تئاتر رادیو یی گیلکی(سلامتی) چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲ 9:54
زن: برنج آودانِه بوکوردِم مانُش وَکِه. ظهر می جال پُلا با پُچیم، ایمروز سبزی پُلا با ماهی دِریم.

زن: برنج را با آب قاطی کردم تا خیس بخورد. موقع ظهر پلو بپزیم. امروز سبزی پلو با ماهی داریم.

 

مرد: من بدبخت از صبه سَر میلجه نِرِه تا نیماشتِه سگ دو زنم، کار کانِم ، هر کس و ناکس رِه رو بیگَتِم تا یِه وام دِنَه جورا باشَه خوشتِه خانَه گِه سَر بگیرِم عید شوبُ بُشوم خوشته خانه دِل سبزی پلا با ماهی بُخوارِم.

مرد: من بدبخت از صبح زود هنگام تا غروب سگ دو می زنم، کار می کنم. به هر مرد و نامردی رو انداختم تا وام گرفته و سقف و شیروانی خانه ام را تمام کنم. شب عید بروم داخل خانه خودم سبزی پلو با ماهی بخورم.

 

مادر: خدا بزرگه، دل آدمی کوچیکه. یِه کم طیلا و جواهر دَرِم. عید موقع قیمت ها ترقّی کانِه اُشانِ روشَنیم خانَه گَه سَر گَریم. وِرِه خُشکا کانیم.  ناامید شیطانِه مار!.

مادر: خدا بزرگ است. دل انسان کوچک است. کمی طلا و جواهر دارم. موقع عید قیمت ها زیاد می شود آنها را می فروشیم و سقف و شیروانی خانه را می زنیم.آن را تمام می کنیم. مادر ناامید شیطان است!.

 

مرد: خدایا به حق پنج تن سلامتی یَه از ما نِگیر مو دِ دوا و دکتره پول نِدارِم هَدِم ای دکترشانِ ساختمان  چند مَرتبه ای راسا کونِن با قیمت چند برابر بُروشِن.

مرد: خدایا به حق پنج تن سلامتی را از ما نگیر من دیگر پول دارو و دکتر را ندارم بدهم به این دکترها تا ساختمان چند طبقه بسازند و چند برابر قیمت بفروشند.

 

زن: همه خا ایتَه(ایتَر) نی یَن. والله قِباحت دارِه. اگر در زمین یِه فرشته نجات داباشِه اُن هم دکترشانِن ، بی مزد و بی منّت اوّل تِرِه دوشَنِن  بعد هم تِرِه رِسَنِن تنگدره آجان گُلِه وَر!

زن: همه که اینطوری نیستند.به خدا زشت است. اگر در زمین یک فرشته نجات باشد ان هم دکترها هستند. بدون مزد و منت گذاشتن اول جیبت را خالی می کنند بعد هم تو را روانه قبرستان آقاجوان قلی بیگ در تنگدره می کنند.

 

مرد: دکترای زحمت کَش هم دِریم، مُنتهی اُشان آفت شاغوز بگیت دارِه اَلَن دِ خیلی کَما بان!

مرد: دکترهای زحمت کش هم داریم ولی  آفت درخت بلوط گرفتند و الان دیگر خیلی کم شده اند!

 

زن: خدایا مو سه تَه آرزو ویشتَر نِدارِم: اول سِلامتی، دویِّم عمر با لذّت سویِّم الهی مِرِه دست هِش چانوکِن تا شرمنده خوشتِه  اطفال نوباشِم!

زن: خدایا من سه آرزو بیشتر ندارم: اول سلامتی، دوم عمر با لذّت و سوم خدایا من را پیر و ناتوان نکن تا شرمنده بچه های خود نباشم!

 

مرد: به حق هرچی قشنگ کیجایَه همه بوگین الهی آمین.

 

نتیجه اخلاقی:

" قانع بودن و توکل به لطف خداوند در کارها مایه آرامش ، سلامتی جسم و شادابی روح انسان می شود".

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |