
http://persian-star.net/1392/1/21/Isfahan/015.jpg
http://persian-star.net/1392/1/21/Isfahan/018.jpg

http://persian-star.net/1392/1/21/Isfahan/020.jpg

تلیک زدن(مضرس کردن) دهانه دیگ و طشت و غیره

سفیدگری(قلع گری) ظروف مسی با فلز قلع+ نشادر و .....
منبع: برگرفته از کتاب "رامسر در آینه گردشگری" در دست تهیه نگارنده
http://www.ilna.ir/news/mi_news/Original/1391/11/Small/43032-642.jpg
قدیمی ترین خبری که از کشتی گیله مردی در متون تاریخی آمده است به قرن چهارم هجری در کتاب ” احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم” تالیف ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی مربوط می شود .کشتی گیران کارکشته و آزموده بنام”پهلوان ” شناخته می شوند و تازه کاران را “نوچه” یا “تنگوله” می نامند.

این نوع کُشتی را که در آن مردان لخت شده و فقط شلواری کوتاه و چسبیده به بدن به پا داشتند(به گیلکی قَدَک شلار) که با مشت و سیلی زدن، پیچاندن دست و پا و .... نیز همراه می شد مخصوص کُشتی گیران گیلانی و مازندرانی می دانند.
هر منطقه چند پهلوان دارد و یک نفر را بعنوان “سرپهلوان” هم تعیین می کنند. سر پهلوان ،میدان دار و سر کشتی هم هست.
در کُشتی گیله مردی(موشتی کوشتی=کشتی زدنی) هیچ یک از طرفین در صورت مضروب شدن ادعای خسارت و دیه نمی کنند و هیچ کس در این باره مسئولیتی ندارد.
مقدسی در قرن چهارم ه.ق می نویسد: " ایشان-گیلکان- در آن دشت هفته بازار ها دارند، برای هر دیه یک روز نهاده اند. پس از پایان بازار، زنان و مردان به جایگاه کُشتی گرفتن روند. داور در آن جا برنشسته، طنابی به دست گرفته هرکس پیروز شود، یک گره بر آن می بندد."
شاردن، کُشتی گیری در عروسی را در منطقه ی ایروان که در زمان شاه عباس دوم جزء خاک ایران بود، دیده و خود در این عروسی شرکت داشته و مشاهدات انجام شده را در سفرنامه ی خود آورده است. زمان برگزاری کُشتی گیله مردی( موشتی کوشتی) از زمان خوشه برآوردن شالیزارها، تا هنگامی بود که باران های موسمی امکان برگزاری آن را ناممکن می کرد. این کُشتی جزء مراسم بسیاری از عروسی ها، جشن ها ی خرمن و برداشت محصولات باغی، شیلان کشی ها، اعیاد مذهبی و پذیرایی از پادشاهان و امیران بود.
مراحل انجام کُشتی
گاه پهلوانان منگوله ای را با نخی اَلوان به گردن میآویزند که (گردن گول) نامیده می شود و بازوبندی چرمین که در آن دعای دفع چشم زخم نهاده شده بر بازو می بندند و شلوار چسبان سیاهی می پوشند که گاه قلاب دوزی شده است و در گیلان" لاسپاره" و در رامسر شلوار مخصوص محلی و ساده به نام قدک خوانده می شود. بیشتر اوقات پهلوانان پیش از آغاز کُشتی گردن گول را از خود دور می کنند؛ اما بازوبند را اگر داشته اشند نگه می دارند.
ابتدا چوبی در زمین فرو می کردند و به آن "بُرُم دار"[1] می گفتند و هدایایی از آن آویزان می شد تا افرادی که زودتر به محل کُشتی(میدان) می آمدند آنها را بردارند. بعدها بُرُم دار محلی به عنوان رخت آویز پهلوانان شد و پهلوان برنده آن را برداشته و با خود می بردند تا در مسابقه ای دیگر از آن استفاده نمایند. در شهرستان رامسر زبانزد زیر رایج است:
خوشتِه کُشتی یَه بَتِه خوشتِه بُرُم دارم وَتِه
ترجمه: کُشتی خود را گرفته و برم دار خود را برداشته است) و کنایه از این است که کارش را تمام کرده است.
کُشتی گیله مردی در رامسر
http://static.panoramio.com/photos/large/15395698.jpg
در رامسر این نوع کُشتی به نام "کُشتی روخانه ای" نیز معروف است و مشابه کشتی "لوچو "در شرق مازندران است.افرادی از اهالی توساسان و یا منطقه ای به نام رودخانه ای ها و از روستاهای کلاچای و گیلان هرساله جهت مسابقه با افراد محلی از ییلاقات رامسر نظیر پهلوان تقی شعبانیان و پهلوان سلیمان پهلوان یلی و غیره به مسجد آدینه جواهرده می آمدند. در زمان گل کاری مسجد آدینه جواهرده(هفته دوم مرداد ماه و قبل از آغاز نوروز ماه دیلمی) انجام می شد. در ابتدا به صورت اطلاع رسانی عمومی از دو روز قبل با ساز و نقاره انجام مسابقه به اطلاع همگان رسانده می شد. با زدن کف دو دست به هم و گفتن کلماتی نظیر یا علی، الله و ... و فرستادن صلوات حاضرین، کُشتی آغاز می شد.
دست و یا پشت پهلوان مغلوب اگر با زمین اصابت می نمود کُشتی تمام می شد و نفر برنده چرخی در میدان زده و حریف طلب می نمود. بعد از پایان مسابقه پهلوان جَستی بلند در مقابل چشم تماشاچیان انجام داده و از تماشاچیان هدیه(مرغ، بره و گوساله)، پارچه و غیره و یا پول دریافت می نمود. این جست زدن ها در مقابل افراد متموّل و بزرگان روستا بلندتر مینمود.
از پهلوانان چند دهه اخیر در شهرستان رامسر و حومه می توان به پهلوانان تقی امینی، جعفر حسینی، محمدسلیمی، الله خلج، رضا شاه منصوری، رحمتالله عبدالكریمی، اسماعیل محمدزاده، حسن اقبالی، عنایت لاریجانی و حسن شعبانی اشاره نمود.
در حال حاضر نیز با همّت نهادهای مردمی و هزینه کَرد ادارات محترم هرساله کشتی گیله مردی بین قهرمانان گیلانی و مازندرانی و مسابقه اسب سواریُ طناب کشی و ... در سالن های سرپوشیده و یا نقاط خوش آب و هوای شهرستان رامسر نظیر جواهرده انجام می شود.
آدینه مسجد گل کار روز
در ادامه مطلب
منابع مورد استفاده
1- بشری، محمد. 1389. فنون کُشتی گیله مردی(موشتی کوشتی).
[1] - برم(بروم)، نهال بدون ریشه یا شاخه ای از درخت به بلندی دو تا دو و نیم متر است که جایزه ی برنده را که در هر شب ( پارچه یا دستمال و جوراب ) مشخص شده است بر آن میآویخته اند.
ادامه مطلب
منبع: برگرفته از کتاب " زمزمه های گیل مازی"(ترانه های فولکلوریک رامسر).
این واژه در سیر تطور خود از دالان کلماتی هم چون شرفنگ sarfang ، شرفه sarfa(e) ،شرفالنگ sarfalang، شرفک sarfak و شرفانگ sarfang عبور کرده و اکنون در کسوت زیبایی شروه خودنمایی می کند. اگر بخواهم شِروِه را در یک جمله تعریف کنیم همان چیزی است که زنان جنوبی در تنهایی خویش می خوانند و بعد برای خودشان! گریه می کنند. معمولا آن را به اسم دوبیتی و یا اشعار فولکوریک می شناسند اما «شروه » نام دیگری برای آنست که در جنوب رواج دارد و در سیستان و بلوچستان موتک(موتَق) و در کناره ساحلی دریای خزر اشعار دیلمانی وکتولی(همراه سُرنا و یا نی) نیز گاهی به سبک و سیاق شِروه قرائت می گردد. شروه به صورت منفرد و تک نفری با نوایی سوزناک اجرا می گردد که البته باید آن را با مرثیه خوانی متفاوت دانست. زیرا این آوای جنوبی در قالب دو بیتی هایی است که بیشتر عاشقانه اند و بوی وصل و فراق و وصف معشوق می دهند و چه بسا محتوای این دو بیتی ها بسیار از غم دور می باشد اما شکل و شیوه ی قرائت و خواندن آن ها به صورت شروه خواه نا خواه با ریتمی غم پالوده واندوه سرشته همراه می گردد. تا کنون خیلی از خوانندگان داخلی و غیرداخلی!، به شروه خوانی البته در گوشه های مختلف موسیقی پرداخته اند که شاخص ترینشان ملیحه سعیدی، سیما بینا، هایده، شکیلا و ... هستند البته استاد شجریان هم در چند تا از آلبوم هایش به شروه خوانی پرداخته است اما سبکی که در جنوب متداول است موسوم به « دشتی» است که شروه را با لحنی غمگینانه و به صورت ریتمیک می خوانند که البته به مرثیه خوانی بی شباهت نیست، نمونه ی آن شروه خوانی «خانم بهرانی» در انتهای سریال «مختارنامه» است که تا حدودی با اقبال عمومی هم روبرو شد، معمولا نی، سازی است که به همراه شروه نواخته می شود و غمگنانه بودن آن را دوچندان می کند البته گاها از سه تار و سازهای کوبه ای نیز استفاده می شود.بیشتر شروه ها را منسوب به بابا طاهر همدانی دانسته اند اما فایز دشتستانی ، باقر، معین و دیگر شاعرانی از این چند، نیز هستند که در مورد آنان حکایت ها ساخته اند و شروه ها را منسوب به آنان دانسته اند ، شاعران گمنامی که فقط به اندازه ی شعرهایشان زندگی کرده اند به قول «اخوان ثالث» ، باباطاهر همدانی با این شعر زندگی کرده است: "اگر غم را چو آتش دود بودی جهان تاریک بودی جاودانه"
یا : ندارم خنجر و پاره کنم دل ببینُم چی خیالِ می دِلا دل
یا: بهاره سَر کوکِه مِرِه چاکورده هر کَس و ناکَسِ بوگ بوگِه مِرِه چاکُردِه(نگارنده)
یا:ماره ماره چَرِه مِرِه بِچه بی- غم و غصه همه می دل دِچه بی
احمد شاملو نیز در یکی از شعرهایش یک داستان حماسی بزرگ را محدود به چهارخط شروه کرده است، به تک تک جملات آن دقت کنید:
چار سوار از تنگ در اومد- چارتفنگ بر دوششون -
چار مادیون پشت مسجد -چار جنازه پشتشون
اگر گاها کنار ساحل دریا یا جایی دیگر به دور از هیاهوی شهری با خودتان خلوت کرده باشید در میان انواع و اقسام موسیقی های جاز و راک و ترنس و پاپ و رپ و ... فقط شروه است که می تواند حس و حال دیگری به شما بدهد و جرعه جرعه آرامش را به درون مشوّشتان تزریق کند، اشعاری که معمولا از جدایی ها حکایت می کنند، بی ارزش بودن دنیا را به یاد می آورند ، از بی وفایی ها می گویند و در یک جمله با احساسات انسان سر و کار دارند: شروه ی زیر دلتنگی یک جوان را از دوری مادرش، نشان می دهد:
الا باد صبای سوز دلگیر خبر از من ببر ور مادر پیر
بگو فرزند سلامت می رسونه حلالم کن که شبها داده ای شیر
در این شروه، عاشق تمام مال دنیا را فدای خاک پای دلبرش می کند:
شتر را بار کنید که دلبرم رفت غرور نوجوانی از سرم رفت
غرور نوجوانی مال دنیا بسوزه مال دنیا دلبرم رفت.
این یکی هم از جدایی ها، حکایت می کند:
سر راهم دوتا شد وای بر من رفیق از من جدا شد وای بر من
رفیق از من جدا شد رفت به غربت به غربت آشنا شد وای بر من
شِروه خوانی را فایز خوانی نیز می نامند نظیر اشعار:
پس از مرگم نخواهم های هايی - نه فرياد و نه افغان و نوايی -
بگوييد گشته فايز کشته دل -ندارد کشته دل خون بهايی
منبع:
(مهدی وبلاگ آفتابگردون http://aaftabgardoon.blogfa.com/post-57.aspx
و پورتال شهرستان لامرد http://www.lamerdcity.net/index.php?newsid=156)
ماشین آمبولانس زوج کشنه(زوکو کانه) و با سرعت از بین ماشین ها رد بونه تا به درمانگاه برسه
ماشین آمبولانس آژیر می کشد و با سرعت از بین ماشین ها رد می شود تا به درمانگاه برسد.
لحظاتی بعد:
پرستار: اَی مار. هَندَه بی یَردِن. از زَ رِسِه واکوردن.شِمِه سَری مَن. روزی یکی ویشتَه خودکشی نوکونین. اَمِه امکانات نِدِریم.
پرستار: ای خدای من. باز هم آوردند. مثل زنجیر پشت سر هم می آیند.خاک بر سر شما. روزی یکی بیشتر خودکشی نکنین ما امکانات نداریم.
رئیس:چی یه. تی نیل خم زئه بابا(کوجار فوسوسه). لازم نیَه همه جار جار بزنی.اَزَ سیاه کوروی بیردِه(تَنگِز بیَردِه).اَمِه گَتِه شان اَمِرِه قول بَدَن. اَمرِه امکانات هَدَن.
رئیس: چطور شده. مشوش و پریشان هستی(کجا خراب شده) .لازم نیست همه جا جار بزنی. قحطی آورده است. بزرگترهای ما به ما قول داده اند به ما امکانات بدهند.
مسافر(بیمار): تو امکانات از خدا بخواه نه از خلق خدا ،دِ کَسَم نَه می اصغر.راستی علت خودکشی چی یَه؟
مسافر: تو امکانات را از خدا طلب کن نه از خلق خدا. دیگر هیچ کس از اصغر بهتر نبود(جمله استهزاء) . به راستی علت خودکشی چیست؟
پرستار: درد پُری یَه ! ، بی همدردی ،گاهی اوقات هم شکست عشقی ، از وقتی که حیاط دِل خرما دارشان بیگََتِن . خودکشی زیادترا با! آها خواخِر رابطه مستقیم دَرِه!
پرستار:زیادی غم و اندوه، همدرد ی نکردن،گاهی اوقات هم شکست عشقی، از وقتی که درخت های خرما ی داخل حیاط را انداختند خودکشی بیشتر شد! آره خواهر مستقیمأ رابطه دارند!
رئیس:وَسّا کُن. گودرز چی ربطی به شقایق دارِه!!
رئیس: بس کن. گودرز چه ربطی به شقایق دارد.(مثل معروف)
پرستار: دِ می عقل قد نَدَنِه، اَلَن جوانِشان خودشه پَئر و مار مُثان نیَن. تحمل شان در برابر مشکلات کَمِه. خر با خرمایَه کَسَنِ همرَه خَنِن.
پرستار: دیگر عقلم به جایی نمی رسد.جوانان امروزی مثل پدر و مادرشان نیستند. تحمل آنها در برابر مشکلات کم است. خر را با خرما (همه چیز را باهم ) می خواهند.
رئیس:
بیکاری، گرانی، نادانی و کم عقلی، عدم توجه کافی پدر و مادرها به رفت و آمد فرزندان، عدم وجود تفریحات سالم، دین و ایمان سُست و از همه مهمتر دروغگویی بین زن و شوهرها عامل بدبختی،اعتیاد، افسردگی و در نهایت خودکشی یَه!
پرستار: خدا تی جانه ساق بوکونهُ حرف راسته تو بزه!
پرستار: خدا تنت را سالم کند حرف راست را تو گفتی!
نتیجه اخلاقی:
خودکشی از گناهان کبیره است و تنها گناهی است که چه بسا هیچ گاه فرصت توبه و جبران ندارد.
خداوند مىفرماید: «ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نملیه نارا و کان ذلک على الله یسیرا؛
خود را مکشید زیرا خداوند به شما مهربان است. هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مىاندازیم و این کار براى خدا آسان است»(سوره نساء آیه 29 و 30).
ادامه مطلب
دختران دوبرابر بیشتر از پسران دچار افسردگی می شوند
(الک...........ی میگه!!!!!!!!!!!!!!!!)
ادامه مطلب

