شعر نو گیلکی (هَسا شعر) سه شنبه هشتم تیر ۱۳۹۵ 9:10

شعر نو گیلکی (هَسا شعر)

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

ادبیّات عامیانه‌، ادبیّات‌توده ­ی مردم‌ ایران‌، اثر مردمی‌بی‌سواد یا كم‌سواد و غالبن شفاهی است كه‌از جهت‌ساختار ومحتوا با ادبیّات‌ سنتّی مكتوب‌ فارسی‌ متفاوت‌ است‌. زبان‌ساده‌، لحن‌ عامیانه‌، حالات‌ و اندیشه‌های‌ عوام‌ در این‌ ادبیّات‌ کاملا نمایان‌است. امروزه‌ ادبیّات‌ عامیانه‌ در نقاط‌ گوناگون‌ ایران‌باگویش های‌ متفاوت‌ میان‌ مردم‌ مناطق‌ مختلف در کشور عزیزمان مشهور و متداول‌ است‌.از جمله‌در گیلان‌ اشعار پیر شرفشاه‌ دولایی‌(از شاعران‌ قرن‌هشتم‌ ه.ق) و باباطاهر به‌گویش‌گیلكی،در مازندران‌ اشعار امیر پازواری‌ به‌گویش مازندرانی(تبری)‌، دركردستان‌ داستان های‌ كُردی‌ منظومی‌ كه‌ اصطلاحن"بیت‌" نامیده‌ می‌شود و با آواز می‌خوانند ونیز بسیاری‌ ازقصه‌های‌ كوتاه‌ عامیانه‌ به‌ گویش های‌ گوناگون‌ كه‌گاه‌در آثارپژوهندگان‌ گویش‌شناسی‌ نقل‌ شده‌ است‌. فرهنگ و آداب و رسوم و گویش افراد در مناطق مختلف ایران در مرزهای جغرافیایی نمی­گنجد ولی از منطقه ای به منطقه دیگر دستخوش تغییرات شگرفی می شود که بر اساس مطالعات زبان شناختی نشان از زنده بودن زبان و تکامل آن در عرصه های مختلف اجتماعی و فرهنگی دارد.

زبان، لهجه و گویش

تعریف زبان(Language)

سخنی که دارای ادبیّات مکتوب و دستور باشد زبان محسوب می شود که دولت ها آن را به رسمیت می شناسند. هر زبانی دارای دستور و قواعد صرف و نحوی مربوط به خود بوده و یادگیری آن نیاز به ممارست و تمرین زیاد دارد.

تعریف لهجه(Accent)

در بسیاری از متون دانشگاهی زبان‌شناسی و به خصوص جامعه‌شناسی زبان،لهجه دربرگیرنده‌ی کلیه‌ی ویژ‌گی‌های تلفّظی و آوایی کلام تعریف شده است. به عبارت دیگر، نحوه‌ی تلفّظ کلام هم در سطح فردی و هم جمعی، لهجه بوده و مسلمأ با افزایش افراد، افزایش  دگرگونی‌های تلفّظی را نیز شاهد خواهد بود.

تعریف گویش (Dialect):

گویش‌ها شدیدأ متأثر از مرسومات فرهنگی و قواعد رفتاری منطقه‌یی است. فرض بفرمایید که یک تهرانی سنت‌گرا بخواهد بگوید که از میهمان خود به خوبی پذیرایی کرده، شاید بگوید «یه چلوکباب خوشمزه مهمونش کردم». حال آن‌ که در کرمانشاه این جمله بعید است که آن‌چنان چاره‌ساز باشد چون احتمالأ چلوکباب باید جای خود را به چلوخورشت خلال دهد، همان‌گونه که در مناطق اطراف خزر چلوماهی سفید و نه چلوکباب نشانه‌ی میهمان‌نوازی است. در اصفهان هم احتمالأ بریونی این نقش را ایفا می‌کند. البته گویش‌ها را نباید فقط محدود به فاصله‌ی جغرافیایی کرد. هرچند این فاصله قدیمی‌ترین و اصلی‌ترین دلیل پیدایش گویش‌هاست. تفاوت‌های طبقات اقتصادی-اجتماعی، میزان سواد و تحصیلات، رشته‌ی تخصصی، آشنایی افراد با زبان های دیگر، سن و تفاوت‌های نسلی، میزان تقلید از مذاهب و ایدئولوژی‌های گوناگون و تعدادی عوامل دیگر نیز در پیدایش گویش‌های متفاوت تأثیرگذار بوده و بیش از پیش تفاوت‌ها در صحبت کردن افراد متعلّق به یک گویش را ایجاد می‌کنند.

 فرق بین لهجه و گویش

   در واقع لهجه، زیرمجموعه‌یی از گویش است به این معنا که هر گویش، لهجه‌ی خاص خود را داراست. اما برای شناخت و توصیف یک گویش، بررسی لهجه فقط بخشی از ماجرا است. گویش‌ها نه تنها در لهجه بلکه در برخی لغات و اصطلاحات نیز تفاوت دارند. هم‌چنین گویش‌ها دارای تفاوت‌های صرف و نحوی نیز هستند که البته معمولأ میزان تفاوت‌های صرف و نحوی کمتر از دو مورد قبلی است زیرا اساسأ صرف و نحو شالوده‌ و سازنده‌ی زبان است. گویش‌ها نهایتأ زیرمجموعه‌ی یک زبان هستند. به عنوان مثال هرچه‌قدر گویش فارسی مشهدی با گویش فارسی نایینی متفاوت باشد، نهایتأ اگر قرار باشد یک مشهدی با گویش خاص خود با یک نایینی محاوره کند، مخاطب نایینی وی متوجه کُلیّت مطلب وی می‌شود ولو آن ‌که برخی موارد را متوجه نشده و از وی تقاضای تکرار مجدّد یا بیان به گونه‌یی دیگر را کند. در کل این دو فرد دو گویش متفاوت از یک زبان واحد (فارسی) را با هم ولی به لهجه های متفاوت صحبت می‌کنند. حال آن‌ که چنین فهم مشترکی بین یک عرب‌زبان و فارسی‌زبان به رغم تشابهات لغوی این دو زبان برقرار نیست. دلیل ساده این امر نیز روشن است: چون عربی و فارسی دو زبان متفاوت‌اند نه دو گویش از یک زبان.

در شهرستان رامسر نیز گویش گیلکی وجود دارد اما مردم این شهر در مناطق مختلف آن با لهجه های متفاوت صحبت می کنند. شما می توانید از طرز صحبت کردن و کشیدن اصوات و یا تکیه کلام ها متوجه شوید که فرد صحبت کننده اهل لمتر، نارنج بُن، کتالم و سادات شهر است یا اهل روستاهای جنت رودبار ولی در مجموع همه کلام همدیگر را می فهمند.

رشد و گسترش شعر گیلکی

دربار شاهان دیلمی مرکز رشد و اعتلای شعر دیلمی بوده كه بعدأ شاخه هایی از آن را گیلكی نامیدند. نویسندگان آثار خود را به زبان گیلکی می‌نوشتند و شاعران به این زبان شعر می‌سرودند. اشعاری به شمس المعالی قابوس بن وشمگیر زیاری نسبت داده‌اند که به گویش دیلمی از زبان گیلکی بوده ‌است. این زبان امروزه در کوهستان جنوب گیلان، شمال قزوین و غرب مازندران رواج دارد. پس از سرنگونی حکومت دیلمیان، شاعرانی که به زبان گیلکی شعر می‌سرودند و یا مطلب می‌نوشتند، حامیان خود را از دست دادند و به زبان "فارسی دری" روی آوردند. مردم مغرب ، مرکز ، شمال و جنوب غربی ایران که دیری جز به پهلوی و گیلکی سخن نمی‌گفتند، بعد از نشر آثار دری از خراسان به سایر بلدان(شهرهای) ایران، آنان نیز از این شیوه پیروی کردند و رفته رفته دست از نویسندگی و شعرگویی به زبان گیلکی که در عصر دیالمه متداول بوده‌است، برداشتند و تابع سبک و لهجه سهل المخرج دَری گردیدند. باباطاهر عریان پس از کمال‌الدین بُندار رازی(درگذشته ۴۰ ﻫ .ق) که به گویش دیلمی از زبان گیلکی ترانه می‌سروده ‌است ، دومین سراینده ترانه به زبان محلّی است.

ندارم خنجرُ پاره کنم دل       ببینُم چی خیالِ می دلا دِل    

                                                                                                         (باباطاهر عریان)

نمونه‌ای از فهلویات امیر پازواری (شاعر دوره صفویه) به گویش تبری از زبان گیلکی :

بال ره تَونده، طاقت ندارمه

 من طاقت ته چشِ سیوِ ندارمه

تو زُلف گُلو شورنی، من او ندارمه

عاشقی ره زر و نه من کوندارمه 

نزدیکی زبان شعری امیر پازواری با زبان گیلکی امروز آن چنان است که برای گیلکی زبانان نیاز به توضیح نیست. دانشمندان زیادی به گویش تبری از زبان گیلکی و به احتمال گیلکی شرق گیلان بر قرآن و دیگر آثار مذهبی تفسیر می‌نوشته‌اند و به روایتی کتاب‌هایی چون : قابوس‌نامه، مرزبان‌نامه (شکوه‌نامه)، ویس و رامین و غیره که تنها ترجمه فارسی دری آن به دست ما رسیده ‌است، به گویش تبری از گیلکی بوده ‌است.

در کشور ایران و منطقه شمال کشور بالاخص شرق گیلان و غرب مازندران زحمات افرادی چون دکتر منوچهر ستوده، محمود پاینده لنگرودی، محمد بُشرا، مرادیان، گرگین، ولی مظفری، دکتر مدنی، محب­الله پرچمی، سرتیپ پور، احمد پورجکتاجی، صفرعلی رمضانی، محمد رضا وحدتی، ناصر مسعودی، فریدون پور رضا، فرامرز دعایی، میر احمد سید فخری­نژاد(شیون فومنی) و حسن رحیمیان، روحانی(مِندِج)، هولاگو خلعت بری، سیدنورالدین اكرامی، شهبازی، ولی الله علیمرادی، مصطفی خلعت بری لیماکی و ده­ها تن از بزرگان و فرهیختگان دیگر نظیر امیری خوانان را در پاسداشت آثار ادبیّات شفاهی به شکل علمی و بر اساس اصول پژوهشی می­بایست ارج نهاد و نباید نقش آنها را در احیاء، حفظ و حراست ترانه­های عامیانه و فرهنگ گیل و دیلم، به صورت مکتوب نادیده گرفت.

از اِمیری خوانان قدیم رامسر مرحوم مشهدی شعبان طالش عزیزی و مرحوم علی طالش بابایی و  مرحوم حاج مهدی یوسف طالشی  و از امیری خوانان در قید حیات و معاصرمان از  آقایان  رستم جمشیدی، آقاجان آقاجانی، سید نورالدین عدالت پناه، محمد سلملیان، حسین حدادی مقدم، رضا حلاجیان، فغان جوربنیان، رسول آقاجانی، حسنعلی رودبار چوپانی، احمد اقبالی، محرمعلی طالش قربانی، مجید اتابکی، کریم قلی پور، حاج نقی حلاج ثانی، یحیی اسفندیاری را می توان نام برد.

نمونه شعر گیلکی

آینه مچًد گلگار روز[1]

گِلکار روزِ بُشابام  تا مَچّد آدینه

از قضا آن هم با ، روز آدینه

رُوخانه ای کُشتی گیرشان بمابان، گوتِن

کور قَزَل باش، مواظب خودش باش

هر یه موشت لَسَ دَن حریفَ رِه

آدم چُم آب پُرُسِه، غِریبَ رِه

آخِرِش بُرُنده هر یِه واز کُرده

یِه موشت پول، خوشته چِنگ مَن جَمعا کُردِه

همه گوتِن تا سال دیگه خدا بُزُرگِه

تا اُ موقع شاید بَنَه، با مُرده، کی مُردَه کی زیندِه!

دِبار مُردُم دل و دِماغ  خوبی دَشتِن

مال و مِنالَ دونیا یَره اَندی کَسِنِ هَمرَه نِدَشتِن

شاید روزی بیَه،  هَمِه شاد باشِن

اگر ییلاقم بُشان، می یاد باشِن

*********************

نه تب دارم می جانِه چَره کانِه درد

همه گونِن تی گونَه چَره بابا زرد

همه گونِن این رطوبت زمینِ

خودم دانِم زعشق نازنین

**********************

 

منابع شعر گیلکی

منابع شعر گیلکی را می‌توان سه بخش دانست :

1)آثار عامیانه و شفاهی (فولکلوریک):

اشعار عامیانه و شفاهی که شامل ترانه‌ها، مثل‌ها، لالائی‌ها و غیره می‌باشد. سرشار از عناصر هنری (ایجاز و تشبیه و تخیّل و تصویر) است و سینه به سینه نقل شده تا به دوران ما رسیده ‌است و سینه افراد کهن سال، زنان و مردان روستا و مردم کوچه و بازار مخزن آن است. تعدادی از این اشعار به کوشش پژوهشگران گیلک و محقّقان خارجی جمع آوری شده­اند و بعضاً جسته و گریخته به چاپ رسیده و بیشتر آن‌ها ثبت و ضبط نشده و اگر هم شده هنوز به چاپ نرسیده ‌است.

2)آثار مکتوب و چاپ شده زبان گیلکی:

استفاده از قوانین دستور زبان فارسی جهت درج اشعار و ترانه­های فولکلوریک گیلکی خالی از اشکال نیست. شایسته است نهاد یا ارگانی، این مسئولیت مهم را به عهده گیرد.  این کار علاوه بر جلوگیری از پراکنده کاری­ها جهت ارائه آثار مکتوب بر اساس اصول علمی و شیوه های درست نگارش، بسیار اهمیّت دارد. در شهرستان رامسر تاکنون کمتر از 10 عنوان کتاب در این زمینه به چاپ رسیده است.

3)اشعاری به زبان گیلکی:

 که بصورت نوار کاست، سی دی، دی وی دی، فیلم خام و غیره در قالب تهیه مستند، همراه با کتاب و در زمان برگزاری جشن ها و یا برگزاری مراسم آیینی و غیره  ضبط و تکثیر یافته ‌است. بعضی از آنها  به عنوان میراث خانوادگی نزد مردم نگهداری می­شوند و در حفظ آنها چنان که باید کاری انجام نشده است. بهتر است این موارد نیز جمع آوری شده و تکثیر شوند تا از بلایای طبیعی و احتمالأ بر اثر سهل انگاری بعضی از افراد همانند کتابهای تاریخی و دست نوشته­های قدیمی مفقود شده، از صفحه تاریخ این مرز و بوم حذف نگردند.

گیل مازی

مردم مازندران خود را گیلک یا گیل و زبان خود را گِلِکی (گیلیکی یا گیلَکی) می‌خوانند. وجوه مشترکی که در گویش تبری کنونی و تبری قدیم با گویش رایج شرق به ویژه در مناطق رانکوه و اشکور از توابع رودسر تا ارتفاعات جواهرده و ییلاقات رامسر و روستاهای 2000 یا 3000 تنکابن وجود دارد، این حدس را تقویت می‌کند که شاید روزگاری مردم این مناطق به گویش واحدی تکلّم می‌کردند.

تحقیق درباره گویش­ها و لهجه‌های شمال ایران و كناره‌های بحر خزر به ویژهگیلكی، نخستین بار از سوی پژوهشگران اروپایی آغاز شد و زبان شناسان كشورهای اروپاقبلاز دانشمندان ما به تحقیقو بررسی گویش­های ایرانی از جمله گیلكی پرداختند. پژوهشگران روسیه تزاری در اینزمینه مُقدَّم بر سایر زبان شناسان اروپایی هستند ولی نباید فراموش كرد كه تحقیق و پژوهش در گویش گیلكی مردم  از سوی آنان با هدف استعماری بی ارتباط نبود. گیلكی مشتملبه دو گویش متمایز در دو ناحیه غربی و شرقی ساحل دریای خزر است .

هَسا شعر= (Hasä-Sher)  (شعر امروز گیلکی)

هسا در گیلکی (در مازندرانی: اسا) به معنای اکنون است و هساشعر را می‌توان «شعر اکنون» یا «شعر امروز» ترجمه کرد. از انتهای دهه شصت، به همّت جمعی از شاعران گیلک، به‌خصوصمحمد بُشرا، رحیمچراغی و محمدفارسی و شاعرانی نام آشنا گونه‌ای از شعر گیلکی متولّد شد که هَساشعر، شعر امروز گیلکی نام گرفت.  هساشعر از طرف اولین سراینده‌گانش، «تازه‌ترین آواز قومی مردم شمال» نام گرفت. پساز آن توسط تعداد بسیار زیادی از شاعران گیلان و مازندران،سمنان و گرگان هساشعر سروده شد ومجموعه‌هایی نیز به‌صورت کتاب منتشر شد . در بسیاری از مجله‌های گیلان و مازندراننیز در هر شماره بخشی با عنوان هساشعر چاپ می‌شود.

هساشعر، شعر کوتاه گیلکی استکه از تعداد کمی کلمه تشکیل شده است و به شکار لحظه‌ها و تصاویر، به کمک کلماتمی‌پردازد .ریشه‌های هساشعر، در شعر بومی گیلان و مازندران است. مثلا برخی بجارکاری‌شعر (Bəjärkärey-Še:r)یا شعرشالی‌کاری را که شعر ایجاز است از ریشه‌های این گونه شعری می‌دانند. از دید بسیاری، هساشعر محصول ضرورت زمان بود و در آن زمان لازم بود کهگیلکی گونه جدیدی از شعر را معرفی کند. اصولأ سه عنصر اصلی تشکیل دهنده هساشعر:ایجاز، تصویر و تخیّل است. در هساشعر تلاش شده است تا از شعر روستایی و فضای موجوددر آن که در بسیاری از اشعار کلاسیک گیلان و مازندران وجود داشته فاصله گرفته شود. به عبارت دیگر سعی شده که این گونه، به معنای واقعی، شعر دوره جدید و شعر امروزی نظیر شعر محلی مازندرانی ذیلباشد.

  • ·         قَشِنگِه

لَتِه   لِتکا ، سیو    تیکا قَشِنگِه                گُلِ   اَدا  ، دارِ جیکا   قَشِنگِه

کَکی زولِنگ، کاردی وشِنگ قَشِنگِه       بورِ  وِرزا ، کَچِل جُنکا قَشِنگِه

ترجمه:

باغ باغچه کوچک، توکای سیاه قشنگ است. ناز و کِرِشمه گل و گنجشک درخت(بلبل) قشنگ است.

گیاهان ککی، زولِنگ، کاردی و شِنگ(برای آش) قشنگ است- گاونر خاکستری و گوساله نر پیشانی سفید قشنگ است.

(خانم عالیشاه در سال ۱۳۷۶).

  • مِئوه اَره

ای وار ده ـ  دار.

او روز ِ ره   کی چئن ـ

می دسفارس ـ  نیه.

Mevə are/ i vär de/ där./ U ruzə re/ ki chen/ mi dəs-färəs/ niyə.

ترجمه: دیگربار/ درخت میوه می آورد/ روزی که/ چیدن/ در دسترس من/ نیست.

(محمد بُشرا-به زبان گیلانی)

  • ورف ِ لاچهلاچه

لِخت ِ دارِ سر،

برسِی میوَه کلاجه.

Varfə lächə lächə/ lextə därə sar,/ barsey mivə kaläje.

ترجمه: برف گلوله گلوله می­بارد/ بر درخت لُخت/ کلاغان میوه­های رسیده­اند.

(جلیل قیصری- به زبان مازندرانی)

  • تو روخؤنه او طرف،

مو ای طرف.

اگه ایتا پورد نها بی!

Tu ruxownə u taraf,/ mo i taraf./ Agə itä purd nahä bi!

ترجمه: تو در آنسوی رود،/ من در اینسو./ اگر پلی می بود!

(هوشنگ عباسی)

  • ·         اوسره

تنها نیشَنم می اُوسره نخ داکانم

مُرواری مُثان اونو تی گردن واکانم

می اوسره جی تی لَب اگر تیتَه زَنِه

یِه چُم پِریکَم می بُرمَه یابِس نوکانم

 

ترجمه:

تنها می نشینم و اشکم را نخ می اندازم

مانند مروارید آن را به گردنت می آویزم

اگر از اشک من لبت شکوفه می زند

یک پلک زدن هم گریه هایم را بس نمی کنم

(سید سعید میرطالبی-اهل رامسر)

 

 

هم‌اکنون، هساشعر بسیار مورد توجه شاعران گیلک (گیلانی و مازندرانی) و گیلکی­ سرایان جوان قرار گرفته است.[2]

*لازم به ذکر است با توجه به تفاوت آواها و فونتیک گیلکی در منطقه مسکونی شاعر، می­بایست در هنگام بیان و انتشار شعرگیلکی مکتوب، تجدید نظر شده و با راهنمایی اساتید بزرگوار در مناطق شمالیکشور نقد شوند و یا مورد بررسی و   ویرایش  مجدّد قرار گیرند.

 

منابع مورد استفاده:

1- غدیری،ج.1386.فرهنگ گویش محلّی رامسری(دوسویه).انتشارات راه ابریشم. شابک 1-3-90104-600-978.

2-ساتن‌، الول‌،  به‌ كوشش‌ اولریش‌ مارزلف‌، سید احمد وكیلیان‌، آذر امیرحسینی‌ نیتهامر. 1374 . قصه‌های‌ مشدی‌گلین‌ خانم‌نشر مركز (مقدمه ی‌ اولریش‌ مارزلف،‌ برگ).

3-سادات اشکوری، کاظم. 1375. ترانه های عامیانه، نمونه­هایی دلکش از سرایندگان ناشناخته. گیله وا، شماره 39، صص 21-20

4 -سجّادی.م.ت. 1383.  تاریخ و جغرافیای رامسر. ناشر: تهران: نشر معین.

5- خلعت بری لیماکی،م.1387.فرهنگ مردم تنکابن(شهسوار).موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. شابک 2-10-9922-964-978

6-پرچمی،محب الله.1375. 1000 ترانه گیل(دستاوردهایی از ادبیّات بومی گیلان(جلد1)). موسسه فرهنگی عابد زاده/.

7- رود  ریگر  اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران .1382. راهنمای زبان های ایرانی، جلد اول زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه،  انتشارات ققنوس، چاپ اول .

8- رو دریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران.1383.راهنمای زبان های ایرانی، جلد دوم زبان های ایرانی نو، انتشارات ققنوس، چاپ اول .

9-ماهوتیان، شهرزاد. 1382. دستور زبان پارسی از دیدگاه رده‌شناسی، ترجمه مهدی سمائی، تهران  چاپ دوم.)

 



[1]- معمولا در آغاز سال نوی دیلمی در نیمه تابستان تقریبأ  دریک روز جمعه از مردادماه شمسی (در امسال با 15 مردادماه 1395 مطابق است) جشن گل اندودکردن دیواره های مسجد و انجام مراسم کشتی محلی و بندبازی در محوطه مسجد آدینه جواهرده در هر سال برگزار می شد.

[2] - (ازشماره دوم زیته، نشریه دانشجویی).

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |