داستان قلعه اسپهبد خورشيد پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۸۹ 13:13


از دادمهر فرخان (حاكم مازندران در پايان دوره‌ي امويه) پسري به جا ماند به نام خورشيد كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود و كار سلطنت از او بر نمي آمد بنابراين دادمهر برادر خود سارويه (شهر ساري منسوب به اوست) را به سلطنت رساند تا خورشيد به سن بلوغ برسد . بعد از گذشت 8 سال دادمهر به عهد خود وفا كرد و سلطنت را به خورشيد سپرد .



در زمان اسپهبد خورشيد منصور خليفه عباسي وليعهد خود را نزد او مي فرستد و از او مي خواهد كه براي سركوب شورش ها در خراسان اجازه عبور لشكر خليفه را از مازندران و كنار دريا بدهد. ولي لشكر خليفه بر خلاف وعده داده شده به شهرهاي مازندران حمله كردند و آمل را به تسخير درآوردند. اسپهبد تمامي زنان و اولاد خود را به همراه مرداني جنگي كه جمعا 500 نفر مي شدند به طاقي در سوادكوه فرستاد و آذوقه 10 سال آنها را تامين كرد .

عرب ها به مدت 2 سال و 7 ماه آن غار را محاصره كردند اسپهبد خورشيد فرمانرواي مازندران در جبهه‌اي ديگر در ديلمستان مشغول نبرد بود. بانو ني‌کلا زن اسپهبد خورشيد در نبود همسرش فرمانروايي اين دژ را به عهده داشت.
بالاخره سپاه عرب سرچشمه آب را که در بالادست غار قرار داشت به گفته اهالي به زهر و به گفته تاريخ آلوده به ميکروب طاعون (در جايي وبا گفته شده است) کردند. با آلوده شدن آب حدود 400 نفر از ساکنين غار به بيماري طاعون دچار شدند. کسي جرات خاک‌سپاري آن‌ها را نداشت.ني‌کلا که خود را هلاک شده مي‌ديد و دختران خود را اسير شده هنگامي که ماه در شب 14 به بالا برآمد به بالاي برج آتشکده رفت و با تمام توانش اسپهبد را سه بار صدا زد: خورشيد، خورشيد، خورشيد (در باور مردم در شب 14 هرماه هنگامي که ماه کامل مي‌‌شود از داخل اين غار صداي اين زن که مي‌گويد: خورشيد، خورشيد، خورشيد شنيده مي‌شود). در اين هنگام اسپهبد خورشيد در ديلمان به نعره‌اي سخت از خواب بيدار شد و فرياد کشيد که دژ سقوط کرد . اطرافيان پرسيدند: که آيا خواب ديدي؟ او پاسخ داد: نه، اما صداي بانو را شنيدم که مرا مي خواند. صبح روز بعد اسپهبد به طرف دژ حرکت کرد. در نيمه‌هاي راه در مسير چالوس فعلي (فلام رودبار اشكور) به او خبر دادند که دژ سقوط کرد ... بانو ني‌کلا، دو دخترش شه‌کلا و مه‌کلا و چهار دختر سردار وندادوند، « بهتري » ، « زري » و « زيمري » و « پري » و اکثر نواميس تبرستان به ارسارت عرب‌ها درآمدند.
اسپهبد وقتي اين خبر را شنيد گغت :"بعد از اين عمر را لذتي نيست." و از نگين انگشتر خود که زهر هلاهل در آن بود خورد و جان به جان آفرين تسليم کرد.

منابع
التدوين في جبال شروين نوشته اعتماد السلطنه وزير انطباعات دربار ناصري
سوادكوه سرزمين خورشيد - پژوهشي است از احمد باوند سوادكوهي

دریافت تصویر غار

نقشه داخل غار cave plan

This cave is located on roadside of Firuzkooh road, in the vicinity of 'DoAb' in Mazandaran province, Iran. Measuring 80x100 meters, its arched entrance is the largest natural one in the world. On the left side of the cave, a four-story-high castle was built; made of stones and mortar, it is the masterpiece of architecture of its time.
On the right side of the cave, numerous trenches and defensive buildings were built, all of which remained firm and intact after centuries.

These two parts were connected through a road made of stones and mortar. 2 meters wide, this road was built 50 meters above ground level. Today only traces of it remain. The remains of a cistern, several silos and numerous defensive monuments are located outside the cave.

Dating back to the end of the Sassanid period (224–651 AD), it was regarded as a fortified garrison and a fortress of Tabarestan later on. According to chronicles, this cave was used as a shelter by Khorshid (Sun), the last ruler of Tabarestan, then surrounded by Arab invaders for several months and seized after poisoning its drinking water supply. This cave is considered as latest Persian stronghold against Arabs.
Access to the cave needs special equipments and also expertise in alpinism.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |