


جواهرده را دوست دارم
همراه با خانه های زگالی،
کوههای پابرجا
و چشمه های آب زلالش "
" مردمش چون کوه استوار چون آینه بی ریا و با دلی همچون دریایند"
https://s34.picofile.com/file/8486957226/1009747101_115727813.jpg
https://s25.picofile.com/file/8451175234/IMG_20211119_WA0006.jpg
https://s25.picofile.com/file/8456091434/IMG_20220907_WA0001.jpg
"اینجا محل عبور فرشتگان است آب و هوا را آلوده نکنیم "
http://s9.picofile.com/file/8345060376/javaherdeh_N.jpg
https://s32.picofile.com/file/8480871726/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C.jpg
https://s30.picofile.com/file/8468628500/%DA%AF%D8%A7%D9%88_%D8%A8%D8%A7_%D8%B2%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%84%D9%87_%D8%AA%D8%A7%DA%A9_%D8%B3%D8%B1_1402.jpg
https://s24.picofile.com/file/8451694368/parandehnegary2.JPG
رزرو مکان و بلیط تور های رامسر گردی و پرنده نگری
( خانوادگی و گروهی)
راهنمای محلی و تورگردی (اکوتوریسم) TEL: 09366348680
https://s20.picofile.com/file/8445943734/IMG_20220104_WA0000.jpg
https://s31.picofile.com/file/8474339500/%DB%8C%D8%A7%D9%84_%D8%A8%DA%A9%D8%AA_%D8%AA%D9%84%D9%87_%D9%84%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%B1_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87.jpg
https://arq.ir/wp-content/uploads/2017/02/8656.jpg
اقوام قدیم ساکن در کناره ساحلی دریای گیلان و مازندران
کلیپ نامگذاری مسجد آدینه(دزگی مزگتی) جواهرده
ادامه مطلب
سۊشمبه - 10 کۊرچ ٚ ما 1599 دیلمی
1599/2/10
کاسه کشک سابی با دست
https://gilishop.ir/wp-content/uploads/2020/10/%DA%A9%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D8%A7%D8%A8-3.jpg
یکی از ظروف آشپزخانه که شاید این روزها کمتر استفاده شود، کشک ساب دستی است . مردم رامسر(سخت سر قدیم) اغلب در فصل کوچ در اواخر شهرویورماه از ییلاق به سمت مراتع میان بند و قشلاق کشک موردنیاز خودشان را از دامداران تهیه نموده و در داخل کیسه های پارچه ای نگهداری می کردند.
زنان محلی ابتدا کشک را مدت یک شبانه روز در آب خیسانده و سپس با کمک دست، کشک ها را روی دیواره کاسه گلی (کادج) ساییده و خرد می کردند. این کار چند بار تکرار می شد تا گلوله های کشک به یک محلول آبکی شیری رنگ نظیر دوغاب تیره رنگ در می آمد.
هنوز هم در حال حاضر رامسری ها و مناطق همجوار آن، با اضافه کردن سبزیجات معطر نظیر چو چاق( در گیلکی رامسری: شیشاق و دوآب بویا) و قورمه گوشت گوسفندی و سیر فراوان آن را حرارت می دهند تا کمی غلیط شود و سپس به عنوان خورشت، همراه برنج و سایر افزودنی ها نظیر ترب سیاه علی الخصوص در فصول بارندگی و سرما مورد استفاده قرار می دهند. در برخی مناطق رامسر نیز آن را نمی جوشانند و به صورت خام(کال دوآب) مصرف می کنند.
https://s34.picofile.com/file/8486958500/%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D9%87_%DA%A9%D8%B4%DA%A9_%D8%B3%D8%A7%D8%A8%DB%8C2.jpg
در زمان های گذشته کوزه گران از گل های رس و با ذوق و سلیقه خودشان کاسه های بزرگ گلی یا برآمدگی هایی در داخل می ساختند ولی امروزه این کاسه ها را از جنس سرامیک و سفال و همراه با لعاب می سازند و در اختیار علاقمندان قرارمی دهند.
جالب است که با بازگشت به سنت ها لذت هایی را کسب می کنیم که شاید در کمتر چیزهایی بتوانیم آن لذت را تجربه کنیم و البته ظرف کشک ساب یکی از آنها است .
منبع:
https://honariran.org/ads/%DA%A9%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D9%84%DB%8C/
https://cdn.shayanews.com/thumbnail/LUOmzSScdG4a/jBsGeh399ReOX5pRVLLgs_nuk_17aGwM__0hA_zveJg9UUHl03azk-FgzJFk1X_lywD44d3_Gi8,/nan-gilani-6.jpg
نان خانگی محلی در اغلب استان های کشور توسط زنان و دختران بیشتر در مناطق روستایی جهت مصرف خانوار تولید می شوند. از جمله ویژ گیهای منحصرد بفرد آنها علاوه بر ظاهر زیبا- خوشمزه بودن و عطر و طعم تازه داشتن می توان به بالابودن کیفیت مواد اولیه و طبیعی بودن مواد بکار رفته در آنها اشاره نمود. این گونه نان ها اغلب دارای ارزش غذایی بالایی نیز برای انسان بوده و هیچ قسمت به دور ریختنی و تلفاتی ندارند.
در شرق استان گیلان و در غرب استان مازندران یک نوع نان خانگی تهیه می شود که بر روی آتش هیزم و یا اجاق گاز تهیه شده و به آن نان خانگی ماهی تابه ای و در اصطلاح محلی " کلوبیج کشتا" گفته می شود که توسط اهالی بیشتر در اوقات صبح به عنوان "ورنَهَر" و در هنگام عصر به عنوان عصرانه"وَرچاشت" با مربای گل گاو زبان و غیره به همراه چای صرف می شود.
وعده های غذایی در بین گیلک زبان ها:
1- صبحانه(نَهَر)
2-غذای بین صبحانه و نهار(وَرنَهَر)
3-ناهار (چاشت)
4-عصرانه(وَرچاشت)
5- شام
طرز تهیه در ادامه مطلب:
ادامه مطلب
https://s33.picofile.com/file/8484898942/%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA_%DA%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D9%81%DB%8C2_page_0001.jpg
در قدیم عروس را سوار قاطر کرده و در کنار چشمه آبعلی در ابتدای دهستان ییلاق جواهرده به دست داماد می سپردند.عروس و داماد هم برای آنکه توسط اهالی بهتر دیده شوند بالای آن سنگ می نشستند. به این سنگ بزرگ "گیشی سنگ" یعنی سنگ عروس می گفتند.
داماد یک دستمال پراز نقل و سکه های ریز و درشت و یک نارنج، انار و یا سیب در دست می گیرد و در ملاقات با عروس ،میوه را طوری می اندازد که از بالای سر عروس بگذرد.گاهی نیز داماد دست عروس را می گیرد و با خود به خانه می آورد.در حیاط خانه داماد , مُطرب می نوازد و آهنگ های شاد می خواند.
آشپزها که معمولا زنان همسایه هستند رقص می کنند (کتره-ملاقه یعنی با کفگیر و ملاقه خورشتی) . روی سر عروس و داماد از هر طرف پول و نقل و برنج می ریزند, که سکه ها را بچه ها و زنان اطراف جمع می کنند.
وقتی که عروس و داماد وارد خانه می شوند, این زنان کتره و ملاقه چوبی با آهنگ مخصوص روی هم می کوبند و با صدای ضرب آن به همراه کوبیدن روی سینی و یا تَشت , رقص و پایکوبی می کنند.
*تخته سنگ بزرگ دیگری هم در میدان پایین تر از مسجد آدینه جواهرده قبل از درخت بزرگی به نام "پودار" وجود داشت که به دلیل ساخت و ساز (و به احتمال برای یافتن گنج) آن را نیز از بین برده اند.
برخی آن را هم "گیشی سنگ" می نامیدند. که بچه های کوچک تر و دختران با آب دهان روی گل سنگ ها را خیس نموده و با درست کردن رنگ حنایی آن را بر کف دست خود می مالیدند.
این تخته سنگ احتمالا برای جمع شدن مردم محلی و برای بدرقه مهمانان ورودی به جواهرده یا خداحافظی از زائران مشهد و کربلا همراه با چاووش خوانی از محل آبشار دارالوداع(دارالفدا) تا این تخته سنگ در جواهرده رامسر کاربرد داشت. این امر نیازمند پژوهش و بررسی های بیشتری است.
*کَترا: آلتی است چوبی, از قاشق بزرگتر و با لبه پهن, برای کشیدن پلو از دیگ(شبیه کفگیر)
https://storage.jajiga.com/public/pictures/large/2023/09/07/3206177230907181536.jpg
ترمک، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان رامسر در استان مازندران در ایران است. این روستا در دهستان سختسر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷ نفر (۵خانوار) بودهاست.
توجه: مسیر دسترسی به روستای زیبای گردشگری ترمک از طریق ابتدای جاده جواهرده و من لات در نزدیکی گاورمک می باشد.
منبع:
1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D9%85%DA%A9
2-https://www.topomap.ir/?n=3779607958&l=otm
https://s32.picofile.com/file/8478637484/%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D8%AC%D9%84%D8%AF_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DA%AF%D8%B1%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%88%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpg
پیشگفتار
"قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَه الْمُكَذِّبِینَ"
﴿سوره الانعام، آیه 11)
رامسر، از غربی ترین شهرستان های استان مازندران است. این شهر مقصد مناسبی برای استفاده همزمان از اکوسیستم های متنوّع جنگل، کوه و دریا همراه با اَماکن مقدّس مذهبی، قلعه های تاریخی، موزه ها و توریسم سلامت برای گردشگران داخلی و خارجی است. رامسر، سوّمین شهر پرباران کشور بعد از انزلی و بابلسر می باشد .چای، برنج، گل گاوزبان، مرکبات و فندق از مهمّترین محصولات کشاورزی و باغی آن هستند. این خطّه سرسبز از کشور ایران دارای مردمی خونگرم، پرتلاش و مهمان نواز است که با لهجه شیرین گیلکی صحبت کرده و به کار کشاورزی و دامپروری بیشتر در روستاها و حومه شهرها می پردازند. ساخت و سازهای شهری به سبک اروپایی از سال 1312 شمسی به بعد چهره جدیدی را برای آن رقم زد تا آنجا که هم اکنون یکی از بهترین شهرهای گردشگری در ایران و جهان به شمار می رود.
رامسر دیروز، دارای تاریخی درخشان و طبیعتی بسیار شگفت انگیز برگرفته از ساحلی زیبا، رودهای پرآب، جنگل های انبوه، مراتع سرسبز و کوهستان های پر برف در فصول سرد سال بود.
رامسر امروز، با ساخت و سازهای شهری و خیابان کشی از سال 1312 گسترش و توسعه یافت از این به بعد علیرغم ایجاد زیرساخت های مناسب برای توسعه گردشگری، رفته رفته از حریم طبیعت و دامنه های جنگلی آن کاسته و به حریم شهرنشینی در آن افزوده شد. در طول کمتر از یک قرن لطمه های زیادی بر این شاهکار طبیعت وارد آمد که جبران ناپذیر است.
رامسر فردا، نیازمند برنامه ریزی جامع جهت حفظ ذخایر طبیعی، فرهنگی، تاریخی و همکاری بیشتر مردم و سازمانهای مردم نهاد(NGO) است تا همچنان نام آن را در بخشهای مختلف توریسم شهری، روستایی و بر بلندای قلّه رفیع گردشگری پایدار نگه دارند.
در این کتاب سعی شده است با توجه به وجود منابع مُستدل از کتاب ها و منابع مختلف علمی، رامسر و تقریبأ هرچه در اوست با توضیحات جامع شرح داده شوند تا راهنمای مناسبی برای گردشگران، علاقمندان و پژوهشگران باشد و آنها را از مراجعه به منابع غیر مُستدل علمی و بعضأ مطالب غیر صحیح باز دارد. برخی مطالب و عکس های این مجموعه با کمک عبدالله کیوانی، موسی عطوفت شمسی (هِلِر)، مسعود عطوفت شمسی، سعید میرطالبی، محمدحسن کتابتی، علیرضا رضی کاظمی(وب سایت رامسرسیتی)، نظر شمشادی(یدالله حسن نژاد)، میثم تالش کاظمی، اینترنت، آقای مهندس کفاشی، آقای مهندس نحوی و آقای مهندس لاریجانی و سایر افراد علاقمند تهیه شده است. با تمام سعی و کوشش اینجانب با نگرشی علمی و به دور از گمانه زنیهای نادرست و گمراه کننده، اذعان می دارد این کتاب خالی از اشکال نیست،
در صورت تمایل می توانید انتقادات و یا پیشنهادات خود را به آدرس نگارنده ارسال فرمایید.
mwtokasi@yahoo.com تلفن :09366348680
توجه:
در این کتاب جاذبه های گردشگری شهرستان رامسر در سه بخش جلگه ای، کوهپایه ای و کوهستانی مورد توجه قرار گرفته و در بخش ضمائم شماره تلفن مراکز گردشگری، هتل ها، بومگردی ها و غیره لحاظ شده است. این کتاب به بسیاری از سؤالات دانش آموزان، دانشجویان، مهمانان، گردشگران، مهاجرین به رامسر، مدیران غیربومی و آنهائی که آشنایی کمتری با رامسر دارند، پاسخ می دهد و منبع دقیق و مناسبی برای راهنمایان تورگردی در این خطّه سرسبز در حاشیه جنوبی دریای خزر است.
*علاقمندان جهت تهیه این کتاب می توانند از طریق تماس تلفنی با نگارنده
(شماره تلفن: 09366348680) یا به آدرس های ذیل مراجعه حضوری فرمایند.
https://s32.picofile.com/file/8478663384/%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1_360.jpg
فروشگاه تهران
خیابان ولعیصر، نبش خیابان دكتر فاطمی، انتشارات بدرقه جاویدان
تلفن: 4-88975581
فروشگاه رامسر
میدان امام، جنب پل، كتابفروشی شمس
تلفن: 55254825-011
پیرپاچ
روزگار خوشتررِه چرخ خواردَرِه. کَم کَم تی ریش و سبیلِ هم سفید دَکَنه!. هر تار موی تو هزارها تومن ارزش پیدا کانن. یه دفعه وینه تی سر موهم سفیدا با. یا از دار دونیا د یِه هَلَه مو هم ترَرِه نمانستِه! بعضی ها با اینکه ای همه عمر از خدا هگیتِن، هَنده "کال مرغانن" اَمَه بعضیها تا پا به سن نی یَنِن، دِ "پیر پاچ مرغانن".
اونوقت تازه به فکر عاقبت کارها دَکِنن. تو کجای ای دونیای خاکی مَن هِسِّه؟ خیلی جار بُشه یا خیلی جیر بِمِه؟. فقط خودت دانِه و خدای خودت.
یِه نصف خلق، شب و روز دو کانِن هَندَه رِسِه نوتونِن. یِه نصف هم شُب بُخواتِن صُبح سر پولدارا بان. ندانِن امسال عید کدام طرف گشت و گذار بُشَن چون قبلا همه جاره بوشا دَرِن.
براره، خواخِره، پیری هم بد دردییَه. اگر نوتونستی بی خوشترِه رفع و رُجوع بکنی پس چه بهتره که بَنی، بیشی! تا مردوم دَست هِش ونکنی(سَربار نشوی). پیش زن و بچه شرمنده نوباشی.
عمر زیاد کُردن هم خیلی خوب نی یَه. وَنه شاهد مرگ عزیزان و از دست دادن جگر گوشه هات باشی.
گوتِن: دونیا چند مَن؟ گوتِه: هر چی کول گیتِه!
همیشیک به عاقبت کارهات فکر بوکون. یِه سر قبرستان محلِ دِل بزن. آخرین ایستگاه همه مردوم اوجویَه.
به قبرستان گذر کردم کم و بیش بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته نه دولتمند بُرد جز یک کفن بیش (باباطاهر)
https://irankojast.com/wp-content/uploads/2018/12/iArbqt9Lk7WvYJhh-1519549585200-247x300.jpg
https://beeptunes.salamcinama.ir/track/cover/47cfdd46-ed67-4abf-a24b-688fca18fc8c.jpg/r/400x400
دریافت فایل صوتی- شومار و عروس
در گذشته مادر شوهر ها در اغلب کارها حرف اول و آخر را می زدند. بچه ها هم به این سیستم عادت کرده و جرات اظهار نظر و عمل بر خلاف رای مادر را نداشتند. چه بسیار عروس هایی که به علت حرفهای مادر شوهر در طول زندگی رنج زیادی کشیده و کاری جز تحمّل مشقّات و ادامه زندگی نداشته اند.از اینرو به مادر شوهر نیز "کل شومار" می گفتند.
تئاتر گیلکی با لهجه گیلکی رامسری
محمد ولی تکاسی
زبان مادر شوهر
در لهجه گیلکی رامسری:
کَل=
۱- معنی اول :فرد نر هر گله که کل گاه نیز می گویند
۲- معنی دوم: فرد قوی و مهاجم
کل شومار نیز یعنی مادر شوهر قوی و قدرتمند که بر همه چیز می خواهد تسلط و اختیار داشته باشد-
کل فیل مارجان: زنی بنام مرجان که مثل یک فیل نر قوی و قدرتمند بود.خدایش بیامرزد.
داستان گیلکی رامسری
عروس: مار پلایه بَنِم کَچالِ سَر وی هوایه بِدَر سَر نوشِه
عروس: دیگ پلو را روی اجاق گذاشته ام هوای آن را نگهدار تا دیگ جوش نیایید و آب برنج نریزد.
شومار: اندی زِرتِه می کاره خَنِه مِرِه یاد بَدِه لوی دوره گل مالی بوکرده تا سیاه نباشَه؟
مادر شوهر: بچه به این کوچکی می خواهد کار من را به خودم یاد بدهد. دور دیگ را گل اندود کردی تا سیاه نشود؟
عروس: اَی یِدا کَردِم
عروس: آخ فراموش کردم
عروس و مادر شوهر دنبال کار خود می روند. بعد از چند دقیقه:
شومار: پُلا سَرشا لوی سَره وِگیر عروس!
مادر شوهر: برنج سر رفت عروس درب دیگ را بردار!
خدابَدَره عروس ! خبری نِیَه!
از عروس خبری نشد.انگار غیب شده است.
شومار: اَی مادیَن(! )معلوم نیه کوجار بوشا؟
مادر شوهر: ای مادیان(!) معلوم نیست کجا رفته؟
مادر شوهر با چابکی تمام درب دیگ را برداشته و آتش هیزم را کم می کند تا برنج ته نگیرد.بعد از یک ساعت عروس بر می گردد.
شومار: کمی گِل بُن دِبی؟؟
مادر شوهر: در زیر کدام خاک بودی؟؟
عروس: بوشابام آب لَک لیباس بشورم
عروس: رفته بودم کنار رودخانه لباسها را بشویم
شومار: تِرَم گونِن زِنِه! اول وَسِه پلایَه باپُچی بعد بیشی روخانِه- طیفیلی
مادر شوهر: به تو هم می گویند زن اول باید پلو را می پختی بعد می رفتی رودخانه طیفیلی
طیفیلی: طیفیله
عروس اگر از خانواده غریبه و غیر فامیل باشد. اقوام داماد نیز او را کم ارزش قلمداد کرده و برخورد های سختی با او داشتند. در لهجه گیلکی رامسر طیفیلی نام دیگر حیوان جوجه تیغی است.
برخورد صحیح با مادر شوهر
خاطرات یک عروس جوان
تئاتر رادیویی گیلکی رامسری(کنایه و اشارات)
وُی: اِف اِف اِف! ای مِهی چند روز آو دل بامُرده مِهی یَه مانِه. چَرِه اَندی بو کانِه! می حال به هم بَزَه! آدم بُخواردِه شیر وی وینی لوکا دل جی درگا هَنِه.
عروس: پیف!(کنایه از استشمام بوی بد). این ماهی مثل ماهی مرده چند روز مانده در آب می ماند. چرا اینقدر بو می دهد. حالم را به هم زد.شیر خورده شده آدم از داخل سوراخ های بینی بیرون می آید(کنایه: استفراغ کردن)
زاما: ناشکر نباش ، هینَم اَمِرِه گیر بِمَه باشو خدایَه شکر بوکون. نصف قیمت هِگیتِم.وِرِه شورا کن.
داماد: ناشکر نباش. همین هم گیرمان آمد برو خدا را شکر کن.نصف قیمت خریدم.این ماهی را شور کن.
کل شومار: از جار جیر بمِم ! تی پَئر همیشیک هرچی نوبری دَکِتِه نابا اَمِرَه هگیتِه.
مادر شوهر:از بالا پایین آمدیم. پدر تو همیشه هر چه نوبرانه به بازار می آمد برای ما می خرید.
وُی: هَه! تو چی چی گونِه مار!. اَمِرَم خوشته پَئر خانِه دل پادشاه بیم. هر وَخت هر چی خسیم فراهم با.
عروس: " آدات تعجّب "، تو چه می گویی مادر!. ما هم در خانه پدر خود پادشاه بودیم.هر وقت هر چه می خواستیم فراهم می شد.
زاما: "از اسب بَکتیم از اصل خا نکتیم". مو یِه نفر آدمِم چند سر نان خوار. یِه کم دل بدِرین. ان شاء الله بلکه اَمِه وضع بهترا باشِه!
داماد: از اسب افتادیم از اصل که نیافتادیم (کنایه: ورشکستکی ). من یک نفر آدم هستم و چند نفر نان خور دارم. کمی صبر کنید. به خواست خدا شاید وضع ما بهتر شود.
وُی: می ننه خدا بیامرز همیشیک گوتِه: " اُموقع که دندان دَرِه نان نِدارِه - اُ موقع که نان دارِه دندان نِدارِه!
عروس: مادربزرگ خدا بیامرزم همیشه می گفت:
"آن موقع که دندان داری نان نداری- آن موقع که نان داری دندان نداری!
نتیجه اخلاقی:
"هر کی روغان خوارِه با مُغان خوارِه ". "ایمروز بُخوار نان و تره فردا بُخوار نان و وَرِه (کَره)".
کنایه:"هر کسی راحتی می خواهد باید اول رنجی را تحمّل نماید". امروز بخور نان و تره فردا بخور نان و گوسفند(کره).
https://s28.picofile.com/file/8465665692/mwtokasi_yahoo_com.jpg
کوه وَژِک در ابتدای روستای نمونه هدف گردشگری شهرستان رامسر از استان مازندران با ارتفاع 2522 متر از سطح دریای خزر واقع است. برخی بر این باورند که واژه "وَژک" به معنای گناهکار در مقابل واژه " آنژِک" به معنای بی گناه در زبان اوستایی است.
برخی بر این باورند که واژه وَژک از "وَچِک" و " وَچه" و به معنای تکرار آمده است. در دشت بالای این کوه که سراگاهی نیز در آنجا وجود دارد در گذشته ها به وجود استخر آب با لاک پشت در آن اشاره شده است.
از سخن بزرگترها، وجود گورهای گبری و کشف خمره های سکه و تعدادی از آثار باستانی در بالای این کوه به همراه قبور دوطبقه و سه طبقه در نزدیک آنتن تقویت تلفن همراه بر روی آن می توان احتمال داد که روزگاری این کوه از اهمیت و قداست خاصی برای امرای محلی و حاکمان وقت در دوره اشکانیان و قبل تر برخوردار بوده است.
برخی نیز بر این باورند که گناهکاران را از بالای این کوه پرتاب می کردند و برخی کاربری این کوه را به خاطر موقعیت جغرافیایی و احاطه بر مسیر ترّدد افراد از سمت شمال، شرق و غرب جواهرده به عنوان برج دیده بانی منظور داشته اند.
منطقه ای به نام "مُرده گِ تَلِه" در ضلع جنوبی آن وجود دارد که مردم محلی بر این باورند که هر وقت ریزش نماید یکی از بزرگان جواهرده دار فانی را وداع می کند. از بالای این کوه نیز راهی مالرو به سمت جواهردشت یکی از ییلاقات خوش آب و هوای رحیم آباد کلاچای از توابع شهرستان رودسر(نام قدیم ملاط) وجود دارد. این کوه دارای گیاهان دارویی کمتر شاخته شده و جنگلی با درختان نیمه متراکم در ضلع شمالی است.
کوهی به نام وژک نیز در روستاهای اطراف سیاهکلرود از توابع رحیم آباد شهرستان رودسر وجود دارد.
مسیر این کوه از چشمه آبعلی تا نوک قله آن و دَکل آنتن تقویت کننده امواج تلفن همراه که دارای شیبی بسیار تند و نفس گیر است تقریبأ در حدود نیم ساعت راهپیمایی است.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f6/Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg/800px-Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg
https://s23.picofile.com/file/8448452268/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%86%DA%AF2.jpg
کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه!
کار بیهوده کردن از نادانییَه. فضولی کردن تو کار دیگران، پشت سر مردوم صفحه نیَن. فلانی راس بوشا، فلانی کژ بوشا همه از بی فکرییَه. بَچسب به کار و زیندگی خودش. تا اَلَن فکر بوکرده بی: کوجای ای دونیا هِسّه.
"تی شکم وَنه پُلا پُرا کُنِه تی تَنِ رَخت". دونیا باره(غذا) هم بُخواری تا تی دل خوش نباشه تِرِه وَنِکَنه. تِرَرِه خون و گوشت نوبونه. ای دونیا دل غم همَش ویشتره تا دل خوشی. کِوی گِه مثان(مثل بره گوسفند) نوباش که به کَم قانع نی یَنه!. هِچ وَخت(وقت)، رضایت نداره بقیه از اون ویشتره دَشتِه باشِن.
تی دل خوشی اگر به مال و ثروت روزگاره. "تی کلوبیج هم پیتَه"!. دونیا هِچ کس رِه وفا نوکورده با. به ای دونیا دل دانوبوس. تی سلامتی به تبی بَنده، تی دونیا هم به شبی.
همه آرزو کانِن جات تَره(بالاتر) بوشون. تا کوجار تونِن جار بوشِن فقط خدا دانه و بَس. بعضی ها خوشته پایَه روی کلّه دیگران نی یَنِن هوتَه هم جاتّره(جاتَّه)(بالاتر) شونون. بعضی ها هم مردوم زیرپایَه خالی کانِن تا جاتّر بوشون.
آخرش چی. هِچ چی به هِچ چی!!!!.
بدکننده خودش کَشَنِه. هر کی دونیا دل خوشته نتیجهی کارایَه وینه. چه کار خوب باشَه چه کار بد. "کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رسَنه". تا تونه به اطرافیان خودت خوبی بوکون تا خدا هم تی عاقبتِه به خیرا کونه. تو مردوم دَس بگیر تا تی سختی روزِ هم یه نفر دیگر تی دَسِ بگیره. این به آن دَر. تی سخت روزه آدمه بیشناس. "وِرِه سَر و چُمه گیر"(رسیدگی کن) تا خدا هم از تو راضی باشه.
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.
چند زبانزد با لهجه گیلکی رامسری
- برنج ساتنیک بوکوردم
برنج را آماده کردم.
کنایه: افتتاح کردن، شروع کار
- نُمُک نَزه تِشنی دنگته
نمک نزده، تشنگی نمی آورد.
کنایه: اهمیت ندادن به چیزی یا کاری
- خوشته فَل دَنگ بزن مردومِ بوجِ دَس نزن!
پوست برنج (فل) خود را خرمن کن اما برنج رسیده مردم را دست نزن!
کنایه: امانتداری، دست پاکی
- خدا کویَه نیا کانه وَرپ داکانِه.
خدا به کوه نگاه می کند برف می ریزد.
کنایه: استحقاق و ظرفیت افراد نسبت به داشته ها و نداشته هایش.
- یِه کوه وَنه فوسَه تا دَره پُرا باشه
یک کوه باید ریزش کند تا یک دره پرشود.
کنایه: انجام کارهای بزرگ توسط افراد بزرگ، کارهای بزرگ باید دارای زیرساخت های بزرگ از نظر اندیشه و توان افراد جامعه داشته باشد.
- زمین نرمی یه وینه گاجمه ویشتر فرو کانه
نرمی زمین را دیده گاوآهن را بیشتر داخل زمین فرو می برد.
کنایه: سوء استفاده از امکان پیش آمده، فرصت طلب.
- کوه به کوه(یا دریا) نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه.
کوه به کوه(یا دریا) نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.
کنایه: تقاص کارهای نیک و بد در همین دنیا.
- وی جیب دل اُسبوج واز کانه
داخل جیب او شپش، پشتک وارو می زند.
کنایه: جیب خالی، سرمایه کم.
مشابه: آسمان به این بزرگی یِه ستاره هم ندارِه!.
- تا دونیا دونیا با چنین با!
تا دنیا، دنیا بود اینطور بود.
کنایه: عدم تغییر سرنوشت افراد، قطعی بودن اتفاقات بد در زندگی.
- بِن تی سرِ چی دابا(دَره).
ببین طالع و سرنوشت تو چه بود؟
کنایه: قبول وجود سختی ها و مشکلات در زندگی توسط افراد.
* آغوز بیشکن بَن وی لافَه می سر بیشکِن بَن وی طالع
- وِرَره گِرزه گی، آهین سَره
برایش مدفوع موش با ارزش آهن یکی است.
کنایه: فرد خسیس، مال دوست.
- زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد
زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد.
کنایه: رسیدن به ارث زیاد، مال و ثروت بدون رنج کشیدن.
اسطوره سیاگالش
محمد ولی تکاسی
mwtokasi@yahoo.com
مقدمه
مردم در هر منطقه ای به تنا سب محیط جغرافیایی و اکولوژی، زبان و ادبیات، دست آفریده ها، باور های دینی و غیره دارای افسانه ها و داستان هایی زیبا، شگفت انگیز و گاهأ خارق العاده دارای قهرمان و اسطوره هایی با قدرتی بیشتر از توان جسمی و روحی انسان ها ولی در خور فهم و دانش افراد همان جامعه وجود دارند. افسانه ها، قصه های خیال انگیز درباره موجودات خیالیاند که از اندیشه، اعتقاد، آرزو، رنج ،ترس، امید وناشناخته های زندگی انسان ها شکل می پذیرند این روایات شکل ساده ای دارند و به شرح وقایعی می پردازند که نبرد میان خیر و شرّ، مرگ و زندگی و سرانجام پیروزی خوبی بر بدی است. اين رویدادها چنان در کنار هم قرارمی گیرند که قهرمان به کمک عوامل غیرطبیعی به پیروزی برسد. شخصیت های افسانه ای ازنظرظاهر و رفتار به موجودات عادی شبیه هستند اما توانایی هایی دارند که در موجودات عادی دیده نمی شود ضمن آنکه همیشه یک اتفاق دوراز تصوّر آنها رابه ایده آل می رساند .درمنابع اسطوره های ایرانی " گئوش " gaus " ایزد نگهبان و سرپرست چهارپایان مفید و دام های موجود در جنگل و کوهستان است . دراوستا ، ایزدی دیگر نیز بنام درواسب "drrasp " نیزاین وظیفه را بر عهده دارد . باتوجه به سپردن نگاهبانی رمه ها(گله ها) دراوستا به ایزد گئوش (گاو ) و درواسپ ( اسب ) درمی یابیم که در کنار گاو با جایگاه مقدس، اسب نیز در نزد ایرانیان از اهمیّت زیادی برخوردار بوده است .
ای درواسپ ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی ده که آفریدگان مزدا را گله بپرورم؛ که آفریدگان مزدا را جاودانگی بخشم .که گرسنگی و تشنگی را ازآفریدگان مزدا دور بدارم؛ که ناتوانی پیری و مرگ راازآفریدگان مزدا دوربدارم؛ که باد گرم و باد سرد را هزارسال ازآفریدگان مزدا دور بدارم .
درواسپ توانایی مزدا آفریده اشون پناه بخش – که خواستار زور نیازکننده و به آیین پیشکش آورنده راکامروا کند – او را کامیابی بخشید . (گئوس یشت – کرده دوم – بند 11،10،9)
سيـاگـالـش (نماد ی از اسطوره های حمايت از دام)
سیاگالش، رخساره ای از شبان خدایان عهد دور است . که به مرور زمان رخساره و چهره ای انسانی یافته است . سیاگالش در باور دامداران ازچهارپایانی چون گاو و گوزن نگهبانی ومحافظت می کند. به عبارتی سیاگالش، نگهبان چهارپایان ازسختی، بیماری و مرگ است.
اجرای مراسم سیاگالش در موزه میراث روستایی گیلان
اگر هردام از چوپانی تلف شود نشانه آن است که سیاگالش از وی روی گردانده است و هرگاه برشمار گوسفندان و رمه های چوپان افزوده شود، آن رانشانه مهر و توجه سیاگالش می دانند .
صادق هدایت، درکتاب نیرنگستان به این امر اشاره می کند: " معروف است که روز جمعه بازار، سیاگالش به شکل پیرمردی آمده و کره می فروشد . هرکس ازکره او بخرد هرگزتمام نمی شود و پیوسته آن کره ری (بركت) می کند ولی به محض اینکه به کسی ابراز بکند که کره او ری می کند یا مال سیاگالش است ، فوراً دبه کره او خشک می شود " .
سیاگالش ازسوی دیگرازقدرت دگرسانی برخورداراست، این از توانایی خدایان اسطوره ای است . سیاگالش می تواند خود رابه رخساره چوپانان درآورد و وظیفه حفاظت ونگهبانی ازرمه رابه جای آورد. این خویشکاری با خویشکاری شبان ـ خدایان اسطوره ای یونان و ایرانی بسیارهمگون است[1] .
اسطوره سياگالش در رامسر
در باورها و مَسلک گالش ها (کاس سی ها یعنی قوم ساکن در کوهستان و با شغل دامداری) نیز فردی در کوهها وجنگل ها وجود دارد که از طایفه از ما بهتران بوده و در وقت سختی و مشقّت به داد گالش ها می رسد.
به نظر برخی از اقوام ساکن در روستاهای رانکوه و توابع لاهیجان، سیاه گالش جنی هست که صاحب و مالک گوزن ها وآهوهای وحشی جنگل ها می باشد. ولی در منطقه رامسر و حومه سرگالش به شکل انسانی است که غمخوار گالش هاست و راهنمای آنها جهت یافتن مسیرهای صَعب العلاج کوهستانی در دل کوه ها و درّه ها خصوصأ در ایام وجود مه غلیظ در این مناطق است. سرگالش، دارای قدرت ماوراء الطبیعه بوده ولی از آن در جهت خدمت به انسان ها استفاده می نماید. داستان نگهداری دو بچه و گاوها و گوساله ها در یک زمان نه چندان کوتاه بعد از بارش برف زمستانی توسط یکی از گالش هایی که از ییلاق به جلگه آمده بود و در عوض این کمک گاونر سیاه رنگی را به سیاه گالش هدیه می دهد زبانزد گالش های منطقه رامسر و حومه است. نعره این گاو نر (اصطلاح گیلکی گُرانِه) هنوز هم گهگاهی در جنگل طنین انداز می شود.
اسطوره سیاگالش، زبانزد گالش های مناطق کوهستانی اشکورات و ییلاقات شرق گیلان و غرب مازندران بوده و نُقل مجلس مردم رامسر است . همچنین سیاه گالش، کسی است که از زندگی همه گالش ها با خبر است. سرگالش ها و سلِر ها(کسی که مسئول لبنیات و تولید فرآورده های شیری گالشها در گاوسراها و گوسفند سراها است) همه او را دوست دارند و از طریق راههای مختلف از طریق او راه درست زندگی خود را می یابند.
به روایت دیگری مرد چوپانی در برف شدید اسیر شد. سپس به ناچار گله هایش را درسرما گذاشت و خود گریخت. بهار که رسید چوپان به ییلاق رفت تا شاید چند تایی ازگوسفندهایش را زنده بیابد وقتی به محل مورد نظر رسید با شگفتی دید که گوسفندانش صحیح وسالم هستند و چوپان قوی هیکلی کنارآنهاست او به چوپان اعتنا نکرد و فکر کرد که سگ ماده اش گله راحفظ کرده پس سرگرم نوازش حیوان شد. سیاگالش پرسید : ای مرد گوسفندانت چطور ازسرما زنده مانده اند؟ مرد گفت : کارسگ من است . تا این حرف از دهان مرد بیرون آمد گوسفندها همگی تبدیل به سنگ شدند. این داستان در کوه دالفک اتفاق افتاده است و می گویند این سنگ ها که به شکل گوسفندها درآمده اند هنوز دراین کوه موجود می باشند.
باورداشت هایمردم در مورد شمایل سیاگالش
در بعضی ازمناطق می گویند سیا گالش دو نوع است : زولفین و کل( زلف دارو کچل)[2] .
روزی که سرپرستی جانوران حلال گوشت جنگل و کوهستان با سیا گالش موی بلند است، شکارچیان می توانند به راحتی شکار کنند. زیرا سیا گالش در آب چشمه سارها به آراستن زلف های بلند خود مشغول است و از گله ها غافل است. اما روزی که سیا گالش کچل همراه جانوران حلال گوشت جنگلی و کوهستانی است پا به پای آنها حرکت می کند و شکار چیان دست خالی از شکار باز می گردند . البته باورهای عمومی او را بلند قد ، قوی بنیه ، چهار شانه تصویر می کند. قدرت او آنقدر زیاد است که می تواند دو درخت تنومند را خم کند. او موجودی است با هیبت که هیچ کس در برابرش سخن نمی گوید و زبان بند میآید. بیش از ده متر قد دارد. هر دستش دو متر و هر پایش سه متر و کف پایش را نیم متر می دانند. ریش ندارد اما سبیل هایش از بنا گوش در رفته است.
البته معتقدند سیاگالش به هرشکلی می تواند ظاهر شود از جمله پیرمرد عصا در دست یا کودکی دوست داشتنی. اما در بیشتر نقاط جلگه و کوهستانی گیلان او را به شکل و شمایل مردی قوی هیکل، سیاچرده ، با نیم تنه " چاشو " و شلوار پشمین سیا ه رنگ. اما با جثه ای نه چندان غول آسا که از قدرت بدنی معنوی و بالایی برخوردار است و قدرت ناپدید شدن نیز دارد. تصور می کنند در بسیاری از نقاط گیلان او را فرشته، موجودی عینی، از پیامبران و اولیای خدا ، انسانی افسانه ای، شخصی مقدس، یکی از بندگان خوب خدا ، موجودی غیبی ، نظر کرده و حتی سیّدی بزرگوار به شمار میآورند و او را سیاگالش میگویند زیرا سیا چرده و سیا پوش است. او بیشتر در نیمهی شبهای مهتابی و در آستانه ی سحرگاه ظاهر می شود(علی اکبری لیاولی ،1391).
"عشق گالش ها به اسطوره سیاه گالش، وصف ناکردنی و بسیار ستودنی است".
منابع مورد استفاده:
1- رحیمیان، ع. 1390. از سخت سر تا رامسر.
2- وبلاگ رانکوه و نصیر محله.
3- وبلاگ تردید (نگار نادری.( http://negarnaderi.blogfa.com
منابعی برای مطالعه بیشتر:ـ سجاد پور، فرزانه. فسون فسانه.1378. تهران ، انتشارات سپیده سحر. ـ دکتر تسلیمی، علی. 1381. گذر از جهان افسانه. رشت، انتشارات چوبک.ـ بتلهایم، برونو.افسون افسانه ها. ترجمه اختر شریعت زاده. 1381.تهران، انتشارات سروش.ـ حسن زاده، علیرضا. افسانه زندگان(جلد 1). 1381. تهران، انتشارات بقعه و مرکز بازشناسی اسلام و ایران.ـ بُشرا، محمد. دد و دام. 1383.رشت، انتشارات طاعتی.ـ دوستخواه، جلیل. اوستا. 1385.تهران، انتشارات مروارید.
[1] - در هر دین و مذهبی توجه به فردی که نجات دهنده و حل کننده مشکلات لاینحل مردم بوده و برای همه قشرهای جامعه آزادی را رقم می زند وجود دارد که معمولا از آن به نام سوشیانت یا هدف غایی و نهایی جهان و منجی عالم بشریت یاد می شود.در کشورهای غربی حضرت عیسی مسیح و در کشورهای مسلمان حضرت مهدی(عج) را نجات دهنده نسل بشر در جهان می دانند.
[2] - شاید در زبانزد از سه نفر باید ترسید(کچل، سرخ مو و زرد ریش) از همین باورها نشأت گرفته باشد.
منبع:https://www.hamshahrionline.ir/news/489074/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86
توجه:
اگر شهروندان عزیز رامسری عکس یا فیلم و یا کلیپ از خوانندگان گیلکی زبان و امیری خوانی در شهرستان رامسر و حومه دارند می توانند همراه با بیوگرافی آنها از طریق ای میل و یا بخش نظرات وبلاگ برایمان ارسال فرمایند تا با نام خودشان به سمع و نظر گیلکی دوستان رسانده شود.
با تشکر
مدیر وبلاگ
شاعران و ترانه سرایان و امیری خوانان شهرستان رامسر
۱- ذبیح اله مختاری
۲- محرمعلی طالش قربانی
۳- کریم ذبیحی
۴- ابراهیم کرکتی(قوامی)
۵- احمد اقبالی
۶-حاج کریم قلی پور
۷- رستم جمشیدی
۸-کربلایی آقاجان آقاجانی
9- حسین علی امین چورته
حسین علی امین چورته به سال ۱۳۱۰ در (لَتَر) از روستاهای گالش محلّۀ رامسر متولد شد. شغل اصلی او دامداری و چوب داری است. او از نوازندگان نی چوپانی و از مجریان موسیقی چوپانی اشکوری و جلگه های شمال این منطقه است. ویژگی کار این هنرمند در حافظۀ قوی و ارائه صحیح قطعات سازی منطقۀ اشکور و کوهپایه های رامسر است.
10-یوسف موسایی
یوسف موسایی به سال ۱۳۰۹ در گالش محلّه از توابع رامسر متولّد شد. او اصالتاً اشکوری است و در جوانی از خوانندگان مشهور مقامات و ریزمقامات منطقۀ اشکور بوده است. صدای موسایی به خاطر کهولت سن اگرچه کیفیّت گذشتۀ خود را از دست داده است امّا هنوز مقامات و ریزمقامات آوازی را به خوبی اجرا می کند.
11- حسن رجایی
حسن رجایی صاحب نام ترین نوازندۀ دم کَش (نی چوپانی) و خوانندۀ مقامات و ریزمقامات کوهپایه ها و جلگه های رامسر است. حسن رجایی شصت و پنج سال دارد و در روستای لشتو زندگی می کند.
و ...................
موسیقی نواحی استان گیلان دو کانون اصلی کاملاً متفاوت، یکی منطقه دیلمان در شرق و دیگری منطقه تالش در غرب دارد که در نواحی مرکزی استان با هم ترکیب شدهاند.
همشهریآنلاین– محمدرضا ربیعیان: استان گیلان مناطق سرسبز شمال غربیِ رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانههای جنوبی دریای خزر را در بر میگیرد و از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین، و از شرق به استان مازندران میرسد. این استان از دو منطقه جلگهای و کوهستانی تشکیل میشود. غربیترین شهر این استان آستارا و شرقیترین آن رودسر است که هر دو در کناره دریای خزر واقع شدهاند. بر اساس یک تقسیمبندی نسبتاً قدیمی و تاریخی، گیلان به طور کلی به دو منطقه گیلان بیه پیش و گیلان بیه پس تقسیم میشد که بخش شرقی سفیدرود، اعم از جلگهای و کوهستانی، در محدوده گیلان بیه پیش و بخش غربی آن در محدوده گیلان بیه پس قرار داشت و تالش هم شمال غربی گیلان و بخشهایی از استان اردبیل و جمهوری آذربایجان را شامل میشد.
موسیقی نواحی این استان که تصویرگر زندگی مردمانی جنگلنشین و طبیعتگراست و بیشتر در مایههای شور و دشتی و بهندرت در چهارگاه و شوشتری اجرا میشود، سرشار از تصاویرِ زمینهای سبز و حاصلخیز، جنگل، مزرعه و شالیزار است. اما به گفته محمدرضا درویشی، «فرهنگ و موسیقی گیلان به سببِ موقعیتِ جغرافیاییِ منطقه، آسیبهای جبرانناپذیری متحمل شده و این ضایعه موجب شده است که امروزه در سرتاسر استان گیلان فقط تعداد انگشتشماری از خوانندگان و نوازندگانِ اصیل و قدیمی باقی بمانند و بسیاری از سنتها و آیینها و نیز بسیاری از نغمهها به دست فراموشی سپرده شوند».
موسیقی گیلان از جنبههای گوناگون تحت تأثیر موسیقی اقوامِ همجوار قرار گرفته است. حضور اقوامی چون ترکها، کردها، اصفهانیها و لُر و مهاجران قفقازی در محدوده جغرافیایی گیلان بر گستره این تأثیر افزوده است. موسیقی مردم دیلمان که یکی از ارکان موسیقی گیلکی است، خود متشکل از فرهنگ مردم کُرد، تات و لُر است که به این منطقه مهاجرت کرده بودند و موسیقی آنها امروزه همان موسیقی دیلمانی و گیلکی است.
علاوه بر این، بسیاری از نغمهها در مناطق شرقی گیلان بیه پیش و غرب مازندران بین حالتها و ویژگیهای موسیقی تبری و گیلکی معلقند. تنکابن و نواحی اطراف آنْ محل تلاقی دو فرهنگ موسیقاییِ تبری و دیلمانی است. از این منطقه بسیاری از منظومههای مشهور مازندرانی و ریزمقامهایی مانند کِمَرسَری از طریق چارواداران از نواحی کوهپایهای و کوهستانی به مناطقی مانند اِشکِوَر، دیلمان و سیاهکل منتقل شدهاند.
بعضی پژوهشگران میان موسیقی شرق و غرب گیلان تفاوت قائل شدهاند و موسیقی آوازی را بیشتر در کوهپایههای شرقی یافتهاند و آهنگها و موسیقیسازی را در گیلان میانه و غربی، در حالی که هر دو نوع در هر دو منطقه آمیختهاند و مجموعهای واحد تلقی میشوند. نکتهای که هست این است که شعرهای موسیقی آوازی (که به صورت سینه به سینه از گذشته به امروز رسیدهاند) در مناطق گوناگون گیلان، از نظر گویش و زبان، به قدری با هم تفاوت دارند که فهم آنها حتی برای ساکنانِ مناطقِ همجوار هم سخت است. این آوازها با لهجهها و گویشهای تالشی (ساکنان غرب، شمال غرب و جنوب غرب گیلان)، گالشی (ساکنان کوهپایهها)، کُرمانجی (عمارلوییها)، تاتی (اهالی رودبار)، ایلی (کولیها) و کردی (گاومیشبانها) اجرا میشود.
با این همه، از منظری کلی و فارغ از خردهفرهنگها و تاثیرپذیریها، میتوان موسیقی نواحیِ استان گیلان را از نظر قومی، زبانی و فرهنگی، به دو بخش گیلکی (گیلی) و تالشی تقسیم کرد. موسیقی این دو منطقه که تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند، در برخی از مناطق مرکزی استان با هم ادغام شدهاند.
موسیقی گیلکی (گیلی)
موسیقی این منطقه در دو بخش کوهستانی و جلگهای به سه گروه کلیِ آوازها، قطعاتِ سازی، و منظومهها و ترانهها تقسیم میشود. بیشتر این نغمهها در مایههای شور و دشتی است و با شیوه کار و زندگیِ سنتی مردم یعنی دامپروری، کشاورزی و صیدِ ماهی پیوندی ناگسستنی دارد.
آوازها. این نغمهها در تمام مناطق گیلنشین، بهویژه مناطق کوهستانی و کوهپایهای، رواج دارند و مهمترین بخش از موسیقی گیلکیاند. بیشتر ریزمقامهای سازی و آوازی (منظومههای موسیقایی، ترانهها و قطعات) بر مبنای این نغمهها شکل گرفتهاند که با تفاوتهایی در برخی حالات و یا گویشهای منطقهای، در سرتاسر این خطه متداولند و گاهی اسامی گوناگونی دارند. این آوازها عبارتند از:
گالشی: گالش در زبان گیلکی یعنی دامدار و به چوپانهایی اطلاق میشود که در مناطق کوهستانی گاو و گوسفند پرورش میدهند. آوازهای گالشی بیشتر در وصف زندگی و احوال و آرزوهای این افراد است.
چارواداری: چاروادار یعنی کسی که با اسب و قاطر بار و مسافر حمل میکند. این آواز در بیان رنجها و مشقتها و آرزوهای این گروه است که معمولاً دور از خانه و خانواده زندگی میکنند.
غربتی (غریبی یا دیلمانی): از آوازهای بسیار مشهور و متداول گیلکی، بهویژه در دیلمان، است که در رنج هجران و غم ناکامی خوانده میشود. متن این آواز اکثراً شعرهای فائز دشتستانی و فهلویات فارسی است که مضامینی غنایی و حِکمی دارند.
غمانگیز: آوازی اندوهبار است که در فراق خوانده میشود. این آواز دو فرم نزدیک به هم دارد که دومی به غمانگیزِ شکسته مشهور است. شعرهای غمانگیز عموماً دوبیتیهای عامیانه گیلکی است.
گیلکی: از نظر فرم، مایه و حالت، به غمانگیز شباهت دارد و از آوازهای بسیار رایج جلگهنشینان است. مضمون شعرها غنایی و عاشقانه است.
آبکناری: این آوازها که به دشتی هم مشهورند، در مناطق جلگهای و ساحلیِ گیلان رواج دارند و جزو آوازهای قدیمیِ گیلکیاند. آبکناری با شکلها و حالتهای مختلف به موسیقی سازی هم راه پیدا کرده است.
شرفشاهی: این آواز که بعدها به موسیقی چوپانی راه یافته، به خاطر استفاده از اشعار دینی و حکیمانه شرفشاه دولایی، شاعر و عارف قرن هشتم هجری، به این نام مشهور است. شرفشاه را پدر شعر گیلکی میدانند.
امیرخوانی: برگرفته از امیریهای مازندران، با فرم و ساختاری ملهم از امیریهای طالقان است. متن آنها عیناً از شعرهای منسوب به امیر پازواری گرفته شده، اما لهجهشان گیلکی است.
گارِهسَری: یعنی در کنار گهواره، و آواز مادرانی است که برای خواباندن کودکشان میخوانند. شعرهای گارهسری بداهه یا بومی است.
این آوازها بدون ساز یا با همراهی نیِ چوپانی (لُلِه) یا کمانچه اجرا میشدهاند.
قطعاتِ سازی. شاخصترین سازهای گیلان در حال حاضر لُلِه (نی چوپانی)، نیلبک، سرنا، کرنا، نقاره و دایره است. کمانچه نیز تا چند دهه پیش از سازهای اصلی بود که دیگر منسوخ شده است. کمانچههای گیلان در دو نوع پنجوتره و ششوتره متداول بود.
شماری از قطعات موسیقیِ آوازی به موسیقیِ سازی این ناحیه راه یافتهاند، مانند اجرای غربتی با نیِ چوپانی، آوازهای شرفشاهی و آبکناری با نیِ چوپانی یا سرنا. اما موسیقیِ سازیِ گیلکی قطعات مخصوص به خود نیز دارد که با نمونههای آوازی متفاوتند. گروهی از قطعات را چوپانان با نی مینوازند و به موسیقی و زندگیِ چوپانی تعلق دارند، مثل گوسَن دوخوان (گوسَن دُمال، نرآبخور)، گوسَن هَگَردان و وَلگَهسَری. گروهی هم در مراسمها، عروسیها و جشنها با سرنا و نقاره اجرا میشوند، مثل آروسبُرون، کُشتی مُقام (کشتینِما)، لافَنبازی (طناببازی)، ورزاجَنگ و گَلَنکِشی. امروزه بعضی قطعاتِ سازی را، هم با سرنا و هم با لُلِه مینوازند و علاوه بر اینها، بسیاری از منظومههای آوازی نیز به موسیقی سازی، بهویژه چوپانی، راه یافتهاند.
عنوان و وصفِ برخی قطعات لُلِه که چوپانان مینوازند چنین است: وَلگِهسری (هنگام اُتراق در کوهپایههای جنگلی)، گوسَن دوخوان (برای فراخواندن گوسفندان و گردآوردن آنها در یک محل)، مارهماره (برای آرامش گوسفندان)، گوسنهَگردان (هنگام برگرداندن رمه از چرا)، گَلهرِی (هنگام فراغت رمه)، وَلگریزون (هنگام پاییز و برگریزان)، شرفشاهی و امیرخوانی (که بیشتر در شرق گیلان رایج است).
برخی از قطعات مراسمی هم که با سرنا و نقاره (و گاه دایره) نواخته میشوند عبارتند از:
جلویی (پیشنوازی): قطعهای است که سرنانوازان پیش از شروع اجرای قطعات ریتمیک برای فضاسازی مینوازند.
زرد ملیجه: به معنای گنجشک زرد است و در موسیقی گیلان به قطعهای شاد و پرتحرک گفته میشود که در جشنها با سرنا و نقاره اجرا میکنند.
رقص مِقام: نوعی رقص بومی و زنانه است.
قاسمآبادی: آهنگ نوعی رقص جمعی زنانه در مناطق شرقی گیلان است.
لزگی: آهنگی برگرفته از موسیقی مهاجران قفقازی است که هنگام اجرای نوعی رقص بومی و زنانه نواخته میشود.
مجسمه (شاتوری): قطعهای است مربوط به رقصی که رقصندگان به تناوب و با حالتهایی خاص، ساکن میایستند و با آغاز دوباره آهنگ به حرکات موزون خود ادامه میدهند.
آروسبُرون (جلویی): قطعهای شاد و پرتحرک است که هنگام بردن عروس به خانه داماد نواخته میشود.
دورون: در عروسی، هنگام جمع کردن شاباش اجرا میشود.
خرس هَگَردان (خرس بانی): قطعهای شاد است که لوطی عنتریها هنگام اجرای نمایشهای مضحک و زمان رقصاندن خرس دستآموز مینواختند.
بَرُمدار: برم یا برمدار چوب بلندی است که گیلکها هنگام کُشتی بومی (لوچو یا کشتی گیلهمردی) پارچههای اهدایی را بر آن میآویزند تا پس از پیروزی کشتیگیران برنده، به عنوان جایزه به آنها داده شود و در موسیقی گیلکی، قطعهای است که هنگام اهدای جوایز به قهرمان نواخته میشود.
کُشتینِما: در آغاز کُشتی بومی، برای تحریک و تهییج کشتیگیران و حاضران نواخته میشود.
ورزاجنگ: قطعه وجدآوری است که هنگام آغاز مراسم گاوبازی نواخته میشود.
در منطقه دیلمان دو نوع رقص رایج است؛ یکی رقص مردان که به رقص پا معروف است و موسیقی آنْ آهنگ دیلمانِ دادو، و دیگری رقص بانوان که موسیقی آنْ آهنگ ولگهسری است. رقص قاسمآبادی هم در نواحی شرق گیلان رواج دارد. رقص مردان بیشتر جلوههای حماسی دارد و رقص بانوان نمادی از حرکت آنها هنگام کار در شالیزار است. فریدون پوررضا نیز از رقص منسوخشدهای به نام رقص چراغ نام میبَرد.
منظومهها و ترانهها. در گیلان منظومههای آوازی زیادی وجود دارد که زَرَنگیس، هیبته، حیدرخان، ولیخان، شوکتِی، رعنا، صبوری و کاکوئِی از این جملهاند و با وجود متاخربودنشان، سنتهای قدیمیِ نقل در آنها رعایت شده است. بعضی از منظومهها، مثل عزیز و نگار و طالبا، هم با تغییراتی در مایگی و برخی حالتها، تحریرها و تزئینات نغمه، از موسیقی نواحی همجوار برداشت شدهاند. منظومههای قدیمی گیلکی بیشتر جنبههای تراژیک و غنایی دارند و نمونههای متاخری مثل حیدرخان و هیبته هم حماسیاند. اما همگی آشکارا بازتابِ شیوه زندگی، نوع کار، روابط اجتماعی و آرزوهای مردمانی است که در کوهستانها و جلگهها روزگار گذراندهاند. یک ویژگی منحصر به فرد نقلهای نسبتاً قدیمیتر گیلکی حضور گسترده طنز و هجو در آنها است که در نقلهای موسیقایی نواحی ایران کمتر دیده شده و در کنار موضوعات سنتی، مسائل سیاسی و اجتماعی هم مطرح میشوند.
ترانههای بسیاری با مضامینی متنوع در میان زنان و مردانِ این ناحیه رواج دارد که انواع عواطف انسانی در آنها متبلور است و با وجود غنایی بودن، مضمون آنها جنبههای گوناگونی از هجو، طنز، حماسه و کار را در بر میگیرد. دستهای از ترانهها بازتابِ شرایط کار در شالیزارها و مزارعند که برخی را فقط زنان میخوانند و برخی هم به صورت سوال و جوابند یا گاهی زنان و مردان با هم اجرا میکنند. از نمونههای مشهور ترانههای گیلکی میتوان به اَهه بگو، دِه گو ته منم، سیا اَبران، عروس گولِی، حلیمهجان، لیلی و مجنون، عَزَب لاکو و حیرون حیرونه اشاره کرد. گارهسریها یا لالاییها را هم که انواعی دارد، فقط زنان میخوانند که گاهی ریتم تند و ملودی پرتحرکی دارند.
موسیقی آیینی و مناسبتی. نوروزخوانی یا نوروزهخونی از دیگر آوازهایی است که تا چند دهه پیش، در نواحی مختلف گیلان رواج داشت. بخشی از نوروزخوانیهای رایج در این منطقه در مایه دشتی و متأثر از مایگی موسیقی گیلان است. تعداد دیگری از نغمههای نوروزی که توسط نوروزخوانان غیربومی به این منطقه آورده شدهاند، در پردههای متفاوتی مانند چهارگاه و همایون هستند. نوروزخوانیها بدون ساز اجرا میشوند، اما هنگام اجرا همیشه یک نفر همخوان در قسمت ترجیع یا گوشوارهها، نوروزخوان اصلی را همراهی میکند. نوروزخوانیهای گیلکی از نظر مضمون و کارکرد، تفاوت چندانی با نوروزخوانیهای سایر نواحی البرز ندارند.
ترانههای کار در شالیزار، آیین پهلوانی در کشتی گیلهمردی، آیینهای سور مثل بردن عروس به خانه داماد، خردهنمایشهای مربوط به پیشواز بهار (عروس گولِی، رابچِری یا آهویی و تُکَمگردانی) و آوازها و مراسم مذهبی مثل چاووشخوانی، سحرخوانی، تعزیه، شهادتخوانی، نقارهزنی در ماه رمضان، سینهزنی و نوحهخوانی گوشههایی از جنبههای آیینی و مناسبتی موسیقی گیلکی است.
در سده اخیر، هنر شبیهخوانی نیز باعث ورود تعداد قابل توجهی از نغمههای موسیقی ردیف دستگاهی به منطقه شده است. در عین حال، تعدادی از نغمههای گیلکی هم به موسیقی تعزیه راه یافته و از این طریق ماندگار شدهاند که از میان آنها میتوان به برخی آوازهای دیلمی مانند غریبی اشاره کرد که در چوپانخوانیها اجرا میشوند. علاوه بر این، بسیاری از گوشههای موسیقی ردیف دستگاهی در تعزیه گیلان ویژگیهای بومی گرفتهاند.
چاووشی یا چاووشخوانی در موسیقی آیینی و مذهبی گیلان از نظر شعر، موسیقی و اجرای مراسم، با همه نواحی ایران تفاوت اساسی دارد. چاووشخوانی گیلان عمدتاً در روز عاشورا و چهل وهشتمین روز شهادت امام حسین (ع) و بر اساس مراسم ویژهای با همراهی گروه کَرنانوازان اجرا میشود. کرنای گیلان بلندترین و قدیمیترین ساز بادی نواحی ایران است. در قدیم از آن برای خبررسانی استفاده میکردند، اما امروزه فقط در عزاداری و گاه تعزیه کاربرد دارد. یک سرکرناچی (سرگروه) با کرنای خود صدایی (شبیه "الهی" یا "کریما") تولید میکند و واگیرها (کرناچیها) که تعدادشان گاهی به ده نفر میرسد، ریتم شعر را با دو یا سه صدای کرنا اجرا میکنند و چاووشخوان که شهادتخوان هم نامیده میشود، اشعاری را در بیان حقایق و حوادث صحرای کربلا با آوازی محزون میخواند. فرم نغمه در کَرنانوازی با آواز چاووشخوان منطبق نیست و بیشتر برای فضاسازی در آواز از آن استفاده میشود. ملودی چاووشخوانی گیلان در مایه دشتی است.
موسیقی تالشی
موسیقی تالش از نظر فرم و ساختار با موسیقی گیلکی تفاوت دارد. اساس این موسیقی آوازهایی است که مقامهای موسیقی این منطقه را تشکیل میدهد. این آوازها که "دَستون" نام دارند، از نظر مایگی بیشتر در شور و ابوعطا قرار گرفتهاند و در تمام اجراها آغازشان از فراز به فرود است. بر محور دستونها مجموعهای از "هوا"ها و "پرده"ها، آوازها و ریزمقامات سازی و آوازی، شامل منظومههای موسیقایی، ترانهها، لالاییها، موسیقی آیینی و مذهبی، و قطعات سازی شکل گرفتهاند.
این مجموعه به دلیل ویژگیهای قومی و اقلیمی، برعکس موسیقی سایر نواحی البرز شمالی و جنوبی، بکرتر ماندهاند. با این همه، تاثیر موسیقی گیلکی، بهویژه گیلان بیه پس، در تعدادی قطعات سازی مربوط به لَلَه (نی چوپانی تالش) و سرنا دیده میشود. در بخش آوازی هم برخی گونههای موسیقی عرفانی و مذهبی از طریق صوفیان ترکنژاد و کردهای مهاجر وارد این منطقه شد که در گذر زمان، این آوازها با ویژگیهای اصلیِ موسیقی تالشی انطباق یافتند و جزئی از ریزمقاماتِ اصیلِ تالش شدند. علاوه بر اینها، به دلیل همسایه بودن تالش و خلخال و رفت و آمد عاشیقهای آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی هم بر موسیقی تالشی تاثیر گذاشته است.
در مجموع، موسیقی تالشی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: دَستونها، هواها (پردهها)، و ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی.
دَستونها. دستونها آوازهاییاند که اساس موسیقی تالش را تشکیل میدهند. این آوازها را عموماً مردان میخوانند و بسته به هر نقطهای از منطقه، حال و هوای متفاوتی پیدا میکنند و سبکهای متعددی دارند. یعنی همراه با تغییر لهجه در نواحی تالش، شیوه بیانیِ دستونها هم دچار تغییر میشوند. شاخصترین سبکهای دستونِ تالشی سبکِ اسالمی، سبک تالشدولایی، سبک شاندرمنی، سبک ماسالی و سبک کرگانرودی هستند. این سبکها در بنیادها (ساختار و فواصل) با هم مشترکند و در تحریرها و تزئینات آوازی و سقف صوتی و فرودها با هم تفاوت دارند. سبک اسالمی و تالشدولایی، به ترتیب، از بقیه اصیلترند و سبک ماسالی به خاطر همجواری با مناطق گیلنشین، تا حدودی به آواز گالشی گیلان نزدیک میشود. شعر دستونهای تالشی بیشتر مبتنی بر دوبیتی است و وزن آزاد دارد که خوانندگان دستون با اضافه کردن هجاهایی کلام را با موسیقی منطبق میکنند.
هواها (پردهها). نغمههای سازیِ بیکلامْ گستردهترین بخش موسیقی تالشیاند که هوا یا پرده نام دارند و از نظر ساختار، برداشتی از دستونها هستند. اصلیترین سازی که این موسیقی را اجرا میکند لَلَه (نی چوپانی) است. به گفته صاحبنظران، در گذشته موسیقی تالشی بیش از صد هوا (پرده) داشته، اما امروزه فقط تعداد کمی از آنها در یادها باقی مانده و اجرا میشود. پاییزههوا، کیجهپرده، ریهپرده، دوشههوا، گیشتیههوا، شترهزنگ، ورزاجنگ، کُشتیهوا، گیلهپهلوی و سیاووش تعدادی از این هواها است.
ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی. ترانهها و ریزمقامهای سازی و آوازی متنوعند و هر کدام در مناسبت خاص خودش اجرا میشود. این بخش از موسیقی تالشی، بسته به موضوع و مضمون، به گونههای آیینی، وصفی، عاشقانه، حماسی، عرفانی، مذهبی و ترانههای کار تقسیم میشوند. در موسیقی تالشی تعدادی منظومه وجود دارد که بعضی از آنها مثل مموبه (محمودبه) یا لدوبه و گَنزون گره شهرت فراوانی دارند و حماسیاند. شماری از منظومهها هم مثل عزیز و نگار به تالشی برگردانده شده و خوانده شدهاند.
ترانههای هیار هیار (هی یار هی یار)، مبارک با (مبارک باد)، بندون بندون، آمان آمان، شکرم جان و سیاریحون بزمی هستند و آمانه لیله، آفتار ساسره، کوکو بُخونو و کاره بشیمون نَهنه آوازهای کارند که زنان در کشتزارها به صورت گروهی یا سوال و جواب بدون همراهی ساز اجرا میکنند. ترانههای گسگری بازار و بِرِن بِرِن را هم بیشتر مردم به فراخور حال میخوانند.
منظومههای عرفانی-مذهبی مثل ساقینامه و مولودینامه و قطعاتی مثل باباطاهری و زیارتنامهها به اهل تصوف تعلق دارند و درویشان قادریه و نقشبندیه در عیدها و مراسم مذهبی آنها را بدون همراهی ساز به صورت گروهی اجرا میکنند.
آیین نوروزخوانی در تالش هم در استقبال از بهار اجرا میشد. لالاییها هم بخش دیگری از موسیقی این نواحی است که مثل هر جای دیگریْ آنها را زنان میخوانند.
سازهای موسیقی تالشی، به شکل محسوسی، محدود و کمتعدادند. لَلَه یا نی چوپانی رایجترین ساز این منطقه است و لَبک (نیلبک) اصالتی کمتر از لَلَه دارد. زُرنا (سرنا) و نقاره معمولاً در نواحی شرقی و جنوب شرقی ماسال که محل تلاقی دو فرهنگ گیلکی و تالشی است، رواج دارد. دف نسبتاً از دُور خارج شده و تمبوره، تنها ساز زهی مضرابیِ منطقه، هم چند دهه است که منسوخ شده. تمبوره تالشی کوچکترین ساز زهی مضرابیِ موسیقی نواحی ایران بوده است.
منابع:
آشنایی با موسیقی نواحی ایران، کتاب اول، هوشنگ جاوید، سوره مهر، چاپ دوم: ۱۳۹۳؛
از نجوای سنت تا غوغای پاپ، محمود خوشنام، تهران، فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۷؛
کوچ (بررسی موسیقی نواحی ایران)، جهانگیر نصری اشرفی، سوره مهر، تهران، چاپ اول: ۱۳۸۶؛
https://newspaper.hamshahrionline.ir/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/30/ostani/a2.jpg
https://cdn.yjc.news/files/fa/news/1398/9/13/10978100_759.jpeg
بکار ورزای بکار ورزای، تی شوشان گول اناره
هزاران حیف هزاران حیف، تی صاحیب یار نداره
دوعا بوکون تی صاحیب یار بگیره یار بگیره
تی شاخان نوک طلا(نقره=نقرای) بگیره
دانلود فایل صوتی"خوام بشوم رشت"
توجه:
در زمان های گذشته در سخت سر از دمیدن در شاخ گاو اغلب روز چهارشنبه ها با اعلان "خوک شکار" برای خبردادن اهالی ساکن در جلگه و برنج کاران استفاده می شد. با جمع شدن و همکاری در شکار گراز که یکی از آفات مهم کشاورزی منطقه علی الخصوص در شالیزارهای لمتر و توساسان محسوب می شد، عده ای با سنگ و چوب و تفنگ به همراه سگ های اهلی دنبال گرازها کرده و آنها را از بین می بردند.در این بین شغال ها و جوجه تیغی ها هم حساب کار دستشان می آمد و فرار را بر قرار ترجیح می دادند.
امروزه از پوست ، مو، شاخ و سُم حیوانات اهلی جهت تهیه ژلاتین و کراتین در تولید مکمل های غذایی حیوانات اهلی و خانگی و در ساخت کرم های آرایشی استفاده زیادی می شود.
نیسان آو
محمد ولی تکاسی
وَرپ، دودولی زَه. امسالِ هوا یِه دَ جور سَردا کُرده با. سرما آدمه تا مغز و استخوانِ تیر کَشنِه با. وَرپ دارِشانِ سر و کوله سفیدا کُرده. قلعه بند تُک تِرمی دابا. امسال زِمُسّان زو شروع بابا . زمسّان سختی در پیشِ. خدا به خیر بِیَرِه.
وَچه نوبو(تَب) بوکورده. وی بدن داغ با خودِه زغال خُلکا مُثان سوتِنه با(مثل زغال آتش گرفته می سوخت). وی مارِه دوگشوب شَنسَه میجال(غروب دیشب) توب داسِدینی نخِ[1]، گُذر مَن دابوسته تا شاید وچه گِه تب قطعا باشِه. وِرِه "نیسان آو کِچَه [2]" (قطره) هَده تا وی توب بند بی یَه. اَمّه نِمَه! اَی خدا، ای درد و سوج مَن دوا و دکتر کوجار پیدایَه. سگ لاب بوکرده. یعنی یکی هَمَه دِبا؟ بی کَسانِ کَس خدایَه!.
هَمُساده زِنِه با(زن همسایه بود). فانوس به دست بمابا. یِه کم ماست گیج(مایه ماست) خَسِه. بگوتِه: چی بابا مگر؟
بوگوتِن: اَندی نذر و نیاز بوکوردیم. سُماموس اَسّانِه گهواره دابوستیم. سرکیتاب وِگیتیم تا بعد از پنج تَه کیجا، خدا ای یِه دانه وَچه گِه، اَمِرِه هَدَه. وی تُک لب شکری یَه(دهانش لب شکری است). نِحیفه، کم بُنیه، جان ندارِه. وِچین دوچین گوشت وِرِه وِنی یَه.
"آغوز بیشکن بَن وی لافَه می سر بیشکِن بَن وی طالع" . اَمِه سرِ دِ ویشتَراز این دِنی با! خدایا به بزرگیت شُکر!.
هَمساده زِنِه وی سر و گوش دَس بکشی یَه، بگوتِه: وَچِه تَش گیتَّرِه!. وَرِسین وِرِه بابُرین ده بالایی یِه دکتر تازه بمَه خیلی زرنگِه.
وَچَه گِه کولِ گیتِن. ورپ شوب راه دَکِتِن دکتر خانه. بین راه وَچَه آو بِخَسِه. هَندَه وِرِه "نیسان آو" بَدَن(هَدَن). وَرپ همه جارِه سفیدا کُردِه با. دکترخانه راه دوربا. چاره چی یَه وَنِه ای رایَه شان. بلکه فرَجی وَکِت.
دکتر وَچِگه ماینه(معاینه) بوکورد. بوگوت: وَچه تب مالت بِگیتِه. وِرِه یه آمپول بزه. صد تَه قرص هم هَدَه بوگوِته: روزی یکی وَنِه بُخواره تا خوبا باشِه.
وَگردسوبون پَئرگِه پا دَرشا. با وَچِه گِل بَگنسِه(افتاد). وَچَه هم فقط یِه ناک بَزَه. وَرپ هَندَه دودولی زَه . همه جار خودَه وَرپ سفید با. فقط بخت ما با که سیاه با!.
شهریورماه1399
[1] - توب داسِدینی نَخ: مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که با بستن نخ در گذرگاه ها در شب و پاره شدن نخ توسط حرکت انسان و یا حیوان، تب مریض ها قطع می شود.
[2] - نیسان آو:مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که آب باران که در نیمه بهار(اردیبهشت ماه) می بارد برای شفای مریض ها فایده دارد.
منابع مورد استفاده:
1- ره آورد گیل
http://arq.ir/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF-%DA%AF%DB%8C%D9%84/
2- مهر نیوز
https://www.mehrnews.com/news/2338326/%DA%AF%D9%84%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D8%A2%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8C-800-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1
مقدمه:
جواهرده، بخشی ییلاقی از شهرستان رامسر، در سی کیلومتری جنوب غربی رامسر در ارتفاع دوهزارمتری واقع است و مسجدی به نام آدینه در آن جا قراردارد. دکتر منوچهر ستوده در مورد مسجد آدینه نوشته است: مسجد کهن به نام "دزگامَزْ گَتی" دردهکده جورده (جواهرده) ییلاق سخت سر (رامسر) به "آدینه مسجد" معروف و مورد احترام مردم مازندران و گیلان است.
https://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/10531456552942984137.jpg
بنای قدیمی این مسجد بسیار زیبا و منحصر به فرد بود بطوریکه جهانگرد ان و ایرانگردان بسیاری از آن بازدید می کردند و سقف لت سر و دیوارهای دارواجنی ، مسجد آدینه را تبدیل به یک بنا با معماری خاص و ویژه ساخته بود و به نظر می آید بیشترین شهرت آن بواسطه همین معماری خاص ، بومی و متناسب با اقلیم جواهرده بود.
متاسفانه در سالهای دور آن بنای داروارجنی آن طور که در تاریخ آمده است در اثر زلزله تخریب شد و پس از تجدید بنای آن بازهم در سالهای اخیر ، بار دیگر دچار آتش سوزی شد که بنای بتنی و مدرن فعلی جای آن بنای قدیمی بی نظیر را گرفت.
در آیین کهن گلکار مسجد آدینه که در واقع یک جشن مذهبی و سنتی بود هرسال در اواسط مرداد ماه در روز جمعه با حضور هزاران تن جمعیت از مردم رامسر و استان مازندران و گیلان و الموت و ... برگزار می شد که بسیار تماشایی بود. در این مراسم ضمن برگزاری مسابقات کشتی و بازارهای محلی مردم به نظافت داخل مسجد و دوشیزگان به گل کاری دیواره های بیرونی مسجد آدینه با گل رسی که از منطقه تنگدره جواهرده می آوردند، مشغول می شدند. این سنت ظاهراً مربوط به دوران قبل از اسلام است، زیرا در تعمیرو مرمت مساجد اسلامی چنین رسم و روشی نیست، (آستارا تا استارباد، ۱۳۵۵، جلد سوم: ۳۲).
ردپای آیین مهرپرستی در جواهرده
درجواهرده آثار بسیار ارزشمندی از گذشته های دور وجود داشت مانند: گورهای خمره ای و گورهایی که به شکل اتاقکی با سنگ چین در داخل خاک قرار داشت و دارای طاقچه بود. روی گورها، خاک ریخته و روی خاک، تخته سنگ های طبیعی گذاشته بودند. شاید مردم گذشته دور نمی خواستند این گورها مورد جلب توجه واقع شود؛ اما سود جویان (جویندگان گنج) بیشتر قبور را یافته و داخل آن را خالی و خراب کرده بودند.
تصویر مردی درحال نیایش، برای بهتر دیده شدن، اندکی با قلم ترسیم شده است، عکس از فرشته عبدالهی، عکس شماره ۸۶۵۷.
https://arq.ir/wp-content/uploads/2017/02/8657.jpg
خانم فرشته عبداللهی (ایرانشناس و باستان شناس) در محوطه مسجد آدینه، سنگی به اندازه ۹۰سانتیمتر در یک متر را یافت، که دارای نقوش نَقر شده بود. ایشان چند عکس از این سنگ نیز گرفتند، و گزارشی برای میراث فرهنگی استان مازندران تهیه کردند، که تنها از میان عکس ها همین یک عکس برایش باقی ماند.
در رابطه با نقوش نَقر شده این سنگ می توان گفت: شامل سکویی است که فرد برروی آن در برابر خورشید زانو زده و درحال نیایش است، و در دو طرف سکو، افرادی ایستاده اند هم چنین حیواناتی نیز به چشم می خورند، که درحال چرا یا برزمین نشسته اند، که به سختی قابل دیدن می باشد. به احتمال زیاد این نقش مراسم مذهبی یا یکی از اعتقادات مردم این منطقه را بیان می کند. البته وجود گورهای این منطقه معروف به گور گبری که قبرهای مربوط به دوران پیش از اسلام می باشد، نشان دهنده قدمت این منطقه می باشد.
همچنین نگارنده این مقاله سنگ قبری به ابعاد کوچک و تقریبی 30 در 40 سانتیمتر که عکس یک دایره و نیزه ای بر روی آن حک شده بود و احتمال می رود مربوط به قبر یک زن باشد در حیاط مسجد آدینه تهیه کرده ام و در کتاب در حال ویرایش "رامسر در آینه گردشگری" نیز به آن اشاره شده است.
https://s20.picofile.com/file/8447212334/1401_Calendar.jpg
https://s20.picofile.com/file/8447212642/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85_%D8%B3%D8%A7%D9%84_1401_%D8%AF%D8%B1_%DB%8C%DA%A9_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87.pdf.html
https://s21.picofile.com/file/8446577000/%DA%A9%D8%B1%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DA%86%DA%A9%D9%87_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_44_.jpg
روح انگیز میرزایی دختر گیلان
- https://setare.com/files/fa/news/1399/4/24/371194_231.jpg
یالمَند( در لهجه گیلکی رامسری: لال مَنگ)
معنی: تیرکمان، قوس قزح
اسم دختر شمالی ؛ نام های مازنی دخترانه
- اسم دختر شمالی؛ نامهای گیلکی دخترانه
الف | ب | پ | ت |
چ | خ | د | ر |
ز | س | ش | ف |
ک | گ | ل | م |
ن | و | ه | ی |
الف | ب | ت | خ |
د | ر | س | ش |
م | ن | و |
اسم دختر شمالی ؛ https://setare.com/fa/news/39426
Wolves in javaherdeh are returning home
https://i.guim.co.uk/img/static/sys-images/Guardian/Pix/pictures/2015/3/16/1426529099491/34f1ac17-904d-40ed-9203-234f53a220db-2060x1352.jpeg?w=1125&q=85&auto=format&sharp=10&s=6c2536a2e957c91bc458ac3df6e80d69
گرگ ها در جواهرده به خانه برمی گردند
)Wolves in javaherdeh are returning home(
1- در جواهرده جایی به نام "وِرگ چال سو سَر" یعنی بالای تپه دره گرگ ها وجود دارد.
There is a place which named “Werg chal sou sar” in Javaherdeh. It is mean above of Wolf’s Valley.
2- این تپه در کنار بوستان جنگلی دست کاشت " سَغِل محله"(محله آهنگرها) قرار دارد.
This hill locates inside of Forest park.around “Saghel Mahalle" (ironsmith town or quarter)”.
3- در این تپه فون جانوری(خرگوش، مارمولک، مار، حشرات و ...) و فون گیاهی (سرخس، آقطی، گزنه و ...) با تنوع زیستی فراوان وجود دارند.
There are Fun(Rabbit, Cigar, Snake, Insects , …) and Flora(Ferns, Sambacus, Urtica,…) with high Biodiversity in this hill.
4- در سالیان اخیر این تپه و جاذبه های طبیعی گردشگری آن را جهت ساخت بازارچه سنتی بدون کارشناسی مورد هجوم قرار داده اند.با تردد موتورسواران و ماشین های دو دیفرانسیل محیط زیست این منطقه را تخریب نموده , و سبب مرگ تدریجی آنها شده اند.
This hill and it’s Tourism Attractions is attacked for making Traditional rural bazaar without Engineering in new years. It is done Environment degradation and Slow death With Motocross and 4WD Machin drivers.
5- گمان برده می شود که گرگ ها در جواهرده به خانه بازگشته اند.
It is guess that (Wolves in javaherdeh are returning home)
https://s18.picofile.com/file/8439931176/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_38_%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%88_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1.jpg
https://s19.picofile.com/file/8439526442/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85_%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%88_%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%87_%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1.jpg
https://s18.picofile.com/file/8438710992/IMG_20210626_WA0006_%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%DB%8C.jpg
https://s19.picofile.com/file/8438712392/radio_javaherdeh_35_Gelkar_rooz_masjed_adineh.jpg
دریافت فایل صوتی:
رادیو جواهرده- ش 35 گلکار روز مچّد آینه
آغاز سال 1533 در تقویم طبری در 2 مردادماه 1400شمسی (مطابق با اول فردینه ماه) و آغاز سال 1535 در تقویم دیلمی (مطابق با اول نوروزماه) در 15 تا 17 مردادماه 1400شمسی است.
* با تشکر از آقای حمید معرف و آقای بارمان معرف.
قطعاً این ترجمه و وجود این لغت خود دلیلی بر کهن بودن لغت « گالش » به معنی گاوبان در مازندران و گیلان و جدایی معنایاش از « گالش » روسی در معنای « پاپوش و کفشلاستیکی » است که وارد زبان گیلکی شده است. پاپوشی که گروهی وسیع در گستره شمال ایران را منسوب به خود گرداند.
ایمیل نویسنده: (azabihin@yahoo.com)
جشن زيبا و سنتي شيردوشان به همت اداره منابع طبيعي رامسر با حضور مسئولان در منطقه اشكورات رامسر برگزار شد.
نامگذاري شيردوشان (دودوشان در زبان محلي) به دليل اين است كه در اين روز تمام دامداران دامهايشان را حداقل دو بار ميدوشند تا تمامي شير حاصل از دامها بهدست بيايد و بعد از به دست آوردن شير نسبت به توزيع آن اقدام ميكنند.
در اين مراسم برابر وزن شيري كه به سرگالش (گاودار به زبان محلي) ميدهند به همان اندازه و توافق به عمل آمده بين در پايان فصل چرا، سرگالش موظف است مقداري كره حيواني، كشك، دوغ و ماست تحويل دامدار اصلي بدهد و دامها را نيز به دامدار اصلي تحويل بدهند.
اين جشن در سطح استان مازندران فقط در رامسر برگزار ميشود، در برنامه كلي سازمان جنگلها، استفاده صحيح از مراتع به اين منظور است كه در يك مقطع زماني مشخص با رعايت نحوه استفاده صحيح از مراتع و ظرفيت مراتع و ميزان استفاده از علوفه محاسبه ميشود و تعداد دامي كه ميتوانند در اين مقطع زماني مشخص از مراتع استفاده كنند.
اين مراسم هر ساله در اوايل خردادماه برگزار ميشود زيرا در اين زمان 30 تا 40 درصد گونههاي علفي موجود در مراتع به گل مينشيند و اگر قبل از موقع، دام وارد مرتع شود، شيره گياهي خام موجود در علوفه باعث بيماري دامها ميشود.
در پايان اين مراسم بسيار زيبا هنرمندان محلي به اجراي موسيقي محلي سنتي و كشتي محلي می پردازند و چوپانان نيز فضاي جشن را با نواختن ني مجلس جشن را می چرخانند.
لازم به ذکر است که این جشن در سایر استان ها خصوصأ در غرب کشور و بین کردها و لُرها نیز برپا می شود .و علت برگزاری آن این بود که چون میزان محصول شیر گله گاو یا گوسفند و بز هر خانوار کم است لذا این ها را در یک روز بخصوص در یک محل جمع نموده و به فردی امین و درستکار می دادند تا از آن شیر تولید محصولاتی همچون پنیر محلی-کشک-روغن و غیره بنماید و به آنها برگرداند. درضمن از سبزی ها و ساقه نوعی گون نیز برای خوش عطر شدن محصول تولیدی استفاده می شد.
منبع:
1-:کانون دوستی رامسر
2-سنت پر برکت شیردوشان در رامسر برگزار شد18/03/1400
هرکی هِسِّه هر کاره ای هِسِّه فقط به آینده کاری که انجام دَدَرِه فکر بوکون. یِه نصف خلق مُثان هیتَه دَرجَنِن کَلَنِن فقط کَتاری گَپ زَنِن،آخرش هِچّی به هِچّی . هیچ آوی از ایشان گرما نوبونِه!
گونه نَه باشو نیا بوکِن . کاری بوکون خدا هم از تو راضی باشِه نه فقط خلق خدا.هرکی هم خیر و صلاح مردوم کار نکرده خدایا وِرِه اَهلا کن. پُل صِراط سَر، وی همره دست به یَخه(یقه) باباش. وره بیگَن جهنم تَش وسط.
خدایا هرکسی کار بوکورده ، تلاش بوکورده. یتیم یِه سیره اَُشکام سیرا کُرده، مردومِ دَستِ یگیتِه. وِره سِلامت بِدار، وی جان گِه ساق بوکون. وِرِه خیر دونیا و عاقبت نصیبا کُن. همه وِرِه بوگِین خدا قُوَّت.
دِبار مردوم بیخودی نوگوتِن: " هَر دَستی که هَدِه همان دَست هم هِگَرِه"." تی خانه آوِدان".
هر کی گوشِ خَنِه وَنِه گوشوارم بِخَه
محمد ولی تکاسی mwtokasi@yahoo.com
یِه روز چَن نفر جمعا بان بُشان زِن خاس(خواستگاری). بین راه زامامار بوگوتِه شیرینی و یِه دَستِه گُل هِگیریم دَس خالی خا بَدِه!.
زاما پَئر که چال دره گِه آو بُخوارده با بوگوتِه: شیرینی خشک هِگیریم هم ارزانتره هم ویشتَره نظر هَنِه.
عروس مار که هَمساده شان وی نام بَنِه دَشتِن پَچ باقلَه دروازه، وازا کُرده. هیته دسته گل و شیرینی خشک بِدَه وی دوک وَلا با(کمی ناراحتی). بفرما بَزه همه بُشان خانِه دِل بنیشتِن.
عروس پَئر از زاما پَئر سؤال بوکورده. خا شِمِه آقازاده چه کار مشغولِه؟. زاما پَئر بوگوتِه تازه خوشتِه درس تُمان(تمام) بوکورده اَلَن هم می پیش نَجّاری همرَه مشغولِه.
عروس مار بوگوتِه: می کیجا هم فوق لیسانس هِگیتِه اَلَن خانه نیشتِه می هَمرَه سبزی پاک کانِه تا وی پَئر بابُره بازار بُروشِه وِرِه پول چاکونِه. خُب دونیا این جور نمانِه. داماد یِه آسَت بکشی یَه (تأسف خورد).
یِه کم از این در و اُن در کوه کَلِک، گیلان مَلِک گَپ بَزَن.
زاما بوگوتو: اگر مِرِه به غلامی قبول بوکونین خوشته سعی کانِم یِه زیندگی خوب عروس خانم رِه ترتیب بَدَم. شِمه سربلندی اَمِه سربلندی هم هِسُّه. دورا دور اَمِه کَسِن هَمرَه فامیل هم هِسّیم. ایتَه ویشتر فامیلا بونیم.
عروس پَئر بوگوتِه: تو آدم خوبی هِسِّه. شغل هم دَرِه تونی خرج زیندگی یَه بَکشی؟.
عروس مار(پَچ باقلَه) بوگوتِه: امَّه می کیجا وَنِه سیفا(جدا) بَسَّه.
شوپَئر بوگوتِه: "تو فِ بگو اُن فیهات دانِه(گونِه)". قَبلَن فکرشه بوکورده. شونو یِه خانه کرایِه کانِه بَسِّن وی دل زیندگی بوکونون .
عروس پَئر بوگوتِه: وَکِتِن اولاد خوشترِه مَعلومه! می دَس هم تنگه اَلَن همه چی گرانِه. مو جهاز خیلی دَس بالا گیتِه نوتونِم می وُسع زیاد نَرسنَه.
شومار بوگوتِه: عیبی ندارِه(بَعگِه نی یَه)، "هرکی گوش خَنِه وَنِه گوشوارَم بِخَه!".
بهتره یکی دو سال اَمه خانه طبقه بالا بَسِّن. دِ آقابالاسر نِدَشته باشِن. خوشته آقایَن خوشتِه نوکر. یِه کم پول جمعا کُنِن خوشتره خانه زیندگی وَکِن.
بعد هم بنیشتن چایی بخواردن تاریخ عقد و عروسی یَه تعیین بوکوردن، بُشان.
شما به خیر ما به سِلامِت!