سلام من مادر بزرگم در جواهرده زندگی میکند
من گیم نت جواهرده رفتم لپا سر وسماموس هم رفتم
حاج تقی قاسم نژاد پدر بزرگ من است
من گالش هارا دوست دارم وهمچنین کیجه گلی جوردی.
جوابیه:
با عرض سلام
از قهر کیجه گل جوردی با توره کینه (سلاح سرد و همراه همیشگی) آنها بترس!!!!!
اولی:"فقیر یه چی هَمش کَمِه"! دِ گپ نزن، "می سر وَکِتِه اَسّانِه گَمِچ"!
اولی: "آدم فقیر یک چیزی همیشه کم دارد"! دیگر حرف نزن، "سر من مثل دیگ گِلی آستانه(امامزاده) شده است"(بادکرده است).
دومی: دوگ شوب عجب سور و ساطی با. خانه گدا عروسی با .همیشیک سر کیسه شُلا نوکانِن مردوم پُلا خوروش مفت بَدِن! اگه دورو گونِم بوگو تو راس گونِه!
دومی : دیشب عجب سور و بساطی بود. خانه گدا عروسی بود . همیشه سر کیسه را شل نمی کنند تا به مردم پلو و خورشت رایگان بدهند.اگر دروغ می گویم بگو تو راست می گویی!
اولی: تِرِه گونِن "وِشنا پولدار ". خیلی ها فقط بِسَوِسِن اَصلَن گوش ندَن تو چی چی گونِه!مو ندانِم چَرِه مردم می همره وِپیتِن! می وضع اَندی خرابِه که "دِ سگ هم می دَس نان هِنگیرَنِه"!
اولی: به تو می گویند پولدار گرسنه (کنایه از خسیس بودن). خیلی ها فقط شکمی از عزا درآوردند اصلا گوش ندادند تو چه می گویی ! .من نمی دانم چرا مردم با من چپ افتادند! وضع من آنقدر خراب است که دیگر سگ هم از دست من نان نمی گیرد!
دومی: تو مگر ندانِسه "دوروگو دشمند خدایَه"! هر یِه گَتِه گَپ زَنِه "باپَتِه کرکِ خنده گَرِه"! کمتر راس بوگو!!!!!!!!!
دومی: تو مگر نمی دانی " دروغگو دشمن خدا است"! آنقدر حرف بزرگی(دروغ) می گوید که " مرغ پخته خنده اش می گیرد". کمتر راست بگو!!!!!!!!!!
نتیجه اخلاقی:
"با سخنان بی اساس و وعده های دروغین خود، آب به آسیاب دشمنان خود و مردم نریزید".

http://salekan.org/wp-content/uploads/2015/04/%DA%AF%D9%84.jpg
1- سگ نیشناوَ لاب هم نوکانِه
سگ اگر نشنود واق واق هم نمی کند.
کنایه: نفهمیدن افراد شرّ از وقوع یک حادثه غیر منتظره و یا یک ماجرا.
یادآور:
1- گوش شیطان کَر چشم شیطان کور
2- پُرسان پُرسان آدم تا کربلا شونو
با پرسیدن انسان راه کربلا را هم پیدا می کند.
کنایه: اهمیت پشتکار و تلاش برای انجام کار
3- وی دل بِخَه کَل بز هم شیر دوشَنِه!
اگر دلش بخواهد از بز نر هم شیر می دوشد!
کنایه: انجام کارها از روی خواسته قلبی و بدون اعمال زور.
4- آدم راس راس جار شونو!
مستقیما به داخل ماتحت انسان ایستاده می رود.
کنایه: بچه یا آدم شیطان و بازیگوش.
یادآور:
1- وی دو دست و دوپا زمین نی یَنِه!
دو دست و دوپایش از سر بازیگوشی به زمین نمی آید.
5- وِرِه جیرهِ چِه دَرِه (دَشتِه).
داشت از زبان او حرف می کشید.
کنایه: فضولی در کار دیگران.
یادآور:
1- اُنگوران بیَر می دندان بَکِند!
انبر بیاور و دندانم را بِکن.
6- شاه گذرنِه شاه قلی نوگذَرنِه
شاه می گذرد اما بچه شاه(وزیر) نمی گذرد.
کنایه: ناراضی بودن افراد زیر دست بعد از توافق شخص اصلی.
7- وی دل شیرین انار بَگِنسِه
به دلش انار شیرین نشست.
کنایه: خوشحالی فرد از انجام کار یا حرفی را در جای مناسب خود بر زبان آوردن.
یادآوری:
1- بزه وی گوز لوکا سَر!
بر روی ماتحت او زد.
2- تفنگ سر بزنگاه بی یَه(بِمَه) بَزِن.
هر وقت تفنگ به سمت هدف آمد تیر را رها کُن.
8- پی تا با (پیتابا)
گم شد. از نظرها پنهان شد.
کنایه: قایم کردن چیزی یا شخصی در وقت نیاز.
9- صُلا با!
تمام شد.
*به نظر می رسد از زبان سلری(زبان مهاجران مردم فیروزکوه به سخت سر) باشد.
10- وی کِتیر وَلا با
گونه هایش کج شد.
کنایه: ناراضی بودن از انجام کار یا زدن حرفی.
یادآور:
1- وی لََمچ شِل کِت نی یَه= وی چَکِن وَلا با(بات نی یَه)
گونه هایش شل شده است.
10- لوک لوکا دَکِت!
سوراخ سوراخ بشود!
کنایه: جمله فعلی دشنام
11- می دل پَره گیت (دَرِه)!
دلم پرواز کرد. ( دلم در خیال پرواز است).
کنایه: ترسیدن ناگهانی.
یادآور:
1- می دل باسِس!
دلم پاره شد.
12- نام فِکِت
نامت از سر زبانها بیافتد.
کنایه: جملع فعلی دَشنام .
*در مقابل آن " نام فِنِکت" است.به نظر می رسد از زبان سلری(زبان مهاجران مردم فیروزکوه به سخت سر) باشد.
مادر: در حالی که با دستگیره جارو فرزندش را کتک می زد با صدای بلند فریاد می زند:
یِه دفعه دیگه مُو نماز بَئس بابام تو بیشِ سروقت "چَل گَلِه" تی اُنگوشت شانِ بی یَنِم!
مادر:اگر یک دفعه دیگر موقعی که من مشغول نمازخواندن شدم رفتی سروقت "کوزه قرمه" من تمام انگشت هایت را می بُرم.
وَچه: ببخشید مو غلط بوکوردِم. د ای کاره نوکانِم.
فرزند: ببخشید من غلط کردم دیگر این کار را نمی کنم.
مادر: گوشت کیلویی 30 هزار تومانه . یِه کم چَل چاکُردِم دو آوه هَمره بخاریم سفید طَرب هم اَمِه دیجاب(سَر فزون) باشَه. بی غیرت هوتو گُدِه گَردِنیم . "آدم سلوک مار وازنه" تا یِه نهار ه پُلا عیدام چَرخ بَدیم. یِه مشتِ وَچِه سَرِ همرَه.
مادر: گوشت کیلویی 30 هزار تومان است. کمی قُرمه درست کردم که با آب کشک(نوعی خورشت محلی به همراه سبزی مخصوص شمالی ها) بخوریم. طُرب سفید هم به همراه آن کمکی باشد. بی غیرت همانطوری نهار را خلاصه کنیم. "پدر آدم در می آید" تا برای یک نهار برنج و خورشت را تهیه کنیم. با تعدادی اولاد ریز و درشت(کوچک و بزرگ).
وَچِه: مو فکر بوکوردِم دِبار مُثان هر چی نُقل دان دِل دَست داکُردیم یِه چیزی برای خوردن پیدا کُردیم. ندانِستم "گردو خانه ارباب بیشمارِه اَمَّه همه اش شُمارِه". یکی وی تنگِ محکم دَرِه.مار جان!
فرزند: من فکر کردم شرایط مثل گذشته ها است هر وقت داخل تنگ شیشه ای(نُقل دان) دست می کردیم چیزی برای خوردن پیدا می کردیم .
نمی دانستم " گردو در خانه ارباب بیشمار و زیاد است اما همه اش به شماره است. کسی سر کیسه را محکم نگه داشته است مادر جان!.
نتیجه اخلاقی:
" زمانِه دِ سختا با وَنِه هوای منقلِ بدِری"

http://cdn.asriran.com/files/fa/news/1393/6/23/384273_879.jpg
https://dc588.4shared.com/img/zKP9kDQ4ba/s7/152724cecb0/images?async&rand=0.9696764175952427
به جای شاخه گل بزرگی که فردا برایم می آوری
امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن
و به عوض سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی
امروز با تبسم(SMS) کوچکی شادم کن
