یک روز برفی شنبه سی ام دی ۱۳۹۶ 10:52

در گیر و دار انتخابات و مجلسی شدن ، مجلس نشستن ها و مجلس برخاستن ها،  در وضعیت  مناسب قرار گرفتن و گفتار تعدادی از خواص و اولیاء همراه با سوژه های تبلیغاتی  خود ، با مطرح شدن ایده ها و حل مشکلات موجود غیر از راههای مرسوم می توان به رد پای افراد مختلف ظنین شد.

در ادامه پیروی از فرامین رهبری و لزوم انتخابات آزاد ذکر این نکته لازم به نظر می رسد که امید واهی دادن و موفق نشدن به انجام کارها بر طبق سخنرانی ها و تبلیغات انجام شده توسط نمایندگان گرامی و مسئولین ادارات قبل و بعد از انتخاب شدن، کاری جز دلسرد نمودن و عدم ایجاد انگیزه برای همکاری مردم در پروژه های دولت به ارمغان نداشته  است.

حال اگر زیاد مته به خشخاش نگذاریم و به صورت گذرا از عملکرد افراد انتخاب شده بگذریم زیاد هم به بیراهه  نرفته ایم اگر بگوییم کارهای در خور و شایسته  زیادی هم انجام شده است ولی چون با پیشرفت روزافزون علم و صنعت در برخی از شهرهای دیگر و افزایش جمعیت ساکن و مهاجر در شهرستان های تنکابن و رامسر متعادل نبوده است و بعضا امکان دارد در انجام پاره ای از کارها نیز اختلاف سلیقه و غرض ورزی هایی نیز وجود داشته باشد لذا چرخ پیشرفت و توسعه شهر همیشه در یک جهت نچرخیده و گاهأ پسرفت نیز داشته است.

دوره نمایندگی با خاطرات تلخ و شیرین زیادی همراه است که رضایت مردم  مهمترین اصل در طول این دوره است.چقدر خوب است اگر کاری را نمی توانیم درست و خوب انجام بدهیم به فرد بهتری واگذار کرده  و در انجام کارها به او نیز کمک بیشتری نماییم.اگر هدف رضایت خداوند و مردم است دیگر هیاهوی انتخاباتی و تبلیغاتی محض نمی تواند دل مردم را خوش کند .

از زمانی که مشکلات و نابسامانی های روستای نمونه هدف گردشگری جواهرده رامسر توسط کدخدامنشی و بزرگان قوم و یا روحانی معتمد محلی رَتق و فَتق می شد تا زمان حال که توسط  دهیاری روستا شکل و ظاهر کار دفتری و اداری به خود گرفته است ما شاهد سلیقه ای عمل کردن برخی افراد مسئول بوده ایم که علیرغم وجود امکانات مُکفی و بالقوّه موجود، کار در خور و قابل توجهی برای این روستا  انجام نشد و رضایت مردم را به دنبال نداشت. ناگفته نماند توسعه روستا و اجرای طرح های تفضیلی و پروژه های عمران روستایی مصوب نظیر نگهداری بافت تاریخی روستا نیز با کش و قوس هایی همراه شد و سرانجام کارها هنوز هم در پاره ای از ابهام است. با تغییر دهیار ما شاهد دگرگونیهایی در نحوه اداره امور و عمران و آبادانی روستا بودیم که نیازمند توجه بیشتر فرماندار محترم و ادارات ذیربط و مسئول اجرای پروژه ها می باشد.

ساخت و سازهای چند طبقه و سلیقه ای افراد محلی و یا غیربومی در این روستا نه تنها بر زیبایی  و وجهه گردشگری این روستا نمی افزاید بلکه در درازمدت این منطقه از شکل و فرم روستایی و جاذبه های تاریخی و سنتّی خود فاصله گرفته و اغلب چشم اندازهای طبیعی نظیر طبیعت زیبا، کوه ها و مراتع و چشمه های جوشان خود را از دست خواهد داد. در آینده ای نه چندان دور به جای خانه های کاهگلی و زگالی با ساختمان هایی بلند از بُتن و آهن و به جای روستا به صورت یک شهر کوچک با همه امکانات رفاهی ولی بدون جاذبه های گردشگری در خواهد آمد.

 یاد این زبانزد غلط افتادم.
 هچ کس بهتر از خودشِ نوتونه بِنَه
 هیچ کس بهتر از خودش را نمی تواند ببیند.
نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

دِرگا حاج مُحسِن   دُرون کَل مُحسن سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۶ 9:56

پدر: عجب ویری اَمِرِه وَکِته! "همه رِه ویر وَکنِه اَمِرِه ویرها - همه کس سگ گَرِه اَمِرِه کوتکا.". امه خوشتِره دِرگا کیا و بیایی دِریم کلی مردوم مشکل حَل کانیم امَِّه از حل مشکل خودِمان بُمانسیم.  "دِرگا حاج مُحسن   دُرون کَل مُحسن" ! . بگوتِم درس بُخوان یا حرفه ای یاد بگیر دو فردای دیگر هم خوشته آقا باشی هم خوشته نوکر.  پسر آخر تی آو  کم با تی نان کم با، تی پول توجیبی­ کَم با. می خانه فرش بابُرده بوروتِه تا خوشتِرَرِه موتور هِگیری!. مرگ هم خَسِّه  وَسِه بیشی قبرستان! مِرِه رُسوای خاصَئن(خاص و عام) بوکردِه. مو خوشتِه آورویَه کَچه هَمرَه جمعا نوکوردِه بام  تا تو وِرِه بیکَلی دور. مو ذرّه ذرّه جمعا کُرده بام بعد از 60 سال زیندگی.نِداری.

رو به پسر می­ گوید: اَی تی بِکَشتِه بِچِیَه پَئر روح دل ر .......دم! هرگز سَر ندِشتِه بی . الهی  بیشی آجان گُلِه ور بَنی  دِ  وَنِرِسی به حق این  نور چراغ!! 

مادر: حاج آقا، دِ وَسّا کُن ." کربلا و مکّه شان بهانَه.  کربلا ، مکّه داخل خانِه". هَنده زبان خوش هَمرَه  بهتر جواب دَنِه!(خوشامَه بَزِن). دو فردای دیگه وَچه شونو سَر به صَحرایی وَکِنه دِ وِرِه جمعا کُرده نِشانِه. جوانِن جاهِل!

چراغی که خانه دل واجبِه مسجد حرامِه. یِه تیکِّه زمین دَرِم بَنَه دَشتِم می مکّه شانَ رِه.  اُنِ روشَنِم وِرَرِه مغازه زنم. مشغول باباشه!. هر چیزی یَرِه زیادی تُندا نوباش، وِرِه درازِه نَدِه. بیخودی هم مِرُرِه تسبیح آو نکش. پیغمبر مگر نوگوتِه با "بهترین شما نزد مردم با اخلاق ترین شمایَن".

پس بیخود تقلید مسلمانی را درنیار.  پیغمبر مگر نفرموده است:

" بهترین شما نزد مردم با اخلاق ترین شما هستند".

 

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

کشف حجاب دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۶ 12:7

http://www.taknaz.net/upload/53/0.924059001312622933_taknaz_ir.jpg

گرما سر شَهره،  مو دِ نِگَرَم بازار

ایسبه شلارشان(اَمنیه چی ها) گَردَنن،   زَنِن سی زِنّار(شلاق)

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

رادیو جواهرده(برنامه 38) دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۶ 12:3

 

https://www.karnaval.ir/uploads/2017/07/java1.jpg

رادیو جواهرده

برنامه سی و هشتم(38)

(زبانزد =ضرب المثل ها)

 

https://www.karnaval.ir/uploads/2017/07/java3.jpg

 

دریافت و دانلود کتاب:

فرهنگ زبانزدهای رامسر(سخت سر)

(جلد اول)

(استاد حسن رحیمیان)

ویراستار: محمود رنجبر

 https://www.4shared.com/web/preview/pdf/B-j72YAgei

" دانلود کردن کتاب هنر نیست  خواندن کتاب هنر است"

زبانزد=

موضوعی که بر سر زبان‌ها افتد و در همه‌جا بگویند؛ مطلبی و سخنی که عدۀ بسیاری از آن آگاه شوند و به‌ یکدیگر بگویند.(فرهنگ عمید). مشهور، معروف(فرهنگ معین).

مثال:

1-آوازه دَکِته:

تعجبی که شخص از خاتمه نیافتن یک موضوع می کند. مگر تمام نشد! مگر هنوز ادامه دارد!

 

2-دس کوجار گرما کانِه شال کین پَس:

دستش را در کجا گرم می کند در پشت باسَن شغال

کنایه: انجام کار عَبَث و  بی نتیجه.

 

3- تِره دونیا اُسر بارِه پایَه آو نزه وِگَردَنه:

تو را تا ان طرف دنیا می برد ولی پایت را خیس نشده بر می گرداند.

کنایه: زرنگی و چابکی فرد، استعاره برای داشتن هوش افراد.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |

چند زبانزد گیلکی رامسری(54) شنبه دوم دی ۱۳۹۶ 8:40

لازم به ذکر است ،مجموعه زبانزدهای ذکر شده در این وبلاگ بر اساس شنیده ها و گفتار مردم رامسر و حومه بیان شده است و تغییرات و دخل و تصرفی در آنها صورت نگرفته است تا توسط اساتید محترم مورد بررسی و ویرایش قرار گرفته و با تشخیص سره از ناسره و تلفظ آوایی (فونتیک) مناسب اصلاح و ویرایش گردند.

1-     کلاچ بوگوتِن کی قشنگ تَرَه  بگوتِه می وَچِه

به کلاغ گفتند چه کسی زیباتر است گفت بچه من!

کنایه: حب فرزند و خویشان نزدیک

یادآوری: خودشِه چو اَسبِ پیش کین دارِه(بِدَشتِه)

اسب چوبی خود را جلو آورد. خودش را مطرح کرد.

 

2-     کلاچ بوگوتِن تو حرف بزن بگوتِه گی

به کلاغ گفتند تو حرف بزن گفت .....

کنایه: انتظار حرف درست شنیدن از نادان

یادآوری: آهن سرد چُکوش نَزِن

 

3-مگر کُس شتر بُشوستِه بی(با)

مگر واژن شتر را شسته بود

کنایه: کار کوچک را بزرگ جلوه دادن

یادآوری:وی سایَه افتاب سو وِرَرِه گَتِه نظر هَنِه

سایه اش در نور آفتاب برایش بزرگ به نظر می آید.خودبزرگ بین

 

4-وِرِه چاکُردِه کلاچ کُس

آن را مثل .... کلاغ کرده است.

کنایه: جارزدن- همه را خبر کردن

یادآوری:

1-     همه جار عَیان بُکردِه

2-     ترش غَلِیه=سخن چین

 

5-مگر اسب دُم کندِه دِبی(دَرِه)

مگر می خواستی دم اسب را بکنی!

کنایه: انجام کار دشوار

یادآوری: ...... رستم بیشکنی

 

6-می تلِه مَن گَبِر دَکِتِه

داخل تله من پرنده  ابیا(گبر) افتاد.

کنایه: روی آوردن شانس-بخت و اقبال

یادآوری: می مِرسَه رِوایَه

کارها بر وفق مراد من است.

 

7-همه کس ویر وَکَنِه اَمِرِه ویرها      همه کس سگ گَرِه اَمِرِه کُتکاه

همه را عجب می گیرد ما را عجب ها   همه را سگ می گیرد ولی ما را توله سگ

کنایه:  بدآوردن- انتظار نداشتن از رفتار کسی با خود

 

8-وی رِ زیَ   در بیردِه

"ر" و"ز" آن را بیرون آورد.

کنایه: دقت و کنکاش در موضوعی

یادآوری: وی دل و روده در بیردِه

 

9-جا دَشتِم جانشیر(جانشین) نداشتِم

جا داشتم جانشین نداشتم

کنایه: غصب کردن جا و یا نوبت در صف  که توسط ذیحق بیان می گردد.

 

10-بُخوارده، بُخواردِه  بُمانسِه میراث

مال خورده شده خورده شده است ولی مالی که مانده میراث وارثان می شود.

کنایه: دل نبستن به متاع دنیوی- مال و منال

یادآوری: دونیا دورزه آمدن و رفتن

 

11-دونیا لیمو مانِه  اول شیرینه بعد تلخا بونِه

دنیا مثل لیمو است اول شیرین بوده و بعد تلخ می شود.

کنایه: دل نبستن به خوشی های زودگذر در این دنیا

 

12- مشهد، کربلا   داخل خانَه

مشهد و کربلا در داخل خانه است.

کنایه: رفتار خوب و شایسته با اهل خانواده خود در منزل داشتن

یادآوری: بهشت و دوزخ هی دنیا دِلِه

 

13-وی پَرتوک هَوایه

بر سر پرتگاه نشسته است- افتادنی است

کنایه: مریض بدحال- وضع مالی بد

پرتوک= پُرچی: نام محلی در نزدیک اُشکَته چال در بین راه جواهرده رامسر

 

14- اسب گوزِه رِ  رَم نوکون  خودتِه (خودت رِ) نصیب غم نوکون

برای گوز اسب نترس  و خودت را اسیر غم نکن.

کنایه: اهمیت ندادن و توجه نکردن  به حرف افراد کم ارزش.

 

15- پوچایَه بوگوتن تی گی دوایَه،   وگیتِه وی سر لا بَدَه

 به گربه گفتند مدفوع تو دارو است سر آن را با خاک پوشاند.

کنایه: انتظار کمک از آدم بی مروّت و بی وجدان نداشتن.

 

16-رازدل با دوست و دشمن نوگو اگر دوسته ناراحت بونو اگر دشمنه شاد(بونو)

راز دل با دوست و دشمن نگو اگر دوست باشد ناراحت می شود و اگر دشمکن باشد شاد می گردد.

کنایه: پنهان داشتن راز درون- سفره دل را هر جا نگسترانید

یادآوری: تی دل دوست تی جیب دو زِری

دوست دل تو دو ریالی داخل جیب توست.

نوشته شده توسط محمد ولی تکاسی  | لینک ثابت |