هَمه چی آدم جی بهتَه(بهتر) شنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۰ 8:30

دریا کول زَنابا، بیجِ باد زَه. دریا پوشَه گِه شان اَفتاب دِل برق زَن. می دلِ خیلی بگیته با(بگیت  نیابا) اینگار یِه کُنده می دل سر نیابا.

دریا موج می زد. باد سردی در حال وزیدن بود. گوش ماهی ها در زیر آفتاب برق می زدند. دلم خیلی گرفته بود.انگار یک کنده بزرگ درخت روی دلم سنگینی می کرد.

 

می دل هوای مشهد بوکرده با.چقدر کبوترگه شان می دل تنگا با .  فقط خدا دانِه!

دلم هوای زیارت مشهد کرده بود. چقدر دلم برای کبوترها تنگ شده بود. فقط خدا می داند.

 

چند سال پیش سایه یه بزرگتر از سر مو کم بابا. حتما خدا خواستِه چنین بابا.

چند سال پیش سایه یک بزرگتر از سرم کم شد. حتما خدا خواست چنین شد.

 

اول سخت با بعدأ عادت بابا.اَلَن فقط وی یاد در دل مو زنده.


اول سخت بود. بعد عادت شد و در حال حاضر فقط یادش در دل من زنده مانده

 همه چی آدم جی بهتره. وی وسایل جانماز، تسبیح و ... همه بمانسن اَمَّه خودش بُشا. راهی دل گام وکیته که برگشتی نما.

همه چیز از آدم بهتر است. وسایل او مثل جانماز، تسبیح و غیره همه به جای مانده اند ولی خودش رفت. در راهی گام گذاشت که در آن برگشتی نبود.

 

خدایا همه ما را اول پاک بوکون بعد خاک (چال) بوکون، بی مزد و بی منّت.

خداوندا همه ما را اول بیامرزبعد بمیران، بدون پاداش و بدون منت دیگران.

بهار سره  کوکِه مِرِه چاکُردِه      هر کَس و ناکس ِ بُگ بوگِه مِرِه چاکرده

من را مثل پرنده کوکو در بهار(غمگین) کردی   من را حرف این کس و آن کس کردی


می نام دَکِتِه سر زبانها ، به خیالم    جنگ سَرا  پیر بابو مِرِه چاکِردِه

نام من بر سر زبانها افتاد، به خیالم    من را مثل پیر بابو ی منطقه جنگ سرا کردی

 

کوکو= فاخته که آواز کوکو را سر می دهد و در باورهای مردم رامسر و حومه می گویند:

به گیر- بو سوج – به میر و ....که با آواز کو  کو هم آوا می شود.معمولا زنان محلی در سوگ عزیزان از دست رفته چنین اشعاری را خوانده و ناله سر می دهند(اصطلاح گیلکی  رامسری ایشماره)

پیر بابو

در مراسم آیینی کترا گیشی(آیین آفتاب خواهی) بعد از ریزش نزولات جوی در زمانی طولانی هنگام برداشت محصول نظیر برنج و ... فردی به دم خودش جارو می بست و قیافه و لباس خود را به شکل غیر طبیعی در آورده و با ساز و دهل و یا به همراهی کوچکترها با کفگیر به پیاله و یا حلبی کوبیده و در کوی و برزن راه می افتادند و نذری می خواستند تا باران بند بیاید. پیر بابو در مراسم آیینی رابچره  در مراسم به پیشواز رفتن عروس بهار نیز انجام می شد که پیربابو نقش دیو (ننه سرما)را بازی می کرد. مردم در ابتدا با دنبال کردن و  کنار زدن دیو نسبت به آوردن عروس بهار اقدام می کردند.


 


 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |