تقویم 1390 (ویژه شهرستان رامسر) پنجشنبه سی ام دی ۱۳۸۹ 13:5
 

علاقمندان جهت تهیه تقویم ویژه شهرستان رامسر برای سال ۱۳۹۰ هجری شمسی همراه با رویدادها و روز شمار تاریخ رامسر می توانند با آدرس ای میل نویسنده و یا از طریق بخش نظرات در همین وبلاگ اقدام فرمایند.

دریافت تقویم 1390 شمسی ویژه شهرستان رامسر(ص1)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

تئاتر رادیویی گیلکی(سولبات=سولباتکه= عریان) سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۹ 7:48

مادر: کفرای ی ی ی ی ی ی (کبری ی ی ی ی ی )

دختر: چیه مره چیکار داره

مادر : عَز زا   بنیشت  باشو وَچه که کینِ بُشور دشت من سولبات که هِسه پیارش کانه

مادر: به عزایت بنشینم برو و کون بچه را بشور چون لخت و عور بوده و در بیرون خانه با صدای بلند گریه می کند.

دختر: بیَه بیشیم آب لک      اَندی تو چَره ری یَنِه ( یکی زنه وی سَره)

دختر: بیا برویم کنار رودخانه (جوی آب) توچقدر اجابت مزاج می کنی(یک ضربه به سر بچه می زند)

مادر: کفن داکُرده چَره وَچه گِه زَنه ( پسر بَگِ نِیه ) 

مادر:تو را من کفن بکنم چرا بچه را می زنی(پسرم عیبی ندارد).

دختر: می دس یخ بُکُردِه

دختر: دستم یخ کرد.

مادر: اَمه اندی فَل و فول دعا بخواندیم تا بعد از شیش تا کیجا خدا ای وچه گه امره هَدِه اِسِه قایدَرِه اونه بزنی

مادر: خدا وند با دعا و توسل زیاد بعد از شش تا دختر این پسر را به ما داد حالا شایسته است او را کتک بزنی.

دختر: ببخشید

مادر: مو همه شماها رِه دوس دَرِم یه دفعه سَرِه  بَنَم  بُشام فَهمِنین

مادر: من همه شماها را دوست دارم یک وقتی که مُردم و رفتم شما می فهمید.

ضرب المثل:

قدر ما را کِی بدانی           دست ناکِس در بُمانی

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

یک شعر گیلکی (دل شکسته) شنبه بیست و پنجم دی ۱۳۸۹ 10:3

چَرِه (چَتِر) آمد که آبرو را فنا کَرد       کِمی کافر تو را از من جُدا کرد

چرا آمد که آبروی من را برد             کدام کافری تو را از من جدا کرد.

الهی دار بیش کَه کافِر تی گردِن           من و تی عاشقی سر در نُبُردِن

خدایا گردن تو ی کافر را درختی بشکند   که عاشقی من و یارم را متوجه نمی شوی

 http://rds.yahoo.com/_ylt=A0PDoX.gPjFN6gUAmkejzbkF/SIG=12agad1mh/EXP=1295159328/**http%3a//zibasazi11.persiangig.com/www.pichak.net-90.jpg

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

لاخوند باز  شیطانه سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۹ 12:28

در گذشته ای نه چندان دور در جواهرده و سایر ییلاقات رامسر و اشکورات افرادی در جشن ها و مراسم آیینی به طناب بازی و راه رفتن روی طناب اقدام می کردند. این کار علاوه بر هنرنمایی و تفریح و سرگرمی بینندگان چون با هیجان و شور و شوق خاصی همراه بود همواره مورد توجه قرار می گرفت. فردی با کمک یک میله فلزی و یا چوب بلندی که در واقع وزن آن خیلی زیاد بود تا تعادل فرد را حفظ نماید بر روی طناب و در داخل سینی  و یا بدون آن بر روی طنابی که چندمتری از زمین فاصله داشت راه می رفت. در این میان یک میمون دست آموز و یا شاگرد فرد طناب باز با چوب کوچکی در روی زمین راه رفته و کلیه کارهای  طناب باز  را تقلید می نمود و سبب خنده و شادی تماشاگران می شد.

زبانزد:

این لاخوند باز شیطانه گه

او شاگرد و یا میمون طناب بازی است .

کنایه: از افراد زرنگ و باهوش و پرسر و صدا است که تقلید می کنند ولی دم به تله نمی دهند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

هَمسادِه وَچِه  هَمُسه کیجایَره (دُتُرَرِه) سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۹ 12:16
دلم پَرجِن شده از سوز نگاهت                 با هزار شوق آمده بودم تا کُلامَت

دلم از سوز نگاهت چون پارچه ریش ریش شده است      با هزار شوق و آرزو تا خانه ات آمده بودم

آنروز  ترمی بن که مِرِه جواب رد دادی                می قَلف اِجین بَزِه با  از کَلامت

آن روز در زیر مه که به من جواب رد دادی            از کلام تو قلب من دندانه دندانه (چون داس برداشت برنج) شده است.

اندی امروز و فردا نوکون عزیز           تی دلِه ِسنگِ مانه می دل مثل شیشَه

اینقدر امروز و فردا نکن                     دل تو چون سنگ و دل من چون شیشه است

شاید قسمت خدا نبا تو میشی باشی          هرروز می دل دو دَکنِِه از سِلامت

شاید خدا قسمت نکرد تو مال من باشی       دل من هر روز با سلام تو پر از رنج و اندوه می شود

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

آغوز=گردو پنجشنبه شانزدهم دی ۱۳۸۹ 7:34

آغوز=گردو
این گیاه از خانواده juglan
است.  که دارای ژوگ لون(ماده مورد مصرف در کرمهای آرایشی) و ترکیبات فنلی و تلخ مزه می باشد که برای دفع آفات نباتی و حشرات نیز مفید است.
در شهرستان رامسر و حومه در قدیم از چوب آن برای تهیه صندلی با پایه کوتاه(کتل) به شکل رتل قرآن برای نشستن و به شکل Vو چوب های یکپارچه درب منازل(بر تخته) و غیره استفاده می شد.توصیه می شود به دلیل تولید گازکربنیک فراوان نباید در زیر درخت گردو خوابید چون  ایجاد خفگی می کند.متاسفانه به دلیل ارتفاع زیاد درختان گردو در فصل چیدن گردوها با چوب بلند (دوکل) ما هرساله ناظر افتادن افراد از بالای درخت گردو و شکستن دست و پای افراد کشاورز و باغدار هستیم.

امروزه به دلیل ارزش مغز گردو و عدم نیاز درخت آن به سم پاشی و آبیاری تابستانه از درختان مورد توجه کشاورزان و باغداران است. این گیاه با ارتفاع بلندی در مناطق بالاتر از 600 متر ارتفاع از سطح دریا و به آب و هوای سرد بسیار سازگار است.
در شهرستان رامسر از گفتن کلمه آغوزدار چند معنی بر ذهن افراد تداعی می گردد:
1- آغوزدار
به فردی که هویت مشخصی نداشته و خبرچینی می کند اطلاق می شود.
2- آغوزدار= تسا دار
به فردی که کاری انجام نداده و اعمال انجام شده توسط دیگران را فقط به نظاره می نشیند. برای درخت توسکا نیز که بدون میوه است  و چوب آن نیز مناسب نیست کاربرد دارد.
یادآوری: نه کور کانه نه شفا دنه
نه کور می کند و نه شفا می دهد.
3- آغوزدار ولگ=پلت داره ولگ
برگ درخت گردو=برگ درختی بنام پلت جنگلی
چون برگ درخت گردو پهن است با اندک حرکت هوا به هر طرف می چرخد.
کنایه:از آدم های فرصت طلب که در لهجه گیلکی رامسری به آنها چینا نیز می گویند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دل گبه سه شنبه چهاردهم دی ۱۳۸۹ 9:29
خنم بشوم امام رضا حاجت هگیرم                      خوشته درد بگوم   راحت هگیرم

می خواهم تاپیش امام رضا(ع) رفته و حاجت بگیرم        درد خود را بگویم و راحتی و آرامش بگیرم

زمانه سخته چندی  کنش بکنم                         بشوم خانه یار وی دست  بگیرم 

روزگار سخت شده چقدر تلاش بکنم                       بروم خانه یار و دست او را بگیرم

قبل از ازدواج:

بشو تی مارگه بگو گردن شکسته                    من و تی عقدگه خدا دابسته

برو به مادر گردن شکسته ات بگو       عقد بین من و تو را خدا بسته و کسی نمی تواند ما را از هم جدا کند.

بعد از ازدواج:

بشو تی پئرگه بگو گردن شکسته                    هندی تی کیجایه مره بده رسوایی وسه

برو به پدر گردن شکسته ات بگو     همین قدر که دخترت را به ریش من بستی رسوایی بس است

منبع:http://www.tebyan.net/children_teenagers/anewidea/poems_stories/2010/2/24/116492.html

اگر چه روز من و روزگار می گذرد

دلم خوش است که با یاد یار می گذرد

چه قدر خاطره انگیز و شاد رؤیایی است

قطارعمر که در انتظار می گذرد

به ناگهان یک لحظه عبورسپید

خیال می کنم آن تک سوار می گذرد

کسی که آمدنی بود و هست، می آید

بدین امید، زمستان، بهار می گذرد

نشسته ایم به راهی که از بهشت امید

نسیم رحمت پروردگار می گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم

دوباره زیستنم زین قرار می گذرد

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

داستان گیلکی پنجشنبه نهم دی ۱۳۸۹ 8:43

پَئر: وَچِه وَرِس باش مَتِرسه

پدر: پسر پاشو برو مدرسه

وَچه: پَئر جان دوگروز باغ من خیلی کوت و بات بکردیم یه کم  وَکِت نِیَم

پسر: پدر جان دیروز در باغ زیاد تلاش کردیم یه کمی خسته هستم

پَئر: بشو درس بخوان تا در آینده خوشترره کسی وَکی نه اَمِه مُثان عملِه

پدر: برو درس بخوان تا در آینده برای خودت کسی شده و مثل ما عمله (کارگر) نشوی

وَچه:مو نخانِم

پسر: من نمی خواهم

پَئر: تو نخانه تی دَس تی جیب مَن بشو مختاج هر کَس و ناکَس نباشی

پدر: تو مگر نمی خواهی دست تو در جیبت خودت باشد و محتاج افراد نااهل نشوی

وَچه: نه

پسر: نه

نتیجه:

پئر یه چو وکیته وره تول گیت و یه پوس وره بوک تینَه و هیته گوته تو آدم بشو نیِه

پدر چوبی برداشت و پسرش را دنبال کرده و کتک مفّصلی به او زد و می گفت تو آدم حسابی نمی شوی

ضرب المثل:

-خر چی دانه بهای زعفرانه پیر بز چی دانه بهای بابرانه  

خر بهای  زعفران و بز پیر ارزش منطقه پر سبزه و پر از علف بابران(باوران) را نمی دانند

هرچی زحمت بکشی هندی نان خواره

هرچی زحمت کشیده ای همانقدر نان می خوری

. 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دی 1389 شنبه چهارم دی ۱۳۸۹ 9:55

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دل گبه شنبه چهارم دی ۱۳۸۹ 8:50

ایمروز هم دوگروز مثان گذرنِه

امروز هم مثل دیروز خواهد گذشت.

امه زندگی هم وکِته روز مره گی

زندگی ما هم در حد روزمره گی شده است.

خرس خواب، گاو خوراک سگ زندگی

مثل خرس خوابیدن، مثل گاو خوردن و مثل سگ زندگی کردن

یه عمر کار بکن زحمت بکش آخرش چی

یک عمر کار کن و زحمت بکش آخر زندگی چه چیزی است

آه و دَم یعنی آدم

آه و دَم زدن(نفس کشیدن) یعنی انسان

یه روز وینی خوشته سَره  بَنِه بیشی

یک روز دیدی سرت را زمین گذاشتی و رفتی

تِرِه بارِن    آجان گُلِه وَر نیَنِن و الفاتحه

تورا به قبرستان آقا جهان قلی بیگ (تنگدره) برده و برایت فاتحه ای می خوانند

هچ کی نوگَنِه روزگار بر تو چی بگذشته

هیچ کس نمی گوید که در گردش روزگار بر تو چه گذشته است.

خدایا به حق هرچی قشنگ کیجایه همه ما را اهلا کُن

خداوندا به حق هرچه دختر خوشگل همه ما را اهل و صالح گردان

بوگین الهی آمین

بگویید الهی آمین

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

بدون شرح با کمی تامل پنجشنبه دوم دی ۱۳۸۹ 11:24

منبع:http://www.worldnewsnew.blogfa.com/

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |