هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
گنبد دوار بچرخد با گردش روزگار
بسوزد هر خشک و تری می رسد
ایجاد پارک تفریحی و مجتمع فضای سبز در میدان پایین جواهرده(پودار سر) فکر بعضی ها را به خود مشغول داشته است.شاید برای مطالعه بر روی زیرساخت ها از جمله استراحتگاه-امکانات اقامتی و تفریحی همچون آلاچیق ها - آبخوری ها وایجاد پارک آبی همچون دریاچه قو تمهیداتی اندیشیده شده باشد.
یا اینکه مثل بعضی از پروژه های سابق با کج سلیقگی ها و بدون دلسوزی تا چند سال آینده ما ناظر جمع شدن آشغال-راه یابی فاضلاب ها به تنها رودخانه جواهرده که از آب صاف و زلال چشمه های اطراف سیراب گشته و سپس جاری می شود باشیم.
لااقل تا ۱۰ سال آینده چشم اندار رامسر و حومه را مطالعه دقیق بفرمایید
تا ۹۰ سال آینده پیشکش شما.
اینجا را کلیک نمایید
ممدولیخان تونکابونی (۱۲۶۴-۱۳۴۵ هجری قمری) معروف به سپهدار تونکابونی، سیاستیمردی ئو 5دوره رئیسالوزرائ ئیران. وه حبیبالله خان ِسردار ِوچه ئو ممدولیخان ساعدالدوله زکئوزا بیه، از سردارون ممدشا قاجار محاصره هرات دله بیه. وه ابّل ساعدالدوله ئو بعد نصرالسلطنه لقب داشته ئو در دوران جونبش مشروطه به گتِسیپهدار ایسم بیته. وه اتـّا از 2 فاتح مئروف تهرون در کارائ اینقیلاب مشروطه بییه. ایدامه
منبع: وب سایت ورگ (اثر محمد الهامی)
در یک تقسیمبندی کلی می توان 4 دسته را بعنوان گروههایی که تلاشگران عرصه هویت گیلکی با انها روبرو هستند برشمرد:
الف: گروه غالب که همان جامعه هدف این تلاشگران را تشکیل می دهند، بخش عمده آن، مردم جامعه گیلک زبان هستند که طبق نوشتجات و گفته هایی که این سالها فراوان می شنویم و می خوانیم، و در خیلی از موارد درست هم هست، جمعیت زیادی، بویژه از نسل امروزش، در حال فراموشی فرهنگ و زبان گیلکی هستند و یا اصولا بالکل یادشان رفته که گیلکند یا اینکه زبان گیلکی را نمی دانند یا حالیشان می شود و نمی توانند گب بزنند!! یا حتی افرادی از نسلهای قبل که گیلکی را به شکل توفیق اجباری!! سخن می گویند و... همه و همه اینها بخشی از همین گروه اول یا جامعه هدف را شامل می شوند.و البته بیشترین مواجهه هویت طلبان گیلک، با نسل جوانی است که از قومیت خویش فاصله گرفته یا بهتر بگوییم بینشان فاصله انداخته شده است!! در برخورد با این گروه شاید بدلیل اهمیت موضوع و کثرت این دسته، کار سخت تر بنماید اما شاید جالب باشد بدانید که هویت طلبان گیلک با این دسته کمتر از سه دسته دیگر مشکل فرسایشی و سخت دارند و این دسته بدلیل دوری از تعصبات غلط، حداقل اینکه آماده شنیدن حرف تازه هستند و اگر برایشان دلیل قانع کننده بیاوری و تاریخ و تمدن درخشان گذشتگانشان را برایشان با زبان منطق و امروزین واگویه کنی، بیشتر جذب می شوند.
مساله دیگر اینکه جامعه هدف را نباید فقط به مردم گیلک زبان محدود کرد.بلکه مهم است که سایر هموطنان ما نیز، قومیت و تبار ما را، فرهنگ و تمدن و زبان قومی و افتخارات و تاریخ مان را بشناسند تا بتوانند تصویر درستی ورای باورهای غلط رایج یا تصاویری که رسانه های رسمی و صدا و سیما و شبکه استانی از مردم گیلک زبان ارائه می دهند، از مردم و قومیت و فرهنگ ما داشته باشند. و این از جمله اهداف بسیار مهم برای هویت طلبان گیلک است.هویت طلبی گیلکان نباید در زیر دیواره های البرز مخفی بماند بلکه باید به همه جا ارائه شود و سعی گردد تا تصویر روشن و حقیقی و درستی از گیلک و گیلانی در عرصه هایی بزرگتر ارائه گردد.
ب: فرافکنان ،بهترین نامی است که برای غالب افراد این دسته یافته ام! گروهی که معمولابه اقوام دیگری تعلق دارند که به نوعی با گیلکان بلحاظ جغرافیایی و همجواری یا تاریخی مربوطند.اما مشکل بزرگی که اینان دارند ،همانگونه که از نامشان پیداست، اینست که مشکلات متعدد قومی یا منطقه ای خویش را نمی توانند حل کنند و بعضا دچار اختلافات و چند دستگیها و یا مشکلات و مسائل مختلفی هستند و البته متاسفانه مثل غالب مردم دنبال یک دیوار کوتاه می گردند! و در منطقه شمال ایران هم دیواری کوتاهتر از دیوار گیلک انگار وجود ندارد که هرکسی به خود اجازه می دهد از ان بالا برود!! گیلک در نگاه اینان یک شوونیست یا متجاوز یا حق کش و حق خور یا زیاده خواه یا اجنبی! و... است.درشگفتم از ادعاهای مضحک اینان که اگر گیلک اینهمه توانایی داشت،وضعش این نبود و الان کل ایران زیر سیطره اش باید می بود!حال آنکه حتی گیلان هم در سیطره این قوم اکثریت نیست و بسیاری از مسئولین و مقاماتش گیلک نیستند و اتفاقا خیلیهاشان به همین اقوامی تعلق دارند که فرافکنان موضوع بحث ما از میان انان برخاسته اند!! حتی گاه اینان با طرح ادعاهایی عجیب سعی در ایجاد شکاف بین همزبانان جلگه و کوهستان این قوم دارند و در نقش یک دایه از مادر مهربانتر! فریاد زیرپا گذاشتن حقوق یک بخش از همزبانان ما توسط بخشی دیگر از همزبانان ما را سر می دهند!البته در میان اقوامی که این افراد از آنان برخاسته اند، چهره های بسیاری هم وجود دارند که بطور اصولی به تلاش برای حفظ فرهنگ و هویت قومی خودشان مشغولند و حسابشان و قومیتهای محترمشان را باید از این افراد معدود جدا دانست.
بنظر نگارنده بحث با این گروه هیچ فایده ای ندارد زیرا از شروط اساسی بحث رعایت انصاف است که تجربه نشان داده این گروه چندان آن را رعایت نمی کنند.از شگردهای اینان استفاده نصفه و نیمه از متون و اسناد تاریخی و تفسیرهای یکسویه و عجیب و بعضا تحریف و جهل تاریخ است و گاهی بعضی از اینان وقتی در بحث کم می آورند اقدام به پاکسازی صورت مساله می کنند!! تجربه بحثهای خود و دوستان به من ثابت کرده که اصلا اینان را نباید جدی گرفت و بهتر است هویت طلبان گیلک هم وارد چالشهای بیهوده و مباحث غیر منطقی اینان نشوند اما در جاهایی که به تحریف تاریخ می پردازند بهتر است اهل فن وارد شده و پاسخ مستدل را برای اذهان عمومی و روشن شدن ذهن خوانندگان این مباحث ارائه کنند البته اگر اینان اجازه بدهند!!
ج: این گروه از افراد کسانی هستند که گیلک هستند اما خیلی هم برایشان این مساله اهمیتی ندارد.اینها به قول خودشان ملی می اندیشند و گاهی هم فراملی! غالبا خود را روشنفکر می نامند یا اینطور تلقی می شوند!مشکل اساسی این گروه در تضاد شگرفی است که با آن در عمل روبرو هستند اما باز یا به روی خود نمی آورند یا اصلا آن را نمی بینند! چه تضادی از این بالاتر که این افراد که عموما از آزادیهای مدنی و اجتماعی و سیاسی هم جانبداری می کنند، دقت نمی کنند که یکی از آزادیهای محوری در این مورد،آزادی و به رسمیت شناخته شدن حقوق اقوام و اقلیتهای مختلف در یک جامعه است.البته برخی از این افراد ظاهرا و در پاره ای از مواقع از این مبحث هم دفاع می کننداما قومیت مدنظرشان شامل قوم خود نمی شود! و چیزی که به آن توجه ندارند اینست که وقتی شما از حقوق اقوام جامعه ات صحبت می کنی چگونه نسبت به حقوق قوم خودت بی تفاوتی و وقتی کسی دنبال این حق برود با ژست روشنفکری نصیحت و موعظه می کنی که زمانه این حرفها گذشته و باید جهان وطن بود و...!
واقعیت آن است که همه ما ملیت خویش را نیز دوست داریم و اصولا بین قومیت و ملیت منافاتی وجود ندارد و باید ارتباط و تعاملی دوسویه میان این دو برقرار باشد. هویت طلبان گیلک هیچ گاه نسبت به رخدادها و مسائل ملی بی تفاوت نبوده و اگر نگوییم نسبت به این دسته بیشتر هم روی مسائل ملی حساس هستند، کمتر نیز نیستند.
در مورد این گروه به نظرم تنها گذشت زمان همه چیز را حل خواهد کرد و خیلی از اینان همین حالا هم متوجه شده اند که در کشوری مثل ایران و چنین جامعه ای اینطور نگاهی یک نگاه بشدت رویایی و ایدهآلیستی است و ملیت با انکار قومیت یا بی تفاوتی به آن (البته از نظر اینان فقط در حق قوم خود!!!) ارزشی نخواهد داشت و کمکی به این سرزمین هم نخواهد کرد چرا که این ملیت خود لباسی از همین پاره های قومی است و نبود تکه ای از آن یا بیریخت شدنش، کل لباس را بدشکل خواهد کرد.
چند سال پیش محمد قوچانی، از چهره های مطرح گیلک در عرصه روزنامهنگاری ایران، در گیلهوا یادداشتی نوشت تحت عنوان «احیای یک نسل شرمنده».به نظرم مقاله زیبای او به خوبی افول دوره این تفکر رایج در این گروه را نشان می داد. هرچند باید چند صباحی باز بگذرد ...
د: رادیکالها آخرین گروهی هستند که از آنها صحبت می کنیم.گرچه رادیکالیسم در اندیشه قومی گیلک تاکنون جایی نداشته اما بطور بالقوه خطرش احساس می شود.در همین دنیای مجازی اینترنت بعضا با سایتها یا کامنتهایی مواجه می شویم که بوی رادیکالیسم از ان به مشام می رسد.اما نکته مهم این است که گناه این تندرویها بیش از همه به گردن کسانی است که زمینه اش را فراهم کرده اند.یعنی همین جامعه و دستگاهها و رسانه های شکل دهنده افکار عمومی.زیرا اینان بوده اند که با تصویر سازی غلطی از گیلک و گیلانی سبب شده اند تا جامعه با قضاوتهای غلط و اشتباه در مورد مردمان این سامان، زمینه تحقیر فرهنگی اینان را فراهم کرده که خود سبب بروز واکنشهای بعضا تندی نیز بشود.گرچه اینک این رادیکالیسم بسیار بسیار کم رنگ است و فعلا دورنمایی نمی شود برایش متصور شد اما آنچه که بالقوه به هر حال هست بعید نیست که زمانی هم بالفعل درآید و در آنصورت دور از انصاف خواهد بود که انگشتهای اتهام به سمت هویت طلبان گیلک نشانه برود.این رادیکالیسم فعلا فروخفته قطعا حاصل عملکرد غلط جامعه و یک فرهنگ سخیف و عامیانه و البته در مواقعی رسمی شده در کشور ماست که در مورد بعضی اقوام به نادرستی و ناحقی به قضاوت می نشیند!خشم و نفرت انبار شده در پس برخوردهای بد و تهمتهای ناروا و باورهای غلط اندر غلط و قضاوتهای غیر منصفانه، چیزی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و روشنفکری و جامعه ایرانی اگر واقعا در پی اینست که در یکی از اصیل ترین اقوام این مملکت ، رادیکالیسم و واگرایی رواج نیابد باید کاری درخور صورت دهد.
هویت طلبان گیلک با وجودی که هیچ نقشی در شکل گیری و رواج رادیکالیسم ندارند اما به دلیل حفظ آنچه که در لوای هویت قومی خویش بدست اورده یا در پی آنند و برای اینکه این جریان اصیل هویت طلبی از راه درست خود دور نشود،و از همه مهمتر برای اینکه هدف اتهامهای ناروای احتمالی از سوی اتهام زنندگان احتمالی ! قرار نگیرند باید تلاش کنند تا مرزبندی مشخصی با این جریان فعلا بوجود نیامده!، از همین الان داشته باشند.گرچه باز تاکید می کنم رادیکالیسم به شکل یک جریان و حرکت فعلا در میان جامعه گیلک نیست و فعلا فرصت هست تا با بستر سازی مناسب از شکل گیری آن جلوگیری کرد.آنچه که از جمله در بعضی کامنتها و در بعضی جاهای محدود دیده می شود بیشتر یکجور تخلیه نفرت و بغض انباشته شده ای است که گناهش نه به گردن آن ها بلکه به گردن بانیان این نفرت یعنی همانا باورهای غلط عامیانه رایج در جامعه ما است که متاسفانه بعضا در رسانه های رسمی هم به نوعی تقویت می شود!! باید سعی شود که این خشم در کانالی مثبت و محرک در جهت اهداف مثبت هدایت شود که همانا تلاش برای شناخت فرهنگ و تمدن و تاریخ قومی خویش و تلاشی مضاعفتر برای معرفی درست ان به جامعه است و این درست ترین راه برای فرو نشاندن این تندی نهفته است.
جهت دریافت اصل مقاله می توانید اینجا را کلیک نمایید
هر کی از راه رِسَنِه گونِه هَدِه نگونِه هَدِم
هرکسی از راه می رسد می گوید به من بده و نمی گوید من به تو چیزی بدهم
همه میلجَه گِه مُثان دهان وازا کانِن تا غذا بُخارِن اَمّه کار نگو مَرگ گَرِه
همه مثل گنجشک دهان بازکرده اند تا غذا بخورند ولی موقع کار به حالت مرگ و بی حالی می افتند و آن را سخت می دانند.
اسب خو با خود خوشتِه جویَه زیادا کانِه
اسب در سایه کار و تلاشی که می کند غذای خود را افزایش می دهد
اول بُخار نان و تَرِه بعدأ بُخار نان و وَرِه(کَرِه)
اول بخور نان و تره بعدا بخور نان و بره (کره)
http://www.somamus.com/index.php?option=com_content&task=view&id=1376&Itemid=56
علامه دهخدا برای جهنم دره دو معنا بیان کرده است. معنای نخست ُ اصطلاحی است که مردمان به کار می برند. علامه در این باره می نویسد: جهنم دره . [ ج َ هََ ن ْ ن َ دَرْ رَ / رِ] (اِ مرکب ) جای نامعلوم در تداول عامه ، هنگامی که ندانند کسی بکجا رفته و از رفتن او یا نبودن او خشمگین باشند گویند: نمیدانم کدام جهنم دره ای رفته است .
جهنم دره . [ ج َ هََ ن ْ ن َ دَرْ رِ ] (اِخ ) نام عقبه ایست بغایت تنگ و پردرخت ، و پیوسته آنجا بارندگی است (در حدود هرات ). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 524، 526 شود.
به نظر می رسد با توجه به نشانی هایی که خواندمیر می دهد از جمله منطقه پردرخت و باران پیوسته در آن نمی تواند در هرات که از باران پیوسته در آن خبری نیست باشد بلکه از آن جایی که حاکم از ترس دشمنان و شکست سختی که خورده بود می گریخت در همان ناحیه تنکابن گرفتار آمده است و می کوشیده تا از مرز مازندران به گیلان بتازد و به آن جا بگریزد. منطقه رامسر از دیرباز به سبب نزدیکی کوه و دریا منطقه مرزی میان دو منطقه مازندران و گیلان بوده است و این جهنم دره نیز می بایست در ناحیه تنکابن قدیم بوده باشد که از چالوس تا رودسر و گاه تا چابکسر را شامل می شده است .
بر این اساس می بایست گفت که جهنم دره پردرخت و تنگ و پرباران نمی تواند جایی جز ناحیه ای در رامسر کنونی باشد و به ظاهر این ناحیه هم می تواند مکان کنونی اردوگاه های متعدد رامسر باشد که در گذشته به سبب باتلاقی بودن و عدم امکان عبور از آن به جهنم دره معروف بوده است. همین سختی معبر و گذرگاه هم چنان که منطقه مرزی را موجب می شد هم چنین آمد و شد افراد به دو سمت مرزی را با دشواری مواجه می ساخت زیرا چندین دژ در ایلمیلی و دژکول بن و مارکوه و مانند آن وجود داشت که حراست و مرزبانی را به عهده داشتند. افزون بر این که جهنم دره نزدیک شیلات رامسر و دریاپشته و اردوگاه و سفید تمشه به گونه ای بود که عبور و مرور تنها از دامنه کوه ایلمیلی ممکن می بود که پردرخت و سخت گذر بوده است. جلگه باتلاقی دویست و صد متری زیر پای کوه ایلمیلی امکان عبور را در فصول مختلف از هر رهگذری می گرفت . از این روست که تمام گذرگاه ها در قدیم از جنگ سر و پوتک یعنی از دامنه کوه ایلمیلی بوده است که هنوز آثار راه شاه عباسی در آن وجود دارد.
نکته ای دیگر که می بایست مورد توجه قرار گیرد این است که رامسر را در گذشته سخت سر (یا سخته سر)می نامیدند که امروزه مکان هتل ها و آبگرم معدنی به همراه کوههای اطراف آن تا محدوده خیابان معلم (خ کازینو) تا کنار ساحل دریا می باشد. در تمامی کتب تاریخی و منابع شفاهی این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که رامسر به سبب بارندگی بسیار و باتلاقی شدن غیر قابل گذر و عبور بوده است و گل های چسبناک رسی آن به کفش و پا می چسبید و اجازه حرکت را از هر رهگذری سلب می کرد. از این رو می توان گفت که منطقه ای سخت گذر برای رهگذران بوده است و باتلاقی بودن آن نیز مزید بر علت می گشت.
به یاری تصویرسازیهای هالیوود، رومانی را به عنوان سرزمین دراکولای خونآشام میشناسیم. اما در این سرزمین چیزهای عجیب دیگری هم یافت میشوند. یکی از این چیزهای عجیب سنگهایی هستند که به نظر میرسند خود به خود رشد میکنند و بزرگ میشوند!
شاید اگر هالیوود و نویسندگانی به استفان کینگ، از وجود این سنگهای عجیب مطلع میبودند، در آثارشان، از آنها هم استفاده میکردند.
کافی است به دهکدهای در جنوب رومانی مرکزی بروید تا شاهد این پدیدههای عجیب باشید. تا قبل از بارش باران همه چیز طبیعی است، اما بعد از بارشهای سنگین اوضاع متفاوت میشود: سنگها شروع به رشد کردن میکنند و اشکال عجیب و غریبی به خود میگیرند.
این سنگها موسوم به Trovant هستند، آنها هستهای سنگی و پوستهای شنی دارند، مرطوب شدن آنها باعث انبساط پوسته شنی آنها میشود و از آنجا که این انبساط، متقارن نیست، این سنگها شکلهای مختلفی پیدا میکنند.
در سال ۲۰۰۶، در دهکده Costesti، موزهای از این سنگها بر پا شد.
فصل بهار روح زمان هاست (امام رضا (ع))
توجه:
افرادی که مایل به شرکت در این مسابقه و دریافت یک پکیج (حاوی دو نسخه سی دی از ترانه های فولکلوریک-فیلم ها و عکس های جالب از ابنیه و مراکز گردشگری شهرستان رامسر و حومه به همراه مقالات تحقیقی و ... ) می باشند می توانند از طریق بخش نظرات و یا آدرس صندوق پستی ذیل ما را در تهیه بهترین جمله در وصف بهار طبیعت به لهجه شیرین رامسری از گویش گیلکی منتج از زبان فارسی یاری فرمایند.
جملاتی نظیر:
هَندَه بَهار بِمَه تی داغ تازه وابا
بهار فصل گل و بلبله
دعوای زن و شوهر بهارِ هوایَه مانِه
باران بهاری تنده ولی زود خاتمه پیدا کانِه( هِسّنِه)
