به معنای گنجشک زرد است و در موسیقی گیلان به قطعهای شاد و پرتحرک گفته میشود که در جشنها با سرنا و نقاره اجرا میکنند.
رقص مِقام: نوعی رقص بومی و زنانه است.
قاسمآبادی: آهنگ نوعی رقص جمعی زنانه در مناطق شرقی گیلان است.
لزگی: آهنگی برگرفته از موسیقی مهاجران قفقازی است که هنگام اجرای نوعی رقص بومی و زنانه نواخته میشود.
مجسمه (شاتوری): قطعهای است مربوط به رقصی که رقصندگان به تناوب و با حالتهایی خاص، ساکن میایستند و با آغاز دوباره آهنگ به حرکات موزون خود ادامه میدهند.
آروسبُرون (جلویی): قطعهای شاد و پرتحرک است که هنگام بردن عروس به خانه داماد نواخته میشود.
دورون: در عروسی، هنگام جمع کردن شاباش اجرا میشود.
خرس هَگَردان (خرس بانی): قطعهای شاد است که لوطی عنتریها هنگام اجرای نمایشهای مضحک و زمان رقصاندن خرس دستآموز مینواختند.
بَرُمدار: برم یا برمدار چوب بلندی است که گیلکها هنگام کُشتی بومی (لوچو یا کشتی گیلهمردی) پارچههای اهدایی را بر آن میآویزند تا پس از پیروزی کشتیگیران برنده، به عنوان جایزه به آنها داده شود و در موسیقی گیلکی، قطعهای است که هنگام اهدای جوایز به قهرمان نواخته میشود.
کُشتینِما: در آغاز کُشتی بومی، برای تحریک و تهییج کشتیگیران و حاضران نواخته میشود.
ورزاجنگ: قطعه وجدآوری است که هنگام آغاز مراسم گاوبازی نواخته میشود.
در منطقه دیلمان دو نوع رقص رایج است؛ یکی رقص مردان که به رقص پا معروف است و موسیقی آنْ آهنگ دیلمانِ دادو، و دیگری رقص بانوان که موسیقی آنْ آهنگ ولگهسری است. رقص قاسمآبادی هم در نواحی شرق گیلان رواج دارد. رقص مردان بیشتر جلوههای حماسی دارد و رقص بانوان نمادی از حرکت آنها هنگام کار در شالیزار است. فریدون پوررضا نیز از رقص منسوخشدهای به نام رقص چراغ نام میبَرد.
منظومهها و ترانهها. در گیلان منظومههای آوازی زیادی وجود دارد که زَرَنگیس، هیبته، حیدرخان، ولیخان، شوکتِی، رعنا، صبوری و کاکوئِی از این جملهاند و با وجود متاخربودنشان، سنتهای قدیمیِ نقل در آنها رعایت شده است. بعضی از منظومهها، مثل عزیز و نگار و طالبا، هم با تغییراتی در مایگی و برخی حالتها، تحریرها و تزئینات نغمه، از موسیقی نواحی همجوار برداشت شدهاند. منظومههای قدیمی گیلکی بیشتر جنبههای تراژیک و غنایی دارند و نمونههای متاخری مثل حیدرخان و هیبته هم حماسیاند. اما همگی آشکارا بازتابِ شیوه زندگی، نوع کار، روابط اجتماعی و آرزوهای مردمانی است که در کوهستانها و جلگهها روزگار گذراندهاند. یک ویژگی منحصر به فرد نقلهای نسبتاً قدیمیتر گیلکی حضور گسترده طنز و هجو در آنها است که در نقلهای موسیقایی نواحی ایران کمتر دیده شده و در کنار موضوعات سنتی، مسائل سیاسی و اجتماعی هم مطرح میشوند.
ترانههای بسیاری با مضامینی متنوع در میان زنان و مردانِ این ناحیه رواج دارد که انواع عواطف انسانی در آنها متبلور است و با وجود غنایی بودن، مضمون آنها جنبههای گوناگونی از هجو، طنز، حماسه و کار را در بر میگیرد. دستهای از ترانهها بازتابِ شرایط کار در شالیزارها و مزارعند که برخی را فقط زنان میخوانند و برخی هم به صورت سوال و جوابند یا گاهی زنان و مردان با هم اجرا میکنند. از نمونههای مشهور ترانههای گیلکی میتوان به اَهه بگو، دِه گو ته منم، سیا اَبران، عروس گولِی، حلیمهجان، لیلی و مجنون، عَزَب لاکو و حیرون حیرونه اشاره کرد. گارهسریها یا لالاییها را هم که انواعی دارد، فقط زنان میخوانند که گاهی ریتم تند و ملودی پرتحرکی دارند.
موسیقی آیینی و مناسبتی. نوروزخوانی یا نوروزهخونی از دیگر آوازهایی است که تا چند دهه پیش، در نواحی مختلف گیلان رواج داشت. بخشی از نوروزخوانیهای رایج در این منطقه در مایه دشتی و متأثر از مایگی موسیقی گیلان است. تعداد دیگری از نغمههای نوروزی که توسط نوروزخوانان غیربومی به این منطقه آورده شدهاند، در پردههای متفاوتی مانند چهارگاه و همایون هستند. نوروزخوانیها بدون ساز اجرا میشوند، اما هنگام اجرا همیشه یک نفر همخوان در قسمت ترجیع یا گوشوارهها، نوروزخوان اصلی را همراهی میکند. نوروزخوانیهای گیلکی از نظر مضمون و کارکرد، تفاوت چندانی با نوروزخوانیهای سایر نواحی البرز ندارند.
ترانههای کار در شالیزار، آیین پهلوانی در کشتی گیلهمردی، آیینهای سور مثل بردن عروس به خانه داماد، خردهنمایشهای مربوط به پیشواز بهار (عروس گولِی، رابچِری یا آهویی و تُکَمگردانی) و آوازها و مراسم مذهبی مثل چاووشخوانی، سحرخوانی، تعزیه، شهادتخوانی، نقارهزنی در ماه رمضان، سینهزنی و نوحهخوانی گوشههایی از جنبههای آیینی و مناسبتی موسیقی گیلکی است.
در سده اخیر، هنر شبیهخوانی نیز باعث ورود تعداد قابل توجهی از نغمههای موسیقی ردیف دستگاهی به منطقه شده است. در عین حال، تعدادی از نغمههای گیلکی هم به موسیقی تعزیه راه یافته و از این طریق ماندگار شدهاند که از میان آنها میتوان به برخی آوازهای دیلمی مانند غریبی اشاره کرد که در چوپانخوانیها اجرا میشوند. علاوه بر این، بسیاری از گوشههای موسیقی ردیف دستگاهی در تعزیه گیلان ویژگیهای بومی گرفتهاند.
چاووشی یا چاووشخوانی در موسیقی آیینی و مذهبی گیلان از نظر شعر، موسیقی و اجرای مراسم، با همه نواحی ایران تفاوت اساسی دارد. چاووشخوانی گیلان عمدتاً در روز عاشورا و چهل وهشتمین روز شهادت امام حسین (ع) و بر اساس مراسم ویژهای با همراهی گروه کَرنانوازان اجرا میشود. کرنای گیلان بلندترین و قدیمیترین ساز بادی نواحی ایران است. در قدیم از آن برای خبررسانی استفاده میکردند، اما امروزه فقط در عزاداری و گاه تعزیه کاربرد دارد. یک سرکرناچی (سرگروه) با کرنای خود صدایی (شبیه "الهی" یا "کریما") تولید میکند و واگیرها (کرناچیها) که تعدادشان گاهی به ده نفر میرسد، ریتم شعر را با دو یا سه صدای کرنا اجرا میکنند و چاووشخوان که شهادتخوان هم نامیده میشود، اشعاری را در بیان حقایق و حوادث صحرای کربلا با آوازی محزون میخواند. فرم نغمه در کَرنانوازی با آواز چاووشخوان منطبق نیست و بیشتر برای فضاسازی در آواز از آن استفاده میشود. ملودی چاووشخوانی گیلان در مایه دشتی است.
موسیقی تالشی
موسیقی تالش از نظر فرم و ساختار با موسیقی گیلکی تفاوت دارد. اساس این موسیقی آوازهایی است که مقامهای موسیقی این منطقه را تشکیل میدهد. این آوازها که "دَستون" نام دارند، از نظر مایگی بیشتر در شور و ابوعطا قرار گرفتهاند و در تمام اجراها آغازشان از فراز به فرود است. بر محور دستونها مجموعهای از "هوا"ها و "پرده"ها، آوازها و ریزمقامات سازی و آوازی، شامل منظومههای موسیقایی، ترانهها، لالاییها، موسیقی آیینی و مذهبی، و قطعات سازی شکل گرفتهاند.
این مجموعه به دلیل ویژگیهای قومی و اقلیمی، برعکس موسیقی سایر نواحی البرز شمالی و جنوبی، بکرتر ماندهاند. با این همه، تاثیر موسیقی گیلکی، بهویژه گیلان بیه پس، در تعدادی قطعات سازی مربوط به لَلَه (نی چوپانی تالش) و سرنا دیده میشود. در بخش آوازی هم برخی گونههای موسیقی عرفانی و مذهبی از طریق صوفیان ترکنژاد و کردهای مهاجر وارد این منطقه شد که در گذر زمان، این آوازها با ویژگیهای اصلیِ موسیقی تالشی انطباق یافتند و جزئی از ریزمقاماتِ اصیلِ تالش شدند. علاوه بر اینها، به دلیل همسایه بودن تالش و خلخال و رفت و آمد عاشیقهای آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی هم بر موسیقی تالشی تاثیر گذاشته است.
در مجموع، موسیقی تالشی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: دَستونها، هواها (پردهها)، و ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی.
دَستونها. دستونها آوازهاییاند که اساس موسیقی تالش را تشکیل میدهند. این آوازها را عموماً مردان میخوانند و بسته به هر نقطهای از منطقه، حال و هوای متفاوتی پیدا میکنند و سبکهای متعددی دارند. یعنی همراه با تغییر لهجه در نواحی تالش، شیوه بیانیِ دستونها هم دچار تغییر میشوند. شاخصترین سبکهای دستونِ تالشی سبکِ اسالمی، سبک تالشدولایی، سبک شاندرمنی، سبک ماسالی و سبک کرگانرودی هستند. این سبکها در بنیادها (ساختار و فواصل) با هم مشترکند و در تحریرها و تزئینات آوازی و سقف صوتی و فرودها با هم تفاوت دارند. سبک اسالمی و تالشدولایی، به ترتیب، از بقیه اصیلترند و سبک ماسالی به خاطر همجواری با مناطق گیلنشین، تا حدودی به آواز گالشی گیلان نزدیک میشود. شعر دستونهای تالشی بیشتر مبتنی بر دوبیتی است و وزن آزاد دارد که خوانندگان دستون با اضافه کردن هجاهایی کلام را با موسیقی منطبق میکنند.
هواها (پردهها). نغمههای سازیِ بیکلامْ گستردهترین بخش موسیقی تالشیاند که هوا یا پرده نام دارند و از نظر ساختار، برداشتی از دستونها هستند. اصلیترین سازی که این موسیقی را اجرا میکند لَلَه (نی چوپانی) است. به گفته صاحبنظران، در گذشته موسیقی تالشی بیش از صد هوا (پرده) داشته، اما امروزه فقط تعداد کمی از آنها در یادها باقی مانده و اجرا میشود. پاییزههوا، کیجهپرده، ریهپرده، دوشههوا، گیشتیههوا، شترهزنگ، ورزاجنگ، کُشتیهوا، گیلهپهلوی و سیاووش تعدادی از این هواها است.
ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی. ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی متنوعند و هر کدام در مناسبت خاص خودش اجرا میشود. این بخش از موسیقی تالشی، بسته به موضوع و مضمون، به گونههای آیینی، وصفی، عاشقانه، حماسی، عرفانی، مذهبی و ترانههای کار تقسیم میشوند. در موسیقی تالشی تعدادی منظومه وجود دارد که بعضی از آنها مثل مموبه (محمودبه) یا لدوبه و گَنزون گره شهرت فراوانی دارند و حماسیاند. شماری از منظومهها هم مثل عزیز و نگار به تالشی برگردانده شده و خوانده شدهاند.
ترانههای هیار هیار (هی یار هی یار)، مبارک با (مبارک باد)، بندون بندون، آمان آمان، شکرم جان و سیاریحون بزمی هستند و آمانه لیله، آفتار ساسره، کوکو بُخونو و کاره بشیمون نَهنه آوازهای کارند که زنان در کشتزارها به صورت گروهی یا سوال و جواب بدون همراهی ساز اجرا میکنند. ترانههای گسگری بازار و بِرِن بِرِن را هم بیشتر مردم به فراخور حال میخوانند.
منظومههای عرفانی-مذهبی مثل ساقینامه و مولودینامه و قطعاتی مثل باباطاهری و زیارتنامهها به اهل تصوف تعلق دارند و درویشان قادریه و نقشبندیه در عیدها و مراسم مذهبی آنها را بدون همراهی ساز به صورت گروهی اجرا میکنند.
آیین نوروزخوانی در تالش هم در استقبال از بهار اجرا میشد. لالاییها هم بخش دیگری از موسیقی این نواحی است که مثل هر جای دیگریْ آنها را زنان میخوانند.
سازهای موسیقی تالشی، به شکل محسوسی، محدود و کمتعدادند. لَلَه یا نی چوپانی رایجترین ساز این منطقه است و لَبک (نیلبک) اصالتی کمتر از لَلَه دارد. زُرنا (سرنا) و نقاره معمولاً در نواحی شرقی و جنوب شرقی ماسال که محل تلاقی دو فرهنگ گیلکی و تالشی است، رواج دارد. دف نسبتاً از دُور خارج شده و تمبوره، تنها ساز زهی مضرابیِ منطقه، هم چند دهه است که منسوخ شده. تمبوره تالشی کوچکترین ساز زهی مضرابیِ موسیقی نواحی ایران بوده است.
منابع:
آشنایی با موسیقی نواحی ایران، کتاب اول، هوشنگ جاوید، سوره مهر، چاپ دوم: ۱۳۹۳؛
از نجوای سنت تا غوغای پاپ، محمود خوشنام، تهران، فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۷؛
کوچ (بررسی موسیقی نواحی ایران)، جهانگیر نصری اشرفی، سوره مهر، تهران، چاپ اول: ۱۳۸۶؛
https://media.ion.ir/content/modulefile/file/1243505.png
خواخره/براره: الهی دَس به سِنگ بزنی طیلا وَکَه!. اَلَن دِ کرکشان کینِ دَس زَه نِشَنِه چون دانِن بجای بار شیشه بار طیلا دَرِن. تخم طیلا کانِن دانه ای 4 تا 5 هزار تومان. دِبار هر کرک لانه دیم شونوبی چند تَه شَت مرغانه(shet merghaane) وگیتِن چومَه سَر نیَن تا کرکشان بوشُن خوشته فَک سر (لانه خودشان) مُرغانه بَنِن. هم کرک راضی با هم صاحب کرک. بار و دانه هم ارزان با هم پِراوان(فراوان). هرچی بار فوکونی کرک هم خا دِ هِچ وَخت سیرا نوبونِه. دبار کرک کُرچ وکتِ بی می مار مره گوره کُرده گوتِه بیه کرک بِنی شَدِن. مرم فورأ شام. 14 تا 15 تَه مُرغانه کرک بُن نی نیام و گوتم: "بسمه الله یکی خروس بقیه عروس". بعد از سه هفته کولش کُن با وی چُمَلَک (جوجه شان) خوشتره حیاط دل چرخ خاردِن!
کلاچ و کشترت و روسک و پوچا هم بونوبان دشمن چمَلَک شان یِه خورده اَمِه اُشان فوخاس دِم یِه خورده هم کرک و تلا. تا چملک شان گته وکُن. تُشنِه گشان ( جوجه مرغ چند ماهه)هم جان دَن هلوآب رَه یا خورشت های دیگررِه. گاهی هم بیلی مُرغانه نی نبان کرک بُن اُن تیدیل به بیلی کُوته بونابا خوشتره آب دل شنا کُرده وی مار هم آب لَک اُشانِ نیا کُرده. اگر همسادشان هم از امه خانه مُرغانه باردِن می مار فورأ گوته:
"مُرغانه بابُرین اَمَّه وَنِکشین"تبدیل به جوجه نکنین" تا اَمِرره برکت داشته باشه، اَمِه کرکشان مُرغانه بوکنن، مریض و خسته نوباشِن.
خدایا اَمه آخر و عاقبت همه خیرا کُن. همه بوگین: " الهی آمین".
https://newspaper.hamshahrionline.ir/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/30/ostani/a2.jpg
https://cdn.yjc.news/files/fa/news/1398/9/13/10978100_759.jpeg
بکار ورزای بکار ورزای، تی شوشان گول اناره
هزاران حیف هزاران حیف، تی صاحیب یار نداره
دوعا بوکون تی صاحیب یار بگیره یار بگیره
تی شاخان نوک طلا(نقره=نقرای) بگیره
دانلود فایل صوتی"خوام بشوم رشت"
توجه:
در زمان های گذشته در سخت سر از دمیدن در شاخ گاو اغلب روز چهارشنبه ها با اعلان "خوک شکار" برای خبردادن اهالی ساکن در جلگه و برنج کاران استفاده می شد. با جمع شدن و همکاری در شکار گراز که یکی از آفات مهم کشاورزی منطقه علی الخصوص در شالیزارهای لمتر و توساسان محسوب می شد، عده ای با سنگ و چوب و تفنگ به همراه سگ های اهلی دنبال گرازها کرده و آنها را از بین می بردند.در این بین شغال ها و جوجه تیغی ها هم حساب کار دستشان می آمد و فرار را بر قرار ترجیح می دادند.
امروزه از پوست ، مو، شاخ و سُم حیوانات اهلی جهت تهیه ژلاتین و کراتین در تولید مکمل های غذایی حیوانات اهلی و خانگی و در ساخت کرم های آرایشی استفاده زیادی می شود.
https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/04/14/4/2766505.jpg
https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/04/14/4/2766514.jpg
Wolves in javaherdeh are returning home
https://i.guim.co.uk/img/static/sys-images/Guardian/Pix/pictures/2015/3/16/1426529099491/34f1ac17-904d-40ed-9203-234f53a220db-2060x1352.jpeg?w=1125&q=85&auto=format&sharp=10&s=6c2536a2e957c91bc458ac3df6e80d69
گرگ ها در جواهرده به خانه برمی گردند
)Wolves in javaherdeh are returning home(
1- در جواهرده جایی به نام "وِرگ چال سو سَر" یعنی بالای تپه دره گرگ ها وجود دارد.
There is a place which named “Werg chal sou sar” in Javaherdeh. It is mean above of Wolf’s Valley.
2- این تپه در کنار بوستان جنگلی دست کاشت " سَغِل محله"(محله آهنگرها) قرار دارد.
This hill locates inside of Forest park.around “Saghel Mahalle" (ironsmith town or quarter)”.
3- در این تپه فون جانوری(خرگوش، مارمولک، مار، حشرات و ...) و فون گیاهی (سرخس، آقطی، گزنه و ...) با تنوع زیستی فراوان وجود دارند.
There are Fun(Rabbit, Cigar, Snake, Insects , …) and Flora(Ferns, Sambacus, Urtica,…) with high Biodiversity in this hill.
4- در سالیان اخیر این تپه و جاذبه های طبیعی گردشگری آن را جهت ساخت بازارچه سنتی بدون کارشناسی مورد هجوم قرار داده اند.با تردد موتورسواران و ماشین های دو دیفرانسیل محیط زیست این منطقه را تخریب نموده , و سبب مرگ تدریجی آنها شده اند.
This hill and it’s Tourism Attractions is attacked for making Traditional rural bazaar without Engineering in new years. It is done Environment degradation and Slow death With Motocross and 4WD Machin drivers.
5- گمان برده می شود که گرگ ها در جواهرده به خانه بازگشته اند.
It is guess that (Wolves in javaherdeh are returning home)
قطعاً این ترجمه و وجود این لغت خود دلیلی بر کهن بودن لغت « گالش » به معنی گاوبان در مازندران و گیلان و جدایی معنایاش از « گالش » روسی در معنای « پاپوش و کفشلاستیکی » است که وارد زبان گیلکی شده است. پاپوشی که گروهی وسیع در گستره شمال ایران را منسوب به خود گرداند.
ایمیل نویسنده: (azabihin@yahoo.com)
بَهاره بَهاره
باهاره، باهاره
بهاره چلچله بِمَه، تو نِمَه بی
هلودار تیته بوکورد تو نِمه بی
دامان اَبر بَته تو نمه بی
پِلَم و گزنه دار هم جار بِمَن، تو نمه بی
مو خَنِم ابر بهاری بِواره
گَهی کوه و گَهی دِریا بواره
عجب سالی یَه امسال، می یاره گه، چُشم انتظارم امسال
چهل شبه تَب دارِم امسال، خوشته یارگِه در بَر نداِرم امسال
هی ماه بُشا هی ستاره، کیجا ییلاق دَرِه می قشنگ یاره
دل چه بی قَراره اِمشُب، ستاره میشمارم امشب
محله لاکتراشان چِندی دوره
عاشق گوش کَرِه، وی چُمه هم کوره
شاید چَرودار فردا بی یَه دوباره،
وِرِه کاغذ هَدِم حتمأ تِرَرِه بیارِه
می چُم درِ سَر نی یَه، تا تو از در دَرآیی
اگر از ییلاق تا گیلان بیِه قدم بر فرق سر بَنایی
اگر راه خراب بابا ویرانه بیَه
اگر نذر هم دَره اَسّانِه بیَه
خدایا مُو هِسِّم دل نگرانِ همه عاشِقشان
اگر تونی هرچی زودتر اُشان به هم برسان .
محمد ولی تکاسی، بهار 1400
https://s16.picofile.com/file/8428395784/Bahar1400.jpg
باز بهار آمد اُتُلِ
تی شعر درآمد اُتُلِ
تو وَسه چی بوکونی کِلِّه رِضایَ اُتُل
هَر وَخت تی وَرزایَه اُتُلِِ
http://www.p30data.com/upload/files/pyh2me2k75c9vqam25n7.jpg
آبشار وزان
اِژدِلَم (AŽdelam)
از دهستان رامسر با پلاک بنیادی شماره 200 اصلی است.فاصله تا مرکز فرمانداری رامسر 20 کیلومتر است. محدوده اژدِلَم از شمال به راه پیاده قدیم (رَجه راه) و از شرق به اِشکَت چال (محل پرورش ماهی قزل آلا) و از مغرب به رودخانه سوآورو(صفارود) می باشد. ارتفاع آن از سطح دریای مازندران 1100 متر است. ساختمانی به نام "قورشه کلام وَر"[1] بر سر راه جواهرده به قشلاق قرار دارد.نزدیک این مرتع آبشار دیدنی "وَزان" و گورهای فراوان دیده می شوند. در اطراف بارجلَم چشمه آب شیرین دارد. دارای آب و هوای مرطوب جنگلی با جنگلی انبوه و درختان سر به فلک کشیده است و آب ریز آن منتهی به رودخانه صفارود است. چند نفر از طایفه جولا در آن زندگی می کنند. محصولات لبنی و صنایع دستی نظیر دستکش و جوراب پشمی، قَدَک، چادرشب، "پاچال کاری"[2] و دستمال توری از عمده فعالیت اقتصادی و کسب درآمد مردان و زنان آن می باشد.
منبع:
قربان صمیمی،ا .1395. آبادیهای شهرستان رامسر.نشر چابکسر، نوین پویا. شابک 5-51-7743-600-978.
[1] - قورشی یا قورچی اغلب به کمانداران و تیراندازان دربار پادشاهان گفته می شد. قورچه کُلام وَر مرکب از سه کلمه قورچه به معنای تیرانداز و کُلام به معنای جایگاه و خانه کوچک و وَر نیز به معنای کنار می باشد.
قورچی باشی. (ترکی ، اِ مرکب ) (از: قور، سلاح + چی ، علامت فاعلی + باش ، سر و «ی » حرف اضافه ). (آنندراج ). رئیس سلاح داران و داروغه ٔ اسلحه خانه. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قورچی باشی یکی از مناصب شاهان صفویه بوده است.
[2] - چاله ی کارگاه بافندگی که در واقع مکان قرار گرفتن تمهیدات و ادوات کار است(فرهنگ لغات مازندرانی).
https://www.iranhotelonline.com/images/EditorUpload/317.jpg
https://s17.picofile.com/file/8414161542/%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D9%86_%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%87.jpg
جواهرده تا سال 1404
محمد ولی تکاسی
ظهور و پیدایش شاخه های جدید گردشگری در جهان مثل گردشگری سلامت، مذهبی، دریایی و دیگر شاخه های فعلی آن نظیر اکوتوریسم و غیره حاکی از اهمیت رشد و گسترش این صنعت در مناطق مختلف جهان با توجه به امکانات باستانی و طبیعی آنها خواهد بود. به همین دلیل هر کشوری که آرزوی رونق این صنعت را داشته و دارد سعی می کند راهکارهای مختلفی برای معرفی توانمندی های گردشگری منطقه خود به دیگران را به کار گیرد تا حجم بیشتری از گردشگران را به سمت مرزهایش جلب کند. حذف روادید، پایین آوردن هزینه سفر و اقامت در منطقه ، ایجاد انگیزه های مختلف مثل جشنواره های خرید و برگزاری بازیهای سنتی و ورزشی از جمله راهکارهایی برای جلب نظر گردشگران و در نهایت رونق صنعت گردشگری کشورها بوده است .
بر اساس سرشماری سال 1390 جمعیت جواهرده به 9800 نفر(2400 خانوار) افزایش یافت. در سال 1395 نیز سرشماری عمومی در کشور انجام شد و احتمال می رود با توجه به خوش نشین بودن منطقه و امکان عدم سکونت در فصول پاییز و زمستان به دلیل برودت زیاد هوا، آمار جمعیت محلی ساکن در ییلاق جواهرده از این هم کمتر شود[1]. کما اینکه ما در سالهای اخیر،کمتر شاهد سکونت افراد محلی و بومی در فصل تابستان در جواهرده هستیم. رضایت و افزایش درآمد مردم محلی از توریسم می بایست در سرلوحه تصمیمات و هم اندیشی های دولتمردان قرار بگیرد تا گام های بهتری در زمینه توریسم پایدار و رونق گردشگری در منطقه برداشته شود.
به نظر می رسد عواملی نظیر مهاجرت افراد محلی، افزایش قیمت کرایه منازل استیجاری، خرید مواد خوراکی و افزایش هزینه زندگی، برگزاری کلاسهای فوق العاده و جبرانی دانش آموزان رامسری در فصل تابستان، نگرانی مردم از وضعیت وخیم رو به رشد ساخت و سازهای غیر منطقی و به دور از اسلوب و قوانین مطابق با منطقه گردشگری و غیرهمگام با بافت سنّتی که فقط جیب بانکهای وام دهنده را پر می نماید و هم چنین راه یابی افراد غریبه به جواهرده جهت خوشگذرانی و هنجارشکنی برخی از این افراد به اصطلاح متجدِّد و نوگرا به باورها و اعتقادات مردم این ناحیه، همه این عوامل می تواند موجب عدم رغبت مردم بومی منطقه به گذراندن اوقات فراغت در جواهرده شود. (نظر شخصی نگارنده).
هجوم مسافران و گردشگران برای یک یا چند روز و نبود امکانات زیرساختی نظیر جاده آسفالته در برخی مسیرها، عدم رعایت بهداشت محیط در اماکن مناسب جذب گردشگران، با توجه به تصویب طرح های خرد و کلان و جذب اعتبارات، بازسازی بافت سنّتی، احداث چند بوستان جنگلی، وجود اتاق ها و یا خانه ها وهتل ها بدون پارکینگ مناسب و غیره همگی دست به دست هم دادهاند تا عرصه بر مردم محلی و بومی که سالها به دور از هیاهوی شهری و مشکلات عدیده به دامان طبیعت پناه می بردند، تنگ و تنگ تر شده و دیگر نتوانند روی آسایش و آرامش را ببینند.
بر اساس نتايج حاصل از بررسي شاخص های عمده بخش گردشگری در سند چشم انداز کشور
(1404-1384)چنین اعلام شد:
1- عدم بهره برداري مناسب از حجم عظيم آثار تاريخي، فرهنگي و طبيعي متنوّع و جذاب كشور.
2- عدم كفايت اعتبارات دولتي براي پژوهش، حفاظت، مرمت، احياء و معرفي اين آثار ارزشمند و در معرض نابودي قرار گرفتن يا به فراموشي سپرده شدن اين آثار مهم تاريخي، فرهنگي و طبيعي.
3-عدم بستر سازي براي سرمايه گذاري مُستمر در تأسيسات و تجهيزات گردشگري كه باعث مُستهلك شدن اين تأسيسات و كاهش بهره برداري مناسب از آنها گرديده است.
لذا می توان احتمال داد که ادارات، ارگان ها و نهادهای دولتی و یا وابسته به دولت نتوانستند امور مربوطه به رشد و توسعه گردشگری را با اقتصاد بیمار وابسته به نفت به نحو اَحسَن انجام دهند. اگر چه در این راستا تعدادی از مسئولین کشوری، استانی و شهرستان نهایت سعی و تلاش خود را نمودند ولی در مسیر خلاف آب شناکردن در بعضی مواقع مانع تراشی ها و مشکلات زیادی را نیز به همراه دارد. اگرچه پیش بینی شده است ایران تا سال 1400 بیش از 14 میلیون گردشگر داشته باشد ولی در برخی مناطق هنوز کارهای شایسته و بایسته برای جذب گردشگران انجام نشده است.
رشد قارچ گونه ساختمان ها و آپارتمان ها در جواهرده و مسیرهای بین راهی آن بدون برنامه ریزی قبلی، آزمایش مکانیک خاک و بر اساس سلیقه و هزینه های مالک /مالکان جهت کسب سود و درآمد بیشتر در آینده ای نزدیک ما را با حجم انبوهی از مشکلات نظیر تأمین آب آشامیدنی سالم، دفع زباله و فاضلاب، آلودگی رودخانه ها و جنگل دست کاشت مواجه می سازد. در نهایت تبدیل شدن جواهرده در سالهای آتی به صورت روستایی بی آب و علف و به دور از مناظر طبیعی و جنگلی امری محال و دور از انتظار نخواهد بود.
با توجه به سیاست کلان بخش گردشگری و توجه به دستورالعمل کلّی اهتمام به امر ميراث فرهنگي, تاريخي و طبيعي كشور که وظيفه اي است همگاني، می توان اذعان داشت که نقش مردم و فعالیت نهادهای مردم نهاد(NGO) جهت کمک در اجرای فعالیت های دولتی کمتر به چشم میآید که نتیجه این کم توجّهی مسئولین محترم را شاهد هستیم.
همگام با طرح های عمرانی در حال اجرا در جواهرده با وجود دو رودخانه در شرق (ناوکَش دره) و غرب (اسبی آو کَش) در دو طرف جواهرده به یک سیل برگردان در وسط ده جواهرده جهت هدایت روانآب های سطحی و نزولات جوی نیز مدنظر قرار گیرد. علیرغم انجام کارهای آبخیزداری موجود بر روی رودخانه، انجام تراس بندی در دامنه کوه های منتهی به چشمه برتُل از بالای آبشار دارالوداع و کاشت نهال در بالادست جواهرده (غیر از مرتع قرق شده سُردانه کول=تاک سر) جهت پیشگیری از وقوع خطر سیل و هجوم بهمن و صدمه رسیدن به مردم و خانه های آنها نیاز است.
کارشناسان محیط زیست، منابع طبیعی، گردشگری و میراث فرهنگی، مسکن(از نظر ترکیب و رنگ در طرّاحی سازهها جهت ایجاد آرامش) و کارشناسان شاغل در اقتصاد توریسم و تورهای گردشگری همه متفّق القول هستند که جهت قدم نهادن در مسیر درست گردشگری، ارزآوری مناسب، ایجاد اشتغال ، تهیه بِرَند برای محصولات کشاورزی نظیر فندق و گل گاوزبان و حفظ میراث ناملموس نظیر مهمان نوازی اهالی و نان محلی (کلوبیج کِشتا) و تجهیز امکانات جواهرده با حفظ بافت سنّتی و خانه های قدیمی و با توجه به وجود مناظر طبیعی و بِکر و حفظ آنها برای نسل آینده، نیازمند یک حرکت بسیجی و جهادی برای تهیه طرحی جامع و فراگیر با شرکت نهادهای ذیربط، همکاری مردم و سرمایه گذاری بیشتری بر روی آموزش و فرهنگ عمومی گردشگرپذیری از طریق رسانه های جمعی، افزایش افق دید و بینش مسئولین و استفاده از نیروی کارشناسی با استفاده از تجربیات کشورهای همسایه می باشد.
منابع مورد استفاده:
1-سند چشم انداز توسعه بخش میراث فرهنگی وگردشگری کشور ایران (1384 تا 1404 ).
آدرس اینترنتی : سند چشم انداز گردشگری کشور ایران - افق 1404.
2-کشکول (http://www.emadezzati.blogsky.com/1392/03/01/post-173/)
[1] - در آمار دیگری بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ حدود ۹۸۰۰ نفر (۲۴۷۰ خانوار) است(شورای دهیاری جواهرده، 1394).
نِدَشتِن یه غصّه دَشتِن هِزار تَه غصّه!
خیر و خوبی یِه عمر کار بوکرده، زحمت بَکشی مال و مِنال جمعا کُردِه. اِسِه دِ تی چام زَئنِ وَخته!.ولی چی بوگوم ای رسم دونیایَه." اُ موقع که دُندان دَرِه نان نِدَرِه اُ موقع که نان دَرِه دُندان ندارِه!".اَلَن اولادشان هم خا تا دَمِ مرگ تِرِه دوشَنِن. دِ مُهلت نَدَنِن تو یِه نفس بَکشی! "خوشبخت کسی که خر ندارِه از کاه و کلش آن هم خبری ندارِه"!.
به قول قدیمی ترها: "ندَشتِن یِه غصّه دَشتِن هزار تَه غصّه".
تی اولادشان، عُروس و زاماشان کَم بُخوارِدن، بعد از تو هَلِه وَنِه کَسِنِ هَمرَه توگ مَرِه (دعوا) بگیرِن تا تی اِرثیه یَه تقسیم بوکونِن. مال و ثروت زیادی هم، خوشته هَمرَه دَردسر زیادی هَرِه. هر چی ویشتر دِشته بی تِرِه ویشتره وَنِه. "اربابِه نِدَشتنِ غصّه فَقیره وِدَشتِن"!.
پس چی بهتر تا زینده، خوشته آخر و عاقبت رِه کار خیری بوکُنی. کسی از فردای خودش آگِهی نِدارِه. آدم زینده وِکیل وَصی نِخَنِه. بهتره فکر عاقبت هم باشِه همه چیزه همه کسِ خوشتِه جا سَر بِدارِه. دِ بعد از رفتن، وی کارِ دل وَنگ دِنی بی. خوشتره گور در گوری نَنِه.
عجب دونیایی یَه!، کُرور کُرور ثروت جمعا کونی اَمَه شان وَخت همه دَس وگیری بیشی. گونِن راه مرگ سَر به جیری یَه. چُم چرخَه دِه اُ دونیا دل هِسَّه با یک عالمه افسوس. ای دونیا دِل هر کاری یِه بهایی دَرِه.هم کار خوب هم کار بد." خر چی دانِه بهای زعفرانه پیر بُز چی دانه بهای بابُرانه"!.
هِچ کی قبر سَر بنویشته نَنَه:
" فلانی از وِشنِه(گرسنگی) بامُرده یا خوشته کارشان همه تُمانا کُردِه اَمه بَنَه بامُردِه".
وَختی می حرفشان تِرِه یاد هَنِه که می قبر سَر پِلَم دار(گیاه آقطی) جار بِمَه دِشتی بی!.
https://drsotoudeh.ir
«مردی که قلم را با قدم همراه کرد»
خـونـســت دلــم بـرای ایــران جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار صوت غیبی است در گـوش دلـم ندای ایران
یــکـرنـگ شـو و یـگانـگی کـن تا کـم نکنـی بهـای ایران
ورنـه تــو سـتــوده وار گـویـی خـونست دلـم برای ایران
برگرفته از شعر «ایران» سرودهی استاد منوچهر ستوده - ۱۲ دیماه1321
ادامه مطلب
https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9jZG4ubWFzaHJlZ2huZXdzLmlyL2QvMjAxOS8xMi8yMS80LzI2NzI5MTcuanBn
جواهرده رامسر- استان مازندران
عکس: محمد ولی تکاسی شهریور1394
* حق چاپ، کپی برداری و هرگونه استفاده برای نگارنده محفوظ است.
http://s6.uplod.ir/i/00727/46fhredknhn2.jpg
http://s6.uplod.ir/i/00727/cxx7xuhh07sy.jpg
https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1397/07/30/1397073022120678315715264.jpg
https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1397/07/30/1397073022095015715715224.jpg
معرفی روستای زیبای توکاس اشکور
این روستا با روستاهای دارجه، پی آغوزین، شفیع آباد، مومن زمین و منطقه دامداری لی خوانی همسایه بوده و در 60 کیلومتری بخش رحیم آباد و 75 کیلومتری جنوب غربی شهرستان رودسر واقع شده است.
دکتر منوچهر ستوده صاحب کتاب از آستارا تا استارباد در کتاب خود آورده است که: در این روستا در سال 1346 سکه های مسین قدیمی پیدا شده است.
قله صلوات کوه یا سواته کوه و بقعه سام و لام مناطقی هستند که در بالاترین نقطه این روستا قرار دارند.
منطقه دامداری لی خوانی از نقاط معروف دیگری است که در میان این روستا و قله صلوات کوه قرار دارد. نکته جالب توجه در مورد این منطقه دامداری در مقایسه با مناطق دامداری دیگر اشکور اینست که مکانی را برای استحمام گوسفندان ایجاد نموده اند.
برخی نیز گفته اند معنای تکاس تلطیف شده "توکاسه" است. چون این روستا نسبت به روستاهای اطراف خود در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است آن را به این نام خوانده اند(نگارنده).
مازی دره و سارم و شاراج و تکاس
یا باقی از قراء با اصل و اساس
گویند که سَروَری به علم است و عمل
نه بسته به جای خاص و نه شکل و لباس
عکس ارسالی:علی آقا بزرگ زاده
منبع:سایت روستای مایستان اشکور
پیره خَره و گُل اَوسار(افسار)
«خر پیر و افسار رنگین»
محمد ولی تکاسی
قدیما ، بی حق نوبان گوتِن: جِوانِ به خواستگاری نَرِس پیرشانِ به خَر خریدن!. هر دو تَه کاره خرابا کانِن. آدم که پیرا بونو دِ وی طَبَری بوگوت نیَه!. رِسلَه خودشته رِچِ نِدارِه. هر جایَه پینیک(وَصله) بزَنِه یِه جای دیگر داسونِه!.
هیتَه کریش کَشی دَرِه تا بَنِه بِمیرِه.
اَلَن جوانشان قدر خوشته جوانی یَه کمتر دانِن. بعضی پیرشان هم قدر و قیمت زندگی یَه خوب نُدانِن. در جوانی تی قوِت تی لِنگِ دَرِه در پیری تی قوّت شونو تی چَکِنِ رِه(کنایه: پرحرفی).
خر چی دانِه بهای زعفرانِ پیربز چی دانِه بهای بابُرانِ(جنگلی در بین راه جواهرده).
هِچ کی قبر سر بنویشت نَنَه:" فلانی از وشنِه بامُرد یا خوشته کارشانِ هَمَه انجام بَدَه بعد بَنِه بامُرد. در زندگی زیاد دُوسون فقط تی چُموش پارِه بونِه. دِ خیلی زیادَم دار و هال دَکِت نِشَنِه . هر چی ویشتر بُدُوی هَندَه خوشتِه جا سَر هِسِّه. کمتر کسی به آخرش رِسَنه.
قدیما گوتِن: هِچ کی خو عاقبتِ خبر نِدَرِه. اَلَن یِه نصف آدمشان وَختی پیرا بونِن ایشانِ جوانی گُل کانِه. تازه خَنِه بوشِن دونیایَه بَنِن. بریز و بپاش بوکونِن. فیل شان یاد هندوستان کانِه.تجدید فراش کانِن. تازه، عُروسی هم گَرِن.
بقول معروف " پیر خَره و گل اَوسار(افسار).
یا " پیره خره و کوت کوتی(نام علفی خوشبو).