
بی شک تنها زمانی می توان حافظ اینگونه از سرمایه های طبیعی بود که به اهمیت جنگل در سلامت زمین پی برد و آن را به عنوان منبعی موثر در زندگی بشر دانست و به راستی تا زمانیکه تفکر تخریب در ذهن ها پرورش داده شود نمی توان جز نابودی این دسته از سرمایه ها شاهد عملکرد دیگری بود.

ای ” سماموس ” سُترگِ سر فراز
هان ، ز جا برخیز و دستی برفراز
آتش نوروز بل را بر فروز
تا شب ِ اکنونیان گردد چو روز
با مَلِک آموز رقص پای دار
حرمت آزادی اش را پاس دار
قدرت خود را باز یاب و پویه کن
ترک رخوت، ترک ِ ترس و مویه کن
چون چراغی در شب ِ دلگیر باش
شبستیزی پاک و با تدبیر باش
یوسف صدر اشکوری
دریافت کلیپ چکامه سماموس از برنامه رادیو رامسر
آقطی سیاه (Sambucus nigra) مروارید سیاه جواهرده رامسر است که اخیرا تحقیقات زیادی بر روی آن انجام شده است و خصوصا در درمان بیماری ایدز اثر شفابخشی آن محرز شده و به شکل قرص قابلیت مصرف دارد.
در مناطقی از ایران انگور کولی و خمان کبیر نیز نامیده میشود درختچهای است که ارتفاع آن در نواحی مساعد تا ۱۰ متر میرسد. این درختچه معمولاً در کنار جادهها و حاشیه جنگلها و در نواحی مرطوب و سایهدار میروید.
ترکیبات شیمیایی
پوست این درختچه و برگ آن دارای موادی مانند سامبوسین Sambucine سامبو نیگرین Sambunigerine، کولین، سیکوتین Cicutine و مقدار کمی نیترات پتاسیم میباشد.
در گلهای آن الدرین Elderine و مقدر کمی اسانس وجود دارد. میوه آقطی سیاه دارای کریزان تمین Chrysanthemin، مواد قندی، اسانس، صمغ، اسید والزیانیک و اسید استیک میباشد.
ادامه مطلب

اغلب مزارع چای رامسر در مناطق پایکوهی و کوههای مشرف به جلگه با راههای صعب العبور قرار دارند.
رامسر دارای 1800 هکتار باغ چای و حدود 3 هزار چایکار فعال می باشد،11تا13 درصد باغات چای شمال در منطقه غرب مازندران می باشد.
اولی: مثل یک ترانه می خواند
امسال سال چایی یه تی پیلا بابا می دایی یه
اولی:امسال سال چای است (محصول چای زیاد است). پدر بزرگ شما دایی من است
دومی: آی تو مسته که!!!!
دومی: آهان- تو مست هستی!!!!
اولی: چیکار بوکونم برمه بوکونم
اولی: چکار کنم گریه کنم
دومی : نه ولی اندی هم حسن خوشحال نباش
دومی: نه و لی اینقدر هم الکی خوش نباش
اولی: امه کارخانه چایی یه دابستن مرم خا چای احمد خارجی-چایی سبز خوارم
اولی: کارخانه چای ما را بستند من هم دیگر چای احمد (با طعم و بارنگ خارجی) -چای سبز می خورم
دومی: پس برمه بوکون خوشتره چایی باغ دره چایی خارجی با سم و رنگ مصنوعی خواره
دومی: پس گریه کن-خودت باغ چای داری ولی چای خارجی با سم و با رنگ مصنوعی می خوری
اولی: تره یاده دبار چلک یا زبیل من چایی چم -لاک من بال زم -مرس تشت من بیشتیم
اولی: یادت هست در گذشته داخل زنبیل حصیری چای می چیدیم داخل ظرف چوبی گشاد چای را مالش می دادیم و در داخل تشت مسی آنرا تفت می دادیم.
دومی: آها هله مره یاده- چایی خون کبوتر با
دومی:آره هنوز یادم هست چای مثل خون کبوتر بود.


http://up.vatandownload.com/images/8nv8vpnqxuyhbtynq41o.gif
منبع:http://galesh-abbaskamali.blogfa.com/
کلاچ و کلکفس بلبل نبونه
کلاغ و کرکس بلبل نمی شوند
سیا کول رجه، سماموس کول نبونه
کوه سیاه کوچک مثل کوه سماموس بلند و سرفراز نمی شود
هزارته گیل اگه گوره باکونن
اگر هزار گیلک زبان)در دشت( تو را صدا کنند
یدانه گالشه سرشول نبونه
مثل یک صدای بلند گالش نمی شود
چایی باغه ونه کَلِند بوخاره
باغ چای باید کلنگ بخورد
زییی شیر ونه کالو بخواره
شیر بعد از زایمان را باید گوساله بخورد
عجب پس در کینه وکته دنیا
عجب دنیا برعکس شده است
وره گالش که سرگالش نبونه
چوپان گوسفند که سر دسته گالش ها نمی شود
نتیجه:
"کار را می بایست به دست کاردان سپرد"

استاد ناصر مسعودی

استاد فریون پور رضا

استاد ناصر وحدتی
جهت کسب اطلاعات بیشتر http://karkan.ir/post-4362 را کلیک نمایید.
خانم روح انگیز میرزایی
با گروه وارش اجرا می کنم و ....
توجه:
اگر شهروندان عزیز رامسری عکس یا فیلم و یا کلیپ از خوانندگان گیلکی زبان و امیری خوانی در شهرستان رامسر و حومه دارند می توانند همراه با بیوگرافی آنها از طریق ای میل و یا بخش نظرات وبلاگ برایمان ارسال فرمایند تا با نام خودشان به سمع و نظر گیلکی دوستان رسانده شود.
با تشکر
مدیر وبلاگ
شاعران و ترانه سرایان و امیری خوانان شهرستان رامسر
۱- ذبیح اله مختاری
۲- محرمعلی طالش قربانی
۳- کریم ذبیحی
۴- ابراهیم کرکتی(قوامی)
۵- احمد اقبالی
۶-حاج کریم قلی پور
۷- رستم جمشیدی
۸-کربلایی آقاجان آقاجانی
9- حسین علی امین چورتهحسین علی امین چورته به سال ۱۳۱۰ در (لَتَر) از روستاهای گالش محلّۀ رامسر متولد شد. شغل اصلی او دامداری و چوب داری است. او از نوازندگان نی چوپانی و از مجریان موسیقی چوپانی اشکوری و جلگه های شمال این منطقه است. ویژگی کار این هنرمند در حافظۀ قوی و ارائه صحیح قطعات سازی منطقۀ اشکور و کوهپایه های رامسر است.
10-یوسف موسایی
یوسف موسایی به سال ۱۳۰۹ در گالش محلّه از توابع رامسر متولّد شد. او اصالتاً اشکوری است و در جوانی از خوانندگان مشهور مقامات و ریزمقامات منطقۀ اشکور بوده است. صدای موسایی به خاطر کهولت سن اگرچه کیفیّت گذشتۀ خود را از دست داده است امّا هنوز مقامات و ریزمقامات آوازی را به خوبی اجرا می کند.
11- حسن رجایی
حسن رجایی صاحب نام ترین نوازندۀ دم کَش (نی چوپانی) و خوانندۀ مقامات و ریزمقامات کوهپایه ها و جلگه های رامسر است. حسن رجایی شصت و پنج سال دارد و در روستای لشتو زندگی می کند.
و ...................
توجه: جهت دیدن تصاویر و عکس های شاعران رامسر می توانید به آدرس ذیل مراجعه فرمایید:
http://www.4shared.com/account/dir/11773213/d4adec68/sharing.html?rnd=2
ادامه دارد.......
پسر: کیجا شان ونه خدا بیشناسه!
پسر: دخترها را باید خدا بشناسد!
دختر:الن د وچگه شان شیناسه نشانه
دختر:اکنون دیگر پسرها قابل شناخته شدن نیستند.
پسر: خیلی زور بزم وی دل به دست بیارم ولی افسوس
پسر: خیلی تلاش کردم تا دلش را به دست بیاورم ولی حیف
دختر: بچه کم عقل زورگو هم وکنه
دختر: بچه کم عقل زورگو هم می شود
پسر: بهتره اول وی براره بگوم شاید چاره ای بوکونه
پسر: بهتر است اول به برادرش مطلب را بگویم شاید چاره ای بکند
دختر گرفته و غمگین به خانه می رسد و فورا مطلب را به مادرش می گوید.
مادر: دخترجان دنیا خیلی بزرگه یار تره بخواه بی وی سر و کین کاه بی
مادر: دنیا خیلی بزرگ است. یار باید تو را بخواهد اگر چه از مال دنیا چیزی نداشته باشد.
دختر: مو اول زندگی وی چی چی همره زندگی بوکونم
دختر:من اول زندگی با چه چیز او زندگی کنم
پسر نیز مطلب را با برادر دختر در میان می گذارد و می گوید من در عشق شکست خوردم.
برادر دختر: از فردا بیه می نجاری سر کار بکن تا مردوم تره زن هدن
برادر دختر: از فردا بیا در نجاری ام کار کن تا مردم به شما زن بدهند.
پسر: چشم
دختر: شاید می قسمت هم همین با
دختر : شاید سرنوشت من هم همین پسر باشد.
زن با نگرانی و اضطراب زیاد از بیمارستان رامسر راهی خانه شده و از اینکه چگونه موضوع را با همسرش درمیان بگذارد داشت خودش را سرزنش می کرد و خیلی خیلی ناراحت بود.
پدر: خا ای مار سفر دکتر چی بگوتِه؟
پدر: خوب، این دفعه دکتر چه گفت؟
مادر: دکتر بگوته !!!!!!!! بگوت..........
مادر: دکتر گفت ..............(کمی مکث کرد)
پدر: خدا سر شاهده اگر ای دفعه هم کیجا باشِه یا تره کوشَنِم یا خوشتِرِه!!
پدر: خدا بالای سر ما شاهد است اگر این دفعه هم دختر باشد یا تو را می کشم و یا خودم را !!
مادر:والله بالله مو تقصیری نداشتِم ، دیر سر حیساب بابام
مادر: به خدا سوگند من تقصیری نداشتم، دیر متوجه شدم
پدر: همین اَلَن بیه بیشیم لوکایه پیتِه بَزینیم
پدر:همین الان برویم و لوله(مجری) را ببندیم.
چهار دختر که پشت درب گوش ایستاده بودند همه یک صدا گفتند:
امّه اَمِه یِه براره خَنیم
ولی ما یک برادر می خواهیم
پدر: دِ باغ گولِه سَر تولِه بَنَم
پدر: دیگر در درب ورودی باغ خار گذاشتم.
دخترها دوباره اصرار و پافشاری کردند:
پدر: پس بیشیم یزد وچه آمپولی بیاریم
پدر: پس برویم یزد بچه آمپولی بیاوریم
مادر و دخترها : مگر شئنه !!!!!!
مادر و دخترها: مگر امکان دارد!!!!
پدر: چره نشئنه از همان پدر و مادر .
پول هده بالای سبیل آبرویه
پدر:چرا نشود از همان پدر و مادر.
اگر پول بدهی بالای سبیل را برایت آبرو می زنند.(می سازند)
یعنی: اگر پول بدهی کار غیرممکن ممکن می شود.
پدر: پسرم چرا اینقدر دیر کردی؟
پسر: بوشابام کرات بچینم
پسر: رفته بودم میوه درخت لیکی(خوراک دام) بچینم
پدر: خبر داره تی نامزد مرد بابرده
پدر : خبر داری نامزد تو شوهر کرد.
پسر: دیوا با بگوته با کی؟
پسر: دیوانه وار فریاد کشید و گفت با چه کسی؟
پدر: با ارباب پسر
پدر: با پسر ارباب
پسر: ولی اون مره دوس داشته
پسر: ولی او فقط من را دوست داشت.
بعد از مدتی خبر خودکشی دختر در روستا پخش شد
پسر سراسیمه خود را به بالای جسد دختر رسانده و گفت:
کرات توله داره می پایه بند آب بدم باشو بگو تی بابایه
تیغ درخت لیلکی در پای من است-بند را آب داده ام به بابای خود بگو
عشق مو با تو کرات کینه مانسه خدا بکوشه مسبب ای بابایه
عشق بین من و تو مثل ریشه درخت لیلکی طولانی و قوی بود-خداوند عامل این مصیبت را بکشد.
کوجار دبی خبر دری تی نامزد مرد بابرده
ارباب وچه تی جایه با حیله پر بوکورده
دانم جان وچه تی دل چه خونه
تر مو قول دنم آفتاو ابر پشت نمانه
تی نومزد پال بومه یال بوشا خوشته خدا ور
خدا دانه چوته ونه بمیره هم ای جانور
با تشکر از لطف آقای حسن رحیمیان
