گاجمه (خیش گاوآهن) شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۶ 11:28

گاجِمه (خیش گاوآهن).

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

 

مقدمه

 گیرشمن سابقۀ استفاده از خیش را به پیش از هزارۀ 4 قبل‌ از میلاد می‌رساند و آن را عاملی در راستای ترقّی سریع دهکده، توسعۀ کشاورزی، پذیرفتن طرز کارکرد اجتماعی، یـاری‌گرفتن از همسایگان بـرای همـوار‌کردن زمیـن و آبیاری می‌داند (منبع2).

تصویر1- نقش خیش در دوره هخامنشی

 

 لینتن، اختراع خیش را به طور تقریب در «دنیای قدیم»، در فاصلۀ زمانی 5000 تا 3500 قبل از ‌میلاد (تمدّن نوسنگی) در منطقۀ آسیای جنوب غربی می‌داند. در ابتدای دورۀ نوسنگی، مزارع را با بیلچه‌های سنگی و چوبک­های حفّاری شخم می‌زدند؛ پس از آن، خیش چوبی که مردان یا گاوان آن را می‌کشیدند، به کار گرفته شد (لینتین،1357).

مؤلفی دیگر معتقد است: تمدن جهان، اهلی‌کردن اسب و نیز اختراع لِگام، مِهمیز(افسار)، گاوآهن، یوغ و اَرابه را مدیون آسیای جنوب غربی است که بزرگ‌ترین نقش را در تاریخ تحوّل وسایل کشش و نقلیۀ زمینی ایفا کرد. در این میان، نقشی ویژه برای ایران قائل‌اند؛ زیرا مهد نژادهایی از سواران بی‌مانند همچون آشوریان و پارسیان بوده است (منبع5).

یکی از امتیازهای اهلی‌کردن حیوانات، استفاده از نیروی آنها برای کشیدن خیش بود (منبع2). فقط اختراع گاو‌آهن و وجود نیروی جانوران اهلی، مانند گاو و بعدها اسب به انسان امکان داد تا مزارع گسترده‌ای را شخم بزند و پایه‌های واقعی کشاورزی پرسود را بنا کند (لانگ، 1390).

 

خیش یا گاو‌آهن:

 ابزار سنّتی برای شخم زمین­های زراعی است.خیش، که صورت گویشی آن در رامسر و حومه "گاجمه" است در فرهنگ ها به صورت های خویش و هیش نیز آمده است.]گاجمه . [ج ُ م َ /م ِ] (اِ)یعنی گاوآهن. قِسمی گاوآهن که در برنج کاری نیز به کار برند.(لغت نامه دهخدا). از ترکیبات آن خویشکار / خیشکار (در شهرستان رامسر برزگر، لَمتر برزگر و غیره)، خیشاوه (زمینِ شیار‌کرده) و خویشکاری/ خیشکاری (کشاورزی) است. ( آنندراج، ذیل خیشاده؛ فرهنگبرهان  و ...) در بعضی نسخه‌های شاهنامه به صورت خویشکار نیز آمده است (2).

 

تصویر2- استفاده از خیش(گاجمه) در شخم زمین های دیم(کاشت گندم و جو)

 

 

 

 

 

 

در شهرستان رامسر

شخم زدن زمین در گذشته با استفاده از ابزارهای ساده و به کمک حیوان برای کشت گندم و جو به صورت دیم و یا برنج توسط مردم سخت سر انجام می­شد. زمین­ها و خاک جنگلی سرشار از مواد مغذی برای رشد گیاهان زراعی و باغات میوه بود. مردم با پیشروی به داخل جنگل­ها (ریشه­کنی- جمع­آوری سنگ­ها-ازبین بردن گیاهان علفی و درختان غیر مُثمر (تَمش فورزی و جَنگل تِراشی) بر وسعت زمین­های خود می­افزودند. دشت­های جلگه­ای در کناره­های ساحلی دریای خزر به دلیل دارا بودن زمین های حاصلخیز و حاصل از فرسایش و خاک­شویی جنگل­ها و آبرفتی بودن مَصب رودخانه­ها و سهولت انجام کار کشاورزی نسبت به اراضی شیب دار و دامنه کوهها برای کشت برنج طالبان بیشتری داشتند. بعدها با وصول مالیات حکومتی و خوانین منطقه و ایلجاری کردن(کار اجباری برای دولت) مردم به استفاده از اراضی جنگلی جهت کشت مرکبات و چای بجای برنجکاری در جلگه­ها، توجه بیشتری نشان دادند.

 عملیات برنج کاری نیز توسط گیل­ها( یعنی کاس­بی­ها)[1] که برخی از آنها کوه نشین نیز بودند و از ییلاق به قشلاق می­آمدند در فصل بهار انجام می­شد.

مراحل برنجکاری شامل چندین مرحله در ذیل می­باشد:

*تهیه خزانه برنج و بورگیری(آماده کردن زمین و آب بستن به آن در نیمه اسفندماه(اول ماه گالشی) جهت اجرای مراحل بعدی).

* گا زدن(بیرون آوردن ریشه­های برنج به جای مانده در زمین باتلاقی شده از سال قبل).

* گالَت زدن(صاف کردن زمین با کمک یک تخته صاف و جوی و پشته درست کردن).

*مرزبندی برای تولید کَرت­های آماده آبیاری که در زبان محلی به آن "هال بندی" نیز گفته می شود.

توجّه:

کلیه­ی مراحل کاشت(نشاء برنج با تهیه آن از خزانه)، داشت(وجین­کاری و کوددهی و دوباره کاری) و برداشت برنج(در زبان محلی: بُج بینی) با دست انجام می­شد.

به دلیل انجام کارها در زمان کمتر، وجود آب و هوای نامساعد و بارندگی­ها در زمان انجام کارهای کشاورزی و با وجود حسّ همکاری بین همسایگان و افراد فامیل و یا در بین خانواده عروس و داماد(در گیلان به آن "یاوری" می­گویند) و غیره کلیه امور برنجکاری و یا کشاورزی هنوز هم به صورت دسته جمعی انجام  می­شوند.

جهت شخم زمین­های شالیزاری معمولأ از افراد با تجربه و میان سال به نام "دوکاره مَرد" و همچنین با بستن مال بند خیش(گاجمه) به یک یا دو گاو نر(2 تا 5 ساله) به نام "دوکاره وَرزا" بیشتر استفاده   می­شود.

تعدادی از مردم سخت سر بعد از پایان یافتن عملیات شخم زمین و نشاءکردن برنج که اغلب تا پایان اردیبهشت ماه به طول می­انجامید بدن گاوها را شُسته (زبان محلی: اصطلاح لاک آو زدن) و با گذاشتن بار و بُنه بر روی آنها به همراه سایر احشام خود و چارودارها به مناطق بالاتر(مراتع میان بند) و یا ییلاقات اطراف رامسر کوچ  می­کردند.

در زمان حاضر با ورود اَدوات کشاورزی نظیر تراکتور، تیلر و جایگزینی با وسایل قدیمی نظیر گاوآهن(گاجمه) و خرمن­کوبی با اسب و به جای آبدنگ(و پادنگ)، ماشین برنجکوبی شروع به کار کرده است و جهت نگهداری ساقه­های برنج به جای کُندوج[2] از انبارهای مجهّز با تهویه مناسب استفاده می شود که در اقتصاد کشاورزان برنجکار شمال کشور و برخی از استان­ها نظیر فارس و اصفهان تأثیر زیادی گذاشت.

 

زبانزدهای رایج در بین مردم سخت سر

اغلب زبانزدهایی که در بین مردم رواج یافته و نسل به نسل با تغییراتی همراه شده­اند مُنتج از اوضاع نامساعد زندگی و شرایط سخت کار کشاورزی و ماهیگیری در منطقه رامسر و حومه­اند و تعدادی از آنها به وَرطه فراموشی نیز سپرده شده­اند. از جمله زبانزدهایی که در ارتباط با کار کشاورزی و کشت برنج و گاجمه(خیش) می­باشند می­توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-               گاجِمه: به فردی اطلاق می شود که قدرت تفهیم و تشخیص خوب از بد را ندارد.

(کنایه: انسان نادان).

2-               زمین نرمی وینِه گاجمه(خیش) ویشتر فرو کانه!

نرمی زمین را می بیند و خیش را بیشتر در زمین فرو می برد.(کنایه: فرصت طلبی).

 

 

 

 

 

تصویر 1- خیش(گاجمه) برای شالیزارها

 

الف ـ نمای قسمت کف  ب ـ نمای کلی.

 ساخته‌شده از چند قطعه‌چوب با دو قید عمودی که در بدن آن فرو می‌رود و همۀ قطعات را به هم متّصل می‌کند و دسته بر آنها سوار می‌شود. چوب مال‌بندی را می‌توان در دو سوراخ آن جابه‌جا کرد .

اجزای گاجمه:

1-   دستگیره برای انسان.

2-   تنه نگهدارنده .

3-   تنه اصلی و نگهدارنده دستگاه.

4-   سر گاوآهن که معمولأ نوک تیز، فولادی(یا چدنی) و بسیار سنگین است.

5-   تنه اصلی مال بند(جُت).

6-    مال بند همراه با یک چوب بلند( زبان محلی: جُت) و گردن گیر که به دام­ها (یک یا دو گاو نر و یا اسب) وصل می­شوند.

 

 

 

 

 

 

تصویر 2-  مال بند( در زبان محلی: جُت)

 

 

منابع مورد استفاده:

1-   خلعتبری لیماکی، مصطفى.1387.  فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار). تهران.

2-   کریمی، اصغر.1396. خیش یا گاوآهن. مرکز دائره المعارف بزرگ ایرانی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).

3-   گیرشمن، رمان (ترجمۀ محمد معین). 1374. ایران از آغاز تا اسلام. تهران.

4-  روسو، پیر (ترجمۀ حسن صفاری).1346. تاریخ صنایع و اختراعات. تهران.

5-   تحقیقات میدانی نگارنده.



[1]- مردم ساکن در مناطق کوهستانی و پیلاقات که اغلب به کار دامداری و کشت دیم گندم و جو اشتغال داشتند کاس سی(کوهستان) و مردم ساکن در جلگه ها که اغلب به کار برنجکاری و پرورش مرغ و خروس اشتغال داشتند کاس بی ( و یا گِل و گِلای) نامیده می شدند.

[2]- سازه‌ای است که شالی‌کاران شمالی از آن برای نگهداری و انبار کردن ساقه‌های شالی استفاده می‌کنند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |