
http://www.plant-identification.co.uk/images/rosaceae/fragaria-vesca-1.jpg
هُلو آوِه هَندَه هَلو وُود کانِه
کَچال پَس کَلَه تَش، هَلِه دُو کانه
می جان یارِه گَه هَلِه چَشم انتظارِم
گِل چراغ مُثان می دِلِ هَلَه دُو کانه
ترجمه:
از خورشت سبزی(هلوآب) بخار بلند می شود
اجاق هیزمی بعد از خاموش شدن هنوز دود می کند
هنوز هم چشم انتظار آمدن یار عزیزتر از جانم هستم
دل من نیز هنوز مثل چراغ گلی(پارچه ای) دود میکند(رنج و اندوه دارد)
******************************
سلام بی علیک دلبر سبب چی؟
من و تی عاشقی قار و غضب چی؟
من و تی عاشقی همراهی کردیم
خدا قسمت نوکورد(نکرد) تقصیر من چی؟
"میرزا کوچک خان جنگلی در جواهرده"
هوا هَلِه قار دَشتِه، کَرچِ ماه هوایَه. ترمی کم کم هَمَه دَرِه. تا نامحرمشانِ چَمِ کورا کونِه تا حکومتی شان میرزا و وی رفاقشان نَنِن.
میرزا چهل نفر هَمرَه تا ییلاق جواهِردِه بِمابا.از دست دُشمن فِرار بُکردِبا. سه برارِگِه رَجه نیا بُکُردِه. سَر وِگردِنِه سُرخ تلَه کَش رِه. ولی افسوس .
اندی ایجا اوجا بُکُردِه با دِ ندانسِه کوجار بوشَه.
دکتر حشمت وی راسِ بال با. بگوتِه بیشیم جاردَشت راه اورَه هم رودسر. در همین حین جواهر بِمَه میرزا روبرو بَسَّه بگوتِه:
میرزا میرزا گونِن تویَه!؟
میرزا بگوتِه: آها مویَم فرمایشی دِشته؟
جواهر بگوتِه: مو جواهِرِم ایجه گَتَ تَم ، عالِم و آدِم هَمه مِرِه شینَسَ نِن میرزا
تی آدم شان جوردی محل مَن بَگِشتِن هرچی خوردنی با بُخواردِن اضافه هم بابُردن. ای مُردم یه لقمه حلال رِه صُبِه تا شوب کار کانِن زحمَت کَشَنِن.این اینصافِه؟
میرزا بگوتِه خا اِسِه اَمِه چی خَنِه؟
جواهر بگوتِه: فقط تی سِلامتی! مو ندانِم تو کی هِسه امه محل مَن چی خَنِه؟ فقط حق الناس نوکون.
میرزا خودشِه آدِم بگوتِه هرچی بخواردین وی هَمرَه حیساب بوکونین.
مُردوم هاج و واج بِمانسِن. مردوم ندانسِن میرزا کیَه، چی کارَه.
"روس و انگلیس شان نوگذاشتِن تا مردوم بدانِن!!!!!"
ترجمه:
هوا هنوز می بارید، هوای کرچ ماه(شهریورماه) بود.کم کم مه از راه می رسید تا چشم نامحرمان را کور کند تا حکومتی ها میرزا و یارانش را نبینند. میرزا به همراه چهل نفر تا ییلاق جواهرده آمده بود.از دست دشمن فرار کرده بود.به نوک قله سه برادر نگاه کرد.سرش را برگرداند به طرف قله سرخ تلِه. ولی افسوس. اینقدر اینجا و آنجا رفته بود دیگر نمی دانست به کجا برود.
دکتر حشمت دست راست او بود.گفت: برویم از راه جاردشت به رودسر .در همین هنگام جواهر آمد و روبروی میرزا ایستاد و گفت:
میرزا میرزا می گویند تو هستی؟
میرزا گفت: بله من هستم فرمایشی داشتی؟
جواهر گفت:من جواهر هستم.بزرگتر اینجا هستم. عالم و آدم همه من را می شناسند. میرزا! آدم های تو در داخل محله گشته و همه خوردنیها را خوردند و اضافه را هم بردند. این مردم برای یک لقمه حلال از صبح تا شب کار کرده و زحمت می کشند.آیا این انصاف است؟
میرزا گفت: خوب حالا از ما چه می خواهی؟
جواهر گفت:فقط سلامتی تو. من نمی دانم تو کی هستی و در محله ما چه می کنی؟ فقط حق الناس نکن!
میرزا به نیروهایش گفت: هرچه خوردید با او حساب کنید.
مردم هاج و واج ماندند. مردم نمی دانستند میرزا کیست و چه کاره است؟
روس ها و انگلیس ها نگذاشتند تا مردم بدانند!!!!!!
پیشگفتار:
جوان در آسمان آرزوهایش همواره بهترینها را میجوید. او میخواهد كه بهترین ریشهها را داشته باشد، ریشههایی كه بتواند به آن افتخار كند. اینك اگر در باغ خود گل خوش رنگ و بویی نیافت، نگاهش حسرت زده به گلهای باغ همسایه خیره میگردد. آنگاه سودجویان كه همواره برای چنین طعمههایی گلهایی ساختگی را به هزاران رنگ و بوی فریبنده آراستهاند، در گذر نگاه این بزرگان كم تجربه، دام عشق را میگسترانند. بنابراین، بهترین راه آن است كه گلهای زیبای باغ خودمان را پالوده از غبار بنمایانیم تا این آیندهسازان آنچه را كه خود هزاران سال داشتهاند از بیگانه تمنّا نكنند.
ادبیات عامیانه، ادبیات تودهی مردم ایران، اثر مردمانی بیسواد یا كمسواد و غالبن شفاهی است كه از جهت ساختار و محتوا با ادبیات سنّتی مكتوب فارسی متفاوت است. زبان ساده، لحن عامیانه، حالات و اندیشههای عوام در این ادبیات کاملا نمایاناست. امروزه ادبیات عامیانه در نقاط گوناگون ایران با گویش های متفاوت میان مردم مناطق مختلف در کشور عزیزمان ایران مشهور و متداول است.از جمله در گیلان اشعار پیر شرفشاه دولایی، از شاعران قرن هشتم ه.ق و باباطاهر به گویش گیلكی، در مازندران اشعار امیر پازواری به گویش مازندرانی(تبری)، در كردستان داستان های كُردی منظومی كه اصطلاحن" بیت" نامیده میشود و با آواز میخوانند و نیز بسیاری از قصههای كوتاه عامیانه به گویش های گوناگون كه گاه در آثار پژوهندگان گویششناسی نقل شده است. در این مقال سعی شده است ابتداء بر ریشه های زبان در کشور ایران مروری انجام شده و سپس به ترانه های عامیانه با گویش گیلکی به لهجه های رایج در فرهنگ مردم ساکن در کناره های دریای خزر با محوریت شهرستان رامسر و حومه پرداخته شود.
محمد ولی تکاسی
* علاقمندان جهت تهیه کتاب الکترونیکی مشتمل بر ۵۰۰ بیت از ادبیات شفاهی منطقه رامسر و حومه به همراه آوازهای جشن های نوروزماه و مراسم سنتی و آیینی نظیر کترا گیشیُ عروس گولی و غیره می توانند با ای میل نگارنده تماس بگیرند.
سَمند قاطر
بهاره بِمَه نوکوردِم چاروداری
سَمَن قاطر بَچِرسِه مُلکِ ساری
سمن قاطر تی پا نال(نَعل) نِدَشتِه
هزاران حیف تی صَحَب یار نِداشتِه
سَمَن قاطر مِرِه خلخال برسان
صُبِه تا چاشت مِرِه می یار برسان
اگر می یار خاتِه وِرِه وَنِرسان
وی جیب دل دَس دُسمالِ مِرِه برسان
~ معرفی هساشعر ~
از انتهای دهه شصت، به همت جمعی از شاعران گیلک، بهخصوص محمدبُشرا، رحیم چراغی و محمدفارسی، گونهای از شعر گیلکی متولد شد که هساشعر (Hasä-Sher) نام گرفت. هساشعر از طرف اولین سرایندهگانش، «تازهترین آواز قومی مردم شمال» نام گرفت. پس از آن توسط تعداد بسیار زیادی از شاعران گیلان و مازندران، هساشعر سروده شد و مجموعههایی نیز بهصورت کتاب منتشر شد و در بسیاری از مجلههای گیلان و مازندران نیز، در هر شماره بخشی با عنوان هساشعر چاپ میشود.
هساشعر، شعر کوتاه گیلکی است که از تعداد کمی کلمه تشکیل شده است و به شکار لحظهها و تصاویر، به کمک کلمات میپردازد.
ریشههای هساشعر، در شعر بومی گیلان است. مثلا برخی بجارکاریشعر (Bəjärkärey-Še:r)یا شعرشالیکاری را که شعر ایجاز است از ریشههای این گونه شعری میدانند. از دید بسیاری، هساشعر محصول ضرورت زمان بود و در آن زمان لازم بود که گیلکی گونه جدیدی از شعر را معرفی کند. اصولن سه عنصر اصلی تشکیل دهنده هساشعر، ایجاز، تصویر و تخیل است. در هساشعر تلاش شده است تا از شعر روستایی و فضای موجود در آن که در بسیاری از اشعار کلاسیک گیلان و مازندران وجود داشته فاصله گرفته شود. به عبارت دیگر سعی شده که این گونه، به معنای واقعی، شعر دوره جدید و شعر امروزی باشد.
هماکنون، هساشعر بسیار مورد توجه شاعران گیلک (گیلانی و مازندرانی) و گیلکیسرایان جوان قرار گرفته است. (از شماره دوم زیته، نشریه دانشجویی)
*لازم به ذکر است توجه به آواها و فونتیک در بیان شعر گیلکی مکتوب بایستی تجدید نظر شده و با راهنمایی اساتید بزرگوار در مناطق شمالی کشور مورد نقدُ بررسی و ویرایش قرار گیرند.
نقد کتاب سایه دیمه آقای رحیم چراغی
لطفا جهت دریافت رمز و مقاله کامل در ادامه مطلب با ای میل نگارنده وبلاگ تماس بگیرید.
ادامه مطلب
http://www.rasademaraghe.ir/pages/1063
نذری دادن یکی از سنت های پسندیده و جالب ما ایرانیان است که در خلال آن یاد سرور و سالار شهیدان در ماه محرم زنده شده و یا در ماه رمضان نیز انجام می شود. این سنت پاک از اطعام مستمندان و فقیران گرفته تا خویشان و دوستان و آشنایان و همسایگان همگی نشان از فطرت پاک انسانی جهت کمک به همنوع خود دارد.
حال اگر این کار همراه با دقت نظر لازم و رعایت بهداشت عمومی توسط نذری دهندگان و جلوگیری از انباشت زباله ها- لیوان ها و ظروف یک بار مصرف توسط مصرف کنندگان جهت پیشگیری از آلودگی شهرها و خیابان ها همراه شود امری کاملا منطقی و قابل قبول برای همه اقشار مختلف مردم خصوصا مسئولین ادراتی نظیر شهرداری ها و غیره است.
دریافت کنندگان نذری ها نیز می بایست بیشتر از طبقات محروم و فقیر جامعه باشند تا هدف واقعی این امر خداپسندانه نیز لِحاظ گردد.
ادامه مطلب

