قارچ (لهجه گیلکی رامسری: قوپو) شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۲ 13:29

https://s31.picofile.com/file/8468628600/%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3%DB%B1%DB%B0%DB%B0%DB%B6_%DB%B1%DB%B6%DB%B4%DB%B6%DB%B1%DB%B5.jpg

قوپو=قارچ های جنگلی(mushroom) در رامسر

منبع:http://forum.irantrack.com/thread40455.html

متخصصان معتقدند كه هیچ روشی برای تشخیص قارچ‌های خوراكی از سمی وجود ندارد، بنابراین بهترین راه آن است كه قارچ‌های مشكوك و ناآشنا مصرف نشوند و از قارچ‌های شناخته شده و پرورشی استفاده گردند.قارچ‌ها دو نوع سم‌دارند: سم سلولی و سم اعصاب. سم سلولی، سلو‌ل‌ها را تخریب می‌كند و ب اعث ضایعاتی در آنها می‌شود. سم اعصاب نیز اعصاب را فلج كرده، یا این كه باعث تحریك آنها می‌شود و در هر دو حالت، ضایعاتی را در دستگاه عصبی به وجود می‌آورد. قارچ پلنگی، قارچ شیطانی، قارچ قیفی نورافشان و قارچ شیردار، گروهی از قارچ‌های سمی هستند. قارچ‌های خانواده آمان تیاورنا بسیار خوشمزه بوده، 30-5 ساعت پس از مصرف، نشانه‌های مسمومیت را نشان می‌دهند. به همین علت، شستشوی معده در مداوا سودی ندارد.نشانه‌های مهم مسمومیت، با اسهال و شكم‌درد بروز می‌كند. پس از دو روز، شوك عارض و بر اثر تخریب كلیه، كبد و ماهیچه‌ی قلب، مرگ فرا می‌رسد. تنها دارویی كه موجب زنده نگه داشتن مسموم می‌شود، مصرف به موقع اسید تیوتیك است. انجام عمل دیالیز می‌تواند به كمك فرد مسموم بیاید. آمانیت‌های كشنده نه فقط در محلول آب و نمك و با شستشو در آب جوش، خوراكی نمی‌شوند، بلكه در حرارت 100 درجه سانتی‌گراد نیز سمیت خود را حفظ می‌كنند. بهترین راه تشخیص قارچ‌های سمی و خوراكی همانا به خاطر سپردن صفات ظاهری آنها است. چون آمانیت‌های كشنده همگی دارای وولوا هستند، بنابراین كسانی كه به خوردن قارچهای جنگلی عادت دارند، باید توجه داشته باشند كه اگر قارچ مورد نظر دارای وولوا است و در خوراكی بودنش كاملاً مطمئن نیستند، از خوردن آن صرف‌نظر كنند. در شناسایی قارچ‌های سمی با آن كه صفات ظاهری نقش بسیار مهمی دارند، اما برای شناسایی گونه‌های سمی، به ویژه آمانیت‌ها، از معرف‌های شیمیایی نیز استفاده می‌شود.قارچ‌های كه بوی زننده، طعم نامطبوع، گس یا تلخ و خاصیت تهوع‌آوری دارند، جزو قارچهای سمی شمرده می‌شوند. قارچ‌های نرم، یخ‌زده و آن‌هایی كه حاوی مقدار زیادی آب باران هستند نیز خوراكی نیستند.به طور كلی، قارچ‌های خوراكی دارای پایه گوشتی اگر قارچ‌های خوراكی روی هم انباشته شوند(به ویژه در هوای گرم)تجزیه شده، سمومی را تولید می‌كنند كه موجب بروز اختلالات فوق‌العاده شدیدی می‌گردند. بهتر است كه قارچ به فاصله 24 ساعت پس از جمع‌آوری مصرف شود كه این زمان بستگی به نوع قارچ و شرایط محیطی دارد و از بو آن، سالم یا ناسالم بودنش مشخص می‌شود. قارچ‌های خوراكی باید اثری از تجزیه و جسم خارجی، مانند كپك‌ها، كرم‌ها، لارو و حشرات، ذرات چوب، خاك و غیره، در خود نداشته باشند. قارچی كه روی آن كپك دیده میشود یا واجد بوی نامطبوع است فاسد یا در حال فاسد شدن است.در صورتی كه شستن قارچ لازم به نظر برسد، باید توجه داشت كه بیش از چند لحظه در آب نماند. نمونه خشك قارچ‌هایی كه در ماسه می‌رویند(مانند موریل‌ها) را اغلب با برس پاك می‌كنند و نمونه تازه آنها را با آب نمك یا مخلوط آب و سركه شستشو می‌دهند.اما كلاهك قارچ‌های سمی، زنگوله‌ای شكل بوده، ابتدا سفید است و به تدریج زرد كاهی متمامیل به قهوه‌ای می‌گردد. رفته رفته اطراف كلاهك شكاف خورده، رنگ قرمز آجری به خود می‌گیرد. این قارچ‌ها تا حدودی گوشتی بوده، اطراف آنها نازك و قطر كلاهك آنها ، آبدار، ضخیم و كوتاه هستند. بلندی پایه بین 6-2 سانتی‌متر متغیر است و قطر آن به 3-1 سانتی‌متر می‌رسد. رنگ پایه، سفید، كرم، زرد یا بنفش كم‌رنگ است. این قارچ‌ها دارای بوی مطبوع، كمی شبیه گوشت پخته شده یا مانند ترب هستند. زمان رویش آنها فصل بهار و پاییز روی تنه درختان جنگلی پهن‌برگ(به خصوص صنوبرها) به صورت تنها یا دسته جمعی است. آنها شبیه سقف‌های سفالی به حالت دایره‌وار روی هم قرار گرفته‌اند. كلاهك این گونه از قارچ‌های خوراكی، مسطح نیمه قیفی شكل و به رنگ صدفی سفید تا سفید متمایل به زرد، خاكستری، آبی یا قهوه‌ای است و قطر كلاهك آنها از 5 تا 15 سانتی‌متر متغیر می‌باشد.5-3 سانتی‌متر است. از بالا به پایین خط خط و خشك بوده، تیغه‌های زیر كلاهك، سفید، خاكستری رنگ یا زیتونی متمایل به قرمز است. پایه آنها سفیدرنگ و قطر پایه 2-8/0 سانتی‌متر می‌باشد.ابتدا كمی بوی میوه و در مراحل بعدی رشد، بوی توتون می‌دهند. این قارچ‌ها در ماه‌های تیر و مرداد، در جنگل درختان پهن‌برگ، چمنزارها و پارك‌ها به صورت جمعی دیده می‌شوند.قارچ‌هایی كه بوی گاز آشپزخانه، سیب‌زمینی خام، چغندر، ترشیدگی یا داروهای دارای مزه گس، ترش یا به شدت تلخ دارند، سمی و غیرخوراكی هستند و قارچ‌هایی كه خوش‌طعم، بی‌بو یا دارای بوی كم و مطبوع شبیه میوه‌ها، ماهی، صابون معطر، ترب با مزه ملایم تا شیرین، گوشت پخته شده یا مغز گردو هستند، همگی خوراكی‌اند. چگونه دریافت مجوز برای واحد پرورش قارچ

برای كسب اطلاعات لازم درباره چگونگی گرفتن مجوز برای واحد پرورش قارچ صدفی، بهترین كار آن است كه به قسمت باغبانی اداره جهاد كشاوری شهرستان خود(یا استان) مراجعه كنید، اما بد نیست پیش‌زمینه‌ای در پیرامون شرایط اخذ مجوز داشته باشید. برای گرفتن مجوز و وام، نخستین گام، انتخاب زمینی است كه برای احداث واحد نیاز دارید. این زمین، باید 200 متر با مناطق مسكونی اطراف فاصله داشته و تا شعاع 100 متری آن واحد مرغداری یا دامداری وجود نداشته باشد. زمین مورد نظر نباید در زمره اراضی كشاورزی یا باغی درجه یك بوده، استخر یا رودخانه‌ای در نزدیكی آن وجود داشته باشد. در چنین زمینی می‌توانید به ازای هر 600 متر مربع زمین، 100 متر مربع سالن پرورش احداث كنید.پس از پیدا كردن چنین زمینی، تقاضای خود را به قسمت باغبانی اداره جهاد كشاورزی شهرستان مربوط ارائه داده، در صورت موافقت اولیه آنها، اقدام به تهیه مدارك لازم نمایید. از جمله‌ی این مدارك، سند زمین یا سالن است كه در صورت اجاره‌ای بودن آنها، نیاز به اجاره‌نامه بلندمدت پنج‌ساله‌ی ثبت شده در یكی از دفترخانه‌های اسناد رسمی(لازم است اجاره‌نامه‌ی هفت ساله تنظیم شود تا زمان دو ساله‌ی تلف شونده در طی مراحل اجرایی نیز لحاظ گردد) است.

قارچ های جواهرده

در جواهرده و روستاهای اطراف آن قارچ های خوراکی که به شکل گنبدی و کرم رنگ هستند بیشتر در اردیبهشت ماه همزمان با زمان بارش های رگباری و ایجاد رعد و برق در بالای کوه وژک و مسیر کوهنوردی کوه سه برادر و سرخ تله رویش دارند. در بقیه اوقات سال اغلب قارچ های غیرخوراکی در مراتع و جنگل ها هستند و ساپروفیت(انگلی) هستند که بر روی تنه درختان و یا فضولات دامها و غیره رشد می کنند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر گیلکی رامسری(مُشت و دِرُفش) شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۲ 8:18

مُشت و دِرُفش

محمد ولی تکاسی

اَندی تره بگوتِم وِلَش کَن دُم دونیا درازه. بد کننده خودش کَشَنِه به خرجت نوشا. تی مرغ همَش یِه پا دَارِه!." آی کَنده کین زَنه کِه"!(کار بیهوده کردن). ایمروزه آدمِ فردا دِ نِشَنِه(نمی توان دید). آدم یعنی آه و دَم. امروز هِسِّه فردا نَسِّه.تو اِسِه مرَرِه چی چی گونه؟(برای من چه می گویی؟)." کَل ماره گَم کیرا وُشت"!.

مُردوم دار بان کار هر کَسی نی یَه. دل شیر خَنه با صبر ایوب. سال ها ای کوه مَن، اُ دَرِه دِل گوسندچرانی بوکوردِم. چوپانی هَمرَه، شیر و ماست بوروتِم زیندگی چرخ بَدَم. سِراگاه[1] دِل، سالی چند من روغان گیتم، تِرِه بزرگا کُردُم.تا تو دست پدر بگیری نه اینکه می لِنگ بگیری مِرِه گِل بَزنی!. افسوس جوانی عمری با، زود بگذشت.

تا ماست ترشا نوباشا، وی سر سوم(کپک) نَزِنه وِرِه روغان گیتِه نِشَنِه. تا زمین کِبِره دانوبسَه خشکا نوباشا، نِشَنه وِرِه آو دابوسی، برنج بکاری. هر چی خوشتررِه موقع دَرِه!

می زبان مو در بیَردِه اَندی بوگوتِم ای وَچه هَمرَه نگرد. اُن هزار پیشَه. امروز تی دوستِ فردا تی دُشمَندِ!.یِه روزی می گپ تِرِه هَلی بونه که می قبر سر پِلَم دار(گیاه آقطی) و گزنه دار دَر بِمَه !.

مُشت و دِرُفش(خنجر)!. "هر کی خَره تو وی پالان پاش. هرکی دَرِه تو وی دالان باش".

خدا جای حق نیشتِه. روزگار آخر خوشته کارِ کانه. عاقبت حق به حَقدار رِسَنه.

نتیجه اخلاقی:

صبر بر مشکلات و تکیه بر اَلطاف خداوند در رأس همه امور زندگی است.


[1] - به محل نگهداری گله گوسفند یا گاو، سراگاه می گویند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر رادیویی گیلکی رامسری(کنایه و اشارات)

وُی: اِف اِف اِف! ای مِهی چند روز آو دل بامُرده مِهی یَه مانِه. چَرِه اَندی بو کانِه! می حال به هم بَزَه! آدم بُخواردِه شیر وی وینی لوکا دل جی درگا هَنِه.

عروس: پیف!(کنایه از استشمام بوی بد). این ماهی مثل ماهی مرده چند روز مانده در آب می ماند. چرا اینقدر بو می دهد. حالم را به هم زد.شیر خورده شده آدم از داخل سوراخ های بینی بیرون می آید(کنایه: استفراغ کردن)

زاما: ناشکر نباش ، هینَم اَمِرِه گیر بِمَه باشو خدایَه شکر بوکون. نصف قیمت هِگیتِم.وِرِه شورا کن.

داماد: ناشکر نباش. همین هم گیرمان آمد برو خدا را شکر کن.نصف قیمت خریدم.این ماهی را شور کن.

کل شومار: از جار جیر بمِم ! تی پَئر همیشیک هرچی نوبری دَکِتِه نابا اَمِرَه هگیتِه.

مادر شوهر:از بالا پایین آمدیم. پدر تو همیشه هر چه نوبرانه به بازار می آمد برای ما می خرید.

وُی: هَه! تو چی چی گونِه مار!. اَمِرَم خوشته پَئر خانِه دل پادشاه بیم. هر وَخت هر چی خسیم فراهم با.

عروس: " آدات تعجّب "، تو چه می گویی مادر!. ما هم در خانه پدر خود پادشاه بودیم.هر وقت هر چه می خواستیم فراهم می شد.

زاما: "از اسب بَکتیم از اصل خا نکتیم". مو یِه نفر آدمِم چند سر نان خوار. یِه کم دل بدِرین. ان شاء الله بلکه اَمِه وضع بهترا باشِه!

داماد: از اسب افتادیم از اصل که نیافتادیم (کنایه: ورشکستکی ). من یک نفر آدم هستم و چند نفر نان خور دارم. کمی صبر کنید. به خواست خدا شاید وضع ما بهتر شود.

وُی: می ننه خدا بیامرز همیشیک گوتِه: " اُموقع که دندان دَرِه نان نِدارِه - اُ موقع که نان دارِه دندان نِدارِه!

عروس: مادربزرگ خدا بیامرزم همیشه می گفت:

"آن موقع که دندان داری نان نداری- آن موقع که نان داری دندان نداری!

نتیجه اخلاقی:

"هر کی روغان خوارِه با مُغان خوارِه ". "ایمروز بُخوار نان و تره فردا بُخوار نان و وَرِه (کَره)".

کنایه:"هر کسی راحتی می خواهد باید اول رنجی را تحمّل نماید". امروز بخور نان و تره فردا بخور نان و گوسفند(کره).

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کوه "وَژک"= Vazhek یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ 20:29

https://s28.picofile.com/file/8465665692/mwtokasi_yahoo_com.jpg

کوه وَژِک در ابتدای روستای نمونه هدف گردشگری شهرستان رامسر از استان مازندران با ارتفاع 2522 متر از سطح دریای خزر واقع است. برخی بر این باورند که واژه "وَژک" به معنای گناهکار در مقابل واژه " آنژِک" به معنای بی گناه در زبان اوستایی است.

برخی بر این باورند که واژه وَژک از "وَچِک" و " وَچه" و به معنای تکرار آمده است. در دشت بالای این کوه که سراگاهی نیز در آنجا وجود دارد در گذشته ها به وجود استخر آب با لاک پشت در آن اشاره شده است.

از سخن بزرگترها، وجود گورهای گبری و کشف خمره های سکه و تعدادی از آثار باستانی در بالای این کوه به همراه قبور دوطبقه و سه طبقه در نزدیک آنتن تقویت تلفن همراه بر روی آن می توان احتمال داد که روزگاری این کوه از اهمیت و قداست خاصی برای امرای محلی و حاکمان وقت در دوره اشکانیان و قبل تر برخوردار بوده است.

برخی نیز بر این باورند که گناهکاران را از بالای این کوه پرتاب می کردند و برخی کاربری این کوه را به خاطر موقعیت جغرافیایی و احاطه بر مسیر ترّدد افراد از سمت شمال، شرق و غرب جواهرده به عنوان برج دیده بانی منظور داشته اند.

منطقه ای به نام "مُرده گِ تَلِه" در ضلع جنوبی آن وجود دارد که مردم محلی بر این باورند که هر وقت ریزش نماید یکی از بزرگان جواهرده دار فانی را وداع می کند. از بالای این کوه نیز راهی مالرو به سمت جواهردشت یکی از ییلاقات خوش آب و هوای رحیم آباد کلاچای از توابع شهرستان رودسر(نام قدیم ملاط) وجود دارد. این کوه دارای گیاهان دارویی کمتر شاخته شده و جنگلی با درختان نیمه متراکم در ضلع شمالی است.

کوهی به نام وژک نیز در روستاهای اطراف سیاهکلرود از توابع رحیم آباد شهرستان رودسر وجود دارد.

مسیر این کوه از چشمه آبعلی تا نوک قله آن و دَکل آنتن تقویت کننده امواج تلفن همراه که دارای شیبی بسیار تند و نفس گیر است تقریبأ در حدود نیم ساعت راهپیمایی است.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

مشاهده خرس قهوه ای در جواهرده رامسر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ 21:40

https://blog.rahbal.com/wp-content/uploads/2021/04/picture-of-a-brown-bear-in-the-Dalkhani-forest.jpg

دریافت فیلم

https://r.saednews.com/i/1239465

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

عید شما موارک (سال 1402 سال خرگوش) جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ 10:17

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f6/Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg/800px-Pattachitra_artist_at_work_in_Odisha%2C_India.jpg

https://s23.picofile.com/file/8448452268/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%86%DA%AF2.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

پاسداری از فرهنگ بومی چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ 10:32

https://media.mehrnews.com/d/2016/04/25/3/2059512.jpg?ts=1486462047399

کارهای کوچک برای زنده نگهداشتن فرهنگ بومی

تمام زندگی انسان به اندیشه و تلاش او برای ساختن فردایی بهتر بستگی دارد. سینمای هالیوود با اشاعه و ترویج فیلم های غیراخلاقی توانسته است فکر و ذهن جوانان کشورهای جهان را منحرف نماید حتی برای کودکان نیز انیمیشن ها و کارتون های گران قیمت و فیلم های سه بُعدی می­سازند. بدیهی است اگر امور غیراخلاقی در جامعه­ای ترویج شود فرصت فکرکردن از مردم گرفته خواهد شد. فیلم هایی که اساس یک خانواده را هدف گرفته­اند با جنگ نرم و ابزاری نظیر فیلم و شبکه های مجازی و ساختن فیلم هایی نظیر تایتانیک(تلفیقی از عشق و رُمان)، سریال تلویزیونی پا به پای خانواده کارداشیان ها[1]، آزادی همجنس گرایی[2] در اروپا و آمریکا و توسعه شبکه های ماهواره و نصب دکل های تقویتی در کشورهای عربی از جمله قطر به تدریج در طی سال­ها موجب کم­شدن حجاب فرهنگی و عفاف در جوامع شهری و روستایی و مردم کم ظرفیت و کم سواد در جهان به ویژه در جوامع آسیایی نظیر کشور ایران شده است[3]. بقول بعضی ها، سینما همان آینده است و آینده جهان را با ساخت فیلم هایی خیال انگیز در اذهان مردم جهان رَقم خواهند زد.

در فیلم ماموریت غیرممکن(سقوط) محصول 2018 یک گروه تروریستی جدید به نام حواریون ایجاد شده است که در حال عملیات تروریستی در نقاط مختلف دنیا هستند. در این میان؛ هانت و گروهش مأموریت پیدا می کنند تا سه کلاهک حاوی پلوتونیم که قرار است در برلین توسط حواریون خریداری شود را پیدا کنند. نقشه حواریون منفجر کردن سه مکان مذهبی مهم بر روی زمین است: واتیکان، کعبه و قدس. این فیلم به فارسی نیز ترجمه شده است.


[1] -پابه‌پای خانواده کارداشیان:به شکل اختصار KUWTK) یک سریال تلویزیون واقع‌نما آمریکایی است که از شبکه کابلی ئی! پخش می‌شود. تمرکز سریال بر روی زندگی شخصی و حرفه‌ای خانواده کارداشیان-جنر است. ایده آغازین سریال توسط رایان سیکرست شکل گرفت و او به شکل همزمان مدیر اجرایی تولید هم بود. پخش ابتدایی سریال در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۷ بود. سریال تبدیل به یکی از طولانی‌ترین سریال‌های تلویزیون واقع نما در کشور آمریکا شد. فصل دوازده سریال در ۱ می ۲۰۱۶ پخش شد. تمرکز سریال به طور عمده بر روی خواهران کیم، کورتنی و کلویی کارداشیان و خواهران ناتنی‌شان کندال و کایلی جنر است. مادر آن‌ها کریس جنر و برادرشان راب کارداشیان نیز در سریال حضور دارند. پرداختن به دنیای مُد لباس و ناخن و فروش محصولات آمریکایی از طریق خانواده کارداشیان، ثروتی هنگفت را برای سرمایه داران آمریکایی فراهم کرده است.

[2] -روان‌شناسی یکی از اولین رشته‌های علمی بود که همجنس‌گرایی را به عنوان پدیده‌ای مجزا بررسی کرد. سالیان درازی طی قرن بیستم و همچنین پیش از آن، روان‌شناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنس‌گرایی را در قالب الگوهای آسیب‌شناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده می‌کرد. مطالعات علمی در مبحث همجنس‌گرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دسته‌بندی همجنس‌گرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایهٔ علمی ندارد. پیشفرض‌های رایج در خصوص هنجارهای اجتماعی در زمان قدیم، و جامعهٔ آماری یک‌طرفه‌ای که از نمونه‌های «رسمی» (شامل اشخاص مراجعه‌کننده برای مشاوره یا اشخاص دستگیرشده توسط سیستم قضایی) تشکیل شده بود، علت اصلی طبقه‌بندی همجنس‌گرایی به عنوان یک اختلال روانی در نسخه‌های پیشین منابعی مانند راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی به حساب می‌آید.

[3] -جهت کسب اطلاعات بیشتر:رابطه تهاجم فرهنگی غرب و کارکرد خانواده های ایرانی

https://journals.ihu.ac.ir/article_201643_107cff4195ef65e09578cfec7c1a6f84.pdf

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر رادیویی گیلکی- زن بد دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ 20:58

گیلکی رامسری( زن بد)

یِه کولاک روز یِه نفر بوشا قهوه دکان دل شایعه بوکورده فلان کَس که اسم و رسمی دَشته، بوشا شهر دِل عَملگی کانِه. خوشترِه زمین دَارِه، مال دَارِه، وَگ وَچه دَرِه همه دَس وِگیته بوشا شهر فَعلگی کانِه! یِه مرد رِند بوگوتِه: اُن" جوانمرگ مُردن اولاد نوبا"، آدم زرنگی با. وَنه بوشوم شهر تَه و تویِ ویِ کارا دَر بی یَرِم. پُرسان پُرسان بوشا میدان تره بار دِل وِرِه پیدا کُرده بگوتِه مو امشُب جا ندارِم بُخواسِم تو کوجار خواسَنِه مِرَم تی مهمان باشِم. اُن بگوتِه مو دو تَه زِنِه دارِم ایشان وسط خواسَنِم تو هر جا خَنِه بُخواس. مردکه شاخ در بی یَردِه بگوتِه مو هر جا تو بوگی خواسَنِم! شُوب، بُشان بُخواسُن بِدَن مردکَه بَشا یِه مَچِّد دِل بَنه بُخوات. بگوتِه تکلیف چی یَه مِرَم هیجِه خواسَنِم.

نصف شُب مردکَه گَب دَر بِمَه وِرِه بُگوتِه:

مَو دِه مَن خوشته زن گِه دَس اسیر بام. همَش آعلی گارسِن کُرده شونوبا مهمانی.خوشته ارث پدره می چُم مِداد کَشَه! هَمَش جَر و ماجَر دِشتیم. دَر و هَمسادِه دیم دِ مِرَرِه آبرو نمانِسه با. مِره به تنگ دَر بی یَرده با. می سر مو از فکر و خیال همَش بَکِلِس. می بچه ها هم خرج و بَرج شان سر به آسمان زَه. آخِرش اُشانِ دَس وُروتِم بِمَم شهر دِل یِه کم راحت باشِم، روی آسایش بَنِم. پَک پوله خیلی دَشتِم، اَعیانی زیندگی بوکوردِم ولی خیلی زود فِریب بُخواردِم. فکر بوکوردم علی آباد هم شَهری یَه! اَلَن مو دوتَه زنِه دَرِم. هر دو تَه هَمرَه دعوا بُکردِم. هر دو تَه خانه دَارِن یکی ای طرف مَچِّد یکی اُ طرف مَچّد. مو هم اُشان وسط، مَچّد دل خواسَنِم تا بِنیم بعدها خدا چی خَنِه!.

مرد رِند بگوتِه:

مو تی کارِه سر دَر هَردِه نوتونِم. اَمِه محل مَن یِه مَثَل دِرِیم. اُنَم اینِه:" زمین دار و وِشنا خواس دو زن دار و تِنها خاس". وَگرد بی یَه خوشته خانه و سِرا، سَر. تی وَگ وَچه چی گناهی بوکوردن! تی زنِه بد در بِمَه!

مردکه وِرِه بُگوتِه: اَی اَبار دِ نُگو. وَگِردِسِن گَبِ، دِ نزن. مو دِ روی برگَشت به خانَه نِدَرِم. ایجه هم خوشته آقایَم هم خوشته نوکر. نه مو به کسی کار دَارِم نه کسی با مُو. روزگار سختی یَه. اَلَن هرچی فکر کانِم گونِم: خدایا بونو روزی هم اَمِه روی آسایش و عزّت و احترام بِنیم.

مرد رِند بوگوتِه: "زن تونِه آدم تاج بر سر بوکونه زن تونِه آدم خاک بر سر بوکونه"

به قول قدیمی ترها : "آغوز بیشکن بَن وی لافَه- می سر بیشکن بَن وی طالَع!"

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئار(خجره) خیلی تیز بو وی دُمه پُرَنه جمعه شانزدهم دی ۱۴۰۱ 19:4

تئار(خجره) خیلی تیز بو وی دُمه پُرَنه

محمدولی تکاسی

مردوم روز به روز ویشتر خوشتره سختی دَنِن تا بهتر روی آسایشِ بَنِن، اَمَّه افسوس! هر چی ویشتر دو کانِن دیرتر رسَنِن! کار دونیا فقط فریب دادنِ. تا دونیا دونیا با پولدارها، پول دارتر بونِن فقیرها هم فقیرتر. خدا خوشته بنده رِچ دَشتِه نتونه. هر چی دارِن هَندَه ویشتره خَنِن. ای روزها مردوم خیلی حوصله ندارِن . بیخودی جر ماجَر کَشَنِن خوشته خون کثیف کانُن. کَسِنِ توک پُرَنِن. تئار خیلی تیز بو وی دُمِه پُرَنِه(زبانزد: خَجره خیلی تیز بو وی تُک پُرَنه).

بهترین سرمایه هرکس اولاد خوب و نیکی کُردن به مُردمه. نام نیک بهترین میراثِ هر کَسی یَه، نه خانه شیک و باغ و بولاغ. هیته قناعت بوکونی تا ویشتره جمعا باشَه آخرش که چی؟ . همه وَنِه بَنی بیشی تا کوجار تی جا باشَه فقط خدا دانه و بَس!

سَر، نُدانه وی سرانجام چی یَه؟ مال، نُدانه وی بُخوارده کی یَه؟

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

جواهرده تا سال 1404 چهارشنبه هفتم دی ۱۴۰۱ 22:23

جواهرده تا سال 1404

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

https://s27.picofile.com/file/8457662426/14001003000549637759707463889667_55516_PhotoN.jpg

ظهور و پیدایش شاخه ­های جدید گردشگری در جهان مثل گردشگری سلامت، مذهبی، دریایی و دیگر شاخه های فعلی آن نظیر اکوتوریسم و تاریخی حاکی از اهمیت رشد و گسترش این صنعت در مناطق مختلف جهان با توجه به امکانات باستانی و طبیعی آنها خواهد بود. به همین دلیل هر کشوری که آرزوی رونق این صنعت را داشته و دارد سعی می­ کند راهکارهای مختلفی برای معرفی توانمندی های گردشگری منطقه خود به دیگران را به کار گیرد تا حجم بیشتری از گردشگران را به سمت مرزهایش جلب نماید. حذف روادید، پایین آوردن هزینه سفر و اقامت در منطقه، ایجاد انگیزه های مختلف مثل جشنواره های خرید و برگزاری بازیهای سنّتی و ورزشی از جمله راهکارهایی برای جلب نظر گردشگران و در نهایت رونق صنعت گردشگری درکشورهایی نظیر ایران بوده است .

بر اساس سرشماری سال 1390 جمعیت جواهرده به 9800 نفر(2400 خانوار) افزایش یافت. در سال 1395 نیز سرشماری عمومی در کشور انجام شد و احتمال می رود با توجه به خوش نشین بودن منطقه و امکان عدم سکونت در فصول پاییز و زمستان به دلیل برودت زیاد هوا، آمار جمعیت محلی ساکن در ییلاق جواهرده از این هم کمتر شود(1) . کما اینکه ما در سالهای اخیر،کمتر شاهد سکونت افراد محلی و بومی در فصل تابستان در جواهرده و افزایش تعداد گردشگران هستیم.

به نظر می رسد عواملی نظیر مهاجرت افراد محلی، افزایش قیمت کرایه منازل استیجاری و خرید مواد خوراکی و افزایش هزینه زندگی، برگزاری کلاسهای فوق العاده نظیر کلاس زبان و جبرانی دانش آموزان رامسری در فصل تابستان، نگرانی مردم از وضعیت وخیم رو به رشد ساخت و سازهای غیر منطقی و به دور از اسلوب و قوانین مطابق با منطقه گردشگری و غیرهمگام با بافت سنّتی که فقط جیب بانک های وام دهنده را پر می نماید و همچنین راه یابی افراد غریبه به جواهرده جهت خوشگذرانی و هنجارشکنی برخی از این افراد به اصطلاح متجدِّد و نوگرا به باورها و اعتقادات مردم این ناحیه، همه این عوامل می تواند موجب عدم رغبت مردم بومی منطقه به گذراندن اوقات فراغت در جواهرده شود. (نظر شخصی نگارنده).

هجوم مسافران و گردشگران برای یک یا چند روز و نبود امکانات زیرساختی نظیر جاده آسفالته در برخی مسیرها، عدم رعایت بهداشت محیط در اماکن مناسب جذب گردشگران، با توجه به تصویب طرح های خرد و کلان و جذب اعتبارات، بازسازی بافت سنّتی، احداث چند بوستان جنگلی، وجود اتاق ها و یا خانه ها و هتل ها بدون پارکینگ مناسب و غیره همگی دست به دست هم داده اند تا عرصه بر مردم محلی و بومی که سال ها به دور از هیاهوی شهری و مشکلات عدیده به دامان طبیعت پناه می بردند، تنگ و تنگ تر شده و دیگر نتوانند روی آسایش و آرامش را ببینند.

بر اساس نتايج حاصل از بررسي شاخص های عمده بخش گردشگری در سند چشم انداز کشور (1404-1384) از عمده دلایل عدم پیشرفت و توسعه گردشگری بر طبق برنامه های توسعه اقتصادی کشور چنین اعلام شده است:

1- عدم بهره برداري مناسب از حجم عظيم آثار تاريخي، فرهنگي و طبيعي متنوّع و جذاب كشور علی الخصوص در مناطق ییلاقی و خوش آب و هوای کشور نظیر جواهرده.

2- عدم كفايت اعتبارات دولتي براي پژوهش، حفاظت، مرمت، احياء و معرفي اين آثار ارزشمند و در معرض نابودي قرار گرفتن يا به فراموشي سپرده شدن اين آثار مهم تاريخي، فرهنگي و طبيعي.

3-عدم بستر سازي براي سرمايه گذاري مُستمر در تأسيسات و تجهيزات گردشگري كه باعث مُستهلك شدن اين تأسيسات و كاهش بهره برداري مناسب از آنها گرديده است.

لذا می توان احتمال داد که ادارات، ارگان ها و نهادهای دولتی و یا وابسته به دولت نتوانستند امور مربوطه به رشد و توسعه گردشگری را با اقتصاد بیمار وابسته به نفت به نحو اَحسَن انجام دهند.

اگر چه در این راستا تعدادی از مسئولین کشوری، استانی و شهرستان نهایت سعی و تلاش خود را نمودند ولی در مسیر خلاف آب شناکردن در بعضی مواقع، مانع تراشی ها و مشکلات زیادی را نیز به همراه دارد. اگرچه پیش بینی شده است ایران تا سال 1400 بیش از 14 میلیون گردشگر داشته باشد ولی در برخی مناطق هنوز کارهای شایسته و بایسته برای جذب گردشگران انجام نشده است.

رشد قارچ گونه ساختمان ها و آپارتمان ها در جواهرده و مسیرهای بین راهی آن بدون برنامه ریزی قبلی، آزمایش مکانیک خاک و بر اساس سلیقه و هزینه های مالک /مالکان جهت کسب سود و درآمد بیشتر در آینده ای نزدیک ما را با حجم انبوهی از مشکلات نظیر تأمین آب آشامیدنی سالم، دفع نامناسب زباله و فاضلاب، آلودگی رودخانه ها و جنگل دست کاشت مواجه می سازد. در نهایت تبدیل شدن جواهرده در سالهای آتی به صورت روستایی با کوه هایی بی­آب و علف و به دور از مناظر طبیعی و جنگلی طبیعی و اسیرشده در چنگ مشتی آهن و سیمان، امری محال و دور از انتظار نخواهد بود.

با توجه به سیاست کلان بخش گردشگری و توجه به دستورالعمل کلّی اهتمام به امر ميراث فرهنگي, تاريخي و طبيعي كشور که وظيفه اي است همگاني، می توان اذعان داشت که نقش مردم و فعالیت نهادهای مردم نهاد(NGO) جهت کمک در اجرای فعالیت های دولتی کمتر به چشم می آید که نتیجه این کم توجّهی مسئولین محترم را شاهد هستیم.

همگام با طرح های عمرانی در حال اجرا در جواهرده با وجود دو رودخانه در شرق (ناوکَش دره) و غرب (اسبی آو کَش) در دو طرف جواهرده به یک سیل برگردان در وسط ده جواهرده جهت هدایت روانآب های سطحی و نزولات جوی نیز می تواند مدنظر قرار گیرد. علیرغم انجام کارهای آبخیزداری موجود بر روی رودخانه، انجام تراس بندی در دامنه کوه های منتهی به چشمه برتُل از بالای آبشار دارالوداع و کاشت نهال در بالادست جواهرده (غیر از مرتع قرق شده سُردانه کول=تاک سر) جهت پیشگیری از وقوع خطر سیل و هجوم بهمن و صدمه رسیدن به مردم و خانه های آنها مورد نیاز است.

کارشناسان محیط زیست، منابع طبیعی، گردشگری و میراث فرهنگی، مسکن(از نظر ترکیب و رنگ در طرّاحی سازه ها جهت ایجاد آرامش) و کارشناسان شاغل در اقتصاد توریسم و تورهای گردشگری همه متفّق القول هستند که جهت قدم نهادن در مسیر درست گردشگری، ارزآوری مناسب، ایجاد اشتغال، تهیه بِرَند برای محصولات کشاورزی نظیر فندق و گل گاوزبان و حفظ میراث ناملموس نظیر مهمان نوازی اهالی و نان محلی (کلوبیج کِشتا) و ده ها صنایع دستی خانگی و تجهیز امکانات جواهرده با حفظ بافت سنّتی و خانه های قدیمی و با توجه به وجود مناظر طبیعی و بِکر و حفظ آنها برای نسل آینده، نیازمند یک حرکت بسیجی و جهادی برای تهیه طرحی جامع و فراگیر با شرکت نهادهای ذیربط، همکاری مردم و سرمایه گذاری بیشتری بر روی آموزش و فرهنگ عمومی گردشگرپذیری از طریق رسانه های جمعی، افزایش افق دید و بینش مسئولین و استفاده از نیروی کارشناسی در جلسات هم اندیشی با استفاده از تجربیات کشورهای همسایه می باشد.

منابع مورد استفاده:

1-سند چشم انداز توسعه بخش میراث فرهنگی وگردشگری کشور ایران (1384 تا 1404).

https://www.chht-sb.ir/fa/newsview/54

2-کشکول (http://www.emadezzati.blogsky.com/1392/03/01/post-173/)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه!

کار بیهوده کردن از نادانی­یَه. فضولی کردن تو کار دیگران، پشت سر مردوم صفحه نیَن. فلانی راس بوشا، فلانی کژ بوشا همه از بی فکری­یَه. بَچسب به کار و زیندگی خودش. تا اَلَن فکر بوکرده بی: کوجای ای دونیا هِسّه.

"تی شکم وَنه پُلا پُرا کُنِه تی تَنِ رَخت". دونیا باره(غذا) هم بُخواری تا تی دل خوش نباشه تِرِه وَنِکَنه. تِرَرِه خون و گوشت نوبونه. ای دونیا دل غم همَش ویشتره تا دل خوشی. کِوی گِه مثان(مثل بره گوسفند) نوباش که به کَم قانع نی یَنه!. هِچ وَخت(وقت)، رضایت نداره بقیه از اون ویشتره دَشتِه باشِن.

تی دل خوشی اگر به مال و ثروت روزگاره. "تی کلوبیج هم پیتَه"!. دونیا هِچ کس رِه وفا نوکورده با. به ای دونیا دل دانوبوس. تی سلامتی به تبی بَنده، تی دونیا هم به شبی.

همه آرزو کانِن جات تَره(بالاتر) بوشون. تا کوجار تونِن جار بوشِن فقط خدا دانه و بَس. بعضی ها خوشته پایَه روی کلّه دیگران نی یَنِن هوتَه هم جاتّره(جاتَّه)(بالاتر) شونون. بعضی ها هم مردوم زیرپایَه خالی کانِن تا جاتّر بوشون.

آخرش چی. هِچ چی به هِچ چی!!!!.

بدکننده خودش کَشَنِه. هر کی دونیا دل خوشته نتیجه­ی کارایَه وینه. چه کار خوب باشَه چه کار بد. "کوه به کوه نرسنه اَمّه آدم به آدم رسَنه". تا تونه به اطرافیان خودت خوبی بوکون تا خدا هم تی عاقبتِه به خیرا کونه. تو مردوم دَس بگیر تا تی سختی روزِ هم یه نفر دیگر تی دَسِ بگیره. این به آن دَر. تی سخت روزه آدمه بیشناس. "وِرِه سَر و چُمه گیر"(رسیدگی کن) تا خدا هم از تو راضی باشه.

تو نیکی می­کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند زبانزد گیلکی رامسری(62) چهارشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۱ 9:57

چند زبانزد با لهجه گیلکی رامسری

  1. برنج ساتنیک بوکوردم

برنج را آماده کردم.

کنایه: افتتاح کردن، شروع کار

  1. نُمُک نَزه تِشنی دنگته

نمک نزده، تشنگی نمی آورد.

کنایه: اهمیت ندادن به چیزی یا کاری

  1. خوشته فَل دَنگ بزن مردومِ بوجِ دَس نزن!

پوست برنج (فل) خود را خرمن کن اما برنج رسیده مردم را دست نزن!

کنایه: امانتداری، دست پاکی

  1. خدا کویَه نیا کانه وَرپ داکانِه.

خدا به کوه نگاه می کند برف می ریزد.

کنایه: استحقاق و ظرفیت افراد نسبت به داشته ها و نداشته هایش.

  1. یِه کوه وَنه فوسَه تا دَره پُرا باشه

یک کوه باید ریزش کند تا یک دره پرشود.

کنایه: انجام کارهای بزرگ توسط افراد بزرگ، کارهای بزرگ باید دارای زیرساخت های بزرگ از نظر اندیشه و توان افراد جامعه داشته باشد.

  1. زمین نرمی یه وینه گاجمه ویشتر فرو کانه

نرمی زمین را دیده گاوآهن را بیشتر داخل زمین فرو می برد.

کنایه: سوء استفاده از امکان پیش آمده، فرصت طلب.

  1. کوه به کوه(یا دریا) نرسنه اَمّه آدم به آدم رِسَنه.

کوه به کوه(یا دریا) نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.

کنایه: تقاص کارهای نیک و بد در همین دنیا.

  1. وی جیب دل اُسبوج واز کانه

داخل جیب او شپش، پشتک وارو می زند.

کنایه: جیب خالی، سرمایه کم.

مشابه: آسمان به این بزرگی یِه ستاره هم ندارِه!.

  1. تا دونیا دونیا با چنین با!

تا دنیا، دنیا بود اینطور بود.

کنایه: عدم تغییر سرنوشت افراد، قطعی بودن اتفاقات بد در زندگی.

  1. بِن تی سرِ چی دابا(دَره).

ببین طالع و سرنوشت تو چه بود؟

کنایه: قبول وجود سختی ها و مشکلات در زندگی توسط افراد.

* آغوز بیشکن بَن وی لافَه می سر بیشکِن بَن وی طالع

  1. وِرَره گِرزه گی، آهین سَره

برایش مدفوع موش با ارزش آهن یکی است.

کنایه: فرد خسیس، مال دوست.

  1. زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد

زحمت بلبل کشید و فیض گل را باد برد.

کنایه: رسیدن به ارث زیاد، مال و ثروت بدون رنج کشیدن.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ 8:16

http://bayanbox.ir/view/7685524982289030187/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%AF%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA.jpg

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست

کدخدا نیست، خدا نیست، بلای ده ماست


روزگاریست به گوش همه خواند که خداست

خانه اش در ده ما نیست، جدای ده ماست


بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست

کدخدا دیر زمانیست که دیوانه شده ست


از زمانی که به دیدار خدا رفته و در خانه شده ست

خانه را دیده، خدا را نه؛ ولی با همه بیگانه شده ست


غافل از آن که خدا در همه جای ده ماست

بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست

این شعر از نظر معنا و مفهوم یادآور

شعر زیبای ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید از مولانا می باشد.

تفسیر شعر "کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست" این است که دینداری و دیانت بدون توجه به خلق ارزشی ندارد.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

اسطوره سیاگالش در رامسر چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ 11:39

اسطوره سیاگالش
محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

مقدمه

مردم در هر منطقه ای به تنا سب محیط جغرافیایی و اکولوژی، زبان و ادبیات، دست آفریده ها، باور های دینی و  غیره دارای افسانه ها و داستان هایی زیبا، شگفت انگیز و گاهأ خارق العاده  دارای قهرمان و اسطوره هایی با قدرتی بیشتر از توان جسمی و روحی انسان ها ولی در خور فهم و دانش افراد همان جامعه وجود دارند.  افسانه ها، قصه های خیال انگیز درباره موجودات خیالی­اند که از اندیشه، اعتقاد، آرزو، رنج ،ترس، امید وناشناخته های زندگی انسان ها شکل می پذیرند  این‌ روایات شکل ساده ای دارند و به شرح‌ وقایعی می پردازند که نبرد میان خیر و شرّ، مرگ و زندگی و سرانجام پیروزی خوبی بر بدی است. اين رویدادها چنان در کنار هم قرارمی گیرند که قهرمان به کمک عوامل غیرطبیعی به پیروزی برسد. شخصیت های افسانه ای ازنظرظاهر و رفتار به موجودات عادی شبیه هستند اما توانایی هایی دارند که در موجودات عادی دیده نمی شود ضمن آنکه همیشه یک اتفاق دوراز تصوّر آنها رابه ایده آل می رساند .درمنابع اسطوره های ایرانی " گئوش " gaus " ایزد نگهبان و سرپرست چهارپایان مفید و دام های موجود در جنگل و کوهستان است . دراوستا ، ایزدی دیگر نیز بنام  درواسب "drrasp " نیزاین وظیفه را بر عهده دارد . باتوجه به سپردن نگاهبانی رمه ها(گله ها)  دراوستا به ایزد گئوش (گاو ) و درواسپ ( اسب )  درمی یابیم  که در کنار گاو  با جایگاه مقدس، اسب نیز در نزد ایرانیان از اهمیّت زیادی برخوردار بوده است .
  ای درواسپ  ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی ده که آفریدگان مزدا را گله بپرورم؛ که آفریدگان مزدا را جاودانگی بخشم .که گرسنگی و تشنگی را ازآفریدگان مزدا دور بدارم؛ که ناتوانی پیری و مرگ راازآفریدگان مزدا دوربدارم؛ که باد گرم و باد سرد را هزارسال ازآفریدگان مزدا دور بدارم .
درواسپ توانایی مزدا آفریده اشون پناه بخش – که خواستار زور نیازکننده و به آیین پیشکش آورنده راکامروا کند – او را کامیابی بخشید .                                                               (گئوس یشت – کرده دوم – بند 11،10،9)


 سيـاگـالـش (نماد ی از اسطوره های حمايت ‌از دام)
   سیاگالش، رخساره ای از شبان خدایان عهد دور است . که به مرور زمان رخساره و چهره ای انسانی یافته است . سیاگالش در باور دامداران ازچهارپایانی چون گاو و گوزن نگهبانی ومحافظت می کند.  به عبارتی سیاگالش،  نگهبان چهارپایان ازسختی، بیماری و مرگ است.


اجرای مراسم سیاگالش در موزه میراث روستایی گیلان

اگر هردام از چوپانی تلف شود نشانه آن است که سیاگالش از وی روی گردانده است و هرگاه برشمار گوسفندان و رمه های چوپان افزوده شود، آن رانشانه مهر و توجه سیاگالش می دانند .
صادق هدایت، درکتاب نیرنگستان به این امر اشاره می کند: " معروف است که روز  جمعه بازار، سیاگالش به شکل پیرمردی آمده و کره می فروشد . هرکس ازکره او بخرد هرگزتمام نمی شود و پیوسته آن کره  ری (بركت)  می کند ولی به محض اینکه به کسی ابراز بکند که کره او ری می کند یا مال سیاگالش  است ، فوراً دبه کره او خشک می شود " .
سیاگالش ازسوی دیگرازقدرت دگرسانی برخورداراست، این از توانایی خدایان اسطوره ای است . سیاگالش می تواند خود رابه رخساره چوپانان درآورد و وظیفه حفاظت ونگهبانی ازرمه رابه جای آورد. این خویشکاری با خویشکاری شبان ـ خدایان اسطوره ای یونان و ایرانی بسیارهمگون است[1] .
 
اسطوره سياگالش در رامسر
در باورها و مَسلک گالش ها (کاس سی ها  یعنی قوم ساکن در کوهستان و با شغل دامداری) نیز فردی در کوهها وجنگل ها وجود دارد که از طایفه از ما بهتران بوده و در وقت سختی و مشقّت به داد گالش ها می رسد.
به نظر برخی از اقوام ساکن در روستاهای رانکوه و توابع لاهیجان، سیاه گالش جنی هست که صاحب و مالک گوزن ها وآهوهای وحشی جنگل ها می باشد. ولی در منطقه رامسر و حومه سرگالش به شکل انسانی است که غمخوار گالش هاست و راهنمای آنها جهت یافتن مسیرهای صَعب العلاج کوهستانی در دل کوه ها و درّه ها خصوصأ در ایام وجود مه غلیظ در این مناطق است. سرگالش، دارای قدرت ماوراء الطبیعه بوده ولی از آن در جهت خدمت به انسان ها استفاده می نماید. داستان نگهداری دو بچه و گاوها و گوساله ها در یک زمان نه چندان کوتاه بعد از بارش برف زمستانی توسط یکی از گالش هایی که از ییلاق به جلگه آمده بود و در عوض این کمک گاونر سیاه رنگی را به سیاه گالش هدیه  می دهد زبانزد گالش های منطقه رامسر و حومه  است. نعره این گاو نر (اصطلاح گیلکی گُرانِه) هنوز هم گهگاهی در جنگل طنین انداز می شود.
اسطوره سیاگالش،  زبانزد گالش های مناطق کوهستانی اشکورات  و ییلاقات شرق گیلان و غرب مازندران  بوده و نُقل مجلس مردم رامسر است . همچنین سیاه گالش، کسی است که از زندگی همه گالش ها با خبر است. سرگالش ها و سلِر ها(کسی که مسئول لبنیات و تولید فرآورده های شیری گالش­ها در گاوسراها و گوسفند سراها است) همه او  را دوست دارند و از طریق راههای مختلف از طریق او  راه درست زندگی خود را می یابند.
به روایت دیگری مرد چوپانی در برف شدید اسیر شد. سپس به ناچار گله هایش را درسرما گذاشت و خود گریخت. بهار که رسید چوپان به ییلاق رفت تا شاید چند تایی ازگوسفندهایش را زنده بیابد وقتی به محل مورد نظر رسید با شگفتی دید که گوسفندانش صحیح وسالم هستند و چوپان قوی هیکلی کنارآنهاست او  به چوپان اعتنا نکرد و فکر کرد که سگ ماده اش گله راحفظ کرده پس سرگرم نوازش حیوان شد. سیاگالش پرسید : ای مرد گوسفندانت چطور ازسرما زنده مانده اند؟ مرد گفت : کارسگ من است . تا این حرف از دهان مرد بیرون آمد گوسفندها همگی تبدیل به سنگ شدند. این داستان در کوه دالفک اتفاق افتاده است و می گویند این سنگ ها که به شکل گوسفندها درآمده اند هنوز دراین کوه موجود می باشند.
باورداشت های‌مردم در مورد شمایل‌ سیاگالش
در بعضی ازمناطق می گویند سیا گالش دو نوع است : زولفین و کل( زلف دارو کچل)[2] .
روزی که سرپرستی جانوران حلال گوشت جنگل و کوهستان با سیا گالش موی بلند است، شکارچیان می توانند به راحتی شکار کنند. زیرا سیا گالش در آب چشمه سارها  به آراستن زلف های بلند خود مشغول است و از گله ها غافل است. اما روزی که سیا گالش کچل همراه جانوران حلال گوشت جنگلی و کوهستانی است پا به پای آنها حرکت می کند و شکار چیان دست خالی از شکار باز می گردند . البته باورهای عمومی او  را  بلند قد ، قوی بنیه ، چهار شانه تصویر می کند. قدرت او آنقدر زیاد است که می تواند دو درخت تنومند را خم کند. او موجودی است با هیبت که هیچ کس در برابرش سخن نمی گوید و زبان بند می­آید. بیش از ده متر قد دارد. هر دستش دو متر و هر پایش سه متر و کف پایش را نیم متر می دانند. ریش ندارد اما سبیل هایش از بنا گوش در رفته است.
البته معتقدند سیاگالش به هرشکلی می تواند ظاهر شود از جمله پیرمرد عصا در دست یا کودکی دوست داشتنی. اما در بیشتر نقاط جلگه و کوهستانی گیلان او را به شکل و شمایل مردی قوی هیکل، سیاچرده ، با نیم تنه " چاشو " و شلوار پشمین سیا ه رنگ. اما با جثه ای نه چندان غول آسا که از قدرت بدنی معنوی و بالایی برخوردار است و قدرت ناپدید شدن نیز دارد. تصور می کنند در بسیاری از نقاط گیلان او را فرشته، موجودی عینی، از پیامبران و اولیای خدا ، انسانی افسانه ای، شخصی مقدس، یکی از بندگان خوب خدا ، موجودی غیبی ، نظر کرده و حتی سیّدی بزرگوار به شمار می­آورند و او را سیاگالش   می­گویند زیرا سیا چرده و سیا پوش است. او بیشتر در نیمه­ی شبهای مهتابی و در آستانه ی سحرگاه ظاهر می شود(علی اکبری لیاولی ،1391).
 
"عشق گالش ها  به اسطوره سیاه گالش، وصف ناکردنی و بسیار ستودنی است".
 
 
 
 
منابع مورد استفاده:
1- رحیمیان، ع. 1390. از سخت سر تا رامسر.
2- وبلاگ رانکوه و نصیر محله.
3- وبلاگ تردید (نگار نادری.( http://negarnaderi.blogfa.com
منابعی برای مطالعه بیشتر:ـ سجاد پور، فرزانه. فسون فسانه.1378. تهران ، انتشارات سپیده سحر. ـ دکتر تسلیمی، علی. 1381. گذر از جهان افسانه. رشت، انتشارات چوبک.ـ بتلهایم، برونو.افسون افسانه ها. ترجمه اختر شریعت زاده. 1381.تهران، انتشارات سروش.ـ حسن زاده، علیرضا. افسانه زندگان(جلد 1). 1381. تهران، انتشارات بقعه و مرکز بازشناسی اسلام و ایران.ـ بُشرا، محمد. دد و دام. 1383.رشت، انتشارات طاعتی.ـ دوستخواه، جلیل. اوستا. 1385.تهران، انتشارات مروارید.
 
 
[1] - در هر دین و مذهبی توجه به فردی که نجات دهنده و حل کننده مشکلات لاینحل مردم بوده و برای همه قشرهای جامعه آزادی را رقم می زند وجود دارد که معمولا از آن به نام سوشیانت یا هدف غایی و نهایی جهان و منجی عالم بشریت یاد می شود.در کشورهای غربی حضرت عیسی مسیح و در کشورهای مسلمان حضرت مهدی(عج) را نجات دهنده نسل بشر در جهان می دانند.
 
[2] - شاید در زبانزد از سه نفر باید ترسید(کچل، سرخ مو و زرد ریش) از همین باورها نشأت گرفته باشد.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

"دل گَبِ" شنبه یازدهم تیر ۱۴۰۱ 12:4

"دل گَبِ"

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

باخود حرف زدن و در ذهن خود به دنبال حل مشکلات زندگی رفتن از دیرباز یکی از دل مشغولی ها و گذراندن اوقات فراغت به دور از هیاهوی شهری و مشکلات زندگی روستائیان بوده است که در لهجه گیلکی رامسری به آن "دل گَب" گفته می شود.

در زمان گذشته نامگذاری افراد و مکان­ ها حتی درختان و پرندگان و حیوانات نیز بیشتر بر اساس محیط زندگی، نوع خوراک، نوع شغل و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی ، رفتار و ظاهر افراد انجام می شد. در این میان گوش دادن به حرف بزرگترهای قوم و درس گرفتن از تجربیات آنها که بیشتر به شکل زبانزد و یا جملات قِصار از نسلی به نسل دیگر بر سر زبان­ها جاری می شود، خود داستان دیگری است.

در متن گیلکی ذیل به این مطلب اشاره می­ گردد.

جَل دَرِه حَسن خان: اُف بامُردیم اَندی ای رَه اُرَه نیا بوکوردیم، رادیو گوش بَدِم. ماهواره رَصَد بوکوردیم بِنیم دونیا دِل چه خبره!

جنگ سَرا میرزا آقاخان(پیربابو): هَمَه یِه گِل چال گِلِن!. یِه چال بُخوار یِه چال بِرین. آدم، اَندی چُم چِلا واج، گوساخ بونو مگر!.

رضی محله کدخدا: مو نود سال از خدا عمر هِگیتِم هِچ وَخت نِدی یَم:"دُشمن تی دل دوست باباشِه، بیگانه سگ دیوانَه!.

چاپُلا بیجار سر میرآب: وَختی، ای حرفهایَه آدم ایشناوَنِه،  آدم سر اُسبوج می یَرِه!

سِد مَحلّه کَش گرما دیم آدِم: ایشان اَندی کَسِن کَسِنِ رِه پُرَنِن. : اَمِرَره خا فایده ندارِه  الهی هَندَه هورو!.

ییلاق مِشتی خانم: زمانه طوری بابا دِ اَمِه خوشتِه ییلاقَم شا نوتونیم اَندی خرج گرانا با!.

سید محله حاج خانم : دهن خوانی اَمه رسم با. اَلَن خا پیغام پَسغام هم دَنیم.

لَمتر دوروگو مشتی آقا: خدایا تِرِه گواه گَرَم. ای کَلِمه­ گِه دِ راست گوتِه دَرِم:

"اُشان خوشتِه جیبِ رِه کیسه بُدوتِ دَرِن.  نه تی دل دوستِن نه می دل دوست!!!!".

 چور سَر حاج آقا: تا با چنین قایدَه(قاعده)  با، همیشیک دُشمن، دُشمندی بوکورده، دوست هم دوستی.

تنگدره میرزا آقا توکّل بگوته:

قدیما بی حق نابان گوتِن: " گاو اُشکامِه تِرَرِه گوشت نوبونو -  کُهنه دُشمَند تِرَرِه دوست نوبونو".

الهی آخر و عاقبت همه ما را به خیرا کُن. به حق هرچی در و همسادشانِ قشنگ کیجا، همه بوگین الهی آمین.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

آشنایی با موسیقی نواحی گیلان سه شنبه سی و یکم خرداد ۱۴۰۱ 10:6

منبع:https://www.hamshahrionline.ir/news/489074/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86

توجه:

اگر شهروندان عزیز رامسری عکس یا فیلم و یا کلیپ از خوانندگان گیلکی زبان و امیری خوانی در شهرستان رامسر و حومه دارند می توانند همراه با بیوگرافی آنها از طریق ای میل و یا بخش نظرات وبلاگ برایمان ارسال فرمایند تا با نام خودشان به سمع و نظر گیلکی دوستان رسانده شود.

با تشکر

مدیر وبلاگ

 

شاعران و ترانه سرایان و امیری خوانان شهرستان رامسر

۱- ذبیح اله مختاری

۲- محرمعلی  طالش قربانی

۳- کریم ذبیحی

۴- ابراهیم کرکتی(قوامی)

۵- احمد اقبالی

۶-حاج کریم قلی پور

۷- رستم جمشیدی

۸-کربلایی آقاجان آقاجانی

9- حسین علی امین چورته

حسین علی امین چورته به سال ۱۳۱۰ در (لَتَر) از روستاهای گالش محلّۀ رامسر متولد شد. شغل اصلی او دامداری و چوب داری است. او از نوازندگان نی چوپانی و از مجریان موسیقی چوپانی اشکوری و جلگه های شمال این منطقه است. ویژگی کار این هنرمند در حافظۀ قوی و ارائه صحیح قطعات سازی منطقۀ اشکور و کوهپایه های رامسر است.

 10-یوسف موسایی

یوسف موسایی به سال ۱۳۰۹ در گالش محلّه از توابع رامسر متولّد شد. او اصالتاً اشکوری است و در جوانی از خوانندگان مشهور مقامات و ریزمقامات منطقۀ اشکور بوده است. صدای موسایی به خاطر کهولت سن اگرچه کیفیّت گذشتۀ خود را از دست داده است امّا هنوز مقامات و ریزمقامات آوازی را به خوبی اجرا می کند.

 

 11- حسن رجایی

حسن رجایی صاحب نام ترین نوازندۀ دم کَش (نی چوپانی) و خوانندۀ مقامات و ریزمقامات کوهپایه ها و جلگه های رامسر است. حسن رجایی شصت و پنج سال دارد و در روستای لشتو زندگی می کند.

و ...................

 

موسیقی نواحی استان گیلان دو کانون اصلی کاملاً متفاوت، یکی منطقه دیلمان در شرق و دیگری منطقه تالش در غرب دارد که در نواحی مرکزی استان با هم ترکیب شده‌اند.

ناصر وحدتی

همشهری‌آنلاین– محمدرضا ربیعیان: استان گیلان مناطق سرسبز شمال غربیِ رشته‌کوه البرز و بخش غربی کرانه‌های جنوبی دریای خزر را در بر می‌گیرد و از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین، و از شرق به استان مازندران می‌رسد. این استان از دو منطقه جلگه‌ای و کوهستانی تشکیل می‌شود. غربی‌ترین شهر این استان آستارا و شرقی‌ترین آن رودسر است که هر دو در کناره دریای خزر واقع شده‌اند. بر اساس یک تقسیم‌بندی نسبتاً قدیمی و تاریخی، گیلان به طور کلی به دو منطقه گیلان بیه ‌پیش و گیلان بیه ‌پس تقسیم می‌شد که بخش شرقی سفیدرود، اعم از جلگه‌ای و کوهستانی، در محدوده گیلان بیه پیش و بخش غربی آن در محدوده گیلان بیه پس قرار داشت و تالش هم شمال غربی گیلان و بخش‌هایی از استان اردبیل و جمهوری آذربایجان را شامل می‌شد.

موسیقی نواحی این استان که تصویرگر زندگی مردمانی جنگل‌نشین و طبیعت‌گراست و بیشتر در مایه‌های شور و دشتی و به‌ندرت در چهارگاه و شوشتری اجرا می‌شود، سرشار از تصاویرِ زمین‌های سبز و حاصل‌خیز، جنگل‌، مزرعه و شالیزار است. اما به گفته محمدرضا درویشی، «فرهنگ و موسیقی گیلان به سببِ موقعیتِ جغرافیاییِ منطقه، آسیب‌های جبران‌ناپذیری متحمل شده و این ضایعه موجب شده است که امروزه در سرتاسر استان گیلان فقط تعداد انگشت‌شماری از خوانندگان و نوازندگانِ اصیل و قدیمی باقی بمانند و بسیاری از سنت‌ها و آیین‌ها و نیز بسیاری از نغمه‌ها به دست فراموشی سپرده شوند».

موسیقی گیلان از جنبه‌های گوناگون تحت تأثیر موسیقی اقوامِ هم‌جوار قرار گرفته است. حضور اقوامی چون ترک‌ها، کردها، اصفهانی‌ها و لُر و مهاجران قفقازی در محدوده جغرافیایی گیلان بر گستره این تأثیر افزوده است. موسیقی مردم دیلمان که یکی از ارکان‌ موسیقی گیلکی است، خود متشکل از فرهنگ مردم کُرد، تات و لُر است که به این منطقه مهاجرت کرده‌ بودند و موسیقی آنها امروزه همان موسیقی دیلمانی و گیلکی است.

 

علاوه‌ بر این، بسیاری از نغمه‌ها در مناطق شرقی گیلان بیه پیش و غرب مازندران بین حالت‌ها و ویژگی‌های موسیقی تبری و گیلکی معلقند. تنکابن و نواحی اطراف آنْ محل تلاقی دو فرهنگ موسیقاییِ تبری و دیلمانی است. از این منطقه بسیاری از منظومه‌های مشهور مازندرانی و ریزمقام‌هایی مانند کِمَرسَری از طریق چارواداران از نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی به مناطقی مانند اِشکِوَر، دیلمان و سیاهکل منتقل شده‌اند.

بعضی پژوهشگران میان موسیقی شرق و غرب گیلان تفاوت قائل شده‌اند و موسیقی آوازی را بیشتر در کوهپایه‌های شرقی یافته‌اند و آهنگ‌ها و موسیقی‌سازی را در گیلان میانه و غربی، در حالی که هر دو نوع در هر دو منطقه آمیخته‌اند و مجموعه‌ای واحد تلقی می‌شوند. نکته‌ای که هست این است که شعرهای موسیقی آوازی (که به صورت سینه به سینه از گذشته به امروز رسیده‌اند) در مناطق گوناگون گیلان، از نظر گویش و زبان، به قدری با هم تفاوت دارند که فهم آنها حتی برای ساکنانِ مناطقِ هم‌جوار هم سخت است. این آوازها با لهجه‌ها و گویش‌های تالشی (ساکنان غرب، شمال غرب و جنوب غرب گیلان)، گالشی (ساکنان کوهپایه‌ها)، کُرمانجی (عمارلویی‌ها)، تاتی (اهالی رودبار)، ایلی (کولی‌ها) و کردی (گاومیش‌بان‌ها) اجرا می‌شود.

 

با این همه، از منظری کلی و فارغ از خرده‌فرهنگ‌ها و تاثیرپذیری‌ها، می‌توان موسیقی نواحیِ استان گیلان را از نظر قومی، زبانی و فرهنگی، به دو بخش گیلکی (گیلی) و تالشی تقسیم کرد. موسیقی این دو منطقه که تفاوت‌های بسیاری با یکدیگر دارند، در برخی از مناطق مرکزی استان با ‌هم ادغام شده‌اند.

موسیقی گیلکی (گیلی)

موسیقی این منطقه در دو بخش کوهستانی و جلگه‌ای به سه گروه کلیِ آوازها، قطعاتِ‌ سازی، و منظومه‌ها و ترانه‌ها تقسیم می‌شود. بیشتر این نغمه‌ها در مایه‌های شور و دشتی است و با شیوه کار و زندگیِ سنتی مردم یعنی دام‌پروری، کشاورزی و صیدِ ماهی پیوندی ناگسستنی دارد.

آوازها. این نغمه‌ها در تمام مناطق گیل‌نشین، به‌ویژه مناطق کوهستانی و کوهپایه‌ای، رواج دارند و مهم‌ترین بخش از موسیقی گیلکی‌اند. بیشتر ریزمقام‌های سازی و آوازی (منظومه‌های موسیقایی، ترانه‌ها و قطعات) بر مبنای این نغمه‌ها شکل‌ گرفته‌اند که با تفاوت‌هایی در برخی حالات و یا گویش‌های منطقه‌ای، در سرتاسر این خطه متداولند و گاهی اسامی گوناگونی دارند. این آوازها عبارتند از:

گالشی: گالش در زبان گیلکی یعنی دامدار و به چوپان‌هایی اطلاق می‌شود که در مناطق کوهستانی گاو و گوسفند پرورش می‌دهند. آوازهای گالشی بیشتر در وصف زندگی و احوال و آرزوهای این افراد است.

چارواداری: چاروادار یعنی کسی که با اسب و قاطر بار و مسافر حمل می‌کند. این آواز در بیان رنج‌ها و مشقت‌ها و آرزوهای این گروه است که معمولاً دور از خانه و خانواده زندگی می‌کنند.

غربتی (غریبی یا دیلمانی): از آوازهای بسیار مشهور و متداول گیلکی، به‌ویژه در دیلمان، است که در رنج هجران و غم ناکامی خوانده می‌شود. متن این آواز اکثراً شعرهای فائز دشتستانی و فهلویات فارسی است که مضامینی غنایی و حِکمی دارند.

غم‌انگیز: آوازی اندوه‌بار است که در فراق خوانده می‌شود. این آواز دو فرم نزدیک به هم دارد که دومی به غم‌انگیزِ شکسته مشهور است. شعرهای غم‌انگیز عموماً دوبیتی‌های عامیانه گیلکی است.

گیلکی: از نظر فرم، مایه و حالت، به غم‌انگیز شباهت دارد و از آوازهای بسیار رایج جلگه‌نشینان است. مضمون شعرها غنایی و عاشقانه است.

آب‌کناری: این آوازها که به دشتی هم مشهورند، در مناطق جلگه‌ای و ساحلیِ گیلان رواج دارند و جزو آوازهای قدیمیِ گیلکی‌اند. آب‌کناری با شکل‌ها و حالت‌های مختلف به موسیقی سازی هم راه پیدا کرده است.

شرف‌شاهی: این آواز که بعدها به موسیقی چوپانی راه یافته، به خاطر استفاده از اشعار دینی و حکیمانه شرف‌شاه دولایی، شاعر و عارف قرن هشتم هجری، به این نام مشهور است. شرف‌شاه را پدر شعر گیلکی می‌دانند.

امیرخوانی: برگرفته از امیری‌های مازندران، با فرم و ساختاری ملهم از امیری‌های طالقان است. متن آنها عیناً از شعرهای منسوب به امیر پازواری گرفته شده، اما لهجه‌شان گیلکی است.

گارِه‌سَری: یعنی در کنار گهواره، و آواز مادرانی است که برای خواباندن کودکشان می‌خوانند. شعرهای گاره‌سری بداهه یا بومی است.

این آوازها بدون ساز یا با همراهی نیِ چوپانی (لُلِه) یا کمانچه اجرا می‌شده‌اند.

قطعاتِ سازی. شاخص‌ترین سازهای گیلان در حال حاضر لُلِه (نی چوپانی)، نی‌لبک، سرنا، کرنا، نقاره و دایره است. کمانچه نیز تا چند دهه پیش از سازهای اصلی بود که دیگر منسوخ شده است. کمانچه‌های گیلان در دو نوع پنج‌وتره و شش‌وتره متداول بود.

شماری از قطعات موسیقیِ آوازی به موسیقیِ سازی این ناحیه راه یافته‌اند، مانند اجرای غربتی با نیِ چوپانی، آوازهای شرف‌شاهی و آب‌کناری با نیِ چوپانی یا سرنا. اما موسیقیِ سازیِ گیلکی قطعات مخصوص به خود نیز دارد که با نمونه‌های آوازی متفاوتند. گروهی از قطعات را چوپانان با نی می‌نوازند و به موسیقی و زندگیِ چوپانی تعلق دارند، مثل گوسَن دوخوان (گوسَن دُمال، نرآبخور)، گوسَن هَگَردان و وَلگَه‌سَری. گروهی هم در مراسم‌ها، عروسی‌ها و جشن‌ها با سرنا و نقاره اجرا می‌شوند، مثل آروس‌بُرون، کُشتی مُقام (کشتی‌نِما)، لافَن‌بازی (طناب‌بازی)، ورزاجَنگ و گَلَن‌کِشی. امروزه بعضی قطعاتِ سازی را، هم با سرنا و هم با لُلِه می‌نوازند و علاوه بر اینها، بسیاری از منظومه‌های آوازی نیز به موسیقی سازی، به‌ویژه چوپانی، راه یافته‌اند.

عنوان و وصفِ برخی قطعات لُلِه که چوپانان می‌نوازند چنین است: وَلگِه‌سری (هنگام اُتراق در کوهپایه‌های جنگلی)، گوسَن ‌دوخوان (برای فراخواندن گوسفندان و گردآوردن آنها در یک محل)، ماره‌ماره (برای آرامش گوسفندان)، گوسن‌هَگردان (هنگام برگرداندن رمه از چرا)، گَله‌رِی (هنگام فراغت رمه)، وَلگ‌ریزون (هنگام پاییز و برگ‌ریزان)، شرف‌شاهی و امیرخوانی (که بیشتر در شرق گیلان رایج است).

برخی از قطعات مراسمی هم که با سرنا و نقاره (و گاه دایره) نواخته می‌شوند عبارتند از:

جلویی (پیش‌نوازی): قطعه‌ای است که سرنانوازان پیش از شروع اجرای قطعات ریتمیک برای فضاسازی می‌نوازند.

زرد ملیجه: به معنای گنجشک زرد است و در موسیقی گیلان به قطعه‌ای شاد و پرتحرک گفته می‌شود که در جشن‌ها با سرنا و نقاره اجرا می‌کنند.

رقص مِقام: نوعی رقص بومی و زنانه است.

قاسم‌آبادی: آهنگ نوعی رقص جمعی زنانه در مناطق شرقی گیلان است.

لزگی: آهنگی برگرفته از موسیقی مهاجران قفقازی است که هنگام اجرای نوعی رقص بومی و زنانه نواخته می‌شود.

مجسمه (شاتوری): قطعه‌ای است مربوط به رقصی که رقصندگان به تناوب و با حالت‌هایی خاص، ساکن می‌ایستند و با آغاز دوباره آهنگ به حرکات موزون خود ادامه می‌دهند.

آروس‌بُرون (جلویی): قطعه‌ای شاد و پرتحرک است که هنگام بردن عروس به خانه داماد نواخته می‌شود.

دورون: در عروسی، هنگام جمع کردن شاباش اجرا می‌شود.

خرس هَگَردان (خرس بانی): قطعه‌ای شاد است که لوطی عنتری‌ها هنگام اجرای نمایش‌های مضحک و زمان رقصاندن خرس دست‌آموز می‌نواختند.

بَرُم‌دار: برم یا برم‌دار چوب بلندی است که گیلک‌ها هنگام کُشتی بومی (لوچو یا کشتی گیله‌مردی) پارچه‌های اهدایی را بر آن می‌آویزند تا پس از پیروزی کشتی‌گیران برنده، به عنوان جایزه به آنها داده شود و در موسیقی گیلکی، قطعه‌ای است که هنگام اهدای جوایز به قهرمان نواخته می‌شود.

کُشتی‌نِما: در آغاز کُشتی بومی، برای تحریک و تهییج کشتی‌گیران و حاضران نواخته می‌شود.

ورزاجنگ: قطعه وجدآوری است که هنگام آغاز مراسم گاوبازی نواخته می‌شود.

در منطقه دیلمان دو نوع رقص رایج است؛ یکی رقص مردان که به رقص پا معروف است و موسیقی آنْ آهنگ دیلمانِ دادو، و دیگری رقص بانوان که موسیقی آنْ آهنگ ولگه‌سری است. رقص قاسم‌آبادی هم در نواحی شرق گیلان رواج دارد. رقص مردان بیشتر جلوه‌های حماسی دارد و رقص بانوان نمادی از حرکت آنها هنگام کار در شالیزار است. فریدون پوررضا نیز از رقص منسوخ‌شده‌ای به نام رقص چراغ نام می‌بَرد.

منظومه‌ها و ترانه‌ها. در گیلان منظومه‌های آوازی زیادی وجود دارد که زَرَنگیس، هیبته، حیدرخان، ولی‌خان، شوکتِی، رعنا، صبوری و کاکوئِی از این جمله‌اند و با وجود متاخربودنشان، سنت‌های قدیمیِ نقل در آنها رعایت شده است. بعضی از منظومه‌ها، مثل عزیز و نگار و طالبا، هم با تغییراتی در مایگی و برخی حالت‌ها، تحریرها و تزئینات نغمه، از موسیقی نواحی هم‌جوار برداشت شده‌اند. منظومه‌های قدیمی گیلکی بیشتر جنبه‌های تراژیک و غنایی دارند و نمونه‌های متاخری مثل حیدرخان و هیبته هم حماسی‌اند. اما همگی آشکارا بازتابِ شیوه زندگی، نوع کار، روابط اجتماعی و آرزوهای مردمانی است که در کوهستان‌ها و جلگه‌ها روزگار گذرانده‌اند. یک ویژگی منحصر به فرد نقل‌های نسبتاً قدیمی‌تر گیلکی حضور گسترده طنز و هجو در آنها است که در نقل‌های موسیقایی نواحی ایران کمتر دیده شده و در کنار موضوعات سنتی، مسائل سیاسی و اجتماعی هم مطرح می‌شوند.

ترانه‌های بسیاری با مضامینی متنوع در میان زنان و مردانِ این ناحیه رواج دارد که انواع عواطف انسانی در آنها متبلور است و با وجود غنایی بودن، مضمون آنها جنبه‌های گوناگونی از هجو، طنز، حماسه و کار را در بر می‌گیرد. دسته‌ای از ترانه‌ها بازتابِ شرایط کار در شالیزارها و مزارعند که برخی را فقط زنان می‌خوانند و برخی هم به صورت سوال و جوابند یا گاهی زنان و مردان با هم اجرا می‌کنند. از نمونه‌های مشهور ترانه‌های گیلکی می‌توان به اَهه بگو، دِه گو ته منم، سیا اَبران، عروس گولِی، حلیمه‌جان، لیلی و مجنون، عَزَب لاکو و حیرون حیرونه اشاره کرد. گاره‌سری‌ها یا لالایی‌ها را هم که انواعی دارد، فقط زنان می‌خوانند که گاهی ریتم تند و ملودی پرتحرکی دارند.

موسیقی آیینی و مناسبتی. نوروزخوانی یا نوروزه‌خونی از دیگر آوازهایی است که تا چند دهه پیش، در نواحی مختلف گیلان رواج داشت. بخشی از نوروزخوانی‌های رایج در این منطقه در مایه دشتی و متأثر از مایگی موسیقی گیلان است. تعداد دیگری از نغمه‌های نوروزی که توسط نوروزخوانان غیربومی به این منطقه آورده شده‌اند، در پرده‌های متفاوتی مانند چهارگاه و همایون هستند. نوروزخوانی‌ها بدون ساز اجرا می‌شوند، اما هنگام اجرا همیشه یک نفر همخوان در قسمت ترجیع یا گوشواره‌ها، نوروزخوان اصلی را همراهی می‌کند. نوروزخوانی‌های گیلکی از نظر مضمون و کارکرد، تفاوت چندانی با نوروزخوانی‌های سایر نواحی البرز ندارند.

ترانه‌های کار در شالیزار، آیین پهلوانی در کشتی گیله‌مردی، آیین‌های سور مثل بردن عروس به خانه داماد، خرده‌نمایش‌های مربوط به پیشواز بهار (عروس گولِی، رابچِری یا آهویی و تُکَم‌گردانی) و آوازها و مراسم مذهبی مثل چاووش‌خوانی، سحرخوانی، تعزیه، شهادت‌خوانی، نقاره‌زنی در ماه رمضان، سینه‌زنی و نوحه‌خوانی گوشه‌هایی از جنبه‌های آیینی و مناسبتی موسیقی گیلکی است.

در سده اخیر، هنر شبیه‌خوانی نیز باعث ورود تعداد قابل توجهی از نغمه‌های موسیقی ردیف دستگاهی به منطقه شده است. در عین حال، تعدادی از نغمه‌های گیلکی هم به موسیقی تعزیه راه یافته و از این طریق ماندگار شده‌اند که از میان آنها می‌توان به برخی آوازهای دیلمی مانند غریبی اشاره کرد که در چوپان‌خوانی‌ها اجرا می‌شوند. علاوه بر این، بسیاری از گوشه‌های موسیقی ردیف دستگاهی در تعزیه گیلان ویژگی‌های بومی گرفته‌اند.

چاووشی یا چاووش‌خوانی در موسیقی آیینی و مذهبی گیلان از نظر شعر، موسیقی و اجرای مراسم، با همه نواحی ایران تفاوت اساسی دارد. چاووش‌خوانی گیلان عمدتاً در روز عاشورا و چهل وهشتمین  روز شهادت امام حسین (ع) و بر اساس مراسم ویژه‌ای با همراهی گروه کَرنانوازان اجرا می‌شود. کرنای گیلان بلندترین و قدیمی‌ترین ساز بادی نواحی ایران است. در قدیم از آن برای خبررسانی استفاده می‌کردند، اما امروزه فقط در عزاداری و گاه تعزیه کاربرد دارد. یک سرکرناچی (سرگروه) با کرنای خود صدایی (شبیه "الهی" یا "کریما") تولید می‌کند و واگیرها (کرناچی‌ها) که تعدادشان گاهی به ده نفر می‌رسد، ریتم شعر را با دو یا سه صدای کرنا اجرا می‌کنند و چاووش‌خوان که شهادت‌خوان هم نامیده می‌شود، اشعاری را در بیان حقایق و حوادث صحرای کربلا با آوازی محزون می‌خواند. فرم نغمه در کَرنانوازی با آواز چاووش‌خوان منطبق نیست و بیشتر برای فضاسازی در آواز از آن استفاده می‌شود. ملودی چاووش‌خوانی گیلان در مایه دشتی است.

موسیقی تالشی

موسیقی تالش از نظر فرم و ساختار با موسیقی گیلکی تفاوت دارد. اساس این موسیقی آوازهایی است که مقام‌های موسیقی این منطقه را تشکیل می‌دهد. این آوازها که "دَستون" نام دارند، از نظر مایگی بیشتر در شور و ابوعطا قرار گرفته‌اند و در تمام اجراها آغازشان از فراز به فرود است. بر محور دستون‌ها مجموعه‌ای از "هوا"ها و "پرده"‌ها، آوازها و ریزمقامات سازی و آوازی، شامل منظومه‌های موسیقایی، ترانه‌ها، لالایی‌ها، موسیقی آیینی و مذهبی، و قطعات سازی شکل گرفته‌اند.

این مجموعه به دلیل ویژگی‌های قومی و اقلیمی، برعکس موسیقی سایر نواحی البرز شمالی و جنوبی، بکرتر مانده‌اند. با این همه، تاثیر موسیقی گیلکی، به‌ویژه گیلان بیه پس، در تعدادی قطعات سازی مربوط به لَلَه (نی چوپانی تالش) و سرنا دیده می‌شود. در بخش آوازی هم برخی گونه‌های موسیقی عرفانی و مذهبی از طریق صوفیان ترک‌نژاد و کردهای مهاجر وارد این منطقه شد که در گذر زمان، این آوازها با ویژگی‌های اصلیِ موسیقی تالشی انطباق یافتند و جزئی از ریزمقاماتِ اصیلِ تالش شدند. علاوه بر اینها، به دلیل همسایه بودن تالش و خلخال و رفت و آمد عاشیق‌های آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی هم بر موسیقی تالشی تاثیر گذاشته است.

در مجموع، موسیقی تالشی را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: دَستون‌ها، هواها (پرده‌ها)، و ترانه‌ها و ریزمقام‌های سازی و آوازی.

دَستون‌ها. دستون‌ها آوازهایی‌اند که اساس موسیقی تالش را تشکیل می‌دهند. این آوازها را عموماً مردان می‌خوانند و بسته به هر نقطه‌ای از منطقه، حال و هوای متفاوتی پیدا می‌کنند و سبک‌های متعددی دارند. یعنی همراه با تغییر لهجه در نواحی تالش، شیوه بیانیِ دستون‌ها هم دچار تغییر می‌شوند. شاخص‌ترین سبک‌های دستونِ تالشی سبکِ اسالمی، سبک تالش‌دولایی، سبک شاندرمنی، سبک ماسالی و سبک کرگان‌رودی هستند. این سبک‌ها در بنیادها (ساختار و فواصل) با هم مشترکند و در تحریرها و تزئینات آوازی و سقف صوتی و فرودها با هم تفاوت دارند. سبک اسالمی و تالش‌دولایی، به ترتیب، از بقیه اصیل‌ترند و سبک ماسالی به خاطر همجواری با مناطق گیل‌نشین، تا حدودی به آواز گالشی گیلان نزدیک می‌شود. شعر دستون‌های تالشی بیشتر مبتنی بر دوبیتی است و وزن آزاد دارد که خوانندگان دستون با اضافه کردن هجاهایی کلام را با موسیقی منطبق می‌کنند.

هواها (پرده‌ها). نغمه‌های سازیِ بی‌کلامْ گسترده‌ترین بخش موسیقی تالشی‌اند که هوا یا پرده نام دارند و از نظر ساختار، برداشتی از دستون‌ها هستند. اصلی‌ترین سازی که این موسیقی را اجرا می‌کند لَلَه (نی چوپانی) است. به گفته صاحب‌نظران، در گذشته موسیقی تالشی بیش از صد هوا (پرده) داشته، اما امروزه فقط تعداد کمی از آنها در یادها باقی مانده و اجرا می‌شود. پاییزه‌هوا، کیجه‌پرده، ریه‌پرده، دوشه‌هوا، گیشتیه‌هوا، شتره‌زنگ، ورزاجنگ، کُشتی‌هوا، گیله‌پهلوی و سیاووش تعدادی از این هواها است.

ترانه‌ها و ریزمقام‌های سازی و آوازی. ترانه‌ها و ریزمقام‌های سازی و آوازی متنوعند و هر کدام در مناسبت خاص خودش اجرا می‌شود. این بخش از موسیقی تالشی، بسته به موضوع و مضمون، به گونه‌های آیینی، وصفی، عاشقانه، حماسی، عرفانی، مذهبی و ترانه‌های کار تقسیم می‌شوند. در موسیقی تالشی تعدادی منظومه وجود دارد که بعضی از آنها مثل مموبه (محمودبه) یا لدوبه و گَنزون گره شهرت فراوانی دارند و حماسی‌اند. شماری از منظومه‌ها هم مثل عزیز و نگار به تالشی برگردانده شده و خوانده شده‌اند.

ترانه‌های هیار هیار (هی یار هی یار)، مبارک با (مبارک باد)، بندون بندون، آمان آمان، شکرم جان و سیاریحون بزمی هستند و آمانه لیله، آفتار ساسره، کوکو بُخونو و کاره بشیمون نَه‌نه آوازهای کارند که زنان در کشتزارها به صورت گروهی یا سوال و جواب بدون همراهی ساز اجرا می‌کنند. ترانه‌های گسگری بازار و بِرِن بِرِن را هم بیشتر مردم به فراخور حال می‌خوانند.

منظومه‌های عرفانی-مذهبی مثل ساقی‌نامه‌ و مولودی‌نامه و قطعاتی مثل باباطاهری و زیارت‌نامه‌ها به اهل تصوف تعلق دارند و درویشان قادریه و نقشبندیه در عیدها و مراسم مذهبی آنها را بدون همراهی ساز به صورت گروهی اجرا می‌کنند.

آیین نوروزخوانی در تالش هم در استقبال از بهار اجرا می‌شد. لالایی‌ها هم بخش دیگری از موسیقی این نواحی است که مثل هر جای دیگریْ آنها را زنان می‌خوانند.

سازهای موسیقی تالشی، به شکل محسوسی، محدود و کم‌تعدادند. لَلَه یا نی چوپانی رایج‌ترین ساز این منطقه است و لَبک (نی‌لبک) اصالتی کمتر از لَلَه دارد. زُرنا (سرنا) و نقاره معمولاً در نواحی شرقی و جنوب شرقی ماسال که محل تلاقی دو فرهنگ گیلکی و تالشی است، رواج دارد. دف نسبتاً از دُور خارج شده و تمبوره، تنها ساز زهی مضرابیِ منطقه، هم چند دهه است که منسوخ شده‌. تمبوره تالشی کوچک‌ترین ساز زهی مضرابیِ موسیقی نواحی ایران بوده است.

منابع:
آشنایی با موسیقی نواحی ایران، کتاب اول، هوشنگ جاوید، سوره مهر، چاپ دوم: ۱۳۹۳؛

از نجوای سنت تا غوغای پاپ، محمود خوشنام، تهران، فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۷؛

کوچ (بررسی موسیقی نواحی ایران)، جهانگیر نصری اشرفی، سوره مهر، تهران، چاپ اول: ۱۳۸۶؛

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

مُرغانه  /morghaane سه شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۱ 13:6

https://media.ion.ir/content/modulefile/file/1243505.png

خواخره/براره: الهی دَس به سِنگ بزنی طیلا وَکَه!. اَلَن دِ کرکشان کینِ دَس زَه نِشَنِه چون دانِن بجای بار شیشه بار طیلا دَرِن. تخم طیلا کانِن دانه ای 4 تا 5 هزار تومان. دِبار هر کرک لانه دیم شونوبی چند تَه شَت مرغانه(shet merghaane) وگیتِن چومَه سَر نیَن تا کرکشان بوشُن خوشته فَک سر (لانه خودشان) مُرغانه بَنِن. هم کرک راضی با هم صاحب کرک. بار و دانه هم ارزان با هم پِراوان(فراوان). هرچی بار فوکونی کرک هم خا دِ هِچ وَخت سیرا نوبونِه. دبار کرک کُرچ وکتِ بی می مار مره گوره کُرده گوتِه بیه کرک بِنی شَدِن. مرم فورأ شام. 14 تا 15 تَه مُرغانه کرک بُن نی نیام و گوتم: "بسمه الله یکی خروس بقیه عروس". بعد از سه هفته کولش کُن با وی چُمَلَک (جوجه شان) خوشتره حیاط دل چرخ خاردِن!

کلاچ و کشترت و روسک و پوچا هم بونوبان دشمن چمَلَک شان یِه خورده اَمِه اُشان فوخاس دِم یِه خورده هم کرک و تلا. تا چملک شان گته وکُن. تُشنِه گشان ( جوجه مرغ چند ماهه)هم جان دَن هلوآب رَه یا خورشت های دیگررِه. گاهی هم بیلی مُرغانه نی نبان کرک بُن اُن تیدیل به بیلی کُوته بونابا خوشتره آب دل شنا کُرده وی مار هم آب لَک اُشانِ نیا کُرده. اگر همسادشان هم  از امه خانه مُرغانه باردِن می مار فورأ گوته:

"مُرغانه بابُرین اَمَّه وَنِکشین"تبدیل به جوجه نکنین" تا اَمِرره برکت داشته باشه، اَمِه کرکشان مُرغانه بوکنن، مریض و خسته نوباشِن.

خدایا اَمه آخر و عاقبت همه خیرا کُن. همه بوگین: " الهی آمین".

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://newspaper.hamshahrionline.ir/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/30/ostani/a2.jpg

https://cdn.yjc.news/files/fa/news/1398/9/13/10978100_759.jpeg

بکار ورزای بکار ورزای، تی شوشان گول اناره
هزاران حیف هزاران حیف، تی صاحیب یار نداره
دوعا بوکون تی صاحیب یار بگیره یار بگیره
تی شاخان نوک طلا(نقره=نقرای) بگیره

دانلود فایل صوتی"خوام بشوم رشت"

توجه:

در زمان های گذشته در سخت سر از  دمیدن در شاخ گاو اغلب روز چهارشنبه ها با اعلان "خوک شکار" برای خبردادن اهالی ساکن در جلگه و برنج کاران استفاده می شد. با جمع شدن و همکاری در شکار گراز که یکی از آفات مهم کشاورزی منطقه علی الخصوص در شالیزارهای لمتر و توساسان  محسوب می شد،  عده ای با سنگ و چوب و تفنگ به همراه سگ های اهلی دنبال گرازها کرده و آنها را از بین می بردند.در این بین شغال ها و جوجه تیغی ها هم حساب کار دستشان می آمد و فرار را بر قرار ترجیح می دادند.

امروزه از پوست ، مو، شاخ و سُم حیوانات اهلی جهت تهیه ژلاتین و کراتین در تولید مکمل های غذایی حیوانات اهلی و خانگی و در ساخت کرم های آرایشی استفاده زیادی می شود.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نیسان آو (نثر گیلکی رامسری) شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ 20:57

نیسان آو

محمد ولی تکاسی

وَرپ، دودولی زَه. امسالِ هوا یِه دَ جور سَردا کُرده با. سرما  آدمه تا مغز و استخوانِ تیر کَشنِه با. وَرپ دارِشانِ سر و کوله سفیدا کُرده. قلعه بند تُک تِرمی دابا. امسال زِمُسّان زو شروع بابا . زمسّان سختی در پیشِ. خدا به خیر بِیَرِه.

وَچه نوبو(تَب) بوکورده. وی بدن داغ با خودِه زغال خُلکا مُثان سوتِنه با(مثل زغال آتش گرفته می سوخت). وی مارِه  دوگشوب شَنسَه میجال(غروب دیشب) توب داسِدینی نخِ[1]،  گُذر مَن دابوسته تا شاید وچه گِه تب قطعا باشِه. وِرِه "نیسان آو کِچَه [2]" (قطره) هَده تا وی توب بند بی یَه. اَمّه نِمَه! اَی خدا، ای درد و سوج مَن دوا و دکتر کوجار پیدایَه. سگ لاب بوکرده. یعنی یکی هَمَه دِبا؟ بی کَسانِ کَس خدایَه!.

هَمُساده زِنِه با(زن همسایه بود). فانوس به دست بمابا. یِه کم ماست گیج(مایه ماست) خَسِه. بگوتِه: چی بابا مگر؟

بوگوتِن: اَندی نذر و نیاز بوکوردیم. سُماموس اَسّانِه گهواره دابوستیم. سرکیتاب وِگیتیم تا بعد از پنج تَه کیجا، خدا ای یِه دانه وَچه گِه، اَمِرِه هَدَه. وی تُک لب شکری یَه(دهانش لب شکری است). نِحیفه، کم بُنیه، جان ندارِه. وِچین دوچین گوشت وِرِه وِنی یَه.

 "آغوز بیشکن بَن وی لافَه         می سر بیشکِن بَن وی طالع" . اَمِه سرِ دِ ویشتَراز این دِنی با! خدایا به بزرگیت شُکر!.

هَمساده زِنِه وی سر و گوش دَس بکشی یَه، بگوتِه: وَچِه تَش گیتَّرِه!. وَرِسین وِرِه بابُرین ده بالایی یِه دکتر تازه بمَه خیلی زرنگِه.

وَچَه گِه کولِ گیتِن. ورپ شوب راه دَکِتِن دکتر خانه. بین راه وَچَه آو بِخَسِه. هَندَه وِرِه "نیسان آو" بَدَن(هَدَن). وَرپ همه جارِه سفیدا کُردِه با. دکترخانه راه دوربا. چاره چی یَه وَنِه ای رایَه شان. بلکه فرَجی وَکِت.

دکتر وَچِگه ماینه(معاینه) بوکورد. بوگوت: وَچه تب مالت بِگیتِه. وِرِه یه آمپول بزه. صد تَه قرص هم هَدَه بوگوِته: روزی یکی وَنِه بُخواره تا خوبا باشِه.

 وَگردسوبون پَئرگِه پا دَرشا. با وَچِه گِل بَگنسِه(افتاد). وَچَه هم فقط یِه ناک بَزَه. وَرپ هَندَه دودولی زَه . همه جار خودَه وَرپ سفید با. فقط بخت ما با که سیاه با!.

 

 

شهریورماه1399

 

 

 

 

 

 

 


[1] - توب داسِدینی نَخ: مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که با بستن نخ در گذرگاه ها در شب و پاره شدن نخ توسط حرکت انسان و یا حیوان، تب مریض ها قطع می شود.

[2] - نیسان آو:مردم سخت سر قدیم بر این باور بودند که آب باران که در نیمه بهار(اردیبهشت ماه) می بارد برای شفای مریض ها فایده دارد.

 

 

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

رامسر در آینه تاریخ چهارشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۱ 19:19

http://s13.picofile.com/file/8398081568/%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1_%D8%AF%D8%B1_%D8%A2%DB%8C%D9%86%D9%87_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_tokasi.pdf.html

 

https://seeiran.ir/wp-content/uploads/2019/12/%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B2%DA%A9%DB%8C.jpg

رامسر در آینه تاریخ

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

رامسر(نام قدیم آن سخت سر) از شهرهای غرب استان مازندران با پیشینه ای از تاریخ در طول قرن ها با وجود چند حوزه علمیه و مکتب خانه، مَهد علم آموزی و فرهنگ و همچنین مرکز داد و ستد، تولیدات صنایع دستی و محصولات کشاورزی نیز بوده است. در کتاب های تاریخی نظیر رویان، رستمدار، طبرستان، گیلان، دیلمان و سفرنامه ها نام رامسر(سخت سر) اغلب به همراه نام تنکابن و محال ثلاث آمده است.

 به نظر می رسد این ناحیه در زمان گذشته جزء کلارستاق و کُجور بوده از توابع رُستمدار[1] (نام رویان در دوره مغول) بوده است(رابینو،یاسنت لویی، 1906). سید ظهیرالدین مرعشی مرز شرقی رستمدار را سی سنگان(نزدیک رود کجور) و مرز غربی آن را  مَلاط (نزدیک لنگرود و رودسر) و در سال 590 هجری قمری مرز غربی را سخت سر آورده که در سال 640 هجری قمری به نمک آبرود(غرب کلارستاق) انتقال یافت.

اقوام کادوس

در دوره�های گذشته اقوام کادوسی (در گیلان)، تپورها ( در مازندران) و آماردها(مردها) ساکنان دره ی سفیدرود  و یا ساکن در نواحی کوهستان نشین از آمل تا تنکابن را می دانستند. ولی به هر حال در سال های 536-529 طبرستان توسط یک شاهزاده ساسانی به نام "کیوس" اداره می شد. گیل گاوباره(از نسل جاماسب پسر پیروز ساسانی) در سال 645 میلادی طبرستان و از جمله سخت سر را ضمیمه گیلان نمود. پادوسپانیان که آل پادوسبان نیز نامیده شده‌است، سلسله‌ای بودند که در ابتدا با عنوان استَندار و بعدتر شاه از اواخر قرن یازدهم میلادی تا قرن شانزدهم میلادی بر رویان و رستمدار حکومت می‌کردند.  پادوسپانیان نسب خود را به ساسانیان و جاماسب ساسانی بیست و یکمین پادشاه دودمان ساسانی می‌رساندند(75-40 هجری). نامگذاری این سلسله به نام پادوسبان، پسر گیل گیلان گاوباره، که طبق افسانه‌ها به حکومت رویان رسید آن هم درست زمانی  است که برادرش دابویه به تاج و تخت گیلان رسیده بود.

پادوسپانان در رویان و رستمدار حکومت داشتند و خود را از نسل دابویه در گیلان و نسل گاوباره می دانستند که در سال 40 هجری قمری به حکومت رسیدند و در زمان حکومت علویان دست نشانده ی آنها و سپس دست نشانده ی آل بویه و باوندیان شدند.

 

مردم رامسر

نویسنده محترم  کتاب  سخت سر یا رامسر در گذر زمان در فصل چهارم از اقوام پتش خوار گر نام می برد که از نظر ایشان گمان می رود نخستین ساکنان این منطقه بعد از زمانی باشند که زمین ها سر از آب در آورده اند. اما مولف محترم همچنان معتقد است که بطور دقیق نمی توان نخستین ساکنان این منطقه را نام برد و نیاز به پژوهش های بیشتری است(رنجبر، محمود، 1394). گمانه هایی دیگر در باره اقوام پیشدادی در کتاب آمده که  نویسنده محترم با پیوند سرنوشت مردم سخت سر به آماردها با بهره گیری از آثاری که در این باره نوشته شده نشانه هایی از آن را ذکر می کند به عنوان مثال در باره اشکانیان و یادواره های آنان در رامسر به ریشه رودخانه صفا رود اشاره می کند که مردم بومی آن را �سوآورو� تلفظ می کنند این نام می تواند یادآور      سی آورو در دره تجن باشد؛و زمانی که به دلایل مختلف از جمله آب و هوا و مراکز مختلف نیایش اشکانیان به سخت سر آمدند نشانه هایی از خود باقی گذاشتند که از جمله آنها می توان از جاده پولو نیز نام برد(رنجبر، محمود، 1394).

در شهرستان رامسر طوایف کُرد،تالش و اقوام مهاجر از کوهستان‌ها به دشت و وجود اقوامی نظیر جولا،گالش،گیل، اشکوری،کوسینی و همچنین بومسیج، تنگدره�ای، سادات�محله�ای، کتالمی، رمکی، خُمَر، لات�محله�ای و غیره با لهجه خاص خود ولی با ایماء و اشارات، کشیدن صداها و اصوات و کنایات خاصی با همدیگر صحبت می‌کنند، ولی در مجموع حرف‌های همدیگر را خوب می‌فهمند.

 

 

 

گویش گیلکی

مردم گیلان و مازندران خود را گیلک زبان می دانند ولی تفاوت گویش ها و لهجه ها آنقدر زیاد است که اگر یک نفر اهل آمل بخواهد با یک نفر اهل لاهیجان حرف بزند هر دو به ناچار باید با زبان فارسی با هم صحبت نمایند. زبان گیلکی منتج از زبان پهلوی ساسانی[2] است.  رابینو، ملنگوف، ساکانووا و زاویا نووا(دانشمند روسی)، گیکر(دانشمند آلمانی)، کریستین بروم برژه(مردم شناس فرانسوی) و پیر لوکوک و افرادی نظیر استاد محمود پاینده لنگرودی، منوچهر ستوده، جهانگیر سرتیپ پور و ده ها افراد پژوهشگر بر روی لهجه های خزری اغلب بر پایه گویش رشت تحقیقات زیادی کرده و نتایج خود را اغلب از اواسط قرن هجدهم به بعد مکتوب نموده اند.گویش گالشی در شرق گیلان و غرب مازندران و اغلب در مناطق ییلاقی و کوهستانی به دلیل ارتباط کمتر مردم این مناطق با نواحی شهری کمتر مورد هجوم کلمات و اصطلاحات ترکی و عربی و سایر زبان ها نظیر فارسی، روسی، انگلیسی و فرانسه قرار گرفته و دست نخورده تر از گویش های بیه پَسی(مناطق غرب سفید رود)، بیه پیشی(مناطق شرق سفید رود) و گویش تالشی است که می تواند مبنای پژوهش گیلکی در این منطقه قرار گیرد. مردم دیار سخت سر نیز گیلکی زبان هستند ولی از نظر لهجه و فونتیک با مردم شهرهای مجاور نظیر چابکسر(در شرق گیلان) و تنکابن(در غرب مازندران) هم تفاوت هایی دارند که با کمی دقّت می توان  محل سکونت آنها را حتّی در بین مناطق مختلف شهری و محلّه های رامسر حدس زد. ریشه زبان گیلکی  منطقه سخت سر را از زبان پهلوی ساسانی(فارسی میانه) و غیر از پهلوی اشکانی می دانند.

همچنین  گیلکی رامسری را می‌توان به دو بخش شهری و روستایی تقسیم نمود که بخش شهری شامل لهجه مردم محلی و یا کوچیده است. در این میان بسیاری از واژگان غیر رامسری بوده و به همان صورت اولیه خود تلفّظ می‌شوند. نظیر تلویزیون، تلفن، درخت(به جای دار) و غیره. افراد تحصیل‌کرده نیز به زبان سَلیس و روان‌تری سخن می‌گویند که بیشتر متأثر از زبان فارسی است.

علاوه بر گیلکی در شهرستان رامسر چند زبان بومی دیگر نظیر زبان گالشی (تلطیف شده گویش گالشی در مناطق کوهستانی)، زبان سِلَری و غیره نیز وجود دارد.

گالش ها

ساکنان مناطق کوهستانی شرق گیلان، غرب مازندران تا شرق گرگان که به امر دامداری مشغول  هستند  را "گالش" به معنای نگهبان گاو می نامند[3]. مردمی زحمت کش و پر تلاش هستند. زنان و دختران گالش علاوه بر کمک در کار دامداری محصولات خود شامل لبنیات و سبزیجات دست کاشت و یا گیاهان دارویی مرتعی و غیره را در بازارهای روز منطقه رامسر و مراکز دهستان یا روستاهای اطراف آورده و سپس با خرید سایر مایحتاج زندگی به روستاها و ییلاقات خود بر      می گردند[4].

 

پوشش مردم رامسر(سخت سر)

لباس زنان گالش از شلوار سیاه(به جای بیجامه)، شلیته ی کوتاه و چادرشب به دور کمر و روسری رنگی یا سفید برای جوانترها و روسری سیاه برای افراد مُسن تر با پیراهن آستین دار و نیم تنه ی کوتاه تشکیل می شود. برخی پیشانی بند(به نام مِندیل) را نیز برای زیبایی می بندند.

لباس مردان گالش نیز اغلب شامل پیراهنی با پارچه نخی راه راه سبز رنگ و یا سفید یکدست و شلوار چوخا از موی بز و ضد آب(نام محلی: گالش قدَک) و با عرض کم و همچنین کلاه پوستی(نام محلی: پوسِن کلاه) و کولَر( و یا شولا) با دو برآمدگی در طرفین شانه ها برای در امان ماندن از باران و سرما که بر روی دوش خود می اندازند.

کلیه لباس ها و چادرشب از بافته های خود گالش ها می باشند و برخی نیز برای فروش به اقوام و یا هدیه به نزدیکان  ارائه می شوند.  در زمان گذشته بردن نوعروسان  و جهیزیه اش به خانه داماد اغلب با کمک قاطر و چادرشب انجام می شد.

اخیرأ به واسطه ایجاد راههای ارتباطی آسفالته و افزایش تجهیزات و امکانات گردشگری از اهمیّت کار آنها در زمینه تولید محصولات پروتئین حیوانی، حفظ جنگل ها و محیط زیست و کمک در برپایی جشن ها و اجرای مراسم سنّتی که از گذشتگان به آنها به ارث رسیده است، کاسته شده است. برخی از مردان گالش نیز در پی کسب درآمد جهت معیشت خود و خانواده از کار آباء و اجدادی دست کشیده و ساکن شهرها شده اند. همچنین تعدادی از کشاورزان برنج کار و باغدار به دلیل عدم صرفه اقتصادی مایملک خود را فروخته یا با احداث ساختمان و اجاره آنها از کار آباء و اجدادی خود دست کشیده و به درآمد مختصری از فروش زمین ها و یا اجاره ویلاها بَسنده نمودند.

این امر علاوه بر ضرر به اکوسیستم منطقه رامسر در درازمدت می تواند طبیعت زیبای شهرستان رامسر و حیات جنگل ها و اکولوژی دریای خزر را به خطر انداخته و تهدیدی جدّی برای محیط زیست به شمار آید.

 با همّت نهادهای مردم نهاد نظیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی رامسر و افراد علاقمند نسبت به برگزاری  مراسم دو دوشان سرگالش[5] و آیین سنتّی تیرماه سیزده(تیرما سین زَه)[6] در رامسر و روستاهای اطراف آن در 12 آبان ماه هر سال اقدام می گردد.

از عمده آثار باستانی و تاریخی در منطقه رامسر و حومه آن در بخش گردشگری می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. آثار باستانی کشف شده از عصر مِفرغ و آهن بر بالای منطقه حفاظت شده میراث فرهنگی در کوه ایزکی از روستای گَرسماسر که در موزه فرهنگی شهدای رامسر وجود دارند.
  2. غارهای تاریخی (شامل غار یاغی لوکا و گَرگَرلوکا بر بالای کوه ایلمیلی، غار با بامه در پشت هتل رامسر، غار کورشاپر چال، غار کوه کین و غیره).
  3.  مسجد آدینه جواهرده(دزگا مَزگَتی) که بر اثر صاعقه در بهار سال 1382 از بین رفت.
  4. بقعه ها و امامزاده های داخل شهر رامسر و روستاهای اطراف آن نظیر امامزاده سید کیا (از سادات کیایی ملاطی) بر بالای قلّه سُماموس، مسجد آقا سید سعید، حاجی میرزا عبدالباقی در جواهرده و مَقبره آقاپلاسید و بِسمل در سادات شهر  و تاریخ سنگ قبرهای قدیمی[7].
  5. آداب و رسوم و جشن های باستانی نظیر نوروزخوانی، تیرماه سینزه، آیین آفتاب خواهی(کَترا گیشی) و مراسم پیربابو.
  6. وجود قبرهای چند طبقه و آثار گورهای گبری(زتشتی) و دَفینه ها به ویژه در مناطق ییلاقی رامسر.
  7. قلعه های تاریخی(نظیر مارکوه، قلعه بند، گرسماسر، دزکول، خَش چال، لَتِر، گل کند، دربندان، چاک، زین پشت، پایین مازو ، ایزکی و قلعه بند).
  8. باغ های قدیمی نظیر قلعه باغ نیاسته، باغ�های دیگری همچون مَحضرباغ(نارنج بُن)، نرگس باغ اَبجی(نزدیک رستوران خَلَج در نزدیک دریا)، دیوانی باغ(اطراف مارکوه و احداث کارخانه چای دولتی در آن)، کَش باغ (کتالم) و کَش باغ لات محله(در ابتدای جاده جواهرده و محل کهنه بازار رامسر)، باغ ماکان(همراه با پلاژ اختصاصی)، باغ شاهپور غلامرضا و باغ ملی(شهرک فرهنگیان) و غیره در شهرستان رامسر وجود داشتند که به دلیل ساخت و ساز ابنیه دولتی و مسکونی در آنها تغییر کاربری داده�اند و ثبت ملی باغ سی هکتاری شهرستان رامسر[8].
  9. وجود روستاهای قدیمی نظیر بامسی، شهرستانه، مِن لات، آهن پُچان، سیرسی و  نام های محلی جایگاه های نهار خوران نظیر "وَلگام لَم[9]" و"دُرمُد" در مسیر رامسر به جواهرده ( از روخانه راه و رَجه راه)
  10. اَبنیه�ی  قدیمی مربوط به خوانین منطقه، خانه های زگالی روستایی (از گِل و چوب) و  بناهای شهری با قدمت کمتر از یک قرن نظیر کاخ مرمر و هتل قدیم رامسر[10](تأسیس 1313-1310 شمسی)که به تدریج تا سال 1318 شمسی گچ بری ها، نصب مجسمه ها و دکور داخلی آن به شکل امروزی تغییر پیدا نمود.

در حال حاضر این شهرستان مرکّب از  چند شهر مجزا شامل سادات شهر(نام قدیم سیّد محلّه) و کَتالم(نام قدیم گَتِه لَم) و بخش مرکزی شامل  چهار دهستان است. بر طبق سرشماری سال 1392  جمعیت آن از مرز 75000 نفر تجاوز کرده است. تعداد انبوه مسافران و گردشگران علی الخصوص در فصل های بهار و تابستان جمعیت آن را هرازگاهی به کمتر از یک میلیون نفر می رسانند.

داشتن استراتژی و برنامه ریزی جهت توریسم پایدار(درآمد منطقی مردم محلی و حفط آن برای نسل آینده بدون آسیب رسانی به محیط زیست و فرهنگ محلی) به ویژه در ایّام تعطیلات (در طول سال و آخر هفته ها) در رأس کار مدیران شهری و مسئولان گردشگری شهرستان و استان است.

هتل ها، مهمان پذیرها و اجاره خانه های ویلایی اجاره ای به همراه استراحتگاه های بین راهی و رستوران ها و آلاچیق ها، پلاژهای ساحلی با امکانات تفریحی در داخل شهرستان و روستاهای اطراف آن، آماده پذیرایی از گردشگران در چهار فصل سال هستند. تمهیداتی نیز برای تجهیز امکانات وگسترش موزه�های شهری نظیر مجموعه فرهنگی موزه�ای شهدای رامسر و موزه مدرسه(دبیرستان اردیبهشت سابق) و سکونت�گاه های بین راهی علی الخصوص در مسیرهای بین راهی و روستایی جواهرده، جنگل دالخانی، گرسماسَر و ییلاقات اطراف آن برای جذب گردشگران و پژوهشگران در نظر گرفته شده است.

استفاده  مناسب از مواهب طبیعی و زیستگاهی موجود در شهرستان در درجه اول نیازمند آموزش همگانی جهت افزایش گردشگرپذیری و تجهیز امکانات موجود جهت شکوفاشدن استعدادها و رفع موانع موجود برای ایجاد ظرفیت های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی مردم و گردشگران در شهر نمونه هدف گردشگری استان مازندران و یا روستاهای اطراف آن است.

 

منابع مورد استفاده:

1-شُکری، گیتی( 1385) گویش رامسری. انتشارات فرشیوه.تهران. شابک 2-252- 426-964.

2-کریستین سن، آرتور(ترجمه جعفر خُمامی زاده)(1374) گویش گیلکی رشت. انتشارات سروش. تهران.

3-یاسینت لوئی، رابینو(ترجمه جعفر خمامی زاده) (1391) ولایت دارالمرز ایران، گیلان چاپ چهارم،انتشارات طاعتی.

4-رنجبر، محمود و رقیه رادمرد(1382) بررسی و توصیف گویش گالشی. انتشارات گیلکان رشت. شابک 2-3-93372-964.

5-سجادی، محمدتقی (۱۳۷۸) تاریخ و جغرافیای رامسر. تهران: انتشارات معین. صص۲۵۰۲۵۱. شابک ۹۶۴-۵۶۴۳-۵۱-۱.

6-رحیمیان، عنایت الله (1390) سخت سر یا رامسر در گذر زمان. انتشارات تهران.  

  شابک 3-6705-04-964-978.

 


[1] - رستمدار، نامی است که از قرن هفتم تا عصر صفویه به ناحیه رویان طبرستان داده شده است.

[2] - [2]- پهلوی ساسانی ادامه پهلوی اشکانی است و به آن زبان دبیره(درباریان) نیز گفته می�شد که در مکاتبات از آن استفاده می�گردید و با فارسی دری تفاوت�هایی داشت. لذا گیلکی را می�توان ادامه زبان پهلوی ساسانی دانست. ناگفته نماند ساسانیان در از بین بردن اسناد و مکتوبات اشکانیان نیز جدیّت زیادی به خرج دادند لذا آثار برجای مانده از دوره اشکانیان در این منطقه بسیار کمتر از دوره ساسانیان است.

[3] - مردم ساکن در مناطق جلگه ای و برنجکار و کشاورز را "کاس سی" و مردم ساکن در مناطق ییلاقی و دامدار را "کاس بی" نیز می نامند. در سخت سر کاس بی ها را گالش و یا جولا(بافنده) نیز می نامند.

 

[4] -بازارهای روز رامسر(شنبه و سه شنبه میدان امام خمینی(ره) و بازار ماهی فروشان)، یکشنبه بازار(لیماک)، دوشنبه بازار(کتالم)، چهارشنبه بازار(سادات شهر) و پنج شنبه بازار(لَشتو).

[5] - سرگالش : فردی با تجربه است که دام های دیگران و بقیه دامداران را در اختیار داشته و برای زمان کوچ دادن گله، برگزاری مراسم ها و غیره تصمیم گیرنده نهایی در بین گالش ها  است.

[6] - که مصادف با تیر روز از تیرماه گالشی و برای پاسداشت فداکاری آرش کمانگیر در تعیین قلمرو مرزی ایران و توران است. همراه با این مراسم امیری خوانی، مراسم لال شوش زنی و کلید انداختن(کلی دَرگِتن) جهت برآورد حاجات و نیازهای مالی و غیره شرکت کنندگان نیز انجام می شود.

[7] - نظیر سنگ قبری که اخیرأ در محوطه مسجد آدینه جواهرده  کشف شده است که بر روی آن نوشته شده بود:

"اینجا مَدفن خدیجه است که در نبرد با زرتشتیان به شهادت رسیده است".

[8] - این باغ به نام باغ رامسر و مستحدثات واقع در آن در تاریخ 19/02/1378 به شماره 2323 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. زیباسازی این باغ در قالب پروژه "باغ ایرانی" در سال 1386با هَرَس درختان میوه و طراحی فضای سبز بر اساس اصول علمی جهت استفاده مجدّد مردم و گردشگران راه �اندازی و اجراء گردید.

[9] - نام محلی گیاه پیچک صحرایی.

[10] -که به نام "هتل بنیاد پهلوی" در تاریخ 30/04/1352 به شماره ۱۵۲۰ در فهرست آثار ملی ثبت شده است.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

بارش برف بهاری در جواهرده یکشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۱ 9:58

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/04/14/4/2766505.jpg

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/04/14/4/2766514.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

منابع مورد استفاده:

1- ره آورد گیل

http://arq.ir/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF-%DA%AF%DB%8C%D9%84/

2- مهر نیوز

https://www.mehrnews.com/news/2338326/%DA%AF%D9%84%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D8%A2%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8C-800-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1

مقدمه:

جواهرده،  بخشی ییلاقی از شهرستان رامسر،  در سی کیلومتری جنوب غربی رامسر در ارتفاع دوهزارمتری واقع است  و مسجدی به نام آدینه در آن جا قراردارد. دکتر منوچهر ستوده در مورد مسجد آدینه نوشته است:  مسجد کهن به نام "دزگامَزْ گَتی" دردهکده جورده (جواهرده) ییلاق سخت سر (رامسر) به "آدینه مسجد" معروف و مورد احترام مردم مازندران و گیلان است.

https://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/10531456552942984137.jpg

بنای قدیمی این مسجد بسیار زیبا و منحصر به فرد بود  بطوریکه جهانگرد ان و ایرانگردان  بسیاری از آن بازدید می کردند و سقف لت سر و دیوارهای دارواجنی ، مسجد آدینه را تبدیل به یک بنا با معماری خاص و ویژه ساخته بود و به نظر می آید بیشترین شهرت آن بواسطه  همین معماری خاص ، بومی و متناسب با اقلیم جواهرده بود.

متاسفانه در سالهای  دور آن بنای داروارجنی آن طور که در تاریخ آمده است در اثر زلزله تخریب شد و پس  از تجدید بنای آن بازهم در سالهای اخیر ، بار دیگر دچار آتش سوزی شد که بنای  بتنی و مدرن فعلی جای آن بنای قدیمی  بی نظیر را گرفت.


در  آیین کهن گلکار مسجد آدینه که در واقع یک جشن مذهبی و سنتی بود هرسال در اواسط مرداد ماه در روز جمعه با حضور هزاران  تن جمعیت  از مردم رامسر و استان مازندران و گیلان و الموت و ... برگزار می شد که بسیار تماشایی بود. در این مراسم ضمن برگزاری مسابقات کشتی و بازارهای محلی مردم به نظافت داخل مسجد و دوشیزگان به گل کاری دیواره های بیرونی مسجد آدینه با گل رسی که از منطقه تنگدره جواهرده می آوردند، مشغول می شدند. این سنت ظاهراً مربوط به دوران قبل از اسلام است،  زیرا در تعمیرو مرمت مساجد اسلامی چنین رسم و روشی نیست، (آستارا تا استارباد، ۱۳۵۵، جلد سوم: ۳۲).

ردپای آیین مهرپرستی در جواهرده

درجواهرده آثار بسیار ارزشمندی از گذشته های دور وجود داشت مانند:  گورهای خمره ای و گورهایی که به شکل اتاقکی با سنگ چین در داخل خاک قرار داشت و دارای طاقچه بود.  روی گورها،  خاک ریخته و روی خاک، تخته سنگ های طبیعی گذاشته بودند.  شاید مردم گذشته دور نمی خواستند این گورها مورد جلب توجه واقع شود؛ اما سود جویان (جویندگان گنج) بیشتر قبور را یافته و داخل آن را خالی و خراب کرده بودند.

تصویر مردی درحال نیایش،  برای بهتر دیده شدن،  اندکی با قلم ترسیم شده است،  عکس از فرشته عبدالهی، عکس شماره ۸۶۵۷.

https://arq.ir/wp-content/uploads/2017/02/8657.jpg

خانم فرشته عبداللهی (ایرانشناس و باستان شناس) در محوطه مسجد آدینه،  سنگی به اندازه ۹۰سانتیمتر در یک متر را یافت،  که دارای نقوش نَقر شده بود.  ایشان چند عکس از این سنگ نیز گرفتند،  و گزارشی برای میراث فرهنگی استان مازندران تهیه کردند،  که تنها از میان عکس ها همین یک عکس برایش باقی ماند.

 در رابطه با نقوش نَقر شده این سنگ می توان گفت:  شامل سکویی است که فرد برروی آن در برابر خورشید زانو زده و درحال نیایش است،  و در دو طرف سکو،  افرادی ایستاده اند هم چنین حیواناتی نیز به چشم می خورند،  که  درحال چرا یا برزمین نشسته اند،  که به سختی قابل دیدن می باشد.  به احتمال زیاد این نقش مراسم مذهبی یا یکی از اعتقادات مردم این منطقه را بیان می کند.  البته وجود گورهای این منطقه معروف به گور گبری که قبرهای مربوط به دوران پیش از اسلام می باشد،  نشان دهنده قدمت این منطقه می باشد.

همچنین نگارنده این مقاله سنگ قبری به ابعاد کوچک و تقریبی 30 در 40 سانتیمتر که عکس یک دایره و نیزه ای بر روی آن حک شده بود و احتمال می رود مربوط به قبر یک زن باشد در حیاط مسجد آدینه تهیه کرده ام و در کتاب در حال ویرایش "رامسر در آینه گردشگری" نیز به آن اشاره شده است.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

شِمِه عید مُوارک چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۰ 12:32

https://s23.picofile.com/file/8448452268/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%86%DA%AF2.jpg

مُرغانه جنگ

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دریافت تقویم سال 1401 در یک نگاه یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۰ 11:43

https://s20.picofile.com/file/8447212334/1401_Calendar.jpg

دریافت فایل PDF

https://s20.picofile.com/file/8447212642/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85_%D8%B3%D8%A7%D9%84_1401_%D8%AF%D8%B1_%DB%8C%DA%A9_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87.pdf.html

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s21.picofile.com/file/8446577000/%DA%A9%D8%B1%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DA%86%DA%A9%D9%87_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_44_.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

بارش برف در جواهرده سه شنبه چهاردهم دی ۱۴۰۰ 10:29

https://www.khazarnama.ir/wp-content/uploads/2016/11/21277.jpg

https://images.khabaronline.ir//images/2016/4/16-4-1-154648photo_2016-04-01_15-45-09.jpg

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s21.picofile.com/file/8444898918/%D8%A2%D9%88%DA%A9%D9%88%D9%86%D9%88%D8%B3_%D9%88_%D8%B4%D8%A8_%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_43_.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

نامهای دختر گیل دوشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۰ 12:4

روح انگیز میرزایی     دختر گیلان

الفبپت
چخدر
زسشف
کگلم
نوهی

 

الفبتخ
درسش
منو 

 

اسم دختر شمالی ؛ https://setare.com/fa/news/39426

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s21.picofile.com/file/8442956476/%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87_40_%D9%87%D9%85_%DA%AF%DB%8C%D9%84%DA%A9%DB%8C_%D8%A8%D9%88%DA%AF%D9%88_%D9%87%D9%85_%DA%AF%DB%8C%D9%84%DA%A9%DB%8C_%D8%A8%D9%8E%D9%86%D9%88%D9%90%D8%B31.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

https://s19.picofile.com/file/8440702792/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%B1_%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87.jpg

https://s18.picofile.com/file/8440702768/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AF%D9%87.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |