استفاده از اسامی خیالی و مطرح در محاورات مردم بر اساس یافته های تاریخی و باستانشناسی ریشه در روحیه خیال پردازانه و اسطوره سازی از عوامل ناهمگون و نامتجانس در پدیده های طبیعی سماوی و عرضی توسط مردم عامه دارد.
جنگ دیو اپوشه با ستاره تیشتر در آسمان و غرش رعد و برق همراه نزول باران در جشن ترمه سیزده به فال نیک گرفته شده و جشنی آیینی برگزار می گردد. شکل ظاهری و عجیب برخی از تخته سنگ ها که در اثر فرسایش به شکل حیوانات و غیره درآمده اند توسط اهالی محلی اسامی غیر عادی و غیر معمول به خود گرفته اند.
از این گونه اسامی می توان به یال بَکِت تَله(صخره ای که مثل یال اسب در لپاسر جواهرده است- مجسمه شیر سنگی در منطقه سلاژ پشته سَلمَل- اژدها سنگ در مسیر لپاسر به اشکور- قبر مادر یزید در دو منطقه کوه بُن در مسیر لپاسر بالاتر از چشمه سیاه کند کوه(چشمه سیکان =پپی خان چشمه) و در منطقه قبرستان قدیمی سَلمَل که گویی آتشکده و مظهر آیین مهرپرستی بوده است، از این نمونه هاست.

واکاوی و بررسی های زبان شناختی و ژرف نگرانه اصطلاحات رایج در بین مردم عامه بر دوش پژوهندگان و علاقمندان این دیار بوده که با همکاری و عنایت مسئولین و اساتید محترم و آینده نگر در پروژه هایی همچون : "ریشه یابی واژه ها و اصطلاحات کهن در جواهرده و شهرستان رامسر "می تواند در حفظ فرهنگ آباء و اجدادی و ترویج آنها تاثیرگذار باشد.

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/12/20/143333_643.jpg
در چشمان مه گرفته و نمناک آسمان جواهرده دیدن مواهب طبیعی و رسیدن به رویاهای دور ودراز کودکی چقدر تماشایی خواهد بود اگر زباله های ریز و درشت برجای مانده از مسافران و گردشگران و حتی افراد بومی به چشم نمی آمد و هر روزه ما شاهد و نظاره گر پرتاب آنها در دل طبیعت زیبای جواهرده نباشیم.
جمع آوری زباله و تفکیک زباله از مبدأ با روش صحیح و برنامه مدونی توسط دهداری پرتلاش و آینده نگر جواهرده می تواند جلوی این فاجعه زیست محیطی را نیز بگیرد.
ﻭﻗﺘﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﻛﻢ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ
به کجا می نگرد چنین مست رویاهای شیرین خود.
آیا کسی فریاد سکوتش را پاسخ خواهد داد!!!!
لپاسر جواهرده
مکانی دنج ، جهت آرامش خیال و استفاده از مواهب طبیعی است.
اینجا مقصد آرزوها بر بلندای خیال همراه با چیدن گلهای رنگارنگ و معطر کوهستان در روز و همزبانی با ستارگان آسمان در شب های رویایی و روح نواز تابستان است.
هم نشینی با یکی از دل سپردگان این دیار کهن و شنیدن حرفهای او با خاطراتی تلخ و شیرین در کمتر از یک قرن زندگی در این مکان رویایی به شما همسفر گرامی جانی تازه می بخشد .
"کربلایی تقی قاسم نژاد سرباز فداکار و بی ادعای اکوتوریسم"
ادامه مطلب
http://dc344.4shared.com/img/qK-eNFe0/s3/0a77a1a1c428b9e3a02643d19acb37.jpg

کوهنورد: یه قاطر کرایه بوکونیم بیشیم تا لپاسر
کوهنورد: یک قاطر کرایه کرده و تا لپاسر برویم.
یِه گل : اسب کرایه باری 60 هزارتومان
یه گل: کرایه اسب هر بار 60 هزارتومان
کوهنورد: چی خبره مگر گبر گور پیدا کُردِم گنج سر نیشتیم!!
کوهنورد: چه خبره! مگر گورهای گبری پیدا کردم- سر گنج نشسته ام.
یِه گل: مو خا دانم تو شادره رایَه یاد بَری بعد بیشی سر وقت گبر گورشان.
یه گل: من که می دانم تو داری می روی راه را یاد بگیری بعد سر وقت گورهای گبری برای کندن آنها بروی!
کوهنورد: اَمه چها نفریم خنیم بیشیم تا لپاسر آب و هوا عوض بوکونیم آخرش چند؟
کوهنورد: ما چها نفر هستیم می خواهیم تا لپاسر برویم اب و هوا عوض کنیم آخرش چند قیمت می دهی؟
یه گل: چون شما شیناسِه تی جد اندر جد شیناسَنِم آخرش 40 هزار تومن.
یه گل: چون شما را می شناسم و جد اندر جد شما را می شناسم آخرش 40 هزار تومان.
کوهنورد نیز با مشورت دوستانش قبول کرده و نصف مبلغ را پرداخته . کولبار کوهنوردها را بار قاطر کرده و همراه یه گل به عنوان راهنمای گروه به طرف لپاسر راه می افتند.
در بین راه قاطر چموش چند بار از مسیر خارج شد که با همکاری گروه دوباره به مسیر بازگردانده شد.
ناگهان زنبوری برماتحت قاطر نیش جانانه ای زد طوری که قاطر کل مسیر سربالایی از باغدشت تا نزدیک لپاسر را با بار دوید و در بین راه نیز هراز چندگاهی یکی از کوله های کوهنوردان را به ته دره پرت کرد تا سبکبارتر شده و بهتر بتواند بدود.
کوهنوردان نفسشان بند آمده بود. با نگاهی غضبناک به یه گل نگاه کرده و از دست رفتن کوله ها و غذایشان را از او می خواستند.
یه گل: با خونسردی دستی به سر قاطرش کشید و گفت تو که از اول نمی خواستی با ما بیایی پس چرا اینقدر جو خورده بودی؟
کوهنوردان نیز یکی شده و یه گل را به قاطرش بستند تا روانه لپاسر گردد و از آنجا برایشان آب و آذوقه تهیه نماید.
نتیجه اخلاقی:
" آزموده را آزمودن خطاست"
*توجه:
با خبر شدیم یِه گل اسب خود را با قیمت مناسب جهت تاکسیدرمی و نصب در موزه در معرض فروش گذاشته است.

در گذشته در اغلب جشن ها و عروسی ها در طناب بازی از یک میمون دست آموز نیز استفاده می شد که حرکات طناب باز را در با لای طناب بر روی زمین انجام می داد و سبب خنده و شادی تماشاگران می شد. حال اگر کسی به کارهای طنز روی بیاورد و یا سبب مسخره کردن کسی شود به او می گویند لاخوند باز شیطانِه!!
مرد: بنیش
مرد: بشین.
میمون : فورا چها زانو می نشیند.
مرد: جیبهاتو ببینم
میمون: در هوا یک معلق زده و جیب های خالیش را نشان می دهد.
مرد: مگر یارانه نگرفتی!!!!
میمون: با حرکت سر به مرد می فهماند چرا گرفتم ولی همه را برای بچه هایم خرج کردم و حالا جیبم خالی شده است!!!.
مرد: برو یِه کم کار کن و تنبل نباش
میمون: یک بیل آورده و ادای شخم زدن زمین را در می آورد.
مرد: شاید تو هم با ازدیاد اولاد و رژیم گیاهخوارشدن بچه ها موافقی ؟
میمون: با حرک سر به مرد می فهماند که قضیه خرابتر از این هاست.
مرد: من هم مثل تو فکر می کنم
در حد اوضاع اقتصادی خرابتیم رفیق
http://dc353.4shared.com/img/OwEEefk2/s3/0.6271624805679865/IMG_06601.JPG

در لهجه گیلکی رامسری معمولا نام پدر را قبل از نام فرزند آورده تا نیای افراد راهنمای مناسبی برای شناختن فرد مذکور توسط افراد غیرفامیل باشد. نظیر:
1- شمع افروز اکبر = یعنی اکبر فرزند زنی به نام شمع افروز
2- الله قلی دیو تقی = یعنی تقی فرزند الله قلی
3- امیر علی (ایمرِلی) عباس= عباس فرزند امیر علی
علاوه بر این روش نامگذاری گاهی اوقات افراد را با لقب خاص و ویژه گی خاصی در چهره و اعضای بدن نیز می شناسند که از رفتار و حرکات فرد مذکور نیز می تواند ناشی گردد نظیر:
1- کَل تقی = تقی که سرش کچل است
2- کوبو فاطمه = فاطمه که رنگ چشمش کبود است.
3- شِل شریف = شریف که پایش لنگ است.
گاهی اوقات با آوردن پسوند شغل افراد را نامگذاری می نمایند تا بهتر شناخته شوند.
1- قِلی گر حسن= حسن که کارش قلع و سفید کردن ظروف مسی است.
2- قاسم شکاربان= قاسم که کارش شکار است.
در استانهای شمالی بیشتر اسامی علاوه بر اسامی مذهبی و عربی وارد شده به زبان فارسی که نشان شیعی بودن و علاقمندی به خاندان امامت و نبوت مردم این منطقه است از واژه ها و اصطلاحات منابع طبیعی و نام برخی حیوانات و ... نظیر دریا، شوکا، نسرین، بنفشه و غیره نیز استفاده می شود که نمایانگر روح لطیف و با احساس مردم این دیار در نامگذاری فرزندان خود است.
ادامه مطلب
