همایش اشکورشناسی شنبه یازدهم تیر ۱۳۹۰ 11:19

ویژگی­­های لهجه گیلکی رامسری

*محمد ولی تکاسی

کارشناس ارشد، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کرمان

۰۹۳۶۶۳۴۸۶۸۰

MWTOKASI@YAHOO.COM

چکیده:

 گویش  گیلکی در استانهای گلستان ، مازندران ، گیلان، سمنان و بخش هایی از دامغان و الموت قزوین و طالقان  وجود دارند.  ولی این لهجه است که در شرق و غرب مازندران و گیلان فرق می کند. به هر حال در این مقال سعی بر این است که از کلمات رایج  و  شیرین گیلکی رامسری جهت افراد علاقمند استفاده شود. متأسفانه با هجوم کلمات بیگانه و تجدّدگرایی و اصرار مادران گرامی در شهرستان رامسر که بعضأ خودشان هم فارسی را خوب بلد نیستند ولی می خواهند فرزندانشان از همان اَوان کودکی فارسی را خوب آموخته و صحبت کنند، ضربات جبران ناپذیری به گیلکی رامسری وارد شده است . گیلکی رامسری یک لهجه است که منتج از گویش گیلکی و زیر شاخه ای از زبان فارسی  میانه(پهلوی ساسانی  و غیر از پهلوی اشکانی) است. تلفظ این لهجه در داخل مناطق مختلف شهری و روستایی  رامسر از نظر فونتیک (بیان صوت و آوا) کمی متفاوت است . به دلیل وجود مرز مشترک، آداب و رسوم و خاستگاه مشابه لهجه گیلکی رامسری که بدان تکلم می شود مخلوطی از گیلکی مازندران و گیلان است که به گیل مازی(در بعضی مناطق گیل گالشی) معروف است. همچنین در بین محله های مختلف شهرستان، مردم هر منطقه با کِشش و اَداء کلمات به طرز خاصی صحبت می نمایند که معّرف محل زندگی آنها می باشد. مثلأ یک نفر اهل کتالم و سادات محله (ار محله های قدیم رامسر) با منطقه ابریشم محله (از محل های جدید رامسر)  و یا صحبت های یک نفر اهل لمتر (خیابان 20 متری و کنار ساحل دریا)  با منطقه بازار آخوند محله و نارنج بُن کمی متفاوت است. همچنین لهجه ساکنان در کوهپایه ها و مناطق ییلاقی نظیر اشکور بالا و اشکور پایین با مناطق جلگه ای و دشت اختلاف زیادی دارد ولی در مجموع زبان همدیگر را خوب می فهمند. مثلأ در سادات محله می گویند:"عُروس،عُروس چِِه خارِه بیَرِم،اَمِه باغ چِیِه" ولی در ابریشم محله می گویند:"عروس خانم ، چایی خارِه بِیَرِم اَمِه باغ چایی یَه".  شاید این تحقیق به ترویج فرهنگ گیلکی رامسری کمک نماید . باشد تا اساتید محترم ادبیات فارسی  با همکاری انجمن اهل قلم  و اداره آموزش و پرورش چاره ای بیاندیشند تا این فرهنگ عامه و لهجه خاص را که از پیشینیان به ما به ارث رسیده است، برای نسل جوان و تحصیلکرده فردا که جزء نگر بوده و به آنچه دارند می اندیشند نه آنچه که بعدأ بدست خواهند آورد، به یادگار بگذاریم.

 

کلمات کلیدی:

گویش، گیلکی، ویژگی، رامسر

 

 مقدمه:

زبان گیلکی از گروه زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است، که در قسمت گیلان و دیلمستان متداول بوده(1) و زبان مادری مردم استان گیلان و جوامع کوچکتری در استانهای مجاور، از جمله استانهای مازندران و زنجان، و نیز در استان تهران است(2). این زبان شاخه‌ای از زبانی است به نام پهلوی اشکانی[1] و مردم سرزمین‌های گیلان، طبرستان قدیم(مازندرانگرگان، قزوین، ری، دامغان، سمنان، همدان، آذربایجان، لرستان، کردستان و ... با آن یا لهجه‌ای از آن سخن می‌گفتند(2).

 

مروری بر تحقیقات انجام شده:

دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده‌است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان یا فارسی. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای مانده‌است . اما از زبان‌های اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته‌است. پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد بر می­گردد. در همین زمان لهجه‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی(1).

زبان‌های ایرانی از نظر تاریخی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

1-زبان‌های ایرانی باستان

2-زبان‌های ایرانی میانه (شامل دیلمی، گیلکی و تبری است)

     3-زبان‌های ایرانی نو

زبان گیلکی از گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی و در مجموع زبانهای کاسپین است(7). این خانواده شامل زبانهای تالشی و هرزندی و گورانی و گیلکی و مازندرانی و برخی از زبانهای تاتی و سمنانی می باشد از دیدگاه تاریخی این زبانها به زبان پارتی(پهلوی اشکانی) وابستگی دارند(8).

در زبان گیلکی ویژگی‌های زبان‌های باستان ایران دیده می‌شود. برای نمونه صرف فعل در زبان گیلکی با صرف فعل در زبان پهلوی و زبان پارتی شباهت دارد و نیز همگونی‌های وجه اخباری و ماضی نقلی در گیلکی و پهلوی کاملاً قابل بررسی است. زبان گیلکی در استان گیلان، مشتمل بر سه لهجه بیه‌پسی (گیلان غربی)، بیه‌پیشی (گیلان شرقی، بیه پیش) و گالشی می‌باشد. مردم شمال غربی گیلان، به زبانی دیگر از خانواده گویش‌های کناره دریای کاسپین که زبان تالشی باشد تکلّم می‌کنند(1).

زبان پارتی با گویش شمالی پهلوی یا پهلوی اشکانی یا پهلوانیک شاخه‌ایی از زبان پهلوی است.زبان پهلوی دو دسته است:

1.                               زبان پارتی که آن را پهلوی شمالی می‌نامند.

2.                               زبان ساسانی که آن را پهلوی جنوبی می‌نامند که همان زبان پارسی میانه است.

پهلوی ساسانی (زبان پارسیگ = پارسی میانه) ادامه زبان پهلوی اشکانی ( پهلوانیگ = زبان پارتی ) است(2).

زبان‌های ایرانی معاصر شمال غربی از خانواده پهلوی شمالی و زبان‌های ایرانی جنوب غربی از خانواده پهلوی جنوبی هستند.

گیلکی از گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی و در مجموع زبانهای کاسپین است. گروه زبانهای کاسپین در خانواده زبانهای ایرانی شامل زبانهای تالشی و گیلکی و طبری می باشند. در خانواده زبانهای غربی ایرانی زبانهای دیگری مانند کردی و بلوچی و زبانهای مرکزی (راجی و گلپایگانی و زبان زردشتیان یزد) و همچنین زبان سیوندی می باشند(2).

برخی گیلکی را به نام پهلوی خوانده‌اند. حمداله مستوفی قزوینی می‌نویسد: «در گشتاسفی که بخشی ا‌ست در مجاورت دریای خزر و نزدیک «سالیان»، زبان‌شان به پهلوی به جیلانی (گیلانی) باز بسته است.». مستوفی پهلوی را شبیه و وابسته به گیلکی می‌داند.

 

گیلکی و پهلویات

در میان اشعار گویندگان بعد از اسلام به آثاری برمی‌خوریم که به مازندرانی و گیلکی کنونی نزدیک است. پهلویات شامل اشعاری است به گویشهای غرب و مرکز و شمال ایران(11). مناطق پهله عبارت هستند از اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان اما میتوان از دیدگاه زبانشناسی گیلان را نیز شامل مناطق پهله دانست (10). مینورسکی اعتقاد دارد که پهلوی نام گونهٔ زبانی منطقهٔ پهله بوده است که بعدها به گونه‌های غربی ایران اطلاق شده است و این گسترش پیدا کرده و بعدها به گونه‌های زبانی کرانهٔ خزر ( دریای گیلان در کهن ترین اسناد ایرانی ) نیز اطلاق شده است.همچنین در گذشته کسانی را که ترانه‌های گیلکی می‌خواندند، پهلوی‌خوان می‌نامیدند(11).

پهلویات ؛ یعنی اشعار ولایتی در مقابل سخن دری که زبان شهرها ، دربار ، علو و ادب بود و پهلویات در ولایات ساحلی دریای گیلان و آذربایجان و قسمت غربی ایران از ری به طرف مغرب بسیار معمول بوده و شعرای معتبری مثل بُندار رازی و باباطاهر عریان و کافی ظفر همدانی به آن الحان اشعاری سروده‌اند و هنوز هم در بعضی از قسمت‌های گیلان اهالی هر آوازی را که به زبان پارسی ترکیب شود تصنیف و آوازهای گیلکی را که لهجهٔ خاص ایشان است، پهلوی می‌گویند.(عباس اقبال،1370).پهلویات پیرشرفشاه دولائی (عارف قرن هشتم)  نیز معروف است.

 

رشد و گسترش شعر گیلکی

دربار شاهان دیلمی، مرکز رشد و اعتلای شعر ديلمي بوده كه بعدأ شاخه هايي از آن را گيلكي ناميدند. نویسندگان آثار خود را به زبان گیلکی می‌نوشتند و شاعران به این زبان شعر می‌سرودند. اشعاری به شمس المعالی قابوس وشمگیر زیاری نسبت داده‌اند که به گویش دیلمی از زبان گیلکی بوده‌است. این زبان امروزه در کوهستان جنوب گیلان ، شمال قزوین و غرب مازندران رواج دارد. پس از سرنگونی حکومت دیلمیان، شاعرانی که به زبان گیلکی شعر می‌سرودند و یا مطلب می‌نوشتند  حامیان خود را از دست دادند و به زبان فارسی دری روی آوردند. مردم مغرب و مرکز و شمال و جنوب غربی ایران که دیری جز به پهلوی و گیلکی سخن نمی‌گفتند بعد از نشر آثاری دری از خراسان به سایر بلدان ایران ، آنان نیز از این شیوه پیروی کردند و رفته رفته دست از نویسندگی و شعرگویی به زبان گیلکی که در عصر دیالمه متداول بوده‌است، برداشتند و تابع سبک و لهجه سهل المخرج دری گردیدند(4). بابا طاهر عریان پس از کمال‌الدین بُندار رازی (درگذشته ۴۰ ﻫ .ق) که به گویش دیلمی از زبان گیلکی ترانه می‌سروده‌است ، دومین سراینده ترانه به زبان محلی است. اگر نمونه‌هایی از فهلویات بُندار رازی به گویش دیلمی از زبان گیلکی ، فهلویات بابا طاهر عریان به گویش همدانی ، فهلویات صفی الدین اردبیلی به زبان آذری ، فهلویات پیر شرفشاه  دولایی به زبان گیلکی ، فهلویات امیر پازواری به گویش تبری از زبان گیلکی و اشعار ملا سحری به گویش مردم تهران قدیم را با هم مقایسه کنیم وجوه مشترک و مشابهت فراوانی در آن‌ها پیدا می‌کنیم که از نظر زبان شناسی مُحرز و تثبیت شده‌است(4).

زبان دیلمی نیز از کوههای تالش تا کوههای سمنان گسترده‌است. این زبان مناطقی چون سراوان رشت، مناطق دیلمان و اشکور، رودبار زیتون، رودبار الموت، رودبار شهرستان، رودبار قصران، طالقان، بومیان کرج و حومه آن، کوههای سمنان، ساوجبلاغ، عمارلو، خورگام و بسیاری دیگر از مناطق دیوار البرز را در بر می‌گیرد(جهانگیری،ن.1370). واژگان نیز نشان­دهنده گویش­های اقوام گوناگون بوده و نماینده شیوه اندیشه های مردم در گذرگاه روزگاران است(9). فرهنگ گیل و دیلم نیز از فراز و فرود،ناله و سرود گردن فرازان و آرزومندان و زندگی سازان آن سامان حکایت دارد.

 

تعریف زبان[2]

سخنی که دارای ادبیات مکتوب و دستور باشد زبان محسوب می شود که دولت ها آن را به رسمیت می شناسند. هر زبانی دارای دستور و قواعد صرف و نحوی مربوط به خود بوده و یادگیری آن نیاز به ممارست و تمرین زیاد دارد.

تعریف لهجه[3]

در بسياری از متون دانشگاهی زبان‌شناسی و به خصوص جامعه‌شناسی زبان لهجه دربرگيرنده‌ی کليه‌ی ويژ‌گی‌های تلفظی و آوايی کلام تعريف شده است. به عبارت ديگر، نحوه‌ی تلفظ کلام هم در سطح فردی و هم جمعی، لهجه بوده و مسلمأ با افزايش افراد، افزايش دگرگونی‌های تلفظی را نيز شاهد خواهد بود.

تعریف گويش[4]

گويش‌ها شديدأ متأثر از مرسومات فرهنگی و قواعد رفتاری منطقه‌يی است.تفاوت‌های طبقات اقتصادی-اجتماعی، ميزان سواد و تحصيلات، رشته‌ی تخصصی، آشنايی افراد با زبان‌های ديگر، سن و تفاوت‌های نسلی، ميزان تقليد از مذاهب و ايدئولوژی‌های گوناگون و تعدادی عوامل ديگر نيز در پيدايش گويش‌های متفاوت تاثيرگذار بوده و بيش از پيش تفاوت‌ها در صحبت کردن افراد متعلق به يک گويش را ايجاد می‌کنند.

 

فرق بین لهجه و گویش

   در واقع لهجه، زيرمجموعه‌يی از گويش است. به اين معنا که هر گويش لهجه‌ی خاص خود را داراست. اما برای شناخت و توصيف يک گويش، بررسی لهجه فقط بخشی از ماجراست. گويش‌ها نه تنها در لهجه بلکه در برخی لغات و اصطلاحات نيز تفاوت دارند. هم‌چنين گويش‌ها دارای تفاوت‌های صرف و نحوی نيز هستند که البته معمولأ ميزان تفاوت‌های صرف و نحوی کمتر از دو مورد قبلی است زيرا اساسأ صرف و نحو شالوده‌ و سازنده‌ی زبان است. گويش‌ها نهايتأ زيرمجموعه‌ي يک زبان هستند. از نظر دانش ادبیات فارسی سیر تکاملی ذیل در طول روزگاران تشکیل شده است:

لهجه                             گویش                          زبان

گویش‌های زبان گیلکی را می‌توان چند بخش کرد :

1-گویش تبری (گویش مردم غرب مازندران)

2-گویش بیه‌پسی (گویش مردم غرب سفیدرود).

3-گویش بیه‌پیشی (گویش مردم شرق سفیدرود).

4-گویش گالشی (گویش مردم کوهپایه‌ها و مناطق سُمام و اشکور و رودبار زيتون و عمارلو و الموت و …)

5- در منابع موجود به گویش دیگری به نام گویش گاومیش بان‌ها اشاره شده‌است که امروزه در گویش‌های دیگر (گویش بیه پیش) تحلیل رفته و منسوخ شده‌است(ویکی پدیا فارسی).

 

 

لهجه‌ها ی گیلکی

مردم گیلک زبان با لهجه‌های مختلف سخن می‌گویند که ریشه در زبان‌های ایران باستان دارد. در بین لهجه‌های مختلف زبان گیلکی از نظر فونتیک (بیان صوت و آوا) و صرف افعال اختلاف جزئی دیده می‌شود که ناشی از تحول تدریجی و ویژگی فرهنگی اقلیمی هر منطقه ‌است.

گونه‌های زبانی رايج در استان گيلان را می‌توان به سه بخش تقسيم کرد:

1-گونه‌های گيلکی

2- گونه‌های غيرگيلکی از گروه زبان‌های کرانهٔ خزرکه شامل موارد ذیل است:

الف) تالشی. در تالش، دولاب، ماسال شاندرمن و اسالم به آن گفت‌وگو می‌شود.

ب) تاتی. از ديگر گونه‌های زبانی کرانهٔ خزر است که در چند آبادی از بخش رودبار زيتون به آن سخن می‌گويند.

ج) کرمانجی. از گونه‌های کردی ا‌ست که در فاراب و کرمانج عمارلو به ان گفت‌وگو می‌شود.

3- گونهٔ ترکی آذری (غير ايرانی)

 ترکی آذری،گونهٔ زبانی غيرايرانی که در منطقهٔ آستارا رايج است. در بندر انزلی و طوالش نيز سخن‌گويانی دارد.

 از طرفی گيلکی در استان گیلان خود سه گونهٔ عمده داردکه شامل موارد ذیل است(1):

الف) گونهٔ گيلکی لاهيجان (بيه‌پيش) در منطقه‌ای محدود از شمال به دريای خزر، از جنوب به بلندی‌های سياهکل، از غرب به آستانه و حسن‌کياده تا مرزهای کوچصفهان و از شرق به لنگرود و رودسر که به تدريج به گويش مازندرانی می‌آميزد.

ب) گونهٔ گيلکی رشت (بيه‌پس) که در رشت، خمام، بندرانزلی، فومن و شفت به آن سخن می‌گويند.

ج) گونهٔ گالشی. گونهٔ ديگری از گونه‌های گيلکی است که مردم نواحی کوهستانی لاهيجان (و اشکورات) به آن سخن می‌گويند.

علاوه بر گیلان در استان مازندران نیز به زبان گیلکی تکلم می­گردد که بیشتر در مناطق غرب استان(چالوس و نوشهر ، تنکابن و رامسر و ....) رواج دارد. فرهنگ گیل و دیلم اثر ماندگار پاینده لنگرودی نیز بر اساس تحقیقات میدانی تهیه و گردآوری شد که در حفظ فرهنگ بومی منطقه تأثیر شایان توجهی داشته است.

 زبان طبری(تبری) نیز از زبان های کهن ایران است.در سروده ها، چکامه ها،افسانه ها،اساطیر و تاریخ این مرزو بوم ناگفته های بسیاری وجود دارند.این گستره زبانی از کردکوی تا تنکابن ادامه دارد که بر اساس گویش های محلی در واژه­نامه طبری(تبری) به همت جمعی از اساتید زبان و همکاری گویشوران محلی جمع آوری شده است. زبان طبری نیز جزء زبانهای گیلکی است ولی در طرز بیان ، تشبیهات و کشش اصوات تفاوتهای زیادی دارد .مردم تنکابن(با لهجه­های دو هزاری، سه هزاری،خرم آبادی، گلیجانی و چالکش(جلگه حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود)، عباس آباد، محال ثلاث در غرب و علی آباد کتول در شرق استان مازندران(رویان و استندار، تبرستان و استارآباد کهن) قریب به چهار میلیون نفر از جمعیت کشورمان در استان مازندران با این زبان سخن می گویند. توجه دهخدا و دکتر معین در گرد­آوری برخی واژه های تبری در فرهنگهای فارسی نشانه اهمیت و ارزش زیاد زبان تبری است(10).

شرایط اقتصادی،اجتماعی، مهاجرت اقوام، رفت و آمد تاجران و بازرگانان از زمانهای گذشته به نقاط هم­جوار سبب ایجاد دگرگونی­های شگرفی در محاورات مردم هم­جوار شده و گویش مناطق جلگه­ای دریای خزر را با تغییرات زیادی مواجه نموده است.گویش مناطق کوه نشین اصیل تر و دست نخورده تر است لذا منطقی است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و پایه تحقیقات پژوهشگران قرار گیرد. ناگفته نماند بسیاری از واژگان عربی، روسی، فرانسوی، انگلیسی، ترکی و ترکمنی از چند دهه پیش وارد زبان تبری شده اند(10). از طرفی واژه بالوزن(به گیلکی رامسری بولوزن) در کل مناطق استان مازندران به وجین کار اطلاق می شود و هیچ تغییری ننموده است.

 

منابع شعر گیلکی

منابع شعر گیلکی را می‌توان سه بخش دانست :

1)آثار عامیانه و شفاهی (فولکلوریک)

اشعار عامیانه و شفاهی شامل ترانه‌ها ، مثل‌ها، لالائی‌ها و غیره می‌باشد. این آثار  سرشار از عناصر هنری (ایجاز و تشبیه و تَخیّل و تصویر) است و سینه به سینه نقل شده تا به دوران ما رسیده ‌است و سینه افراد کهنسال ، زنان و مردان روستا و مردم کوچه و بازار مخزن آن است. تعدادی از این اشعار به کوشش پژوهشگران گیلک و محققان خارجی جمع­آوری شده­اند و بعضاً جسته و گریخته به چاپ رسیده و بیشتر آن‌ها ثبت و ضبط نشده و اگر شده هنوز به چاپ نرسیده ‌است.

2)آثار مکتوب و چاپ شده زبان گیلکی

استفاده از قوانین دستور زبان فارسی جهت درج اشعار و ترانه های فولکلوریک گیلکی خالی از اشکال نیست. شایسته است نهاد یا ارگانی، این مسئولیت مهم را به عهده گیرد.  این کار علاوه بر جلوگیری از پراکنده­کاری­ها جهت ارائه آثار مکتوب بر اساس اصول علمی و شیوه های درست نگارش، بسیار اهمیّت دارد. در شهرستان رامسر تاکنون کمتر از 10 عنوان کتاب در این زمینه به چاپ رسیده است.

3)اشعاری به زبان گیلکی که بصورت نوار کاست ، سی دی ، دی وی دی ، فیلم و غیره  ضبط و تکثیر یافته ‌است.

توجه: بعضی از آنها  به عنوان میراث خانوادگی نزد مردم نگهداری می­شوند و در حفظ آنها چنان که باید کاری انجام نشده است. بهتر است این موارد نیز جمع آوری شده و تکثیر شوند تا از بلایای طبیعی و احتمالأ سهل انگاری بعضی از افراد (همانند کتابهای تاریخی و دست نوشته ها) از صفحه تاریخ این مرز و بوم حذف نگردند.

 

معرفی رامسر

که مازندران شهر ما یاد باد                                                                                همیشه بَر و بومش آباد باد

که در بوستانش همیشه گل است                                                                      بکوه اندرون لاله و سُنبُل است

مازندران یا تپورستان را دیوسار یا دیو­سر نیز می­نامند و این بدان سبب بوده که در زمان حضرت سلیمان ابن داود طایفه دیوان طبرستان را آباد کردند از این رو آنجا را دیوسار نام نهادند. این طایفه مردمانی آرام، پر تلاش در کار کشاورزی و بسیار محتاط در روابط سیاسی با همسایگان و همواره خواهان صلح و آرامش بودند.  شهرستان رامسر با زیبایی وصف ناپذیر درمنتهی‌الیه غربی استان مازندران در دامنه جنگلی و زیبای البرز و سواحل رویایی دریای خزر بوده و با برخورداری از انوع جاذبه‌های گردشگری و امکانات اقامتی، پذیرایی و تفریحی مناسب با لقب عروس شهرهای ایران و  به عنوان قطب مهم گردشگری در کشور و حتی جهان مطرح است. گویش محلی مردم گیلکی و یا فارسی می باشد و نمونه ترانه های محلی منطقه در ذیل آورده می شود.

زبان این قوم در کنار ادبیات شفاهی و گاه نوشتاری، جنبه های گسترده­ای از تمدن، سیر اندیشه ، تحول زندگی و آرمانهای مردم این نواحی را با خود به همراه دارند. خوشبختانه با دلسوزی برخی از افراد علاقمند و تعدادی از متخصصّین فن، تحقیق و پژوهش در زمینه این گویش نیز از سالها قبل آغازشده و ادمه دارد که در خور ستایش و قابل تقدیر است.

 رامسر نام قدیم آن سَخت سَر یا سَخته سَر بوده است. وجه تسمیه آن به دلیل وجود گل و لای و باتلاقی بودن و سخت شدن رفت و آمد مردم به دلیل وجود بارندگی زیاد در این منطقه بوده است. در سال 1314شمسی بر طبق تصویب هیئت وزیران به رامسر تغییر نام داد. قسمتی از جاده شاه عباسی از استرآباد(گرگان امروزی) تا گرگانرود(هشتپَر امروزی) در امتداد ساحل دریا و در قسمت لپاسَرَک ، اردوگاه و سفید تمشک نیز از میان کوه جنگلی در رامسر عبور می­نماید. هنوز پل­های جاده شاه عباسی در کوزه­گر محله و ابریشم محله رامسر که چندین قرن از عمر آنها می­گذرد، سالم و قابل عبور و مرور است­(سجادی، .13) .

رامسر از شرق به شهرستان تنكابن ، از غرب به چابكسر از توابع شهرستان رودسر ، از جنوب به قزوين و از  شمال به درياي خزر محدود مي باشد . كل مساحت آن 688 كيلومترمربع است. طبق آخرين سرشماري جمعيت آن 64440 نفر است كه 45193 نفر در شهر و 19247 نفر در روستا زندگي مي كنند . از سال 1312 تا سال 1331 دگرگوني شگرفي در آن پديد آمده تا جايي كه به عنوان شهر گردشگري در ايران و دنيا معروف شد و اكنون حدود 700 نقطه از دنيا به نام رامسر نامگذاري شده است . آب و هواي منطقه معتدل و مرطوب است .در سال 1311 شمسي رامسر وسعت چنداني نداشت و يكي از بلوك هاي تنكابن بود ، در آن موقع 44 روستا و مساحت كل آن يك فرسنگ و نيم و جمعيت آن 7413 نفر بود . از سال 1358 رامسر از تنكابن جدا و به صورت شهرستان اداره مي­شود و داراي يك بخش مركزي ، سه شهر ، سه دهستان و 200 روستا و آبادي مي باشد . شهرهاي آن عبارتند از : شهر رامسر ، سادات شهر و شهر كتالم و   دهستان هاي آن شامل : 1)جنت رودبار با 63 آبادي و روستا ، 2)چهل شهيدان با 43 آبادي و روستا و 3) سخت سر با 94 آبادي و روستا می باشد.

رامسر شامل دو قسمت کوهستانی و پایکوهی(کوهپایه­ای) است که ادامه سلسله جبال البرزند و از کناره ساحلی دریای خزر(مازندران، آبسکون، کاسپین و ...) تا کوههای سر به فلک کشیده با ارتفاعات زیاد نظیر کوه سُماموس، واژک، سُرخه تَلِه، سه بِرارِه، لپاسر، شاه سفید کوه، ایلمیلی ، مارکوه، قلعه بند، کَلِک ، ایسَلَم دَشت(اسلام دشت) و صدها کوه دیگر امتداد دارند. دو قوم متمایز در این قسمت ها زندگی  می کردند که از نظر نوع کار و درآمد، پوشش لباس، فرهنگ و آداب و رسوم با همدیگر تفاوتهایی داشتند.

همچنین لهجه رامسری از گویش گیلکی با گیلان و مازندران نیز تفاوتهایی دارد که خاص این اقوام ، این منطقه و مردم آن است. مثلأ کلمه اُنگُلاس(وسیله ای به شکل عدد 8 از جنس چوب که برای کندن میوه از شاخه های بلند و یا آویزان کردن سطل و زنبیل در هنگام چیدن میوه از درختان مرکبات و یا آبکشی از چاه به کمک طناب و غیره  به کار می رود) که در گیلان به آن کِردُخَلِه نیز می­گویند خاص منطقه رامسر بوده و در جای دیگری استعمال نمی شود.  یا کلمه رِشک (شپش انسانی Simex Lutura) که در گیلان به آن اُسبُج =اوسبوج گفته می شود. این نوع کلمات اختصاصأ  فقط در منطقه رامسر و حومه تنکابن بین مردم بومی و محلی استعمال دارند.یا اینکه بیت ذیل:

ندارم خنجرُ پاره کنم دل                                                                         ببینُم چی خیالِ می دِلا دِِل

در شهرستان رامسر این ترانه به صورتهای مختلف با لهجه ها و اصوات گوناگون قرائت می­گردد. نگارنده به منظور تهیه فرهنگ لغات گیلکی رامسری با امکانات سرچ کامپیوتری از این نوع کلمات اختصاصی، گامهای اولیه را برداشته است.

 

گیلکی رامسری

گیلکی رامسری یک لهجه است که منتج از گویش گیلکی و زیر شاخه­ای از زبان فارسی  میانه (پهلوی ساسانی  و غیر از پهلوی اشکانی) است. تلفظ این لهجه در داخل مناطق مختلف شهری و روستایی  رامسر از نظر فونتیک (بیان صوت و آوا) کمی متفاوت است(5). در بین محله­های مختلف شهرستان  و روستاها مردم هر منطقه با کشش و اداء کلمات به طرز خاصی صحبت می نمایند که معّرف محل زندگی آنها می باشد. مثلأ یک نفر اهل کتالم و سادات محله (ار محله های قدیم رامسر) با منطقه ابریشم محله (از محل های جدید رامسر)  و یا صحبت های یک نفر اهل لمتر (خیابان 20 متری و کنار ساحل دریا)  با منطقه بازار آخوند محله و نارنج بُن کمی متفاوت است ولی در مجموع زبان همدیگر را خوب می فهمند. مثلأ در سادات محله می گویند:

"عُروس،عُروس چِِه خارِه بیَرِم،اَمِه باغ چِیِه" ولی در ابریشم محله می گویند:"عروس خانم ، چایی خارِه بِیَرِم اَمِه باغ چایی یَه".

یا اینکه کلمه "شَجِرَئن" به معنی آدم پر سر و صدا در کوهپایه ها به کلمه "شَجِرِه" در مناطق جلگه­ای در ابریشم محله رامسر و به کلمه "شیویر" در کتالم و سادات محله  تلطیف و تصحیف شده است. یا اینکه واژه "پوچا" به معنای گربه است که در بیشتر شهرهای مازندران به آن "بامی شی=بامشی" گفته می شود.

 از طرفی گیلکی رامسری را می توان به دو بخش شهری و روستایی تقسیم نمود که بخش شهری شامل لهجه مردم بومی و یا کوچیده است(5). در این میان بسیاری از واژگان نیز غیر رامسری بوده و به همان صورت اولیه خود تلفظ می­شوند نظیر تلویزیون، تلفن،درخت(به جای دار) و غیره(5). افراد تحصیلکرده نیز به زبان سلیس و روان­تری سخن می­گویند که بیشتر متأثر از زبان فارسی است.

 

ویژگیهای  لهجه گیلکی رامسری

حروف الفباء مورد استفاده در لهجه گیلکی رامسری با حروف الفباء فارسی یکی است(28 حرف).  اگر دستور زبان جدیدی برای آن وضع می شد و حروف یا کلمات جدیدی در آن وارد می شد، می توانستیم گیلکی را از شیرین ترین زبانهای دنیا معرفی کنیم.

دستور زبان در گیلکی به زبان انگلیسی نزدیک تر است و بیشتر اسامی به صورت اضافه مغلوب بیان می­گردند. جای مضاف و مضاف الیه عوض می شود و همینطور گاهی اوقات جای صفت و موصوف. نظیر: شَم افروز اکبر:یعنی اکبر فرزند خانمی به نام شمع افروز و  یا :کَش پیرهَن= پیراهن کِش:  یعنی پیراهنی که از کاموا بافته شده است . همچنین تلفظ "ه" تأنیث در آخر کلماتی نظیر اِمیرماه ، کُلاه و ... حذف شده و اَداء نمی شود و به کلمات اِمیرما، کُلا و ... تصحیف می شوند.

 لهجه مردم رامسر به دلیل واقع شدن این شهرستان بین دو استان گیلان و مازندران  علاوه بر دارابودن  قسمتی از ویژگیهای لهجه  این مناطق، دارای ویژگیهای منحصر به فردی نیز می­باشد که در شهرستانهای مجاور آن نظیر تنکابن و چابکسر کمتر دیده می شود. این امر در قسمت آوایی و کشیدگی بعضی از حروف وکلمات بیشتر خود را نشان می دهد. مثلأ برای کلمه "بودن" اینطور می گویند:" با"  ولی در چابکسر می گویند :" بو" . یا حتی از کلمات مختلف برای بیان اهداف خود در مکالمه روزانه استفاده می شود. مثلأ برای کلمه  خوابیده  در رامسر می­گویند:" خاتِه" و لی در تنکابن می­گویند :" کَتِه" و الی آخر. ناگفته نماند این نوع کلمات بیشتر در حومه شهرها کاربرد دارند وگرنه لهجه گیلکی رامسری به زبان فارسی نزدیکتر شده است تا لهجه گیلکی محلی اصلی(مناطق کوهپایه) که سالها قبل استعمال داشت.این ویژگی زنده و جاری بودن یک لهجه و به دنبال آن گویش و زبان را می رساند که مرتبأ تغییر کرده و به تدریج سیر تکاملی خود را طی می نماید.

گیلکی رامسری نیز در حال حاضر به زبان فارسی نزدیکتر است تا گیلکی اصلی رامسری که به گیل گالشی معروف است. ناگفته نماند در داخل شهر و آبادیهای اطراف رامسر نیز مردم به گویش های متفاوت و ایماء و اشارات متنوعی نیز تکلّم می­نمایند که با شنیدن آن می توان تغییرات آوایی را در نقاط مختلف شهر رامسر  کاملا احساس نمود. رامسر نیز چون بین دو منطقه گیلان و مازندران قرار گرفته است دارای لهجه­ای مخصوص به خود  و مرکّب از لهجه­های مازندرانی (تبری) و گیلانی(دیلمی و تالشی) است، لذا آن را گیل مازی نیز می نامند.

لهجه مردم رامسر بیشتر در مناطق دشت گیل مازی و در مناطق کوهستانی گیل گالشی است.گیل گالشی غنی­تر و به گویش مردم قدیم این منطقه نزدیکتر است. البته ناگفته نماند با مهاجرت اقوام مختلف از کوهستان به دشت و هموطنان گیلانی و آذری زبان  و همچنین ساکن شدن این افراد در منطقه رامسر و حومه به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی، آب و هوای مناسب و غیره لهجه گیلکی رامسری نیز دستخوش تغییرات زیادی شده است. از تلفّظ کلمات و سخنان بین یک نفر اهل ارتفاعات اشکور نظیر جنت رودبار با یک نفر اهل سادات محله رامسر این تفاوت­ها و اختلافات کاملأ محسوس است. این اختلا فات گاهی تاحدّی زیاد است که می توان با توجه به صحبت های گوینده،  محل زندگی او  را در مناطق مختلف شهرستان رامسر حدس زد. در شهرستان رامسر طوایف کُرد،تالش و اقوام مهاجر از کوهستانها به دشت وجود دارند. این اقوام بیشتر نظیر جولا،گالش، گیل، اشکوری،کوسینی(کوهستانی) و همچنین بومسیج، تنگدره­ای، سادات محله­ای، کتالمی(گَتِه لَمی)، رمکی(شغل رَمِه گردان)، خُمَر(شغل کوزه گر)، لات محله­ای(محل زندگی کنار رودخانه) و لَمتِر(به احتمال کوچیده از مناطق رودبار) و غیره­اند(4) که با لهجه خاص خود ولی با ایماء و اشارات، کشیدن صداها و اصوات و کنایات خاصی با همدیگر صحبت می کنند  ولی در مجموع حرفهای همدیگر را خوب می فهمند. اگر بطور اختصاصی تر به لهجه همه این اقوام ساکن در شهرستان رامسر نظری بیاندازیم  زیاد به بیراهه نمی رویم اگر از اصطلاح " نیم لهجه" برای فهماندن و درک کردن این مفاهیم و نوع فونتیک خاص در لهجه آنها استفاده نماییم.

 

اشعار گیلکی رامسری

در منطقه رامسر اشعاری چون گَهِره سری(گهواره­سری)  و لالایی­ها توسط مادران در هنگام خواب کردن کودکان ، اشعار گالشی و گیل گالشی که چوپانان هنگام رَمِه گردانی و همراه با  نِی چوپانی و یا بدون آن، می خوانند، رواج دارد.  همچنین ترانه ها و اشعاری پر سوز و گداز و یا پر هیجان ، برخاسته از درد دلهای مردم در شرایط خوب و بد محیط زندگی، در شرایط کاری همچون برنج کاری ،چیدن فندق و جشن­های حین برداشت محصول(زراعی و باغی) و یا انجام کارهای کشاورزی ، ظلم و جور خوانین و حکومت­های محلی، عشق و دوستی حتی وقایع تاریخی و مذهبی و در پاره ای از موارد در مَدح و ستایش بزرگان (علمی و دینی) نیز خوانده می شوند.  مسائلی همچون عشق و زندگی، مراسم سوگواری درگذشتگان، جشن های ملی و قومی و غیره نیز مبنایی برای سرودن این اشعار و ترانه ها نیز می گردید. بِداهه سرایی نیز به مناسبت های گوناگون همچون مراسم نوروز خوانی، سحر خوانی در شبهای ماه رمضان و غیره در بین مردم عادی رواج داشت و هنوز در بعضی از آبادیها  نیز رواج دارد.ترانه ها و اشعاری که در ذیل آورده میشوند بیشتر با لهجه گیلکی رامسری ( برخی  گیل­مازی و برخی گیل­گالشی) است که تعدادی از آنها در مناطق مختلف رویان تا گیلان ، دیلمان و اشکور و یا حتی در تمامی ایران با لهجه های مختلف زمزمه می شوند. با هم قسمتي از این ترانه ها را می خوانیم :

 آینه مچًد گلگار روز

گِلکار روزِ بُشابام  تا مسجد آدینه                                              از قضا آن هم با ، روز آدینه

رُخانه ای کشتی گیرشان بِمابان، گوتِن                                       کور قَزَل باش، مواظب خودش باش

هر یِه موشت لَسَ دَن حریفَرِه                                                  آدم چُم آب پُرُسِه، غِریبَرِه

آخِرِش بُرُنده هر یِه واز کُرده                                                  یِه موشت پول، خوشته چِنگ مَن جَما کُردِه

همه گوتن تا سال دیگه خدا بُزُرگِه                                            تا اُ موقع شاید بَنَه، با مُرده

دِبار مُردُم دل و دِماغ دَشتِن                                                    مال و مِنالَ ره اندی کَسِنِ هَمرَه نِدَشتِن

شاید روزی بیَه،  هَمِه شاد با شِن                                              اگر ییلاقم بُشان، می یاد باشِن

 

بامسی گیشی

بامسی گیشی، بامسی گیشی                                               تو کِی باباشی اَمِشی

این وَر بیشی اون ور بیشی                                                آخِرِش هِِسِّه  اَمِشی

 

عاشقی

از این دُنیا نِیَم دلتنگِ دلتنگ                                                         مَن و تی عاشقی هِسِه سَر جنگ

بُشو تی پَر بُگو گردِن شکسته                                                       دوس دَشتِن در هچ مرامی نیه ننگ

 

کوکِه

بهار سَرِ کوکِه،  مِرِه چا کُرده                                                    هزارنا کَسِ، بُوگ بُ گِِه مره چاکُرده 

از دست ِتو، می نام دَکِته سَرِ زِبانها                                              عَجَب، به خیالِم پیر بُ بِ (بُوبِه) مره چاکرده  

 

اِنجیل کَشِ

می دل اِنجیل کَش گِه تول وَر نیَه،  تی دل اِسیا رو  روخانِه

                                                                     می دل چکُنَم چِکُنَم، کوجار ِبُشُم  تی دل شِمِه خانِه

 

انگور مروارید

تو انگور سیاهی بر سر دار        مو دونه مرواریدم  پر خریدار

( تو انگور سیاه بر بالای درخت هستی     من هم مثل یک دانه مروارید (هستم) و خریدار زیادی دارم)

 

بوشو کَرَجی بنیش لِه وَل نگه دار        گدازاده چی دانِه قیمت یار

(برو و در قایق نشین و لنگر (پارو) را کج نگهدار   گدازاده از ارزش یار گرفتن چه می داند؟(می فهمد؟))

سر کوه بلند مِرِه نوگو اَبرار                روزگار چرخ خاره مو بونیم تی یار

(بر سر کوهی بلند هستی و به من برادر خطاب نکن     روزگار گردش می کند و من یار تو می شوم)

 

الهی تو وَکی ده تَه وَچِه مار                من و تی عاشقی نوبونِه پامال

(به حق خدا تو مادر ده بچه بشوی         ولی عشق بین من و تو از بین نخواهد رفت)

 

ستاره

میان دریا بئِدَم جفت ستاره         قنبر جلو هِسَّه علی(ع) سِوار(دُل دُل سُواره)

(در میان دریا یک جفت ستاره دیدم    قنبر(غلام حضرت علی ع) افسار اسب را گرفته و حضرت علی (ع) سوار آن است.)

خدایا برسان می دلِ دعا یَه          پابوس(ها کونِم) بوکونِم امام رضایَه

(خدایا من را به دعای دلم برسان      به پابوسی امام رضا(ع) برومِ )           

 

مادر و غصه های دلم

مارِه مارِه مِرِه چَرِه بِه چِه بی

غم و غصه می دل ده چه بی

غم و غصه همه مو خورده مننم(نوتونِم)

به اَجَل به خُودا مو مُورده مننم(دِ مُردِه نوتونِم)

 

سلام بی علیک

سلام بی علیک دلبر سبب چی؟

من و تی عاشقی قار وغضب چی؟

من و تی عاشقی همراهی کردیم

خدا قسمت نُکُرد تقصیر من چی؟

غم

نه غم دارم (نه تب دارم) می جانِ چَرِه کانِه دَرد

همه گونِن تی گونه چَرِه بابا زرد

همه گونِن این رطوبت زِمینه

خودم دانم ز عشق نازنینه

 

بلند بالا

بلند بالا به بالات آمدم من

برای خال لبهات آمدم من

شنیدم خال لب باز می فروشی

خریدارش مَنَم چند می فروشی (بازآمدم مَن)؟                    و ............

 

نتیجه گیری:

لهجه غالب مردم منطقه رامسر و حومه با وجود اقوام گوناگون و مهاجر در آن به دلیل مهاجرت، کار و بازاریابی و غیره لهجه گیلکی رامسری است که از نظر طرز اداء کلمات،کِشش و بیان صوت، ایماء و اشارات با لهجه مردم شهرهای همسایه(نظیر تنکابن و چابکسر) تفاوت دارد. این لهجه منتج از گویش گیلکی (مخلوطی از گیلکی گیلان و مازندران) و منحصر به فرد است. در مناطق کوهپایه ای و همچنین ییلاقات اشکور بالا و اشکور پایین هم مرز با توابع رحیم آباد کلاچای و جواهرده و گَرسماسَر لهجه گیلکی رامسر اصیل تر و دست نخورده تر است لذا شایسته است مبنای تحقیق اهل فرهنگ قرار بگیرد. مرز جغرافیایی نمی تواند از گسترش و توسعه زبان در مناطق هم جوار جلوگیری نماید لذا تحقیق و پژوهش در زمینه تهیه نقشه جامع از مناطقی با گویش مشابه توصیه و پیشنهاد می­گردد.

 

منابع مورد استفاده:

1-جهانگیری، ن. 1375.گويش گيلکی لاهيجان. واژه‌نامه و پاره‌ای ويژگی‌های آوايی و ساخت‌واژه‌ای. جلد اول. دانشگاه مطالعات خارجی توکيو.

2-خانلری، ناتل.13720. تاریخ زبان فارسی (زبانها و گویش‌های ایران).  

3-سجادی،س.م.1383. تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر(چاپ دوم).انتشارات معین.تهران.

4- رودیگر اشمیت. دیمه1380..راهنمای زبان‌های ایرانی: زبان‌های ایرانی نو.

5-رحیمیان،ح. ۱۳۸3. فرهنگ زبانزدهای رامسر جلد اول. انتشارات معین.

6-غدیری،ج.1386.فرهنگ گویش محلی رامسری(دوسویه).انتشارات راه ابریشم

7-کلباسی، ا . 1376. گویش کلاردشت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

8-گارنیک آساطریان - زبان دیمیلی در دانشنامه ایرانیکا- [۱] Garnik Asatrian, - Dimli in Encyclopedia Iranica

9-واژه نامه تبری(مازندرانی)(گروهی از پدیدآورندگان). 1377. صحافی پریسا. تهران .

10-Gernot ,L. Windfuhr- Central Dialects in Encyclopedia Iranica (گویشهای مرکزی ایران- گ.ل. ویندفهر- دانشنامه ایرانیا)

11-Tafazzoli,A.Thus fahlavīyāt include poems composed in the former dialects of western, central, and northern Persia .Fahlaviyat in Encyclopedia Iranica [۴]

منابع متفرقّه و اینترنتی:          (بازدیدها از تاریخ 01/05/1383 تا 01/03/1390)

1-ویکی پدیا فارسی(دانشنامه عمومی)  httP\\www.fawikipedia.org

2-سایت وَرگ  http:\\www.varg.ir 

3-زبان مردم دیلمستان  http:// www.deilemastan.ir

3-http://www.iranica.com/newsite/index.isc?Article=http://www.iranica.com/newsite/articles/unicode/v5f3/v5f3a001.html

4-http:\\fa.wikipedia.wiki   زبان مردم دیلمستان

5-http:\\ iranica.com.newsite

6-مجله زبانشناسی، سال بیست و یکم، شماره اول و دوم، پیشوند فعلی "ها" و گونه‌های آن در گویشهای ایرانی .

 

 



-[1]پهلوی ساسانی ادامه پهلوی اشکانی است و با فارسی دری(رایج بین اقوام مختلف و درباریان) نیز تفاوتهایی دارند. گیلکی ادامه زبان پهلوی ساسانی است که در کناره ساحلی دریای خزر(استانهای گیلان و مازندران) با آن تکلم می شود(نگارنده).

[2] -Language

[3] -accent

[4] -dialect

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |