سالیان زیادی طول کشید تا مردم مناطق گیلان و مازندران از آیین گذشته خود میتراپرستی دست کشیده و بعد از گذر از چند مرحله تاریخی و هجوم اسکندر به اسلام روی آوردند. آموزه های دینی و روش زندگی صحیح در آیین اسلام برای مردم که طرفدار صلح و آرامش بودند و از طرفی آموخته های آنها را برای زداشتن یک زندگی به دور از جنگ و خونریزی تکمیل می نمود باعث شد تا مردم این دیار در کنار سایر تمهیداتی که برای اسلام آوردن آنها اندیشیده شد به این دین آسمانی روی بیاورند. بعد از اسلام آوردن ایرانیان و ساکنان مناطق شمال کشور از روی میل باطنی خود که مصداق آیه لا اکراه فی الدین است مردم به انجام امور مذهبی نظیر نماز و روزه ترغیب شدند. با بوجود آمدن مذاهب جدید (منتزع شده از دین مبین اسلام) نظیر فرقه های حشاشین(اسماعیلیان، زیدیه و غیره دوباره جنگ و خونریزی های زیادی بر سر به دست گرفتن قدرت در بین فرزندان حاکمان ولایات و فرماندهان نظامی در سخت سر در گرفت که بیشتر ناشی از حس قدرت طلبی آنها بر سرزمین مادری و آباء و اجدادی خود بود. منطقه سخت سر و حومه نیز از این درگیریها بی نصیب نماند و چندین بار مورد تهاجم و غارت قرار گرفت. بعد از مهاجرت آقاپلاسید از اصفهان به سادات شهر در زمان شاه طهماسب اول(به روایتی شاه عباس) و ترویج مذهب شیعه توسط ایشان و سایر علمایی که در نجف و عراق تلمذ نموده بودند و به این دیار بازگشتند حوزه های علمیه جان گرفت و به تربیت علما و دانشمندان دینی زیادی همت گماشته شد. افرادی چون الهیان سمامی اشکوری (صاحب مکتب تفکیک) و فرزندان آقاپلاسید به همراه جمعی از سرسلسسه دودمان نحوی(شریعت زاده) نظیر آقا میر عبدالصمد و سکینه آباجی و غیره جهت ترویج مذهب شیعه دوازده امامی در منطقه سخت سر همت گماردند.
چاووش خوانی
در گذشته که مردم با پای پیاده و یا چهارپا به زیارت مرقد امام رضا(ع)، کربلا و یا مکه می رفتند و ماهها طول می کشید رسم چاووش خوانی برقرار بود.علاوه بر دعای خیر برای سلامت رفتن و سلامت برگشتن، زائرین کمک های نقدی و غیره را نیز برای اجابت دعای حاجت مندان جمع آوری نموده و نائب الزیاره می شدند.
در محوطه مسجد دارالوداع (دارالفداء) از جواهرده (کوبو فاطمه(فاطمه که رنگ چشمش به کبودی می زد)و زرگر یعقوب و غیره در مبادی ورودی و یا خروجی کوچه های شهر رامسر (سخت سر قدیم) افراد مختلفی با صدای خوش چاووش خوانی می کردند تا مردم بیشتری برای بدرقه و یا استقبال زائرین جمع شوند.اشعار چاووش خوانی بیشتر فی البداهه بوده و در مدح امامان و امیری خوانی و غیره بوده است.
چاووشخوانی در تمام ایران مرسوم بوده است و اگر کسی به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) میرفت، مردم هنگام رفتن و مخصوصا برگشتن او، به استقبالش میرفتند.
مردم روستاهای الموت نیز چاووشی می خواندند و گاه برای استقبال از زائر امام رضا از یک روستا به روستای پایین تر میرفتند و با ذکر صلوات، او را به احترام این که زائر امام رضا (ع) بود، به خانهاش بازمیگرداندند. هنگام بردن زائر به خانه، به زبان او میخواند.
شکر الله،
شد نصیبم مشهد شاهرضا
یافتم بوی بهشت،
از مرقد شاهرضا
بر در اول،
که سقاخانه آن حضرت است
آب کوثر در میانش
شربت بیمارهاست
هرکسی یک جام
نوش کند، دردش زایل شود
از حکیمان طبیبان جهان او را شفاست
یوسفی از مصر خوبان،
در خراسان آمده
سنگ بر تعظیم او،
از سنگ غلتان آمده
گرچه خانه سنگین شده زیارتگاه
شرافتش ز وجود علی عمران آمده
منبع:http://www.tadaneh.com/2007/01/blog-post_4424.htm
http://dc738.4shared.com/img/sNRGUJnyba/s24/15519a500e0/IMG_9287?async&rand=0.9030242776772022
* جهت بزرگترشدن تصویر روی عکس راست کلیک کرده و گزینه view image راانتخاب فرمایید.

http://mazandsport.com/images/78/77/555/02/20/7.jpg
مسابقات کشتی گیله مردی (محلی) گرامیداشت پهلوانان فقید منطقه با حضور کشتی گیران بنام این رشته در استانهای گیلان و مازندران در روستای چورته از توابع شهرستان رامسر

توجه:
جهت دریافت طرح و انتخاب نمونه های دلخواه بر روی چوب می توانید با ای میل نگارنده و یا گذاشتن کامنت اقدام فرمایید.


http://www.tishineh.com/tour/Pictures/Item/3567/44532.jpg
کمتر شنیده شده
1- وی بالسکونِ پوک بزنی وی موشت وا نوبونِه!
اگر به آرنج او پتک بزنی مشتش باز نمی شود.
کنایه: در نهایت خسیسی ، خسیس نهاد.
یادآوری:
جان به عزرائیل نَدنه، موس به شیطان!
به عزرائیل جان و به شیطان ک.... را نمی دهد.
2- کَک کین (سَرِ) داغ کانه.
کون حشره کک را داغ می کند!
کنایه: زرنگ و تیز بودن در کارها. فرزبودن.
3- رشکِ روغان گَرِه.
از شپش روغن می گیرد.
کنایه: خسیس بودن. قناعت زیاد.
یادآوری:
از آو کره گَرِه(این زبانزد فارسی است).
از آب کره می گیرد.
4- خُودَ وی دهَن پُلاکَت دِبی!
انگار در دهانش پلوی کته باشد.
کنایه: به صورت غیر واضح و نامفهوم صحبت کردن.
5- شلارباتَه!
شلوارش را در آورده!
کنایه: بی شرم و حیا، آدم دعوایی و پر حاشیه.
6- سنگ اُربو!
گلابی محلی سنگی و سفت.
کنایه: نادان، فردی که چیزی در مغزش فرو نمی رود.
7- کوت و بات الکی(یَه)!
سعی و تلاش بیخود.
کنایه: جواب نگرفتن از تلاش فرد.
8- یه مو نازکِ دو مو کلفت!
یک مو نازک است و دو مو کلفت است.
کنایه: جور درنیامدن کار. جفت نشدن دو قطعه.
9- گشادی شاه خَنِم درازی ماه خَنم!
عریضی شاه خانم و درازی ماه خانم!
کنایه: سهولت و راحتی انجام کاربر طبق سلیقه افراد. سبک شمردن کارهای خُرد.
یادآوریL (این زبانزد فارسی است)
آهنگری شغل راحتی است!.اگر آهن گداخته را عریضش کنی بیل می شود و اگر درازش کنی سیخ می شود.
10- وی سر هرگز بی کلاه نمانِه(این زبانزد فارسی است).
سرش هیچ وقت بی کلاه نمی ماند.
کنایه: به او هم چیزی خواهد رسید، بهره جستن از کارها.
11- تاف توندی خوروش چاکونی خوب دَرهَنِه!
اگر با عجله خورش درست کنی خوشمزه می شود!
کنایه: گاهأ تعجیل در کاری نتیجه مثبت خواهد داد.
12- تاف توندی کِش داکونی وَنِه دو مرتبه داکونی!
اگر با عجله ادرار کنی باید دوبار ادرار کنی!
کنایه: مذمّت تعجیل کردن در برخی از کارها، نکوهش عجله کردن در کارها.
یادآوری:
1- آدم زرنگ دو تَه کفش (چُموش) پاره کانِه.
1- هوا(زمینِ) تَش وَرِه
از آسمان(زمین) آتش می بارد.
کنایه: شدت گرمای هوا
یادآوری:
1- هوا پو نزنه
هوا باد ملایمی هم ندارد(نمی وزد).
2- هوا هَلووود کانِه
هوا مثل حالتی که بخار از آب بلند می شود، می باشد.
3- اَزَ وی گوز ببیشت(ببیشته) نَنَه!
انگار گ .... زش برشته شده نیست.
کنایه: حرف یا سخن اشتباه گفتن یا عمل نادرست انجام دادن بدون توجه به وضعیت موجود.
یادآوری:
1-اََززَ وِرِه دَنگ زَنِه!
2-وی نفس از جای گرم دَر هَنِه!(این زبانزد فارسی است)
نفسش از جای گرم بلند می شود.
4- آسمان کین لوکا دَکِت(دکِتِه)
آسمان سوراخ شد.
کنایه: شدت بارندگی.
5- پَرده باسُس (داسُس)!
(پرده باسُس نی یَه)
پرده پاره شد.
کنایه: از بین رفتن حجاب و یا پرده شرم و حیاء.
یادآوری:
1- گاو اُرَک باسِس(داسُس)
طناب بلند دور گردن گاو پاره شد. بی صاحب. بدون کنترل.
2- وِلَنگِ مادیان، ایلخی مادیان.
6- مِرِه اِنگیس دَنِه!
چیزی به نظرم می رسد(می آید).
کنایه: خیال پردازی از روی حدس و گمان.
7- می چُم(دل) روشِنِه!
چشم(دل) من روشن است.
کنایه: امید داشتن به آینده کار، نتیجه خوب گرفتن.
8- می چُم دَر(راه) سر نی یَه.
چشم من بر سر درب(راه) ورودی است.
کنایه: انتظار کشیدن آمدن مهمان، منتظر خبری بودن.
9- پیش قاضی معلّق بازی(این زبانزد فارسی است)
کنایه:گفتن دروغ و پیچاندن موضوع آشکار.
10-بی سر بی پوس بوشا!
بدون سر و بدون لباس رفت!.
کنایه: سراسیمه شدن، فرار از روی ترس . شنیدن خبر ناگوار.
11-علف جای سختان دَر هَنه.
علف در جای دشوار و سخت می روید.
کنایه: تحمل سختی ها، صبوربودن.
یادآوری:
1-کار نیکوکردن از پرکردن است.
12-تی شکم جُخ دَرِه مَگر؟!
مگر داخل شکم تو انگل وجود دارد؟!
کنایه: نکوهش پرخوری فرد.
یادآوری:
1- تِرِه مگر خرس بترسه دینَه(دینابا)؟
تو را مگر خرس ترسانده است(بود) ؟
