پَرتِخال خونی(پرتقال خونی) چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ 9:45
تره گوتن رِه ، می دل از عالَم و وآدم خونِه

برایت بگویم، دل من از جهان و آدمهایش خون است.

 

هرجا نیاکانِم  سیاهی و پلیدی یه

به هرجا نظر می کنم سیاهی و زشتی است

 

موردوم به دنبال روزمره گی خودشان – اُشان هم به فکر جیب خودِشان

مردم به دنبال روزمرگی و آنها هم به فکر پر کردن جیب شان هستند

 

چینه گه شان (چینی شان) امه هفت تا لوکایَه رِه برنامه دارِن امّا اَمِه چی؟

چینی ها برای هفت سوراخ بدن ما برنامه دارند اما ما چطور؟

 

چای دورنگ ، چای هفت رنگ بهانه        مو چای یِه رنگ خَنِم  بی بهانِه

 چای دو رنگ و چای هفت رنگ بهانه ای بیش نیست(برای کسب معاش) من چای یک رنگ و بدون عذر و تقصیر می خواهم.

 

ای زمانِه نامرده  می دین و ایمان هم در امان نِمانسِه

این روزگار ناجوانمرد است دین و ایمان من هم در امان نمانده است

 

تی دل خونِه می دل هم خونِه امّه این کجا و اون کجا

دل تو خون است و دل من هم خون است اما این کجا و آن کجا؟

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |