کترا- کچه- کچه دان چوبی
کفگیر-قاشق و جا قاشقی چوبی
روزی مادر و پسری برای خواستگاری دختری به خانه وی می روند.
در بین راه :
مادر : پسر تو اصلا گب نزن مو خودم دانم چی بوگوم
مادر: پسر تو حرف نزن من خود می دانم چه بگویم
پسر: خا
پسر: چشم باشد.
مادر: وسط های صحبت تو بوگو می دل درد کانه خیلی هم درد کانه
مادر: میان صحبت هایم تو ناگهان بگو دلم خیلی درد می کند.
مادر در جمع خانواده دختر بعد از تعریف از هنرهای پسرش و خوبی های او رو به دختر نموده و شروع به تعریف از او می نماید که ناگهان پسر صدایش را بلند کرده و فریاد می کند آخ دلم درد می کند.
مادر فورا می گوید:
کَتِرا سَره پیشتی آدِم ِ دل درد رِه خوبه. آبی یه روی آتیش
مادر فورا می گوید:
ته دیگ چسبیده شده و خشک شده روی کفگیر برای دل درد خوب است. مثل آبی روی آتش است.
دختر : چره داریم دو گروز ظرف هله نشوستم -پریگ روزه شیم دریم
چرا داریم- ظرف های دیروز را هنوز نشسته ام -مال پریروز را هم داریم
مادر: وچه ورس بیشیم امه جا ایجه نیه این ترره زن نوبونه
مادر: بچه پاشو برویم- این دختر برای تو زن نمی شود.
پسر: مار ای کیجا چه عیبی داشته
پسر: این دختر چه عیبی داشت
مادر: اون خانه کچال گرده بدی بی خانه که کیجا دشته بی اندی کثیف!!!!!!
مادر: گرد خاکستر اجاق هیزمی را دیده بودی -
خانه ای که دختر دارد اینقدر کثیف باشد!!!!!!
