تئاتر رادیویی گیلکی(یخ دول) چهارشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۵ 10:55

اولی: خدایا دور از همه دارموج کُردِن. می وَکتِه کار هِچ کَسِ رِه وَنِکِه!

اولی: خدایا دور از همه بالاروندگان از درخت(انسان و غیره). مشکلی  که برایم پیش آمد برای هیچ کس دیگر پیش نیایید.

 

دومی: مِرِه دادا، مِرِه دادا. چَرِه چُم فَک بوکوردِه. دوگشوب گِرزه وَچِه شیر دَدِبی. هَندَه کوجار فوسوسِه!

دومی: امان ، امان. چرا زیر چشم تو باد کرده است؟ مگر دیشب بچه های موش را شیر می دادی؟(کار زیاد). بازهم کجا خراب شده است!.

 

اولی: می خانه دل ویران بابا. مِره جواب نَه بَدَن. تو خا ندانه می کوجار درد کانِه. خودشته کُشتی بَتِه خوشته بُرُم هم وَتِه!

اولی: خانه دلم ویران شد. در خواستگاری به من جواب نه دادند.تو که نمی دانی کجایم درد می کند. تو کشتی خود را گرفتی و جایزه خودت را هم بردی[1](غم و مشکلی نداری).

 

دومی: بی یَه دوغ خنک با یخ دول[2] بخوار. غصّه ی  دونیایَه نخوار. کیجا قحطِ مگر. چیزی که پراوانِ کیجا!

دومی: بیا دوغ خنک با یخ طبیعی بخور غصه دنیا را نخور. دختر کم است مگر. چیزی که فراوان است دختر است!

 

اولی: ممکن از اُن بهتر مِرِه گیر بی یَه. وَلی هِچ کی اُن وَنِکَنِه خا. مو فقط هونو خَسِم!

اولی: ممکن است از او بهتر گیرم بیاید. ولی هیچ کس مثل او برایم نمی شود. من فقط او را می خواستم.

 

دومی:قشنگی وَرپ هم دارِه ولی ماندگار نی یَه. "سر ندانه سرانجام چی یَه   مال ندانه بُخوارده کی یَه". بِن تی پیشاسَر چی بنویشت نی یَه. تی دلِ به خدا بسپار.

دومی:برف هم زیبایی دارد ولی ماندگار نیست. " سر نمی داند سرانجامش چیست  مال نمی داند خورنده کیست". ببین سرنوشت تو چیست؟ دلت را به خدا بسپار.

 

اولی:" آغوز بیشکِن بَن وی لافَه     می سَرِ بیشکِن بَن وی طالع ". اَمه سرِ دِ ویشتَه دِنی با .شاید سال دیگر هی موقِه  کیک بَزَم یِه چاقُه !.

اولی:"گردو را بشکن ببین نصفه اش را         سر من را بشکن ببین طالعم را". شانس بیشتری در سرنوشت من نبود. شاید سال دیگر در چنین زمانی  به کیک عروسی یک چاقو زدم!.

 

دومی: به خدا توکل بوکون هَندَه تُرَرِه بی شیم زن خاس.

دومی: به خدا توکل کن بازهم برایت خواستگاری برویم.

 

نتیجه اخلاقی:

"دل بِدار    گُل بِچین".

(در انجام کارها و مشکلات صبر کن موفقیت از آن توست).



[1] - تی دول بِبه نی یَه     تی سینه هم صافِ(کنایه :بدون غم و مشکل).

[2] - در زمان گذشته در کمرکش کوه سه برادر بالاتر از سراگاه(لی سره)  در جواهرده رامسر یخچال طبیعی وجود داشت که بچه ها در فصل تابستان از آنجا یخ (یخ دول) می آوردند و با تهیه دوغ محلی و یا آب آلبالوو غیره شربتی خنک را تهیه کرده و در میدان بالای جواهرده می فروختند.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |