تئاتر رادیویی گیلکی رامسری ( زن خاس) چهارشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ 9:20

مادر: چشم، تی پَئر بوشا  آو لَک. وَگرسِه اگر وی حال خوب با وِرِه گونِم. تی پَئر تند اخلاقه. بیشیم تِرَرِه زن خاس.

مادر: چشم. پدرت رفته تا کنار آب. برگشت اگر حالش خوب بود به او می گویم. پدرت کمی اخلاقش تند خو است. برویم برای تو خواستگاری.

 

پسر: عقد پسر عمو و دختر عمو در آسمان ها یَه ، عقد پسر همساده با دختر همساده هم در زمین!!!.

پسر: عقد پسر عمو و دختر عمو در آسمان ها بسته شده و عقد پسر همسایه با دختر همسایه هم در زمین!!!

 

پدر: "همیشیک خا، خَر خرما نِرَنَه "! تا کی باشِن چی باشِن! اَمه هَمرَه  بُخوارِن نه اینکه اَمِرِه وَچرِن(بُدوشِن).

پدر:همیشه که خر خرما نمی ر ......ند.تا که باشند چه باشند. با ما هم سطح باشند نه اینکه ما را لخت کنند(بدوشند).

 

مادر: مو تحقیقات بکوردم. کل شوماری هم نُدانِم . سر و کول بیشکسته کیجایَ. یِه لال خون و میز. اَلَن کیجه گِه شان شونون دهن اژدها دِرگا هَنِن. وی خانواده هم سرشان تو کار خودشانِ.

مادر: من تحقیقات کردم. اخلاق مادر شوهرهای قدیمی هم بلد نیستم. دختر آرام و کم حرفی است. انگار لال است. الآن دخترها می روند دهن اژدها و بیرون می آیند. خانواده اش هم سرشان در کار خودشان است.

 

پدر: کیجا وَنِه هم تُک دِشتِه بی هم چِک!. خانواده دار باشَه. سَر و همسَر وِرِه هَلی بو.

پدر: دختر باید هم صحبت بلد باشد هم کار . خانواده اصیل باشد. بین افراد فامیل فرق کار بد و خوب را بفهمد.

 

مادر:تو الَن برسِه میوه مانِه. مو کیجا پئر و مار هم خوب شیناسَنَم . لیباس نی یَه خا تی تَن نُخواردِه وِرِه تَوِدی  دور.صحبت یِه عمر زیندگی یَه. باش دادگاه دِل بِن چی خبره! هَمَش زیادی خواهی!

مادر: لباس که نیست اگر به تن تو نیامد او را دور بیندازی.صحبت یک عمر زندگی است. برو دادگاه ببین چه خبر است!.همه اش زیاده خواهی است!

 

پسر: اِسِه خر بیَر باقلا بار بوکون. خر راضی صاحب خر هم راضی تو چَرِه ناراضی ?.

پسر:حالا خر بیار باقلی بار کن(کنایه: ایجاد دردسر). خر راضی و صاحب خر هم راضی است. تو برای چه ناراضی هستی?

 

پدر: مو حرفی ندارم فقط یِه شرط دارِم  یکسال تمام نامزدی بدارین تا کَسِنِ خوب بیشناسین  بعد ازدواج بوکونین.

پدر: من حرفی ندارم فقط یک شرط دارم یکسال تمام نامزد باشین تا همدیگر را خوب بشناسین بعد ازدواج کنید.

پسر به دختر چنین پیغام فرستاد:

بشو تی مار گِه بگو گردن شکسته   من و تی عقدگِه خدا دابوستِه

برو به مادرت بگو گردن شکسته    من و عقد تو را خدا بسته است

 

الهی تو وَکی ده تَه وَچه مار           من و تی عاشقی نوبونو پامال

الهی تو مادر 10 تا بچه شوی        عشق من و تو پایمال نشده و جاودانه شود.

 

نتیجه اخلاقی:

قبل از ازدواج چشم ها را خوب باز کرده و بعد از ازدواج کمی هَم بگذارید.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |