شِروه خوانی پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ 9:47

منبع: برگرفته از کتاب " زمزمه های گیل مازی"(ترانه های فولکلوریک رامسر).

این واژه در سیر تطور خود از دالان کلماتی هم چون شرفنگ sarfang ، شرفه sarfa(e) ،شرفالنگ sarfalang، شرفک sarfak و شرفانگ sarfang عبور کرده و اکنون در کسوت زیبایی شروه خودنمایی می کند. اگر بخواهم شِروِه  را در یک جمله تعریف کنیم همان چیزی است که زنان جنوبی در تنهایی خویش می خوانند و بعد برای خودشان! گریه می کنند. معمولا آن را به اسم دوبیتی و یا اشعار فولکوریک می شناسند اما «شروه » نام دیگری برای آنست که در جنوب رواج دارد و در سیستان و بلوچستان موتک(موتَق) و در کناره ساحلی دریای خزر اشعار دیلمانی وکتولی(همراه سُرنا و یا نی) نیز گاهی به سبک و سیاق شِروه قرائت می گردد. شروه به صورت منفرد و تک نفری با نوایی سوزناک اجرا می گردد که البته باید آن را با مرثیه خوانی متفاوت دانست. زیرا این آوای جنوبی در قالب دو بیتی هایی است که بیشتر عاشقانه اند و بوی وصل و فراق و وصف معشوق می دهند و چه بسا محتوای این دو بیتی ها بسیار از غم دور می باشد اما شکل و شیوه ی قرائت و خواندن آن ها به صورت شروه خواه نا خواه با ریتمی غم پالوده واندوه سرشته همراه می گردد. تا کنون خیلی از خوانندگان داخلی و غیرداخلی!، به شروه خوانی البته در گوشه های مختلف موسیقی پرداخته اند که شاخص ترینشان ملیحه سعیدی، سیما بینا، هایده، شکیلا و ... هستند البته استاد شجریان هم در چند تا از آلبوم هایش به شروه خوانی پرداخته است اما سبکی که در جنوب متداول است موسوم به « دشتی» است که شروه را با لحنی غمگینانه و به صورت ریتمیک می خوانند که البته به مرثیه خوانی بی شباهت نیست، نمونه ی آن شروه خوانی «خانم بهرانی» در انتهای سریال «مختارنامه» است که تا حدودی با اقبال عمومی هم روبرو شد، معمولا نی، سازی است که به همراه شروه نواخته می شود و غمگنانه بودن آن را دوچندان می کند البته گاها از سه تار و سازهای کوبه ای نیز استفاده می شود.بیشتر شروه ها را منسوب به بابا طاهر همدانی دانسته اند اما فایز دشتستانی ، باقر، معین و دیگر شاعرانی از این چند، نیز هستند که در مورد آنان حکایت ها ساخته اند و شروه ها را منسوب به آنان دانسته اند ، شاعران گمنامی که فقط به اندازه ی شعرهایشان زندگی کرده اند به قول «اخوان ثالث» ، باباطاهر همدانی با این شعر زندگی کرده است: "اگر غم را چو آتش دود بودی    جهان تاریک بودی جاودانه"      

 یا : ندارم خنجر و پاره کنم دل  ببینُم چی خیالِ می دِلا دل

 یا: بهاره سَر کوکِه مِرِه چاکورده   هر کَس و ناکَسِ بوگ بوگِه مِرِه چاکُردِه(نگارنده)

یا:ماره ماره چَرِه مِرِه بِچه بی-  غم و غصه همه می دل دِچه بی

احمد شاملو نیز در یکی از شعرهایش یک داستان حماسی بزرگ را محدود به چهارخط شروه کرده است، به تک تک جملات آن دقت کنید:

چار سوار از تنگ در اومد- چارتفنگ بر دوششون -

چار مادیون پشت مسجد -چار جنازه پشتشون

اگر گاها کنار ساحل دریا یا جایی دیگر به دور از هیاهوی شهری با خودتان خلوت کرده باشید در میان انواع و اقسام موسیقی های جاز و راک و ترنس و پاپ و رپ و ... فقط شروه است که       می تواند حس و حال دیگری به شما بدهد و جرعه جرعه آرامش را به درون مشوّشتان تزریق کند، اشعاری که معمولا از جدایی ها حکایت می کنند، بی ارزش بودن دنیا را به یاد می آورند ، از بی وفایی ها  می گویند و  در یک جمله با احساسات انسان سر و کار دارند: شروه ی زیر دلتنگی یک جوان را از دوری مادرش، نشان می دهد:  

 الا باد صبای سوز دلگیر             خبر از من ببر ور مادر پیر 

 بگو فرزند سلامت می رسونه    حلالم کن که شبها داده ای شیر

 در این شروه، عاشق تمام مال دنیا را فدای خاک پای دلبرش می کند:

شتر را بار کنید که دلبرم رفت     غرور نوجوانی از سرم رفت     

غرور نوجوانی مال دنیا       بسوزه مال دنیا دلبرم رفت.

این یکی هم از جدایی ها، حکایت می کند:

سر راهم دوتا شد وای بر من      رفیق از من جدا شد وای بر من    

رفیق از من جدا شد رفت به غربت      به غربت آشنا شد وای بر من

شِروه خوانی را فایز خوانی نیز می نامند نظیر اشعار:

پس از مرگم نخواهم های هايی - نه فرياد و نه افغان و نوايی -

بگوييد گشته فايز کشته دل  -ندارد کشته دل خون بهايی

منبع:

(مهدی  وبلاگ آفتابگردون    http://aaftabgardoon.blogfa.com/post-57.aspx  

 و پورتال شهرستان لامرد    http://www.lamerdcity.net/index.php?newsid=156)

 

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |